• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

فکر کنم به آخر خط رسیدم

eman12

Registered User
تاریخ عضویت
30 ژوئن 2006
نوشته‌ها
99
لایک‌ها
352
اول یک وصیت به دوستمون جناب دبوی و مابقی دوستان داشته باشم بعد برم برای جهاد فی سبیل ا...:p.
وقتی شما در یک جمع از دیگران نظر و مشورت میگیرید اول ببینید کی داره میگه:p، بعد ببینید چی داره میگه:p، بعد ببینید برای کی داره میگه:p:p، بعد ببینید برای چی داره میگه:p، بعد ببینید خودش در کجای صحبتهایی که بیان میکنه قرار داره. این آخریه برای استدلال و نتیجه گیری خیلی خیلی مهمه.
اینها متاسفانه تو فروم اینترنتی به سختی قابل راست آزمایی هستن... این یکی از دلایلی بود که من از شما خواستم که تو غیر فروم دنبال راهنما باشید...

حالا بریم برای جنگ:p...
 

eman12

Registered User
تاریخ عضویت
30 ژوئن 2006
نوشته‌ها
99
لایک‌ها
352
حرفهایی که من زدم واقعیتهای زندگی تو این اجتماع بودن. حالا شما میخوای تو این کشتی در حال غرق شدن حقایق رو وارونه جلوه بدی طرز فکر خودتونه.
-اونی که پول نداره چطور بره دانشگاه آزاد یه رشته نون و آبدار؟؟؟ پزشکی و پرستاری اینا درجریان شهریه هاشون هستید؟ طرف تحت پوشش کمیته امداد باشه بتونه بره اینا رو بخونه؟:eek:
-خوشبختی ملاکهایی داره ملاکاشم همه میدونن... یه نگاه به جوامع پیشرفته بندازین... رفاه آزادی و... مسلما جایی که از جنگلهای آمازون بدتره مردمش نمیتونن خوشبخت باشن.
اینجا الان طی سال ها اتفاقاتی که افتاده این بوده در یک کلام:
وضع بدتر شده-آدمای نالایق و مستفاها زمام امور رو بدست گرفتن و نخبه ها و آدمای شریف یا آواره کشورهای دیگه شدن یا خونه نشین
هر کسم بتونه واقعا به جایی برسه باید دستش تو این سیستم به جایی بند باشه وگرنه یکی مثل من و دبوی نمیتونه بشه مشاور مجمع تشخیص مسلهت نزام :D ( شغل پسر محسن سیگار فروش:D )
به علت شرایط فرهنگی مز حبی هیچ شانسیم برای درست شدن اینجا در بازه زمانی حیات ماها نیست
به قول افتک میلیونها نفر مستفا تو پستی هستن که نباید باشن و اینا هیچ جوره نمیذارن وضع عوض شه...
تازه اینایی که گفتم واقعا تفسیر خوشبینانه ای از موزلکت بود:D
بیشتر شبیه یه قتلگاهی هست اینجا که همه همدیگه رو ریپ میکنن:D تو جایی که تو همه شاخص های آزادی و رفاه و اقتصاد و... ته جدول رو سوراخ کرده دنبال خوشبختی با اشعار مولوی و حافظ نباشید دوست من;) شما حتی به اندازه کافیم از لحاظ مادی تامین باشی ببین برای درست کردن این وضع و اینهمه فجایع چیکار کردی؟ (بکنی تو گونی ابریشمی میبرنت) آیا تونستی جامعه بهتری واقعا بسازی؟:D بچه هات میخوان تو چنین جامعه ای زندگی کنن؟؟؟ اگه نه و میفرستیشون خارج برای چی میای امید الکی میدی؟:rolleyes:
یه موقع هست طرف تو امریکا یا ناف اروپا همه چی داره از امکانات علمی بگیر تا رفاه و... خوشی زیر دلش زده باید کتک بخوره آدم شه:D ولی اینجا که وضعش از گینه بیصاحب بدتره ادامه حیات توش هیچ دلیل منطقی نداره و خودکشی توصیه میشه:general601:
به خاطر همین به دبوی توصیه میکنم میبینه نمیتونه تحمل کنه یا بره کارشو تموم کنه


جناب Tidus گرامی. پیشاپیش از خدمت شما معذرت خواهی میکنم... متاسفانه یک مقدار صحبتهام تنده...
قبلش برای اینکه جو تلطیف:p بشه چند بیت از مولوی:p بنویسم:
من عجب دارم ز جویای صفا/کو رمد در وقت صیقل از جفا:p
آن جفا با تو نباشد ای پسر/بلک با وصف بدی اندر تو در
مادر ار گوید ترا مرگ تو باد/مرگ آن خو خواهد و مرگ فساد:p
بر نمد چوبی که آن را مرد زد/بر نمد آن را نزد بر گرد زد:p


- این که یک سیستم، یک طرز تفکر یک شخص، خوب عمل میکنن یا نه رو باید از "خروجی" سیستم، خروجی اون طرز تفکر و خروجی اون شخص استخراج کرد. جناب دبوی گرامی اگه بخوان به اندازه کافی فراست بخرج بدن (صد البته شما هر دو فراست دارید) باید از من بپرسن (یا شما از من بپرسید) که وقتی این من و شما براشون نسخه میپیچیم خودمون در کجای این صحبتهای خودمون قرار داریم. از من یا شما بخوان که مدعا بیاریم بر صحت صحبتهای خودمون... باید بیان رصد کنن که کی عملگرا تر بوده و کی چشمش به دهن صحبتهای حضرت فری:p (حضرت فری منظور کیه:p؟) و غیره... کی اصلا داره خوش تر و خوشبخت تر زندگی میکنه. اونی که میگه فلا چیز بده یا خوبه خودش تجربه اش کرده یا نه. البته نیازی هم نیست که بخوان اینکار رو بکنن. به نظر من صرف خوندن پستهای ما برای اینکار کفایت میکنه.
بله خوشبختی ملاکهایی داره، اما کی میگه ملاکهاش رو همه میدونن:p؟ کی میگه ملاکهاش برای همه یکسانه؟ شما دو پست شماره 131 و 133 من رو خوندید؟ کی میگه همه باید ملاکهای مشخصی رو برای خوشبختی در نظر بگیرن که وقتی محقق نشد بفرموده؛ خودکشی توصیه بشه:p؟ اگه من یا فرضا جناب دبوی بخوایم به عنوان "یک استثنا" یک جور دیگه زندگی کینم در عین حال احساس خوشبختی کنیم جناب Tidus که باشن:p که این وسط بیان و نسخه های عامیانه بپیچند:p؟

خداییش خودتون بدبحالتون نمیشه:p از اینکه فرضا یک شاگرد دم در مغازه داشته باشید (تو گینه بی صاحب به قول خودتون، تو ایران هم نه:p)... بعد هر روز صبح پاشه همین حرفها رو تکرار کنه؟ بعدم بگه من واقعیات رو گفتم؟ اگه اخراجش نکنید یک روز آخرش ازش نمیپرسید به جهنم:p که مملکت فلانه بهمانه:p. شما به کارت برس؟ کفری نمیشید بهش بگید: یا کرامی اذبحوا هذا البقر/ان اردتم حشر ارواح النظر؟:p
بهش نمیگید بسه دیگه... این گاوه چیه که 40 ساله رفته تو جلدت و در نمیاد که حداقل از این شاگرد مغازه بودنه خلاص بشی:p؟

- این حرفهایی که شما زدید رو الان سی ساله پدربزرگ تحصیل نکرده ی دوستم که وقتی بهشون بگی "پول نفت رو آوردن در خونتون یا نه" با ناسزا جواب میده هم بلده:p... همه ی مسافرکشهای محترمی هم که حضرت عالی فرمودید بلدن... اما اونی که میخواد از هر لحاظ پیشرفت کنه (یعنی میخواد حداقل یک قدم بره جلو) میدونه که هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد. میدونه کجا چه اطلاعاتی بده، کجا چه اطلاعاتی بگیره... بعضی وقتها سکوت یا درخواست راهنمایی؛ صد هزار بار بهتر از بیان حرفهای -ولو درست- تکراریِ بی ثمرِ صد هزار بار گفته شده توسط دیگران هست...
متاسفانه طرز تفکری که شما بیان فرمودید و طرز تفکر غالب در این فروم هست، خروجی مثبت چندانی نداره همونطورکه مرگ بر آمریکا گفتن از این طرف:p...


