• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

فروغ فرخزاد - ستاره اي در آسمان ادب ايران

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
38
محل سکونت
اهواز
رفتم به مزار فروغ:blush:
دوستم عکس گرفت هر وقت برام ایمیل کنه حتما می زارم:blush:
حال غریبی داشت...دلم نگرفت کنار سنگ مزارش...دلم اروم شد..ولی از حرفهای پسرک انجا دلم گرفت به ان همه بی احترامی...:(
کلا ظهیر و دوله عجیب بود..مثل رویا..فیلم و یه رویای لطیف ولی غمناک بود...جایی که فروغ و رهی معیری و بهار و خیلی از بزرگان خوابیده باشن جای عجیبیه...به جرات می گن خاص ترین سنگ مزار بود فروغ....نه شکیل نه تجملاتی نه خیلی ساده...خیلی دوست داشتنی بود
یکی از ارزوهام بود که رسیدم بهش:blush:
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
عصیان خدایی

نیمه شب گهواره ها آرام می جنبند
بی خبر از کوچ درد آلود انسانها
باز هم دستی مرا چون زورقی لرزان
می کشد پاروزنان در کام طوفانها
چهره هایی در نگاهم سخت بیگانه
خانه هایی بر فرازش اشک اختر ها
وحشت زندان و برق حلقه زنجیر
داستانهایی ز لطف ایزد یکتا
سینه سرد زمین و لکه های گور
هر سلامی سایه تاریک بدرودی
دستهایی خالی و در آسمانی دور
زردی خورشید بیمار تب آلودی
جستجویی بی سرانجام و تلاشی گنگ
جاده ای ظلمانی و پایی به ره خسته
نه نشان آتشی بر قله های طور
نه جوابی از ورای این در بسته
می نشینم خیره در چشمان تاریکی
می شود یک دم از این قالب جدا باشم
همچو فریادی بپیچم در دل دنیا
چند روزی هم من عاصی خدا باشم
گر خدا بودم خدایا زین خداوندی
کی دگر تنها مرا نامی به دنیا بود
من به این تخت مرصع پشت می کردم
بارگاهم خلوت خاموش دلها بود
گر خدا بودم خدایا لحظه ای از خویش
می گسستم می گسستم دور می رفتم
روی ویران جاده های این جهان پیر
بی ردا و بی عصای نور می رفتم
وحشت از من سایه در دلها نمی افکند
عاصیان را وعده دوزخ نمی دادم
یا ره باغ ارم کوتاه می کردم
یا در این دنیا بهشتی تازه میزادم
گر خدا بودم دگر این شعله عصیان
کی مرا تنها سراپای مرا می سوخت
ناگه از زندان جسمم سر برون می کرد
پیشتر می رفت و دنیای مرا می سوخت
سینه ها را قدرت فریاد می دادم
خود درون سینه ها فریاد می کردم
هستی من گسترش می یافت در هستی
شرمگین هر گه خدایی یاد می کردم
مشتهایم این دو مشت سخت بی آرام
کی دگر بیهوده بر دیوارها می خورد
آن چنان می کوفتم بر فرق دنیا مشت
تا که هستی در تن دیوارها می مرد
خانه می کردم میان مردم خاکی
خود به آنها راز خود را باز می خواندم
مینشستم با گروه باده پیمایان
شب میان کوچه ها آواز می خواندم
شمع می در خلوتم تا صبحدم می سوخت
مست از او در کارها تدبیر می کردم
می دریدم جامه پرهیز را بر تن
خود درون جام می تطهیر می کردم
من رها می کردم این خلق پریشان را
تا دمی از وحشت دوزخ بیاسایند
جرعه ای از باده هستی بیاشامند
خویش را با زینت مستی بیارایند
من نوای چنگ بودم در شبستانها
من شرار عشق بودم سینه ها جایم
مسجد و میخانه این دیر ویرانه
پر خروش از ضربه های روشن پایم
من پیام وصل بودم در نگاهی شوخ
من سلام مهر بودم بر لبان جام
من شراب بوسه بودم در شب مستی
من سراپا عشق بودم کام بودم کام
می نهادم گاهگاهی در سرای خویش
گوش بر فریاد خلق بی نوای خویش
تا ببینم درد هاشان را دوایی هست
یا چه می خواهند آنها از خدای خویش
گر خدا بودم در سولم نام پاکم بود
این جلال از جامه های چاک چاکم بود
عشق شمشیر من و مستی کتاب من
باده خاکم بود آری باده خاکم بود
ای دریغا لحظه ای آمد که لبهایم
سخت خاموشند و بر آنها کلامی نیست
خواهمت بدرود گویم تا زمانی دور
زانکه دیگر با توام شوق سلامی نیست
زانکه نازیبد زبون را این خداییها
من کجا وزین تن خاکی جداییها
من کجا و از جهان این قتلگاه شوم
ناگهان پرواز کردن ها رهایی ها
می نشینم خیره در چشمان تاریکی
شب فرو می ریزد از روزن به بالینم
آه حتی در پس دیوارهای عرش
هیچ جز ظلمت نمی بینم نمی بینم
ای خدا ای خنده مرموز مرگ آلود
با تو بیگانه ست دردا ‚ ناله های من
من ترا کافر ترا منکر ترا عاصی
کوری چشم تو ‚ این شیطان خدای من
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
پوچ

