• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

هر روز يك شعر تازه

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
بغض کردم در آغاز سفر نمی دانم چه حسی بود مرا در خود فرو برد تا هیچ بگویم.
و تنهاسایه ی دور شدنت را از دور دست ها به بدرقه بنشینم.من اکنون امتداد خسته جاده ها را با چشمانی پر از اشک می نگرم.شاید آخرین پیچ روزی مرا همه از این غربت به سوی خود فرا می خواند.




((فرزاد خا مه ای))
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
می گویند عشقی را داشتن و آن را از دست دادن بهتر از هرگز عشقی نداشتن است اما من امروز به این نتیجه رسیدم که بی عشق بودن سخت است و عاشق بودن سخت تر .



((فرزاد خا مه ای))
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
سفر تلخ ترین واژه ای که به یاد دارم. چشمانم به افقی بی رنگخیره می ماندو جاده ای که انتظار را در آن فریاد میزنم...



((فرزاد خا مه ای))
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
با هم بودن و بی هم شدن .با عشق رفتن و سرد شدن .کدامین حسرا باور کنم ...
عشق یا نفرت...؟؟؟!!



((فرزاد خا مه ای))
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
سال ها بر این باور بودم که هر گز عاشق از معشوق خود متنفر نخواهد شد اما اکنون به این باور رسیدم که عشق نزدیک ترین چیز به نفرت است.



((فرزاد خا مه ای))
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
سادگی ام را با همان مهر و عطوفت با دستان تو تقسیم می کنم.
چتر خود را باز کن همسفر با من باش کودکی ها را به خاطر بسپار
با سپیدی همراه می رویم تا نقطه ای دور
در این روز و شب خاکستری آبی بودن سخت است.




((فرزاد خا مه ای))
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
زندگی یک بازی نیست که بتوان در آن عشق را قمار کرد.
بازنده ی آن هر که باشدخود را می بازد نه بازی را




((فرزاد خا مه ای))
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
حیف از این دل که چه معصوم عاشق چشمان مغرور تو شد آن روز باور نداشتم فتنه هایت را و آرام پشت لبخند های بی مهرت گریستم کاش می دانستم که تو لایق نیستی خواستنم را...
حیف اشک هایی که از دیده چکید برای تو ...



((فرزاد خا مه ای))
 

Dash Ashki

کاربر فعال درآمد اینترنتی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
25 جولای 2006
نوشته‌ها
1,595
لایک‌ها
23
سن
41
محل سکونت
Mazandaran
تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالها هست که در گوش من آرام، آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان
غرق این پندارم
که چرا،
خانه کوچک ما
سیب نداشت.
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
غنچه از خواب پريد
و گلي تازه به دنيا آمد
خار خنديد و به گل گفت سلام
و جوابي نشنيد
خار رنجيد ولي هيچ نگفت
ساعتي چند گذشت
گل چه زيبا شده بود
دست بي رحمي آمد نزديك
گل سراسيمه ز وحشت افسرد
ليك آن خار در آن دست خليد
و گل از مرگ رهيد
صبح فردا كه رسيد
خار با شبنمي از خواب پريد
گل صميمانه به او گفت :سلام
 

آرشیتکت

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
10 می 2006
نوشته‌ها
1,066
لایک‌ها
9
سن
42
محل سکونت
In the Wind
برای روژه ی گلم


_________¤¤¤¤¤¤¤¤____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
___¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤
__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_________¤¤¤¤
_¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤________¤¤¤¤
_¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_____¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤___¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_¤¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤روژه عزیزم ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
______________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_________________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
___________________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_____________________¤¤¤¤¤¤
______________________¤¤¤¤
_______________________¤¤

به به چه قشنگه!!!!!!!!!!!!!

واقعا که احتیاج به ذوق و سلیقه زیادی داره
با این که از اینا تو نت خیلی فراوون هست
ولی تا حالا هیچ کدوم رو ندیده بودم که
اسم روژه توش باشه
خوش به حالت روژه رفتی تو قلب

ولی یه چیزی دوست عزیز
اینجا اسمش
تاپیک هر روز یه شعر تازست

نمیدونم ولی شاید پیشنهاد بدیم
از این به بعد اسمش رو بزارن
هر روز یه قلب تازه:D :D :D
البته باید شورای سازمان حمایت از قلبها اجازه بدهد.
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
به به چه قشنگه!!!!!!!!!!!!!

واقعا که احتیاج به ذوق و سلیقه زیادی داره
با این که از اینا تو نت خیلی فراوون هست
ولی تا حالا هیچ کدوم رو ندیده بودم که
اسم روژه توش باشه
خوش به حالت روژه رفتی تو قلب

ولی یه چیزی دوست عزیز
اینجا اسمش
تاپیک هر روز یه شعر تازست

نمیدونم ولی شاید پیشنهاد بدیم
از این به بعد اسمش رو بزارن
هر روز یه قلب تازه:D :D :D
البته باید شورای سازمان حمایت از قلبها اجازه بدهد.