- اونی که پول نداره در هیچ کجای دنیا نمیتونه بره یک موسسه یا دانشگاه "خصوصی" و آزاد یک رشته ی به قول حضرت عالی نون و آب دار بخونه، الا این که شرایط خاص داشته باشه... دنیا شهر هرت:p نیست دوست گرامی... اما اون شخص خودش صد تا راه داره برای اینکه شرایطی رو فراهم کنه که بتونه بره دانشگاه آزاد و یا از اون بهتر بره یک دانشگاه دولتی. کافیه مثل شما فکر نکنه:p! و در عوض همت کنه. صحبتهای قبلی من خطاب به دوستمون این بود که ما خودمون رو عوض کنیم نه نرم های استاندارد دنیا رو:p.


دوستان میگن تحصیل منی که پول ندارم از کجام بیارم برم دانشگاه آزاد (یا استارتر) پول به اون دزدخونه بدم؟ فوقش هنر کنم با سگ دو زدن و حمالی و مسافرکشی خودمو سیر نگه دارم تو این وانفسا

الان شما میخواید برید پزشکی دانشگاه آزاد و تنها مشکلتون پوله؟ اگه شما بتونید من رو به این نتیجه برسونید که شما جزو افراد با استعداد هستید که حقشه که پزشکی بخونه، و اگه بتونید اثبات بفرمایید که جزو همونهایی نیستید که من رزومه اونها رو میندازم تو سطل آشغال:p، پول شهریه ی رشته پزشکی خوندن شما در دانشگاه آزاد رو من در قالب وام بلند مدت از صندوق محل کارم جور میکنم...

آهان الان یادم اومد:p، شما همونی هستید که این رو نوشتید؟:
دقت کنین همین دانشگاه (پولی) که ورود بهش از پارک راحت تره توش مث حوضه س و پول میدی صد نفر حراست و حا جی و استاد ...بوس و .... میان به پرو پات میپیچن باز و... که @ArashMiniStar میتونه توضیح بده خواستین

پشیمون شدم:p. دانشگاه آزاد بنظر جای خوبی نیست. مرسی از روشنگری:p...
حالا دیدید اون حرفم که گفتم "کاشکی این حرفها رو بلد نبودید" و این حرف مولوی در پایین، هر دو در اینجا چقدر درست بودن؟:
تو برادر موضع ناکِشته باش/کاغذ اسپید نابنوشته باش
تا مشرف گردی از نون والقلم/تا بکارد در تو تخم آن ذوالکرم

خدا میدونه چقدر از موقعیت های دیگه رو هم همینجوری از دست داده اید یا خواهید داد:(. به قول اون بنده خدا "نکنید برادر من، نکنید این کارها رو".:p

فرمودید که بدنبال خوشبختی با اشعار حافظ و مولوی نباشم... (هر چند که من اینها رومینویسم که به مرور از حافظه ام پاک نشن) اما کاشکی شما میبودید! شاید همین دو بیت قرمز رنگ بالا زمانی که میخواستید این مطالب غیر کاربردی و ضرر زننده رو بنویسید به یادتون میومد و یک چیز دیگه مینوشتید که اتفاق مثبتی تو زندگی خودتون یا دیگران بیفته... زرنگی یعنی این دوست عزیز... واِلا همونطور که عرض کردم این صحبتهای از جنس صحبت های شما رو همه من جمله من از بریم:p. مگه ما از شرایط خبر نداریم آقا جون؟

تو قرآن مسلمونها هست که: و كاين من آية فى السماوات و الارض یمرون عليها و هم عنها معرضون (تفسیر با خواننده).

مولوی:p میفرماید:
خویش را عریان کن از فضل و فضول/تا کند رحمت به تو هر دم نزول:rolleyes:

بعضی آدمها به قول مولوی نه انقدر زندن که جنبشی کنن که اتفاق میمونی در زندگی اونها بیفته، و نه انقدر مردن که یکی بیاد به فریادشون برسه:
زنده نی تا همدم عیسی بود/مرده نی تا دمگه عیسی شود
عقل کامل نیست خود را مرده کن/در پناه عاقلی زنده‌سخن

اما من معتقدم که هنوز هم دیر نشده... طرز فکر و عملتون رو تغییر بدید شرایط اینجوری و از این بهتر خودشون با سر میان براتون:p و همه چی جور میشه... این معنی توکله... یعنی به جای گله گذاری بیخود و "بی ثمر" شما وظیفه ی خودتون رو به نحو احسن انجام بدید و مابقی رو به تقدیر/قسمت/سرنوشت/خدا/روزگار هر چی که دوست دارید اسمش رو بذارید بسپارید. اون وقت روحیه بهتری هم برای پیگیری کارها خواهید داشت و البته یک مغز و فکر آماده تر و خلوت تر:p... توصیه به مرگ هم نمیکنید:general601:.


جناب Tidus گرامی، زرنگ اونه که وقتی دید یک نفر داره خلاف جریان عرف (بخصوص وقتی این جریان عرف فوق اشباع شده) حرف میزنه (و طرف هم دیده بوده و آزموده بود که تا حالا با این صحبتهای عرف که صحبتهای بابه نتونسته پیشرفت محسوس کنه) سریع بیاد از طرف بپرسه شما که این مدعاها رو داری خودت پیاده کردی؟ نتیجه اش چی بوده؟ اگه ما بهت ایمان:p بیاریم به کجا میرسیم؟ نه اینکه سریع بیاد بگه تشخیص کرده‌ایم و مداوا مقرر است.:p.. اونوقتم چی! بگه برو بمیر:p.
خب نمیترسید یکی بیاد بگه خودت بمیر:p؟(این رو شوخی کردم عزیز جان) مردن و مردوندن:p که کاری نداره، اون زنده کردنه که خیلی کار داره. تا حالا چند نفر رو احیا کرده اید که حالا فتوای مردن صادر میفرمایید:p؟ اگه هیچ نفر، پس لطفا مزاحم کسب ما نشید:p...
بخدا قسم اگه میدونستم که این دوست ما اون حرفها رو واقعی بیان کرده اند (که صد البته مطمئنم که خیلی عاقل تر از این حرفها هستند) بخاطر اون مادری که شب تا به صبح بالای سر بچه اش نخوابیده، به خاطر همین به تنهایی چنان با شما غلاظٌ شداد برخورد میکردم که از هیبت تجلی ایمانی:p مثل موسی تو کوه طور بشید:p... البته اینم میدونم که شما در بیان صحبتی که فرمودید شوخی کردید...

بجای این حرفها پاشید منحصر بفرد عمل کنید و از نتابجش لذت ببرید.. والا یکی دیگه میاد و این کار رو میکنه شماهم مجبورید بشید سیاهی لشکر

لپ کلام:
شرایط بد و ناگوار یک سیستم نشونه ی این نیست که آدم باید بمیره نشونه اینه که باید یک جور دیگه عمل کنه، باید منحصر بفرد باشه، باید شاخص باشه تا جزو اون اکثریتی نباشه که کمرشون بواسطه بد بودن اون سیستم هر روز خم میشه. بخدا حنجره ام تو دانشگاه پاره شد بس که این رو به بچه ها گفتم. حیف، حیف که دهان تو این مملکت به اندازه یک میلیون برابر گوش شنوا و چشم بینا وجود داره:(!
نرم اینه که هر کی چوب میخوره، اول از همه چوب دیدگاه و عمل خودش رو میخوره بعد چوب اطرافیان و سیستم رو. هر کی پاداش میبینه هم همینطور.

