ريز و درشت زندگي روزمره چند زن ايراني
خبرگزاري فارس: مجموعه داستان «شكلات تلخ» نوشته نيلوفر مالك كه به رويدادهاي زندگي عادي چند زن ميپردازد، جزو كتابهايي است كه انجمن قلم ايران از آثار نويسندگان نوقلم منتشر ميكند.
چاپ اولين كتاب هر نويسندهاي براي بسياري از آنها خاطرات تلخ و شيرين و فراموشنشدني را به يادگار ميگذارد كه اغلب نويسندگان بزرگ تا پايان عمر معمولاً از اين مقطع از كار نويسندگيشان به عنوان يك مرحله خاطرهانگيز ياد ميكنند.
البته براي بيشتر نويسندگان، محدوده زماني چاپ اولين كتابشان همواره با مشكلات متعدد و سختيهايي همراه است كه شوق انتشار اولين كتاب، اين سختيها را معمولاً قابل تحمل ميكند و شيريني چاپ نخستين كتاب هر نويسندهاي تقريباً همه تلخيهاي پيش و موقع انتشار را به كام صاحب كتاب گوارا ميكند.
در اين خصوص، از چندي پيش در انجمن قلم ايران طرحي در حال انجام است كه در آن سعي شده آثار نويسندگان نوقلم بدون موانع موجود و مرسوم در چاپ اين گونه آثار، همانند آثار نويسندگان حرفهاي چاپ و منتشر شود.
يكي از كتابهاي چاپ شده در اين زمينه، مجموعه داستان "شكلات تلخ " اثر نويسنده جوان؛ نيلوفر مالك است كه اخيراً توسط انتشارات انجمن قلم ايران انتشار يافته است.
ناشر در ابتداي كتاب آورده است: معرفي نسل تازهاي از نويسندگان و شعراي جوان برنامه امروز انجمن قلم ايران است؛ نوقلماني كه چاپ آثارشان از ديد بسياري در ذيل كارهاست، از ديد ما در صدر است. چرا كه معتقديم هر پيشكسوتي، روزي نخستين گام را برداشته است و جدي گرفتن نخستين گام منجر به صلابت گامهاي بعدي خواهد شد.
مجموعه داستان شكلات تلخ شامل 25 داستان كوتاه است كه 8 عنوان از آنها كه در پايان كتاب آمده است، در رديف داستانهاي خيلي كوتاه (مينيماليستي) قرار ميگيرد.
مضامين اغلب داستانهاي اين كتاب مرتبط با مسايل پيراموني زنان است كه به لحاظ تعداد داستانها، از تنوع خاصي هم برخوردار است. نويسنده سعي كرده به گروههاي مختلفي از قشر زنان جامعه توجه داشته باشد، اما رويكرد بيشتر داستانها به سمت زندگي زناني از قشر متوسط و در مواردي فرو دست جامعه تمايل پيدا كرده است. در زندگي بيشتر اين زنها ماجراهاي غيرعادي اتفاق نميافتد و اغلب يكنواختي و روزمرگي بر آنها حاكم است. رويدادهاي زندگي هر يك از آنها همان حوادث ريز و درشت و عادي زندگي است كه فرق چنداني با همديگر ندارد و بيشتر وقايع كوچك، آشنا و مشابه هم هستند.
اغلب راهكارهايي هم كه شخصيتهاي داستاني اين كتاب براي مواجه با حوادث پيش آمده انتخاب ميكنند، همان گزينههاي دم دستي است كه حيرت مخاطب را بر نميانگيزد.
اولين داستان كتاب با عنوان "بزرگراه " به يك سردرگمي در زندگي روزمره پرداخته كه طرح آن بر روي يك اشتباه پيريزي شده است.
در داستان دوم هم با عنوان "شكلات "، طرح اصلي داستان در وراي ماجراي بيروني اتفاق مي افتد؛ در اين داستان، راوي كودكي است كه ديدهها و شنيدههايش در خصوص رفت و آمد دختر همسايه به خانهشان را تعريف ميكند؛ دختر به پسر خانواده علاقهمند است و مادر خانواده با اين موضوع مخالف است و همواره مانع تراشي ميكند. راوي به خاطر سن كم، اصل موضوع را درك نميكند و روايت داستان از اين زاويه يكي از قوتهاي اين داستان محسوب ميشود.
