مشاعره!!!

[wonnin]

دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم

مرگ من روزی فرا خواهد رسید!

کسی دیگر نام مرا نخواهد دانست ،یا نخواهد نوشت!

مرگ من خواهد رسید یا نه!

مرگ مرا در سررسید خواهید دید یا در روزنامه!

مرگ من خواهد رسید.

 

[AMD.POWER]

دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم
نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم

 

[meysam_s]

مرنجان دلم را كه این مرغ وحشی ز بامی كه برخاست مشكل نشیند

 

[wonnin]

در خودم هر چه فرو رفتم و ماندم کافی است
رو به بیرون زدن از خویش، دری می خواهم

 

[AMD.POWER]

منشين در پس اين بغض گران
مدران جمه خود را مدران
مكن اي خسته در اين بغض درنگ
دل ديوانه تنها دل تنگ

 

[wonnin]

منشين در پس اين بغض گران
مدران جمه خود را مدران
مكن اي خسته در اين بغض درنگ
دل ديوانه تنها دل تنگ

گفته بودم لب تر کنی برات میمیرم...
اما...
نه در این حد که لبهایت...
با لب دیگری تر شود...!!!

 

[AMD.POWER]

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم
با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

 

[ترانه18]

می خواهم از خدا به دعا صد هزار جان
تا صد هزار بار بمیرم برایِ تو

"هلالی جغتایی"

 

[PS3.ONE]

می خواهم از خدا به دعا صد هزار جان
تا صد هزار بار بمیرم برایِ تو

وصال او ز عمر جاودان به ... خداوندا مرا آن ده که آن به

 

[Sadhu]

وصال او ز عمر جاودان به ... خداوندا مرا آن ده که آن به

همـه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
نـهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها

 

[ترانه18]

اندوهِ تو شد واردِ کاشانه ام امشب

مهمانِ عزیز آمده در خانه ام امشب

فروغی بسطامی

 

[mahiye_bala]

بیا ای دل از این جا پَر بگیریم

رَه کاشانه ی دیگربگیریم

 

[mahiye_bala]

مکن کاری که بر پا سنگت آیو

جهان با این فراخی تنگت آیو

 

[mahiye_bala]

وَز برق تنوره است بتابد

ز البرز اشعه تا به الوند

 

[Sadhu]

وَز برق تنوره است بتابد

ز البرز اشعه تا به الوند

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو و باده و دفتر ( دستان ) جایی

 

[meysam_s]

یاد آن روزی که در صفحه شطرنج دلت


شاه عشق بودم و با کیش رخت مات شدم

 

[Sadhu]

من از آن حسن روز افزون که یوسف داش دانستم
که عشق از پرده ی عصمت برون آرد زلیخا را

 

[meysam_s]

آن‌چه سعی است من اندر طلبت بنمایم

این قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد

 

[Agha_Jo0n]

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

 

[Mehdi14]

من، وَ تو، عشق، چه ایام خوشی بود ولی
ته قلبت پیِ یک موردِ دیگر بودی