مولوی:p میفرماید:

منگر آنکه تو حقیری یا ضعیف/بنگر اندر همت خود ای شریف
تو به هر حالی:rolleyes: که باشی می‌طلب/آب می‌جو دایما ای خشک لب
کان لب خشکت گواهی می‌دهد/کو به آخر بر سر منبع رسد
ار زلیخا بست درها هر طرف/یافت یوسف هم ز جنبش منصرف
باز شد قفل و در؛ شد ره پدید/چون توکل کرد یوسف برجهید
گر چه رخنه نیست عالم را پدید/خیره یوسف‌وار می‌باید دوید:rolleyes:

ادامه دادرد:p...
 
Last edited:

DrAlexa

Registered User
تاریخ عضویت
3 آپریل 2017
نوشته‌ها
221
لایک‌ها
3,841
نمیدونم خاصیت تاپیک های @the boy چیه که کار همیشه به پست های offtopic می رسه.دبوی جان شرمنده:general601:
@Tidus عزیز,فحوای کلام شما به صورت کلی در مورد وضعیت اقتصادی-اجتماعی نابسامان کشور کاملا درسته,در اینکه این کشور در ورطه سقوط افتاده و نفسش به شماره هست تردیدی نیست,اما تو همین روزهای بد اقتصادی هم کم پول جابجا نمیشه,برای موفقیت فردی مطمئنا راه هست.دیگه دورانی که به دولت و پمپاژ رونق از طریق پول نفت تکیه کنیم گذشته,الان دوران خلاقیت و عمل هست.من اگرچه با نحوه استدلال جناب ایمان چندان میانه ای ندارم,اما استنتاج ایشون رو معتبر می دونم.من توانایی ها و قابلیت های شما رو نمیدونم,اما حتی اگر پول دست مردم نیست,که هست, به لطف اینترنت ظرفیت های زیادی ایجاد شده که بهانه کار نکردن رو از آدم می گیره.همین الان دوستانی رو میشناسم که با یه پیج سیصد هزارتایی تو فیسبوک میانگین ماهی 3 تا 6 هزار دلار درمیارن.همین پرشین تولز خودمون یه سری به قسمت کسب و کار اینترنتی ,بخش بیتکوین بزنید,ببینید چه خبره.من این بهانه های تحریم و عدم سرمایه و عدم حمایت خانواده و... رو قبول ندارم.مثلا تا اسم درآمدزایی از یوتیوب و فیسبوک و سایت و ادسنس میاد میگن ادسنس تحریمه.پس چطور من مجانی و بدون داشتن هیچ آشنایی گرفتم؟ من چطور مجانی یه پیج صد هزارتایی گرفتم؟ شاید برای ایده ای که دارین نیاز به سرمایه داشته باشین و بگین سرمایه ندارین,خب چه اشکالی داره آدم یه مدت کارگری کنه تا سرمایه اولیه ش رو بدست بیاره؟ من از روزهای دی ماهی که 16 ساعت میرفتم تو ایستگاه BRT آتی ساز سرشماری میکردم تا 60 هزار تومن بگیرم و خرج زندگی دانشجوییم در بیاد,از روزهایی که تو میدون منیریه وسایل مردم رو جا به جا میکردم تا دستم جلوی کسی دراز نباشه با افتخار یاد میکنم,از الانم هم که خدا رو شکر برای خودم و عزیزانم کم ندارم و کم نمیذارم با افتخار یاد میکنم.اون زمان سرم بالا بود,الان هم سرم بالاست.اکثر ما که رنج سنی کم و بیش نزدیکی داریم,روزهای سخت کم نداشتیم,سختی ها و چالش های دنیا فقط برای شما نیست,ما همه تو یک باشگاه هستیم.
خلاصه کلام,ظرفیت ها و قابلیت های خودت رو بشناس,از قدرت خلاقیت و مهارت هات استفاده کن.فکر کردن خوبه اما over thinking فایده ای جز افسردگی و دور شدن از میدان عمل نداره.
دوست دار شما,
دکتر الکسا:oops:
 
Last edited:

parviz_r

کاربر فعال بخش کار و سرمایه
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
23 اکتبر 2005
نوشته‌ها
4,254
لایک‌ها
18,048
دکتر ، چرا در آواتورت با مشتهای گره کرده به سمت ماوراء در آسماندر حال بالا رفتن(پرواز) است؟:D
 

eman12

Registered User
تاریخ عضویت
30 ژوئن 2006
نوشته‌ها
99
لایک‌ها
352
نمیدونم خاصیت تاپیک های @the boy چیه که کار همیشه به پست های offtopic می رسه.دبوی جان شرمنده:general601:

اما من میدونم:p. بگم؟ بگم؟:p

من اگرچه با نحوه استدلال جناب ایمان چندان میانه ای ندارم,اما استنتاج ایشون رو معتبر می دونم.

جناب ایمان:p هم با نحوه استدلال خیلی از جنابان:p چندان میانه ای ندارن:p... اما تو این دنیا چی از این طبیعی تر:p؟
به قول مولوی:p:
این سو کشان سوی خوشان:rolleyes::p وان سو کشان با ناخوشان/یا بگذرد:p یا بشکند کشتی:p در این گرداب‌ها:p (مجددا تفسیر با خواننده:p)
جناب DrAlexa ی عزیز به هر حال تو این دنیا هر فردی به یک طرفی میره "و بر اون اساس" به نتایجی میرسه و خوشیها و ناخوشی هایی. اما حتی رسیدن به خوشی به تنهایی ملاک نیست، طول و عرض و ارتفاع و دوامش هم مهمه:p، در رسیدن به ناخوشی هم همینطور:p...

همین پرشین تولز خودمون یه سری به قسمت کسب و کار اینترنتی ,بخش بیتکوین بزنید,ببینید چه خبره.


آقا جان این نرخ تغییرات قیمت بیت کوین از زمان شروع این تاپیک تا به امروزه:p:
untitled-png.1047347

untitled-png.1047348


اما:p! اما به نظر من بعضی کارها "کسب و کار" (حداقل کسب و کار واقعی) محسوب نمیشن. اینها بیشتر سفته بازیه، از جمله همین بیت کوین و معامله cryptocurrency ها که حضرت عالی اشاره فرمودید. این به اصطلاح کسب و کارها بدرد تفریح میخورن:p ولو پولها و سودهای چند ده میلیونی توشون باشه. (با توجه به موضوع این تاپیک) اینها بیشتر بدرد این میخورن که آدم بتونه از دلشون یک سرمایه در بیاره واسه ایجاد یک کسب و کار واقعی (البته به شرطی که تو همین سفته بازیها یک دفعه ضرر نکنه!).
اما خداییش من معتقدم که مسئله اصلی خیلی از دوستان "تو مجموعه فروم" حتی مسئله سرمایه هم نیست... اگه بگم که مسئله اصلی چیه علیرغم اینکه فکر میکنم کمک کننده باشه اما متاسفانه تکدر خاطر بوجود میاد. منم دوست ندارم دوستان رنجیده خاطر بشن، پس سکوت میکنم که ان الصمت باب من ابواب الحکمة:general406:...

