خب چیزی که درین شعر کاملا مشهوده نارضایتی و سرخوردگی فروغ از زندگی زناشوییست و اینکه ازدواج رو نوعی بردگی میدونه که مظهر و نشان بارز این بردگی در تعبیری زیبا همین حلقه است.
فروغی که در همیشه در شعرهایش عشق را میپرستد با این شعر ازدواج را نقطه ی مقابل عشق میداند و آن را چیزی جز بردگی نمیداندو مقوله ی ازدواج و عشق را دو مسیر جدا از یکدیگر قلمداد میکند.
کلا فکر میکنم فروغ با این شعر میخواد بگه عشق اگه حقیقی باشه باید عاری از هر نوع به بند کشیدن باشد اما ازدواج با قوانین و مقرراتی که با خود به همراه دارد نمیتواند رهایی و آزادگی عشق حقیقی را در خود جای دهد.این بیت گویای این مطلب است:
راز این حلقه که انگشت مرا
این چنین تنگ گرفته است به بر
در بیت زیر نیز به فریبندگی ازدواج اشاره دارد که مردم را با درخششی که دارد، میفریبد.
راز این حلقه که در چهره اون
اینهمه تابش و رخشندگی است
در اینجا نیز اشاره ای دارد به افراد زودباور و عوام که با خوش بینی خود سعی دارند خود را از هر شک و شبهه ای بدور سازند و از حقیقت فرار کنند و اینگونه خود را با ساده لوحی راضی نگه دارند:
مرد حیران شد وگفت:
حلقه خوشبختی است،حلقه زندگی است.
و در قسمت آخر شعر نیز گذر زمان رو تنها عامل آگاهی برای افراد غافل و ساده لوح میداند .آینده ای که عاقبت دیدگان همه را خواهد گشود و بیدار خواهد کرد:
سال ها رفت وشبی
زنی افسرده نظر کرد برآن حقله زر
فروغی که در همیشه در شعرهایش عشق را میپرستد با این شعر ازدواج را نقطه ی مقابل عشق میداند و آن را چیزی جز بردگی نمیداندو مقوله ی ازدواج و عشق را دو مسیر جدا از یکدیگر قلمداد میکند.
کلا فکر میکنم فروغ با این شعر میخواد بگه عشق اگه حقیقی باشه باید عاری از هر نوع به بند کشیدن باشد اما ازدواج با قوانین و مقرراتی که با خود به همراه دارد نمیتواند رهایی و آزادگی عشق حقیقی را در خود جای دهد.این بیت گویای این مطلب است:
راز این حلقه که انگشت مرا
این چنین تنگ گرفته است به بر
در بیت زیر نیز به فریبندگی ازدواج اشاره دارد که مردم را با درخششی که دارد، میفریبد.
راز این حلقه که در چهره اون
اینهمه تابش و رخشندگی است
در اینجا نیز اشاره ای دارد به افراد زودباور و عوام که با خوش بینی خود سعی دارند خود را از هر شک و شبهه ای بدور سازند و از حقیقت فرار کنند و اینگونه خود را با ساده لوحی راضی نگه دارند:
مرد حیران شد وگفت:
حلقه خوشبختی است،حلقه زندگی است.
و در قسمت آخر شعر نیز گذر زمان رو تنها عامل آگاهی برای افراد غافل و ساده لوح میداند .آینده ای که عاقبت دیدگان همه را خواهد گشود و بیدار خواهد کرد:
سال ها رفت وشبی
زنی افسرده نظر کرد برآن حقله زر