• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

مشاعره!!!

meysam_s

Registered User
تاریخ عضویت
23 ژانویه 2010
نوشته‌ها
381
لایک‌ها
115
تا به جان مست عشق آن یارم
سرده باده​های انوارم

هر دمی گر نه جان نو دهدم
ای دل از جان خویش بیزارم
 

Agha_Jo0n

Registered User
تاریخ عضویت
19 جولای 2011
نوشته‌ها
3,768
لایک‌ها
2,980
محل سکونت
Unknown
من آن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت
هنوز آواز می‌آید به معنی از گلستانم
سعدی
 

Mehdi14

Registered User
تاریخ عضویت
11 آپریل 2010
نوشته‌ها
1,578
لایک‌ها
748
محل سکونت
گم شدم !
مگذار مطرب را دمی کز چنگ بنهد چنگ را
در آبگون ساغر فکن آن آب آتش رنگ را
جام صبوحی نوش کن قول مغنی گوش کن
درکش می و خاموش کن فرهنگ بی‌فرهنگ را
 

Agha_Jo0n

Registered User
تاریخ عضویت
19 جولای 2011
نوشته‌ها
3,768
لایک‌ها
2,980
محل سکونت
Unknown
از دی كه گذشت هرچه گويی خوش نيست
خوش باش و ز دی مگو كه امروز خوش است
 

Sadhu

Registered User
تاریخ عضویت
1 آپریل 2013
نوشته‌ها
1,028
لایک‌ها
499
محل سکونت
اصفهان
تا نشد رسوای عالم کس نشد استاد عشق
نیم رسواعاشق اندر فن خود استاد نیست

میزاده عشقی
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
تا بو که دست در کمر او توان زدن
در خون دل نشسته چو یاقوت احمریم
 

Sadhu

Registered User
تاریخ عضویت
1 آپریل 2013
نوشته‌ها
1,028
لایک‌ها
499
محل سکونت
اصفهان
مراعهدیست باجانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چوجان خویشتن دارم
 

Mehdi14

Registered User
تاریخ عضویت
11 آپریل 2010
نوشته‌ها
1,578
لایک‌ها
748
محل سکونت
گم شدم !
محروم اگر شدم ز سر کوی او چه شد
از گلشن زمانه که بوی وفا شنید
ساقی بیا که عشق ندا می‌کند بلند
کان کس که گفت قصه ما هم ز ما شنید
 

Sadhu

Registered User
تاریخ عضویت
1 آپریل 2013
نوشته‌ها
1,028
لایک‌ها
499
محل سکونت
اصفهان
دست طمع چو پیش کسان میکنی دراز
پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش
صائب
 

Mehdi14

Registered User
تاریخ عضویت
11 آپریل 2010
نوشته‌ها
1,578
لایک‌ها
748
محل سکونت
گم شدم !
شبی در حال مستی تکیه بر جای خدا کردم
در آن یک شب خدایی من عجایب کارها کردم
جهان را روی هم کوبیدم از نو ساختم گیتی
ز خاک عالم کهنه جهانی نو بنا کردم
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
میخزد همچو مار تبداری
بر علفهای خیس تازه ی سرد
آه با این خروش و این طغیان
دل گمراه من چه خواهد کرد
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
در حضور خارها هم مي شود يک ياس بود
در هياهوي مترسک ها پر از احساس بود
دست در دست پرنده
بال در بال نسيم
ساقه هاي هرز اين بيشه ها را داس بود
کاش مي شد حرفي از "کاش مي شد"هم نبود
هرچه بود احساس بود و عشق بود و ياس بود
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم
لیک با لطف لبت صورت جان می شستم
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
مرا که از رخ او ماه در شبستان است
کجا بود به فروغ ستاره پروایی
 

Sadhu

Registered User
تاریخ عضویت
1 آپریل 2013
نوشته‌ها
1,028
لایک‌ها
499
محل سکونت
اصفهان
یادم آمد كه شبی با هم از آن كوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
فریدون مشیری
 
بالا