فقط با اجازه چند جمله مرتبط بگم...
دوستان الان مثل قدیم نیست! آدم برای اینکه بتونه تو بازار آزاد -بخصوص تو بازارهای تخصصی- اشتغال درخور و مناسب و البته پایدار ایجاد کنه و صاحب کسب و کار باشه؛ یا تو تولید و بیزینس:p موفق باشه باید علی الاغلب:p "کاملا مسلح باشه". مسلح به "مجموعه ای" از علوم و دانشهای مختلف. بعد؛ از دل "تلفیق" اونها با هم کار و به تبع اون درآمد ایجاد کنه (مثل یک شیمی دان:p). این خودش یک نوع از استثناگرایی:p و منحصر بفرد بودن هستش که با چاشنی تبحر میتونه کولاک:p کنه. از دل این هست + تجربه و عمل گرایی و عرق جبین:p و کد یمین:p که موفقیت "چشمگیر" حاصل میشه. (موفقیت غیر چشمگیر:p رو که خیلی ساده تر با تقلید از مرجع تقلید مناسب میشه بهش رسید:p).
حالا بعضی وقتها آدم میتونه به تنهایی خودش رو کاملا مسلح کنه و یا خیلی وقتها نمیتونه که اونوقت باید مجموعه و تیم تشکیل بده.
آدم تو این زمونه نمیتونه به راحتی با تفنگ بادی:p بره با شرکتها و کارخونه ها و مجموعه های زرهی:p که مجهز به تانک:p و توپ:p و ارتباطات هستن بجنگه:p. پس همونطور که عرض کردم لازمه که اول خودش رو به اندازه کافی تجهیز بکنه به سلاح علم و دانش و تبحر و "تجربه"، بعد یک لاین رو بگیره و لیزر تارگتد:p پیش بره. رسیدن به تک تک اینها زمان میخواد، پس آدم نباید تا یک مقطعی (ولو تا میانسالی) سن رو ملاک پیشرفت و موفقیت بگیره.... بچه ها در عین تلاش به خودتون فرصت بدید. برای زودتر رسیدن به موفقیت به خودتون فشار مضاعف نیارید، برای تجربه و یادگیری بیشتر به خودتون فشار بیارید موفقیت به وقت خودش میاد... نیومد هم مهم نیست. مجددا عرض کنم که زور عقل آدم باید خیلی بیشتر از زور اعتباریات باشه (این هم با تمرین و خودسازی بدست میاد) والا داستان میشه داستان همون استری که پیش خدا گله گذاری میکرد که "صاحب من از من خرتره:p و چرا نباید من سوار اون بشم؟:p"

ما همه تو یک باشگاه هستیم.
باید میفرمودید "ما همه تو یک کشتی هستیم":p تا من بگم مولوی:p میگه:p:
آب در کشتی هلاک کشتی است/آب در زیر کشتی پشتی است:p تا مجددا به Tidus گرامی تاخته باشم:p.
 

فایل های ضمیمه

  • Untitled.png
    Untitled.png
    55.8 KB · نمایش ها: 294
Last edited:

eman12

Registered User
تاریخ عضویت
30 ژوئن 2006
نوشته‌ها
99
لایک‌ها
352
بجای د بوی من نظرم رو جای ایشون میگم..
البته که من موافق پذیرش شکست و رد کلیت صحبت هلی شما نیستم ولی شما یک نکته رو جا انداختین و اون زیرساخت کلی زندگیته..

منم سن رو ملاک مناسبی نمی بینم ..چیزی از نظر من همه لحظه ست و چیزی که دستته.. که کارنامت یکی شونه...وقتی شکست پشت شکست آورده باشی زیرساخت خیلی از حرکت زدن هات خواسته نا خواسته تخریب میشه..
حالا چه شما 27 سالت باشه چه یه نوجوون 11 ساله رفوزه یی.. دنیات وقتی خراب باشه سن ارزشی نداره این وسط..

از خدمت شما و دوستمون جناب دکتر افتک بابت تاخیر در پاسخگویی عذرخواهی میکنم. خواستم اول موضوع این تاپیک به سرانجام برسه بعد پاسخ شما دو بزرگوار رو بدم که یکی از دوستان وسط راه:p مرید کوشون:p راه انداختن:p...

نیمای عزیز، راستش رو بخواید من یک نکته رو جا ننداختم... کلی از نکات رو جا انداختم:p. از زیرساخت ژنتیکی فرد -و نه فقط زیرساخت زندگیش- بگیر تا روحیه و نوع پرورش و تربیتش... از نوع پردازش ذهنی فرد و نوع سیم کشی مغزش بگیر تا متوسط سرعت راه رفتنش:p و خیلی چیزهای دیگه! اما هدفم در این تاپیک و در اون پستی که حضرت عالی کوت کردید چیز دیگری بود. به هر تقدیر...

عارضم به حضور شما که شکست که فاجعه نیست آقا جان، یک مسئله هست که باید حل بشه:p، اگه هم فاجعه باشه باید به اشکال دیگر واکنش به اون هم فکر و توجه بشه که حداقل شدت تخریبش کمتر بشه:p.
اما "شکست پشت شکست" (شکستهایی که شخص خودش درشون دخیله) یک علامته! مثل طب که علامت بیماریه:p. شکستهایی هم که شخص خودش درشون دخیل نیست که شکست نیست! صرفا ناکامیه:p، یعنی طرف فقط کامیاب نشده:p.

واکنش افراد نسبت به موضوع ناکامی و شکستِ ناشی از تجربه های گذشته متفاوته. بعضیا از این به اصطلاح شکستها درس میگیرن، بعضیا مکدر میشن، بعضیا بیخیال یا بیتفاوت میشن، بعضیا افسرده میشن، بعضیا منفعل میشن، بعضیا به به اصطلاح راه حلهای جاهلانه و بی منطق فکر میکنن، بعضیا عصبانی یا عقده ای میشن، بعضیا هم همچی رو میندازن گردن دیگران و از خودشون سلب مسئولیت میکنن و میشینن از شرایط موجودی که خودشون به تصور خودشون درش بیتقصیر بوده اند -از قسمت بیتقصیریش:p- لذت میبرن:p، هر از گاهی هم چهارتا لیچار:p بار همون دیگران میکنن که قسمت داغ دلشون:p خنک بشه:p.

و البته بعضیا هم به شرایطی میرسن که تو روانشناسی به "درماندگی آموخته شده" یا Learned Helplessness معروفه (که موضوع نتیجه گیری حضرت عالی بود). این دسته ی آخر بس که به اصطلاح متحمل ناکامی و شکست شده اند دیگه انگیزه هاشون رو از دست میدن و حتی تو شرایطی که راه حل خیلی ساده هم وجود داره اینا دیگه تلاش نمیکنن چرا که قبلا هر قدر هم که تلاش کرده اند باز به اصطلاح:p به در بسته خورده؛ پس به این نتیجه میرسن که تلاش و کوشش تاثیری در تغییر شرایط و سرنوشت اونها نداره (من تو این تاپیک با @Tidus جان سر این موضوع دعوای از جنس جهاد فی سبیل ا... کردم:p). اینجاست که طرف شروع میکنه به تیشه زدن به ریشه ی انگیزه ها و استعدادها و توانمندی های خودش و یا گذر زمان و عمر با روزمرگی. خب بالطبع نتیجه این میشه که همش دیگران میان جای اون (در اصل جاهای بهتری که اون میتونست بهشون برسه) رو میگیرن!
به نظر من بهتره که آدم در این حالت یا تعریفش رو از شکست و موفقیت تغییر بده و یا به افرادی که الگوی موفقی با توجه به شخصیت و توانمندیهای خودش هستن نگاه کنه.
متاسفانه خیلی از افرادی که دچار سرشکستگی های متناوب تو زندگی میشن (که تو ایران با توجه به شرایط حاکم کم هم نیستن) بجای اینکار شروع میکنن به ناسزا گفتن و یا حسادت کردن به افراد موفق (اکثرا "به اصطلاح موفق" البته از نظر من طفل عارف:p -همون طفل معصوم:p-) و یا انگ زدن به اونها و دیگران! همین نگاه منفی خودش باعث میشه که آدم بارها و بارها طعم تلخ ناکامی رو با شدت بیشتری تجربه کنه، چون در این حالت نمیتونه به یک الگو و بینش صحیح و درست و موفق برای فرار و رهایی از شرایط موجود خودش دست پیدا کنه. اینجاست که هر چی هم بلده حجاب راهش میشن:p. به قول مولوی:p:
علم تیراندازیش آمد حجیب/وان مراد او بُده حاضر به جیب:p (حجیب= حجاب) (یعنی موفقیت دم دستشه اما نمیتونه بهش برسه! چون ذهنش بجای تمرکز بر رسیدن به موفقیت؛ متمرکز فرعیات و بیخودیاته:p!)