دیدگان تو در قاب اندوه
سرد و خاموش
خفته بودند
زودتر از تو ناگفته ها را
با زبان نگه گفته بودند
از من و هرچه در من نهان بود
می رمیدی
می رهیدی
یادم آمد که روزی در این راه
ناشکیبا مرا در پی خویش
می کشیدی
می کشیدی
آخرین بار
آخرین بار
آخرین لحظه تلخ دیدار
سر به سر پوچ دیدم جهان را
باد نالید و من گوش کردم
خش خش برگهای خزان را
باز خواندی
باز راندی
باز بر تخت عاجم نشاندی
باز در کام موجم کشاندی
گر چه در پرنیان غمی شوم
سالها در دلم زیستی تو
آه هرگز ندانستم از عشق
چیستی تو
کیستی تو
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
من خیلی فروغو دوس دارم
شعراش خیلی باهام جوره
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
38
محل سکونت
اهواز
ساغر جون ببخشید من چند روزی نبودم.:blush:
نمیدونم خب من شعرو به ترتیب گذاشتم دوست داری در مورد دوتاشون صحبت میکنیم.

پ.ن: جای مرجان خیلی خالیه.:(

خوب اولویت با شعری هست که تو گذاشتی:blush:
پ.ن:فدای تو:blush:
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
38
محل سکونت
اهواز
شهریست در کنار آن شط پرخروش
با نخل های درهم و شب های پرز نور
شهریست در کناره آن شط و قلب من
آنجا اسیرپنجه مرد پرغرور



شهریست در کناره آن شط که سال هاست
آغوش خود به روی من و او گشوده است
برماسه های ساحل و در سایه های نخل
او بوسه ها زچشم و لب من ربوده است


آن ماه دیده است که من نرم کرده ام
با جادوی محبت خود قلب سنگ او
آن ماه دیده است که لرزیده اشک شوق
در آن دو چشم وحشی و بیگانه رنگ او


ما رفته ایم در دل شب های ماهتاب
با قایقی به سینه امواج بیکران
بشکفته در سکوت پریشان نیمه شب
بربزم ما نگاه سپید ستارگان



بر دامنم غنوده چو طفلی و من زمهر
بوسیده ام دو دیده در خواب رفته را
در کام موج دامنم افتاده است و او
بیرون کشیده دامن در آب رفته را



اکنون منم که در دل این خلوت و سکوت
ای شهر پرخروش ، ترا یاد میکنم
دل بسته ام به او و تو اورا عزیز دار
من با خیال او دل خود شاد می کنم


یه شعر عاشقانه ست و به نظرم نزدیک شهر من بوده حادثه ی این شعر:happy:

برداشت خاصی ندارم از این شعر فروغ جز اینه عاشقانه ست:blush:

یه چیزی بگم..یکی از شعرهای فروغ که دوسش دارم "ای ستاره ها"هستش که جالبه تازه فهمیدم اونو در اهواز سروده:blush:..و اهواز و شبهای معروفش رو دل نازنین فروغ هم بی تاثیر نبوده:blush:
 

manuela89

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 نوامبر 2007
نوشته‌ها
1,643
لایک‌ها
1,241
مرجان ممنون از آغاز بحث.
منم نظره خاصی ندارم در مورد ایت شعر اصلا نمیخواستم بزارمش ولی گفتم ترتیب و رعایت کنم.
این شعر جزوه شعرایی که فروغ داره روزهای زیبا و خوش زندگیشو یاد میکنه از یه روش فروغ که به شدت خوشم میاد اینه که خوبی ها رو در کناره بدی ها بهش میپردازه شادی ها در کنار سختی ها.

