• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

شعر های تاریک

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship

آسمان امشب به حالم گریه کن /روح تب داره مرا پاشویه کن
شعله افکند عاشقی بر حاصلم/ گریه کن بر مجلس ختم دلم
گریه کن بر من که روحم تیر خورد/ سایه ی احساسه من شمشیر خورد
شوخ چشمی بی شکیبم کرده است /با خودم حتی غریبم کرده است
شوخ چشم است و دلم در دست اوست/ هر چه هست از چشم پر نیرنگ اوست
او که می گوید زپشت خوابهاست /دخت فرمانروای آب هاست
او که خویشاوند نزدیک گل است /شرح احساس لطیف بلبل است
او که با آینه ها مانوس بود /چشم او یک کاسه اقیانوس بود
در نگاهش کهکشانها راز داشت /آری او صد سا نوری ناز داشت
آن بلا آن درد خود سینه سوز /از کجا آمد نمی دانم هنوز
شاید از توی جنگلهای راز /شاید تز پشت کپر های نیاز
آمدو بر بام قلبم پر کشید/ هز سره پرچین قلبم سر کشید
آمدو از درد پرم کرد و گذشت/ بی وفا سیلی خورم کردو گذشت
رفت و منصور دلم بر دار شد/ رفت وطاق عشق من آوار شد
رام هر کس کی شود آهوی دشت/ ای دل شوریده دیدی بر نگشت
ای دل شوریده مستی می کنی /باز هم شبنم پرستی می کنی
من که گفتم هین پرستو مردنیست /من که گفتم این بهار افسردنیست
من که گفتم ای دل بی بند و بار/ عشق یعنی رنج یعنی انتظار
عشق خونت را دواتت می کند/ شاه باشی ماتت می کند
آه عجب کاری به دستم داد دل// هم شکست و هم شکستم داد دل
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship

روزی دل من که تهی بود وغریب



از شهر سکوت به دیار تو رسید



در شهر صدا که پر از زمزمه بود



تنها دل من قصّه ی مهر تو شنید



چشم تو مرا به شب خاطره برد



در سینه دلم از تو ویاد تو تپید



در سینه ی سردم، این شهرسکوت



دیوار سکوت زصدای تو شکست



شد شهرهیاهو این سینه ی من



فریاد دلم به لبانم بنشسـت
روزی
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
جاده ي قلب مرا رهگذري نيست كه نيست
جز غبار غم و اندوه در آن همسفري نيست كه نيست

آن چنان خيمه زده بر دل من سايه ي درد
كه در او از مه شادي اثري نيست كه نيست

شايد اين قسمت من بود كه بي كس باشم
كه به جز سايه مرا با خبري نيست كه نيست

اين دل خسته زماني پر پروازي داشت
حال از جور زمان بال و پري نيست كه نيست

بس كه تنهايم و يار دگر نيست مرا
بعد مرگ دل من چشم تري نيست كه نيست

شب تاريك ، شده حاكم چشم و دل من
با من شب زده حتي سحري نيست كه نيست

كامم از زهر زمانه همه تلخ است چنان
كه به شيريني مرگم شكري نيست كه نيست ....
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
نه در آغوشم
نه در نفس‌هایم
نه در دلم

که در گلوی منی
بغض کرده‌ای
و مرا
هر لحظه
نزدیک‌تر می‌کنی
به انفجار درونم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
دلم می‌گیرد