نیمای عزیز خودباوری، عزت نفس، پیدا کردن و استفاده از دوستان و افراد باتجربه و توانمند و کمک گرفتن از اونها تو شرایط بحرانی، عدم توجه به تلخی های گذشته و یا باز تعریف اونها، پرسیدن، پرسیدن و پرسیدن قبل از انجام هر کار مهمی که شکست در اون ممکنه واقعا ضرر زننده باشه، (در بدترین شرایط آدم حتی اگه به این نتیجه برسه:p که فرضا نابیناست حداقلش اینه که شروع میکنه به پرسیدن از اینکه راه کجاست؟ چاه کجاست؟:p) همه اینها راه حله!
بازنگری و تجدید نظر کردن در عادات و رفتار و طرز برخوردهای خودمون به همچنین:p!
عدم هراس و اعتماد بنفس هم بهمچنین:p. اصلا:p به قول حافظ:p آدم کجا رو میخواد بگیره وقتی سود میره، ضرر میره، مایه میره، حافضم میره:p؟:
دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد/گفتا شراب نوش:p و غم دل ببر ز یاد
گفتم به باد می‌دهدم باده نام و ننگ/گفتا قبول کن سخن و هر چه باد باد
سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست/از بهر این معامله غمگین مباش و شاد
بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ/در معرضی که تخت سلیمان رود به باد:p (تخت سلیمانم که با باد میرفت به باد رفت:p)
حافظ گرت ز پند حکیمان ملالت است/کوته کنیم قصه که عمرت دراز باد (اِ چه زرنگه این حافظ جان:p! من هنوز حرف دارم آقا...:p)

اما یک راه حل دیگه هم هست و من در بالا عرض کردم و اون تغییر پیش فرضهای خودمون از موفقیت و عدم موفقیت و شکست و ناکامیهای دنیایی هست. آقا جان نداشتن یک سه چرخه برای یک کودک ممکنه ناکامی و شکست تلقی بشه، اما برای یک بزرگسال (فرق بزرگسال با یک کودک در بزرگ شدن عقل و استنباطش از دنیاست دیگه) چه بسا که چیز خیلی کم ارزشی تلقی بشه و نداشتنش یک پیروزی:p.
پیش یک پیر:p و مراد:p که اینها رو معادل خواهد دونست با:
"ولألفيتم دنياكم هذه أزهد عندي من عفطة عنز" و یا "والله لدنیاکم هذه اهون فى عینى من عراق خنزیر فى ید مجذوم" (عربی اهوازیا فکر کنم عربی فصیح نباشه اما احتمالا جناب عالی بتونید اینها روترجمه بفرمایید، پس ترجمه با شما:p).
که بالکل داستان متفاوته و در این تاپیک داستانش گذشت و همونطور که انتظار میرفت و دلیلش رو هم عرض کردم خریداراش کم هستن:p اما خب یک معنیش اینه که فرصتا در این وادی زیاده:p...

اون شخصی که توی 40 سالگی با انگیزه شروع میکنه به تحصیل مطمئنا زندگیش یک سری خلائ هایی رو نداشته و نتیجتا آدم سر حال تر و قوی تری شده..

نه لزوما! شاید هم متوجه شده که تا اینجای مسیر رو درست نیومده و حالا میخواد یا مجبوره به نحو دیگری عمل کنه.
دوست عزیز، اونی که لب پرتگاهه باید و لزوما بیشتر زور بزنه و تلاش کنه و الا بی برو-برگرد افتاده ته دره! این طبع دنیاست. آدم مسن تر:p هم این رو بهتر و پخته تر متوجه میشه:p.
 
Last edited:

EmpireWorld

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
21 جولای 2011
نوشته‌ها
4,286
لایک‌ها
7,770
محل سکونت
NoWhere
از خدمت شما و دوستمون جناب دکتر افتک بابت تاخیر در پاسخگویی عذرخواهی میکنم. خواستم اول موضوع این تاپیک به سرانجام برسه بعد پاسخ شما دو بزرگوار رو بدم که یکی از دوستان وسط راه:p مرید کوشون:p راه انداختن:p...

نیمای عزیز، راستش رو بخواید من یک نکته رو جا ننداختم... کلی از نکات رو جا انداختم:p. از زیرساخت ژنتیکی فرد -و نه فقط زیرساخت زندگیش- بگیر تا روحیه و نوع پرورش و تربیتش... از نوع پردازش ذهنی فرد و نوع سیم کشی مغزش بگیر تا متوسط سرعت راه رفتنش:p و خیلی چیزهای دیگه! اما هدفم در این تاپیک و در اون پستی که حضرت عالی کوت کردید چیز دیگری بود. به هر تقدیر...

عارضم به حضور شما که شکست که فاجعه نیست آقا جان، یک مسئله هست که باید حل بشه:p، اگه هم فاجعه باشه باید به اشکال دیگر واکنش به اون هم فکر و توجه بشه که حداقل شدت تخریبش کمتر بشه:p.
اما "شکست پشت شکست" (شکستهایی که شخص خودش درشون دخیله) یک علامته! مثل طب که علامت بیماریه:p. شکستهایی هم که شخص خودش درشون دخیل نیست که شکست نیست! صرفا ناکامیه:p، یعنی طرف فقط کامیاب نشده:p.

واکنش افراد نسبت به موضوع ناکامی و شکستِ ناشی از تجربه های گذشته متفاوته. بعضیا از این به اصطلاح شکستها درس میگیرن، بعضیا مکدر میشن، بعضیا بیخیال یا بیتفاوت میشن، بعضیا افسرده میشن، بعضیا منفعل میشن، بعضیا به به اصطلاح راه حلهای جاهلانه و بی منطق فکر میکنن، بعضیا عصبانی یا عقده ای میشن، بعضیا هم همچی رو میندازن گردن دیگران و از خودشون سلب مسئولیت میکنن و میشینن از شرایط موجودی که خودشون به تصور خودشون درش بیتقصیر بوده اند -از قسمت بیتقصیریش:p- لذت میبرن:p، هر از گاهی هم چهارتا لیچار:p بار همون دیگران میکنن که قسمت داغ دلشون:p خنک بشه:p.

و البته بعضیا هم به شرایطی میرسن که تو روانشناسی به "درماندگی آموخته شده" یا Learned Helplessness معروفه (که موضوع نتیجه گیری حضرت عالی بود). این دسته ی آخر بس که به اصطلاح متحمل ناکامی و شکست شده اند دیگه انگیزه هاشون رو از دست میدن و حتی تو شرایطی که راه حل خیلی ساده هم وجود داره اینا دیگه تلاش نمیکنن چرا که قبلا هر قدر هم که تلاش کرده اند باز به اصطلاح:p به در بسته خورده؛ پس به این نتیجه میرسن که تلاش و کوشش تاثیری در تغییر شرایط و سرنوشت اونها نداره (من تو این تاپیک با @Tidus جان سر این موضوع دعوای از جنس جهاد فی سبیل ا... کردم:p). اینجاست که طرف شروع میکنه به تیشه زدن به ریشه ی انگیزه ها و استعدادها و توانمندی های خودش و یا گذر زمان و عمر با روزمرگی. خب بالطبع نتیجه این میشه که همش دیگران میان جای اون (در اصل جاهای بهتری که اون میتونست بهشون برسه) رو میگیرن!
به نظر من بهتره که آدم در این حالت یا تعریفش رو از شکست و موفقیت تغییر بده و یا به افرادی که الگوی موفقی با توجه به شخصیت و توانمندیهای خودش هستن نگاه کنه.
متاسفانه خیلی از افرادی که دچار سرشکستگی های متناوب تو زندگی میشن (که تو ایران با توجه به شرایط حاکم کم هم نیستن) بجای اینکار شروع میکنن به ناسزا گفتن و یا حسادت کردن به افراد موفق (اکثرا "به اصطلاح موفق" البته از نظر من طفل عارف:p -همون طفل معصوم:p-) و یا انگ زدن به اونها و دیگران! همین نگاه منفی خودش باعث میشه که آدم بارها و بارها طعم تلخ ناکامی رو با شدت بیشتری تجربه کنه، چون در این حالت نمیتونه به یک الگو و بینش صحیح و درست و موفق برای فرار و رهایی از شرایط موجود خودش دست پیدا کنه. اینجاست که هر چی هم بلده حجاب راهش میشن:p. به قول مولوی:p:
علم تیراندازیش آمد حجیب/وان مراد او بُده حاضر به جیب:p (حجیب= حجاب) (یعنی موفقیت دم دستشه اما نمیتونه بهش برسه! چون ذهنش بجای تمرکز بر رسیدن به موفقیت؛ متمرکز فرعیات و بیخودیاته:p!)