اکنون منم که در دل این خلوت و سکوت
ای شهر پرخروش ، ترا یاد میکنم
دل بسته ام به او و تو اورا عزیز دار
من با خیال او دل خود شاد می کنم


از این بخش شعرش خیلی خوشم میاد دل نشینه.
مرجانی بعد از شعره دوست عزیزمون میخوای شعره ستاره ها رو بررسی کنیم.
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
38
محل سکونت
اهواز
مرجان ممنون از آغاز بحث.
منم نظره خاصی ندارم در مورد ایت شعر اصلا نمیخواستم بزارمش ولی گفتم ترتیب و رعایت کنم.
این شعر جزوه شعرایی که فروغ داره روزهای زیبا و خوش زندگیشو یاد میکنه از یه روش فروغ که به شدت خوشم میاد اینه که خوبی ها رو در کناره بدی ها بهش میپردازه شادی ها در کنار سختی ها.

اکنون منم که در دل این خلوت و سکوت
ای شهر پرخروش ، ترا یاد میکنم
دل بسته ام به او و تو اورا عزیز دار
من با خیال او دل خود شاد می کنم


از این بخش شعرش خیلی خوشم میاد دل نشینه.
مرجانی بعد از شعره دوست عزیزمون میخوای شعره ستاره ها رو بررسی کنیم.

موافقم..فقط ما بقی هم بیان نظر بدن:blush:
در ضمن ندا عزیزم،چون حد خودم رو خیلی پایین می دونم ترجیح می دم بگم نظر می دم نه بررسی:)

قربونت:blush:
 

manuela89

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 نوامبر 2007
نوشته‌ها
1,643
لایک‌ها
1,241
موافقم..فقط ما بقی هم بیان نظر بدن:blush:
در ضمن ندا عزیزم،چون حد خودم رو خیلی پایین می دونم ترجیح می دم بگم نظر می دم نه بررسی:)

قربونت:blush:

خب ببخشید نظر:p!!
جونه تو یادم میره چی باید بگم تازه میخواستم بگم نقد!:blink: گفتم مرجان منو میکشه بزار بگم بررسی!!!:D
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
38
محل سکونت
اهواز
خب ببخشید نظر:p!!
جونه تو یادم میره چی باید بگم تازه میخواستم بگم نقد!:blink: گفتم مرجان منو میکشه بزار بگم بررسی!!!:D

خلاصه این قدر فروغ رو اذیت نکن:happy:
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
38
محل سکونت
اهواز
اینم عکس مزار فروغ که وعده ش رو داده بودم:rolleyes:
به خدا من اینجا بودم:blush:

دوست گلم این عکس رو گرفت...عکس های دیگری هم بود و به دلیلی که دوستان دیگری در عکس هستند و ممکنه دوست نداشته باشند دیده بشوند معذورم از گذاشتن عکس ها:blush:

 

manuela89

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 نوامبر 2007
نوشته‌ها
1,643
لایک‌ها
1,241
فروغ هم که داره میره پایین!!

مرجانی ممنون از عکس خیلی قشنگ بود خیلی.
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
38
محل سکونت
اهواز
ندا...تاپیک فروغ خاک گرفت
فروغ تنهاست:(
برو شعر رو بیار:(
گناه داره فروغ به این نازی:(
 

manuela89

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 نوامبر 2007
نوشته‌ها
1,643
لایک‌ها
1,241
مرجان جان ادامه همین دفتره فروغ و بزارم؟!؟
 

manuela89

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 نوامبر 2007
نوشته‌ها
1,643
لایک‌ها
1,241
ای ستاره های از کتاب اسیر

ای ستاره ها که برفراز آسمان
با نگاه خود اشاره گرد نشسته اید
ای ستاره های که از ورای ابرها
برجهان ما نظاره گر نشسته اید


آی این منم که در دل سکوت شب
نامه های عاشقانه پاره می کنم
ای ستاره اگر بمن مدد کنید
دامن از غمش پرازستاره می کنم

