اول اینکه ضرب المثل کاملا وابسته به موقعیت هستیه چیزی بوده بعد ها برای تشبیه کردن موقعیت و توجیه رفتارشون از اون مسئله قبلی یاد میکنندو گرنه خیلی از ضرب المثل ها هستند که متناقض همدیگه هستندمثل " مشت نشونه خروار هست " و " با یک گل بهار نمی شود "مورذ دوم در مورد شاهنامه که گفتی تا اونجا که من میدونم این مثل توسط اعراب در ایران رواج یافتهو اینطور بوده که میگن آخرش خوش است و گرنه ..بسیاری از ضرب المثلها( زبانزدها) ،اخلاقیات مشکوک یا حتی بی اخلاقی محض را تجویز می کنند ( خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو و...)بسیاری از ضرب المثل های نیز نادرست و یا غلط هستند مثلا ، شاهنامه آخرش خوش است ، کجای شاهنامه آخرش خوش است ؟! آخر شاهنامه کهکاملا غمبار و تاسف انگیز است ، اگر شاهنامه را نخوانده اید ( که به احتمال قوی هم نخوانده اید ) ، در آخر شاهنامه اعراب وحشی به تمدن ایران حمله می کنند و با وحشیگری هرچه تمام تر حمام خون راه می اندازند و تمام کتابها را آتش می زنند و ایران را فتح می کنند و تمام خلفا( من جمله خلفای راشدین ) ، به ایرانیان ظلم و ستم فراوان می کنند و القاب زشت ( مثلا موالی) میدهند !
واقعیت محض
تو شخصی هستی که از کودکی یک سری باورهای ارثی-محیطی را در گوش ات خوانده اند و در ذهنت به مانند سنگ حک شده است و به مانند اکثر عوام الناس ، نسبت به این ایده ها شرطی شده ای
یکیش هم "قسر در رفتن" که خیلی ضرب المثل زشتی هست.
قسر در رفتن ضرب المثل نیست، کنایه است.
یه ضرب المثل خیلی معروف هست که به نظرم خیلی اشتباهه !
عقل سالم در بدن سالم
یعنی مثلآ کسی که نابینا یا ناشنوا هست یا معلولیت داره ، طبق این ضرب المثل عقلش سالم نیست !!