نیمای عزیز خودباوری، عزت نفس، پیدا کردن و استفاده از دوستان و افراد باتجربه و توانمند و کمک گرفتن از اونها تو شرایط بحرانی، عدم توجه به تلخی های گذشته و یا باز تعریف اونها، پرسیدن، پرسیدن و پرسیدن قبل از انجام هر کار مهمی که شکست در اون ممکنه واقعا ضرر زننده باشه، (در بدترین شرایط آدم حتی اگه به این نتیجه برسه:p که فرضا نابیناست حداقلش اینه که شروع میکنه به پرسیدن از اینکه راه کجاست؟ چاه کجاست؟:p) همه اینها راه حله!
بازنگری و تجدید نظر کردن در عادات و رفتار و طرز برخوردهای خودمون به همچنین:p!
عدم هراس و اعتماد بنفس هم بهمچنین:p. اصلا:p به قول حافظ:p آدم کجا رو میخواد بگیره وقتی سود میره، ضرر میره، مایه میره، حافضم میره:p؟:
دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد/گفتا شراب نوش:p و غم دل ببر ز یاد
گفتم به باد می‌دهدم باده نام و ننگ/گفتا قبول کن سخن و هر چه باد باد
سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست/از بهر این معامله غمگین مباش و شاد
بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ/در معرضی که تخت سلیمان رود به باد:p (تخت سلیمانم که با باد میرفت به باد رفت:p)
حافظ گرت ز پند حکیمان ملالت است/کوته کنیم قصه که عمرت دراز باد (اِ چه زرنگه این حافظ جان:p! من هنوز حرف دارم آقا...:p)

اما یک راه حل دیگه هم هست و من در بالا عرض کردم و اون تغییر پیش فرضهای خودمون از موفقیت و عدم موفقیت و شکست و ناکامیهای دنیایی هست. آقا جان نداشتن یک سه چرخه برای یک کودک ممکنه ناکامی و شکست تلقی بشه، اما برای یک بزرگسال (فرق بزرگسال با یک کودک در بزرگ شدن عقل و استنباطش از دنیاست دیگه) چه بسا که چیز خیلی کم ارزشی تلقی بشه و نداشتنش یک پیروزی:p.
پیش یک پیر:p و مراد:p که اینها رو معادل خواهد دونست با:
"ولألفيتم دنياكم هذه أزهد عندي من عفطة عنز" و یا "والله لدنیاکم هذه اهون فى عینى من عراق خنزیر فى ید مجذوم" (عربی اهوازیا فکر کنم عربی فصیح نباشه اما احتمالا جناب عالی بتونید اینها روترجمه بفرمایید، پس ترجمه با شما:p).
که بالکل داستان متفاوته و در این تاپیک داستانش گذشت و همونطور که انتظار میرفت و دلیلش رو هم عرض کردم خریداراش کم هستن:p اما خب یک معنیش اینه که فرصتا در این وادی زیاده:p...



نه لزوما! شاید هم متوجه شده که تا اینجای مسیر رو درست نیومده و حالا میخواد یا مجبوره به نحو دیگری عمل کنه.
دوست عزیز، اونی که لب پرتگاهه باید و لزوما بیشتر زور بزنه و تلاش کنه و الا بی برو-برگرد افتاده ته دره! این طبع دنیاست. آدم مسن تر:p هم این رو بهتر و پخته تر متوجه میشه:p.
یه سوال
شما اول متن رو مینویسی بعد این شکلک :p رو بهش اضافه میکنی؟
یا اول این شکلک :p رو میذاری و بعد در کنارش متن مینویسی؟
البته یه حالت سوم هم این هست که همزمان با نوشتن شکلک :p هم بذاری که بعید میدونم همچین کاری بکنی
 

eman12

Registered User
تاریخ عضویت
30 ژوئن 2006
نوشته‌ها
99
لایک‌ها
352
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

من شفیع مطاع نیستم. افتکم. حتما بعدش هم میخواید بگید جسیم ؟

دیگه چی:p؟ کی میگه خواستم بگم جسیم؟ خواستم بگم بسیم:rolleyes:!
https://www.google.com/imgres?imgurl=http://s9.picofile.com/file/8278552750/avc_Rozi_15_mp40006.jpg&imgrefurl=http://www.cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=69&pid=35388&docid=DP4TxLR2XQ73QM&tbnid=KDM0sROsybTHmM:&vet=10ahUKEwj3n8zvmY_YAhUlI8AKHXZuCjEQMwhDKAUwBQ..i&w=300&h=180&bih=794&biw=1440&q=بسیم بیگ&ved=0ahUKEwj3n8zvmY_YAhUlI8AKHXZuCjEQMwhDKAUwBQ&iact=mrc&uact=8


رو سر شما یورو میریزم. البته سکه که تا میرسه پایین، حسابی سرعت بگیره

اونم ریختید! نریختید
154fs232528.gif
؟؟ سرعتش رو هم من بگم؟ بله خیلی زیاد بود:general503:... به قول مبلغین دین جدتون امیدوارم مشمول آیه کنز بشید:p. امیدوارم نفرین ایمانی همیشه چراغ راهتون (بیراهتون:p) باشه:p.


اوفففف. شمشیر رو از رو بستید. آقا بجان مصطفی من بی تقصیرم. از دوست مشترکمون بپرسید. من بی تقصیرم. گناه دارم

آهان... الان متوجه شدم که از چی حرف میزنید. از "من بی تقصیرم. گناه دارم" ش فهمیدم:p. من فکر کردم اون یکی داستانه رو متوجه شده اید و فرموده اید "وگرنه من هم در بی خبری مطلق نیستم "...
پس بالاخره هل علمتم ما فعلتم بيوسف وأخيه إذ أنتم جاهلون؟
154fs232528.gif
(منظورم حس ششمتونه:p)... مقدمتا اینکه نامرد:p.
به قول خاله لیلا:p:
- یک خروار سوخت بلدی بیاری که کار میسوزونی؟:p
و به قول حضرت مراد:p (علی مرادک و آله و علیه السلام:p):
-حالا می خوای چیکار کنی؟؟
(مراد) - خودت بگو...
(افدک) - مو بگوم:p؟؟ بگو چیکار کنیم بریم پی کارمون؟
- چیکارا بلدی؟
- هیچی! چیکارا می خوای بلد باشُوم؟!:p
- بلدی با زنجیر سوخت بکنی؟
- نه
- با تبر چطور، بلدی؟
- نه
- بلدی کتیرا بکنی؟
- اصلا و ابدا...
- چپونی چطور:p؟ میتونی گله بچرونی؟؟:p:p
- اونکه محاله ممکنه بلد باشُوم!
- تو تا حالا رنگرزی کردی؟
- نه؛ رنگرزی سی چیمه!
- بلدی اگه دست و پای حیوون در رفت جا بندازی؟ بلدی مَشک بزنی؟
بلدی شیر بدوشی؟ دیگ بشوری؟ دوغ بزنی؟
- نه!
- بلدی رختاتو خودت بشوری؟
- نه!
- بلدی روزی سه بار نون بخوری، پنج بار شکر خدا بگی؟؟!
- التماس نکن! مو کار خودُمَم درست بلد نیستُم وگرنه حواسوم جمع میکردُم اینجوری سرُم گرم نکنی گیرت بیفتُم.:p
- پس تو به چه دردی میخوری افدک؟؟:p:general709:
- این حرفارو بذار کنار، بیا تا اینا در نرفتن چیزاشونو بگیریم، اموالشونو بدزدیم:p، آزادشون کنیم برن، گناه دارن، زن و بچه همراشونه!! بعدشم بشینیم یه قرار-مداری بذاریم هرکی بره صحرای خودش:p. ها؟؟:p
- نه افدک... تو به درد این صحرا نمی خوری:p... هیچ کاری بلد نیستی الا نامردی:p، با نامردیم نه این دنیات درست میشه نه اون دنیات!:p
سکانس آخر صدای گلوله + دود مازوت:p