با دلی که بوئی از وفا نبرده است
جور بیکرانه و بهانه خوشتر است
در کنار این مصاحبان خودپسند
ناز و عشوه های زیرکانه خوشتر است

ای ستاره ها چه شد که در نگاه من
دیگرآن نشاط و نغمه و ترانه مرد
ای ستاره های چه شد که برلبان او
آخر آن نوای گرم و عاشقانه مرد

جام باده سرنگون و بسترم تهی
سرنهاده ام بروی نامه های او
سرنهاده ام که در میان این سطور
جستجو کنم نشانی از وفای او

اس ستاره ها مگر شما هم آگهید
از دوروئی و جفای ساکنان خام
کاین چنین به قلب آسمان نهان شدید
ای ستاره ها،ستاره های خوب و پاک

من که پشت پازدم به هرچه هست و نیست
تا که کام او زعشق خود روا کنم
لعنت خدا بمن اگر بجز جفا
زین سپس به عاشقان با وفا کنم

ای ستاره ها که همچو قطره های اشک
سربدامن سیاه شب نهاده اید
ای ستاره ها کز آن جهان جاودان
روزنی بسوی این جهان جاودان گشوده اید

رفته است و مهرش از دلم نمی رود
ای ستاره ها،چه شد که او مرا نخواست؟
ای ستاره ها،ستاره ها،ستاره ها
پس دیار عاشقان جاودان کجاست؟

................

پ.ن:اینم ای ستاره های برای مرجان عزیز.:)
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
38
محل سکونت
اهواز
ای ستاره های از کتاب اسیر

ای ستاره ها که برفراز آسمان
با نگاه خود اشاره گرد نشسته اید
ای ستاره های که از ورای ابرها
برجهان ما نظاره گر نشسته اید


آی این منم که در دل سکوت شب
نامه های عاشقانه پاره می کنم
ای ستاره اگر بمن مدد کنید
دامن از غمش پرازستاره می کنم

با دلی که بوئی از وفا نبرده است
جور بیکرانه و بهانه خوشتر است
در کنار این مصاحبان خودپسند
ناز و عشوه های زیرکانه خوشتر است

ای ستاره ها چه شد که در نگاه من
دیگرآن نشاط و نغمه و ترانه مرد
ای ستاره های چه شد که برلبان او
آخر آن نوای گرم و عاشقانه مرد

جام باده سرنگون و بسترم تهی
سرنهاده ام بروی نامه های او
سرنهاده ام که در میان این سطور
جستجو کنم نشانی از وفای او

اس ستاره ها مگر شما هم آگهید
از دوروئی و جفای ساکنان خام
کاین چنین به قلب آسمان نهان شدید
ای ستاره ها،ستاره های خوب و پاک

من که پشت پازدم به هرچه هست و نیست
تا که کام او زعشق خود روا کنم
لعنت خدا بمن اگر بجز جفا
زین سپس به عاشقان با وفا کنم

ای ستاره ها که همچو قطره های اشک
سربدامن سیاه شب نهاده اید
ای ستاره ها کز آن جهان جاودان
روزنی بسوی این جهان جاودان گشوده اید

رفته است و مهرش از دلم نمی رود
ای ستاره ها،چه شد که او مرا نخواست؟
ای ستاره ها،ستاره ها،ستاره ها
پس دیار عاشقان جاودان کجاست؟

................

پ.ن:اینم ای ستاره های برای مرجان عزیز.:)

مرسی ندااااااااا
فعلا ترجیح میدم نگاه این شعر کنم:) شماها بگید:)
 

manuela89

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 نوامبر 2007
نوشته‌ها
1,643
لایک‌ها
1,241
ای ستاره ها
فروغ تو این شعر ستاره ها رو خطاب قرار داده و دردودل میکنه .

آی این منم که در دل سکوت شب
نامه های عاشقانه پاره می کنم
ای ستاره اگر بمن مدد کنید
دامن از غمش پرازستاره می کنم

خودشو توصیف میکنه که این منم ، من که دارم نامه های عاشقانه ام پاره میکنم اونم تو خلوت شب و تو سکوت مرموز ستاره ها .
شاید فروغ میخواد بگه شب، سکوتش واسه عاشقانه هاست.
فروغ شاد نیست تو این شعر و شعرشو با همه دردش داره میگه.
از ستاره ها کمک میخواد که البته ستاره ها میتونن یه جور استعاره باشن مخاطب قرار گرفتن درحالیکه نیستن.