بعد از سکوتی

می‌شکند

باران بارید .... دیشب

و تو هیچگاه با اسب نیامدی

نه با اسب سفید

نه حتی با اسبی سیاه
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
دلتنگی

این بی قراری مزمن دامن گیر

این مرگنمای بی پایان نفس گیر

دایه ی مهربان تر از مادر شده

آغوش گشوده بلعیده مرا

درست از ساعتی که رفتی

نخواهمش کی را باید ببینم؟!
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
بي هوايت در دلم انگار غوغا مي شود
هر چه مي انديشم از هستي معما مي شود
مي روم ره گم كنم منزل به منزل بي دريغ
هر كجا سر مي كشم عكس تو پيدا مي شود
شب كه بي پروا به روياي تو باشم مبتلا
لحظه ها گم مي شود انگار و فردا مي شود
تو بهاري تا كه در فصل نگاهم مي دمي
پيش چشمم هر چه هست انگار زيبا مي شود
با دلم دل بد مكن يك لحظه اين دريا دلم
سر به صحرا مي زند اينبار و شيدا مي شود
حتم دارم بي تو مي ميرد دلم تركم مكن
درد هجران ميزند بر جان و بلوا مي شود
با تو جنگل آسمان دريا زمين
هر چه هست انگار در دستان من جا ميشود
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
[FONT=&quot]گاهي اوقات دلم ميخواهد : دقيقه هارو مچاله كنم و بگذارم در كيف پولم...[/FONT]
[FONT=&quot] درست در كنار اسكناسهاي پاره. بعد همينطور بايستم و...[/FONT]
[FONT=&quot] ثانيه شماري كنم تا... كسي جيبم را بزند...!!![/FONT]
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
[FONT=&quot]من رنج تنهایی را می دانم[/FONT]
[FONT=&quot]پس تجربه مه یخ زده را حس می کنم[/FONT]
[FONT=&quot]من تراژدی مرگ همه فریادها را تجربه کردم[/FONT]
[FONT=&quot]اما افسوس که تمام خاطره های من از خون است[/FONT]
[FONT=&quot]از این تنهایی دلم گرفت[/FONT]
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
بگو در راه عشق ما چه باشد نقطه پایان
نه وصل ما بود ممکن نه دل کندن بود آسان

به امید چه بنشینیم که هر چه پیش رو بینیم
سراب است و میان آن رهی دشوار و بی پایان

فلک بر ما همی تازد جهان با ما نمیسازد
دگر ما بر چه دل بندیم بگو دیگر عزیز جان

مرا دردیست ازعشقت که بر اغیار نشد عنوان
همان بهتر بسوزم زان غمت در خلوت پنهان

بیا تا بشکنیم زنجیر سرد بیکسی ها را
رها گردیم از این دوران سخت غربت هجران

ز یک دست نازنین من صدایی برنمیخیزد
بده دستی به دست من که بگریزیم از این زندان
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
نگفته بودم!
پیش از خدا حافظی
حافظه ی باران را مرور کنی ؟
و
از میان تمام رویاهایش
سلام ها را به خاطر آوری ؟
نگفته بودم !
واژه ها مقدس اند
احساس می شوند
می ترسند
می تر سانند
و
حادثــــــــــــــه
هیچ وقت خبرت نمی کند؟!
حالا رفته ای
و
من در کوچه های قهوه ای کویری که
سواد خواندن ابر ها را ندارد
تشنه ی قطره ای سلامم
تا بار دیگر
سبز شوم...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
با من که همسفر میشوی جاده ها کوتاه تر به نظر میرسند،
با من همسفر شو تا جاده ها را پیماییم کوتاهتر از همیشه.
با من که از عشق سخن میگویی زندگی روان تر جاری میشود،
با من سخن بگو از عشق تا روانتر بگذرد بر من این زندگی نا هموار.
وقتی تو هستی هیچ هراسی از شب ندارم.....
دیگر سایه ها سوی من نمی آیند،
فقط وقتی که تو باشی..............
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
با آسمان مفاخره كردیم تا سحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم
او با شهاب بر شب تب كرده خط كشید
من برق چشم ملتهبت را رقم زدم
تا كور سوی اختركان بشكند همه
از نام تو به بام افق ها،‌ عَلَم زدم
با وامی از نگاه تو خورشید های شب
نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم
هر نامه را به نام و به عنوان هر كه بود
تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم
تا عشق چون نسیم به خاكسترم وزد
شك از تو وام كردم و در باورم زدم
از شادی ام مپرس كه من نیز در ازل
همراه خواجه قرعه ی قسمت به غم زدم
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
من در نگاه تو تکرار مي شوم انگار
من با صداي تو بيدار مي شوم انگار