آقا
ولقد علمتم الذين اعتدوا منكم في السبت؟:rolleyes:
مولوی:p میگه:
نقض میثاق:rolleyes: و شکست توبه‌ها:rolleyes:/موجب لعنت شود در انتها:rolleyes:
نقض توبه و عهد آن اصحاب سبت:rolleyes:/موجب مسخ آمد و اهلاک و مقت (اصحاب سبت -شنبه:rolleyes:- که میدونید کیا بودن:p؟)

شما بی تقصیرید؟ فرقه ی زنبیلیه هم همین رو میگه:p... میگه ما بی تقصیریم. تقصیر دیگرانه:p! ماهم که ساده:p! عملکردهای 8 ساله دهاتیا رو هم اصلا ندیده ایم:p! ندیدیم چی تحویل گرفتن-چی تحویل دادن:p!

زرنگنید؟:p از دوست مشترکمون بپرسم؟ دوست مشترکمون باید بیان از من بپرسن:p تا من از اول تا به آخر رو براشون تعریف کنم:p... شما از وسط راه رو براشون تعریف میکنید چون به نفع (به نحو:p) شماست:p. مجرمین همیشه فقط چیزهایی رو میگن که به نفع خودشونه:p...
اصلا اجازه بدید اول برم ازشون بپرسم که چرا میخواید آب جوش بریزید رو سرشون. خدا رو چه دیدید، شاید جواب همین به تنهایی کافی باشه که همه متوجه بشیم که تقصیر کیه:p... شاید اصلا جواب همه سوالها همین جا بود! جایی نرید تا من برم بپرسم و با آب جوش بیام:p هم جواب این رو بدم هم جواب مابقی پست شمارو:p....
 
Last edited:

اسی مو قشنگ

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2017
نوشته‌ها
43
لایک‌ها
126
دیگه چی:p؟ کی میگه خواستم بگم جسیم؟ خواستم بگم بسیم:rolleyes:!
https://www.google.com/imgres?imgurl=http://s9.picofile.com/file/8278552750/avc_Rozi_15_mp40006.jpg&imgrefurl=http://www.cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=69&pid=35388&docid=DP4TxLR2XQ73QM&tbnid=KDM0sROsybTHmM:&vet=10ahUKEwj3n8zvmY_YAhUlI8AKHXZuCjEQMwhDKAUwBQ..i&w=300&h=180&bih=794&biw=1440&q=بسیم بیگ&ved=0ahUKEwj3n8zvmY_YAhUlI8AKHXZuCjEQMwhDKAUwBQ&iact=mrc&uact=8




اونم ریختید! نریختید
154fs232528.gif
؟؟ سرعتش رو هم من بگم؟ بله خیلی زیاد بود:general503:... به قول مبلغین دین جدتون امیدوارم مشمول آیه کنز بشید:p. امیدوارم نفرین ایمانی همیشه چراغ راهتون (بیراهتون:p) باشه:p.




آهان... الان متوجه شدم که از چی حرف میزنید. از "من بی تقصیرم. گناه دارم" ش فهمیدم:p. من فکر کردم اون یکی داستانه رو متوجه شده اید و فرموده اید "وگرنه من هم در بی خبری مطلق نیستم "...
پس بالاخره هل علمتم ما فعلتم بيوسف وأخيه إذ أنتم جاهلون؟
154fs232528.gif
(منظورم حس ششمتونه:p)... مقدمتا اینکه نامرد:p.
به قول خاله لیلا:p:
- یک خروار سوخت بلدی بیاری که کار میسوزونی؟:p
و به قول حضرت مراد:p (علی مرادک و آله و علیه السلام:p):
-حالا می خوای چیکار کنی؟؟
(مراد) - خودت بگو...
(افدک) - مو بگوم:p؟؟ بگو چیکار کنیم بریم پی کارمون؟
- چیکارا بلدی؟
- هیچی! چیکارا می خوای بلد باشُوم؟!:p
- بلدی با زنجیر سوخت بکنی؟
- نه
- با تبر چطور، بلدی؟
- نه
- بلدی کتیرا بکنی؟
- اصلا و ابدا...
- چپونی چطور:p؟ میتونی گله بچرونی؟؟:p:p
- اونکه محاله ممکنه بلد باشُوم!
- تو تا حالا رنگرزی کردی؟
- نه؛ رنگرزی سی چیمه!
- بلدی اگه دست و پای حیوون در رفت جا بندازی؟ بلدی مَشک بزنی؟
بلدی شیر بدوشی؟ دیگ بشوری؟ دوغ بزنی؟
- نه!
- بلدی رختاتو خودت بشوری؟
- نه!
- بلدی روزی سه بار نون بخوری، پنج بار شکر خدا بگی؟؟!
- التماس نکن! مو کار خودُمَم درست بلد نیستُم وگرنه حواسوم جمع میکردُم اینجوری سرُم گرم نکنی گیرت بیفتُم.:p
- پس تو به چه دردی میخوری افدک؟؟:p:general709:
- این حرفارو بذار کنار، بیا تا اینا در نرفتن چیزاشونو بگیریم، اموالشونو بدزدیم:p، آزادشون کنیم برن، گناه دارن، زن و بچه همراشونه!! بعدشم بشینیم یه قرار-مداری بذاریم هرکی بره صحرای خودش:p. ها؟؟:p
- نه افدک... تو به درد این صحرا نمی خوری:p... هیچ کاری بلد نیستی الا نامردی:p، با نامردیم نه این دنیات درست میشه نه اون دنیات!:p
سکانس آخر صدای گلوله + دود مازوت:p

آقا
ولقد علمتم الذين اعتدوا منكم في السبت؟:rolleyes:
مولوی:p میگه:
نقض میثاق:rolleyes: و شکست توبه‌ها:rolleyes:/موجب لعنت شود در انتها:rolleyes:
نقض توبه و عهد آن اصحاب سبت:rolleyes:/موجب مسخ آمد و اهلاک و مقت (اصحاب سبت -شنبه:rolleyes:- که میدونید کیا بودن:p؟)

شما بی تقصیرید؟ فرقه ی زنبیلیه هم همین رو میگه:p... میگه ما بی تقصیریم. تقصیر دیگرانه:p! ماهم که ساده:p! عملکردهای 8 ساله دهاتیا رو هم اصلا ندیده ایم:p! ندیدیم چی تحویل گرفتن-چی تحویل دادن:p!

زرنگنید؟:p از دوست مشترکمون بپرسم؟ دوست مشترکمون باید بیان از من بپرسن:p تا من از اول تا به آخر رو براشون تعریف کنم:p... شما از وسط راه رو براشون تعریف میکنید چون به نفع (به نحو:p) شماست:p. مجرمین همیشه فقط چیزهایی رو میگن که به نفع خودشونه:p...
اصلا اجازه بدید اول برم ازشون بپرسم که چرا میخواید آب جوش بریزید رو سرشون. خدا رو چه دیدید، شاید جواب همین به تنهایی کافی باشه که همه متوجه بشیم که تقصیر کیه:p... شاید اصلا جواب همه سوالها همین جا بود! جایی نرید تا من برم بپرسم و با آب جوش بیام:p هم جواب این رو بدم هم جواب مابقی پست شمارو:p....
ای افتک که در اسم ایمان حلول کردی فک کردی بقیه این همه پرت و پلاتو میخونن؟شنیدم مردی ولی مثل اینکه شامل قانون پایستگی شدی از یه یوزر به یوزر دیگه میای بالا :rolleyes:
 

eman12

Registered User
تاریخ عضویت
30 ژوئن 2006
نوشته‌ها
99
لایک‌ها
352
اصلا اجازه بدید اول برم ازشون بپرسم که چرا میخواید آب جوش بریزید رو سرشون. خدا رو چه دیدید، شاید جواب همین به تنهایی کافی باشه که همه متوجه بشیم که تقصیر کیه:p... شاید اصلا جواب همه سوالها همین جا بود! جایی نرید تا من برم بپرسم و با آب جوش بیام:p هم جواب این رو بدم هم جواب مابقی پست شمارو:p....