با دلی که بوئی از وفا نبرده است
جور بیکرانه و بهانه خوشتر است
در کنار این مصاحبان خودپسند
ناز و عشوه های زیرکانه خوشتر است
مصاحبان خودپسند و فروغ شکوه میکنه از مصاحبانش که میتونه شوهرش باشه یا خانواده اش شایدم همه آدم ها، آدم هایی که مصاحب های خوبی واسش نبودن فروغ کم اذیت نشده باید بهش حق داد.

ای ستاره ها چه شد که در نگاه من
دیگرآن نشاط و نغمه و ترانه مرد
ای ستاره های چه شد که برلبان او
آخر آن نوای گرم و عاشقانه مرد

جام باده سرنگون و بسترم تهی
سرنهاده ام بروی نامه های او
سرنهاده ام که در میان این سطور
جستجو کنم نشانی از وفای او

اس ستاره ها مگر شما هم آگهید
از دوروئی و جفای ساکنان خام
کاین چنین به قلب آسمان نهان شدید
ای ستاره ها،ستاره های خوب و پاک
شکایت ، سوال؟:(
من که پشت پازدم به هرچه هست و نیست
تا که کام او زعشق خود روا کنم
لعنت خدا بمن اگر بجز جفا
زین سپس به عاشقان با وفا کنم

این تیکه شعرش خیلی قشنگه پشت پا زدن به هرچی کی هست و نیست دیگه واسش مهم نیست هراتفاقی که بیفته .
دو مصرع آخرش قرار میزاره با خودش که دیگه هیچ وقت وفا نکنه مثل اینکه فروغ ضربه بدی از وفاداری خورده.

رفته است و مهرش از دلم نمی رود
ای ستاره ها،چه شد که او مرا نخواست؟
ای ستاره ها،ستاره ها،ستاره ها
پس دیار عاشقان جاودان کجاست؟

این قسمت شعرش به شدت دلم واسم فروغ سوخت خیلی سوزناک بعد از اون همه توضیحی که میده بعد از اینکه میگه هیچ وفت وفا نمیکنم بعد از اینکه پشت پا به همه چی زدم انگار دوباره به جریان برمیگرده و حرفه دلشو میزنه چی شد که همه چی تموم شد؟!؟؟چه اتفاقی افتاد که اون زندگی عاشقانه اون همه دوست داشتن فروغ به بن بست رسید و شد این؟!؟

 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
38
محل سکونت
اهواز
خوب اینم یکی از شعرهای عاشقانه ی به شدت زیبای فروغ عزیز هست
شعری که از عشق زیاد بین خودش و معشوقش می گه و مهری که از طرف معشوق از بین رفته و گذاشته و رفته ...و فروغ هنوز مات و مبهوت این عشقه و هنوز دوست داره و هنوز داره زیبایی ها رو (که ستاره یکی از نمادهای زیباییه) قسم میده و داره فکر می کنه که چی شد اون رابطه از بین رفت
و ایا اینکه هنوز دوستش داره یا نه
یکی از زیباترین های فروغ مخصوصا اون جا که می گه:
ای ستاره ها،ستاره های خوب و پاک

من که پشت پازدم به هرچه هست و نیست


کلا این بازی با اسم ستاره ها خیلی زیباست و نشان از نگاه لطیف و دل پر درده...چون درد و دل با آسمان هم عمیق بودن زخم دل رو بیان می کنه(به دلیل بزرگی اسمان) و هم زیبایی درد و دل رو بیان می کنه(به دلیل زیبایی ستاره ها)

این شعر رو با صدای آرام خواندن حال عجیبی میده به آدم
مخصوصا ستاره گفتن هاش


پ.ن:ممنون ندای مهربونم
 

gooolsa

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 ژوئن 2009
نوشته‌ها
295
لایک‌ها
8
سن
39
محل سکونت
Tehran
دستهایم را در باغچه می کارم

سبز خواهم شد

می دانم می دانم

و پرستوها در گودی انگشتان جوهریم

تخم خواهند گذاشت

گوشواری به دو گوشم می آویزم

از دو گیلاس سرخ همزاد

و به ناخن هایم

برگ گل کوکب می چسبانم



من عاشق این تیکه از شعرشم
 
بالا