داستان بعدي "شايد فردا... " احساس تلخي را به مخاطب منتقل ميكند؛ زني كه سالها زير سلطه شوهر بوده، براي حضور در مراسم عروسي خواهرش آماده ميشود. او براي مقابله با مخالفت شوهرش، دست به كاري زده كه اتهام قتل را به او نسبت مي دهد. با اين حال، مخاطب با او احساس همذات پنداري مي كند. اين نكته، از ويژگي هاي بارز داستان است كه به شخصيت پردازي منسجم آن برمي گردد. صحنه پردازي اين داستان هم تقريباً حساب شده است: "پس كو اين قيچي لا كردار؟ زير خرده پارچهها هم كه نيست. كدوم گوري رفته؟ وقتي اين بي شرف مثه اجل معلق بالاي سرم اومد، تو دستم بود. وقتي لباسو كشيد و خواست جرواجرش كنه، وقتي زير چشمم كوبيد، وقتي به بابا فحش داد... شقيقه م چه مي كوبه! نه نبايد نگاش كنم. نبايد. ديدنش هم كفاره داره... " (ص23)
در اين داستان، يك دستي روايت هم حفظ شده كه اين موضوع در داستان بعدي(دختري با چشمان آبي) تا حدودي خدشه دار شده است؛
در دو پاراگراف پاياني به يكباره زاويه ديد داستان تغيير مي كند. ماجراهاي اصلي داستان دختري با چشمان آبي را پسري تعريف مي كند كه با ديدن دختري چشم آبي در فرودگاه، پس از سال ها به ياد خواهر چشم آبي خود مي افتد كه ماجرا هاي غم انگيزي داشته و سرانجام به طرز فجيعي به قتل رسيده است. بهانه روايت پسر، مادرش است كه پس از ديدن صحنه قتل دخترش زبانش بند آمده است. اين داستان به لحاظ داشتن طرح قوي مي توانست به يك اثر ماندگار تبديل شود كه بخش هاي پاياني آن به وضعيت لطمه زده است.
در داستان بعدي كتاب با عنوان "سلام آقا! "، نويسنده يك باور ديني را اساس و پايه كار قرار داده است. طرح اين داستان هم مشكل داستان قبلي(دختري با چشمان آبي) را دارد؛ يك دستي روايت كه از ابتدا از زبان شخصيت پيرزن است، در بخش پاياني به هم مي خورد و نويسنده مجبور مي شود براي مدت كوتاهي، زاويه ديد داستان را تغيير دهد.
در ادامه، با كوتاه شدن حجم بيشتر داستانها، سوژههاي داستاني گاه تا حد يك طرح اوليه تنزل مييابد. به عنوان مثال، داستان كوتاه " تصوير شكسته " يك حالت داستاني را نشان مي دهد كه مي توانست به قابليت هاي بيشتري دست يابد كه اين اتفاق نيفتاده است.
داستان "النگوهاي طلا " هم يك موضوع آشناي اجتماعي را دستمايه كار قرار داده كه در پايان، نويسنده با نتيجه گيري قطعي داستان را به پايان ميرساند. البته اين داستان نثر و لحن يك دست و منسجمي دارد.
در بقيه داستانهاي ادامه كتاب، نويسنده بيشتر درگير فرم و تكنيك است و همين موضوع باعث شده خواننده از شگردها و ترفندهاي داستاني بيشتر لذت ببرد تا مضامين و محتواي داستانها كه بر خلاف بخشهاي ابتدايي كتاب در حاشيه قرار گرفته است.
نويسنده در داستانهاي اين بخش به نثر و زبان توجه ويژهاي دارد. "صداي رعد ميآيد. مستانه سرش را از روي نم بالش بلند مي كند. درد توي سرش مي آيد و مي رود. صداي پخش صوت نمي آيد. بلند مي شود. دست توي جيب شلوارش مي كند. قلبش مي كوبد. كليد خانه را پيدا نمي كند. مي دود. در اتاق را باز مي كند. صدا مي زند: گلناز! " (ص 62)
جملههاي كوتاه و ساده از ويژگي نثر نويسنده در اين داستان ها محسوب مي شود. منظر روايي داستان ها هم اغلب به سمت زاويه ديد نمايشي معطوف شده كه ردپاي نويسنده در داستان ها را تا حد ممكن كم رنگ تر كرده است.
در مجموع، اولين مجموعه داستان نيلوفر مالك نشان ميدهد كه اين نويسنده جوان با اصول و معيارهاي نويسندگي آشنايي دارد و همچنين تلاشهاي وي در نوآوري و خلاقيت در استفاده از انواع ترفندها و شگردهاي داستاني، جايگاه قابل تأمل وي در حوزه ادبيات داستاني معاصر ايران را يادآوري ميكند.
البته رسيدن به آن جايگاه، مستلزم استمرار تلاش و نوآوريهاي نويسنده در مراحل بعدي كار است كه نيلوفر مالك با اولين مجموعه داستانش نشان داده است كه چنين قصدي را در سر دارد.
نويسنده: عليالله سليمي