خب من قضیه رو پرسیدم:p. نتیجه اینکه مثل همیشه تقصیر شماست. طبق معمول جواب همه سوالها همین جا بود:p... خیلی نامردید:general108:.

خود دانید. از ما گفتن بود:general505:

معلومه که خود دانم:p. پس شما دانید:p؟ مثل همون قضیه که نمیدانستید و رمل و اسطرلاب انداختید... بعد اونطور گستاخانه در راه دوست بی باکی کردید تا این حد که اون دوسته از شما گذشت. خیلی نامردید:p...
مولوی میگه:p:
هر چه بر تو آید از ظلمات و غم/آن ز بی‌باکی و گستاخیست همo_O
هر که بی‌باکی کند در راه دوست/رهزن مردان شد و نامرد اوست:general108: (مجددا نامرد:p)


العاقل یکفیه الاشاره:D

زرنگید:p؟ اولا کدوم عاقل؟ ثانیا کدوم عقل؟
ما عاقل تو این دنیا زیاد داریم:p کدوم نوعش:p رو میفرمایید؟... آخور بینش:p رو یا آخر بینش رو:p؟
اولا مولوی:p میگه:
عاقل آن باشد که او با مشعله‌ست/او دلیل و پیشوای قافله‌ست
پیرو نور خودست آن پیش‌رو/تابع خویشست آن بی‌خویش‌رو
مؤمن خویشست و ایمان آورید:p/هم بدان نوری که جانش زو چرید
مؤمنان معدود لیک ایمان یکی:general108:/جسمشان معدود لیکن جان یکی
غیرفهم و جان که در گاو و خرست/آدمی را عقل و جانی دیگرست:p
باز غیرجان و عقل آدمی/هست جانی در ولی آن دمی
آن چراغ شش فتیلهٔ این حواس/جملگی بر خواب و خور دارد اساس
بی‌فتیل و روغنش نبود بقا/با فتیل و روغن او هم بی‌وفا
بس کسانی کز جهان بگذشته‌اند/لا نیند و در صفات آغشته‌اند
در صفات حق صفات جمله‌شان/هم‌چو اختر پیش آن خور بی‌نشان
کم نشین بر اسپ توسن بی‌لگام/عقل و دین را پیشوا کن والسلام:general108:
ثانیا مولوی:p میگه:
عقل دو عقلست اول مکسبی/که در آموزی چو در مکتب صبی
از کتاب و اوستاد و فکر و ذکر/از معانی وز علوم خوب و بکر
عقل دیگر بخشش یزدان بود/چشمهٔ آن در میان جان بود
چون ز سینه آب دانش جوش کرد/نه شود گنده نه دیرینه نه زرد
ور ره نبعش بود بسته چه غم/کو همی‌جوشد ز خانه دم به دم
عقل تحصیلی مثال جویها/کان رود در خانه‌ای از کویها
راه آبش بسته شد شد بی‌نوا:p/از درون خویشتن جو چشمه را:rolleyes:


آقا جدا اگر قابل میدونید، تشریف بیارید در خدمتتون باشیم. من جویای احوالتون از دوست مشترکمون هستم. به ایشون هم چند بار عرض کردم که از طرف من شما رو دعوت بفرمایند. با ایشون هم که همسایه شدیم. از دفتر ایشون پیاده هم میتونید تشریف بیارید:D

اوه اوه اوه! آب رو که بستید
154fs232528.gif
! آبِ رو:p رو که سعی کردید پیش خودی و غریبه ببرید
154fs232528.gif
! خیمه ها رو که آتیش زدید
154fs232528.gif
!. اموال رو که غارت کردید
154fs232528.gif
! سر مبارک رو که بریدید
154fs232528.gif
! دیگه فقط همین مونده که حضرت مراد (لعنة ا... علی اعداه الاجمعین:p) بیان اونجا و شما با چوب خیزران بر لب و دندونهای مبارکشون بزنید.
تشریف فرمایی حضرت مراد (علی مرادک و آله و علیه آلاف التحية والثناء:p) دو شرط داره. شرط اول اینه که آدرس رو اس ام اس بفرمایید:p:general108:. حالا درسته که حضرت مراد عالم الغیب و الشهاده تشریف دارن اما آخه کدوم دهاتی:pْ بی آدرس دعوت میکنه:p؟ نکنه شما تصور میفرمایید که من میرم پیش دوستان و میگم آدرس دهاتی دهات سفلی:p رو بهم بدن که برم با بیل بزنم تو سرشون؟
و اما شرط دوم:p:general108:. اگه گفتید:p؟!
 
Last edited:

Business plan

کاربر فعال کسب درآمد از اینترنت
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 سپتامبر 2015
نوشته‌ها
10,793
لایک‌ها
14,219
محل سکونت
❤️️ ❤️️ ❤️️ ❤️️ ❤️️

robocop-game

Registered User
تاریخ عضویت
4 ژانویه 2014
نوشته‌ها
1,662
لایک‌ها
1,862
این سلسله مراتبی که از بالا !! برای ما تعریف کردن از همون اول باید cut کرد تا بفهمی زندگی یعنی چی

این سیستم درسته تا حدودی اما نباید برنامه ریزی داشت و واقعا دنبال چیزی که علاقه داری بری
مثلا بیل گیتس دیپلم گرفت - بعد رفت دانشگاه که اخراج شد
سال ها بعد بیل گیتس پولدارترین آدم آمریکا شد

ازش پرسیدن چجوری به این موفقیت رسیدین ؟
گفت من برنامه ریزی نداشتم و این کار دوست نداشتم و همین باعث موفقیتم شد
برنامه ریز باعث محدود سازی نسان میشه

بنظر خودم وقتی یه برنامه منظم داری ازش خارج نمیشی اما وقتی واقعا برنامه ریز و هدف نداشته باشی - سر میگردونی نبال علاقه ات میری
و این علاقه باعث میشه اطراف نگاه کنی و موقعیت ها که الان هستن ببینی و دنبالشون بری

تو الان تنها ناراحتی که داری خدمته - من با هزارتا عیب و اضافه وزن رفتم خدمت و راحت اومدم
این سختی نیست

باید خواسته ها آدم بزرگ باشه
بقول رابرت کیوساکی تو کتاب پدر پولدار پدر بی پول باید اول خرجتونو از دخلتون بیشتر کنید هم لذت میبرید هم اون موقعه اس تازه عقل فعال میشه و دنبالی راهی میگرده که درآمد هم بیشتر بشه
 

zgg123

کاربر فعال عکس و عکاسی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 ژانویه 2010
نوشته‌ها
10,309
لایک‌ها
37,765
سن
34
محل سکونت
☼_☼
بقول رابرت کیوساکی تو کتاب پدر پولدار پدر بی پول باید اول خرجتونو از دخلتون بیشتر کنید هم لذت میبرید هم اون موقعه اس تازه عقل فعال میشه و دنبالی راهی میگرده که درآمد هم بیشتر بشه
همه لزوما با پول بیشتر زندگیشون شاد نمیشه
خیلی راه ها هستش که میشه با یه درامد متوسط هم از زندگی لذت برد ولی متاسفانه توی ایران اون راه ها برای اکثریت فیلتر شده :D
 
بالا