از بعد رفتنت اي آيه ي اميد
هر شب،به ياد تو بيمار مي شوم انگار

گفتي که با توام، اما نبوده اي
رفتي، بدون تو ديوار مي شوم انگار

من در شبم، سياهي مجنون يادها
ديوانه ام،به روي خود آوار مي شوم انگار

در اين سکوت مبهم شبهاي رفتنت
در تيک و تاک ثانيه تکرار مي شوم انگار...
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
چقدر گرفته دلت ،مثل آنكه تنهايي
چقدر هم تنها
خيال مي كنم دچار آن رگ پنهان رنگها هستي
دچار يعني؟
عاشق
وفكر كن كه چه تنهاست،اگر كه ماهي كوچك
دچار آبي درياي بيكران باشد
چه حس نازك غمگيني!
وغم اشارت تلخي به رد وحدت اشياست
وغم
اشارت تلخي
به رد
وحدت
اشياست.
(سهراب)
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
بخوان به نام عشق
از گفته ها
تنها کلام توست که می ماند .
ازین پنجره
شامگاه را پیشباز می کنم .
می گفتی :
« لالایی بلند مژگانت را دوباره خواهم شنید »
آغاز کن
که
شبی به بلندی انتظار یافته
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
خلوت انس تو آشوب غزلهای من است
نام تو واژه محبوب غزل های من است
بار معنایی هر عاطفه در شعر تویی
تا به آن شهر که مطلوب غزل های من است
تو گل سر سبد باغ تمنای منی
چهره ات چهره محبوب غزل های من است
گر چه از درد دل حوصله پر شد اما
تا ابد صبر تو ایوب غزل های من است
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
کاش می شد قلبها آباد بود!
کینه و غم ها به دست باد بود!
کاش می شد دل فراموشی نداشت!
نمنم باران هم آغوشی نداشت!
کاش می شد کاش های زندگی!
گم شوند پشت نقاب زندگی!
کاش می شد کاش ها مهمان شوند!
در میان غصه ها پنهان شوند!
کاش می شد آسمان غمکین نبود!
رد پای مرگ و کین رنگین نبود!
کاش می شد روی خط زندگی!
با تو باشم تا نهایت زندگی!
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
هر چه با خود داشتیم از من گریزان می رود
راحت دل می رود دل می رود جان می رود
بامدادان خوش دلی بار سفر بر بست و رفت
اینک امید از پی اش از او پریشان می رود
بام و روز نیز می گویی پر گرفت از شوق راه
کوی و برزن می خزد بر خاک و بی جان می رود
باد را اینک سرود از دور می آید به گوش
زار می خواند به ره،کاین می رود آن می رود
می روم کز همدمی یابم نشان و ز ماتمم
سایه پیشاپیش من افتان و خیزان و می رود
هر چه گرد خویش می بینم وفاداری نماند
ای شب غم پای دار اکنون که جانان می رود
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
گر تو ماه شبانه ام باشی
یا پریزاد خانه ام باشی
گم شدن رسم رفتن نیست
عشق من گر شانه ام باشی
با غم و رنج زندگی شادیست
گر غم عاشقانه ام باشی
عشقی را سوزم از سر غیرت
تو اگر تو زبانه ام باشی
دل به دریا زدن چه آسانست
تا تو موج وکرانه ام باشی
غم پاییز زرد بیهوده است
تا تو ای گل جوانه ام باشی
بی نفس عمر نوح خواهم کرد
گر تو لختی بهانه ام باشی
یک ترانه برای عمری بس
تو اگر در ترانه ام باشی
 
بالا