سلام
ممنون می شم اگه این کار رو بکنیدآرشیتکت جان:lol:
اون وقت اگه روژه اجازه بده کنارش اسم شما هم مینویسم که دلتون نسوزه:happy: :happy:
راستی یادم رفت چشماتون قشنگ می بینه:rolleyes:
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
هنگام رفتن است!
چشمانم را بستم و برگشتم
نمي خواستم رفتنت را ببينم
باور نمي كنم
هرگز...آري هرگز
كه روزي چنين مرا ترك كني
اما افسوس كه صداي قدمهايت
با تپش هاي قلبم يكي است
پس همچنان مي خوانمت
هرچند رفتي اما هنوز هم
صادقانه مي سرايمت...
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
تنــــهايي ام را با تو قسمت مي کنم
سهم کمي نيست
گسترده تر از عالم تنـــهايي من... عالمي نيست
غـــم آنقدر دارم که مي خواهم تمام فصلها را
بر سفره ي رنگين خود بنشانمت...
بنشين... غمــي نيست
حواي من...
بر من مگير اين خودستاني را...
که بي شک
تنـــهاتــر از مــن در زمين و آسمانت آدمي نيست.....
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
باز باران با ترانه با گوهرهاي فراوان مي خورد بر بام خانه ! و اما امروز باز باران بي ترانه باز باران ,با تمام بي کسي هاي شبانه مي خورد بر مرد تنها ,مي چکد بر فرش خانه باز مي ايد صداي چک چک غم...باز ماتم من به پشت شيشه ي تنهايي افتاده نمي دانم...نمي فهمم کجاي قطره هاي بي کسي زيباست؟؟؟؟ نمي فهمم, چرا مردم نمي فهمند که ان كس که زير ضربه شلاق باران سخت مي لرزد کجاي ذلتش زيباست؟
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
اری
غریبه ای بودم در این دیار
غریبه ای که هیچ نگفت اما چشمانش فریاد می زد

کاشکی بداند که چقدر دوستش دارم
کاشکی بداند

رهگذری غریبه را میبیند میگوید :
غمگین مباش درست میشود
غریبه ارام لبخند میزند اما اما اگر نشد چه ...
و باز بی اختیار اشک میریزد

گویی تقدیرش اینگونه بوده
ولی مگر می شود که تقدیر اینقدر بی رحم باشد ....شاید باشد


غریبه ارام در گوشه ای نشسته، زانوانش را در آغوش گرفته است و به دوردست ها می نگرد
به ان سوی مرزهای خیال ...
و به امید روزی زنده است که بتواند راز دل را به او بگوید
نزدیک سحر است غریبه ارام با یاد او بخواب می رود
کاشکی صدای خنده ی رهگذران بیدارش نکند او شب سخت دیگری را در پیش دارد ...
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
يكي بود يكي نبود، اوني كه بود تو بودي و اوني كه نبود من بودم !
يكي داشت و يكي نداشت، اوني كه داشت تو بودي و اوني كه تو رو نداشت من بودم!
يكي خواست و يكي نخواست، اوني كه خواست تو بودي اوني كه بي تو بودن رو نخواست من بودم!
يكي آورد و يكي نياورد، اوني كه آورد تو بودي اوني كه جز تو به هيچ كس ايمان نياورد من بودم !
يكي برد و يكي باخت، اوني كه برد تو بودي اوني كه دل به تو باخت من بودم!
يكي گفت و يكي نگفت، اوني كه گفت تو بودي اوني كه " دوست دارم " رو به هيچ كس جز تو نگفت من بودم
يكي ماند و يكي نماند، اوني كه ماند تو بودي اوني كه بدون تو نماند من بودم!!!!!
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
عميق ترين درد زندگي مردن نيست
بلكه نداشتن كسي است
كه الفباي محبت را برايت تكرار كند
و تو از او رسم محبت بياموزي
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
بانوی سرزمين آفتاب و ابر
گفته بودي
سروده های بهار را
ترجمان غربت چشمان منتظر دخترکی معنا بخشيد
که موقع پرواز دادن قاصدک
حتی باد هم بی اعتنا نمی وزيد.
دريغا
هنگامی که قطره بارانی قاصدک را سرنگون کرد
کسی قطره اشک دخترک را که بر روی گلبرگ ارکيده افتاد نديد
و من
مبهوت ندای آشنائی که گفت:
غريبه
برای ديدن زيبائی باران چشمهايت را ببند
و برای ديدن رنگين کمان
زير باران برو.
اعتراف می کنم که برای اوج گرفتن قاصدک زخمی دعا کردم.
تو ای قاصدک زخمی
به ديدگان خسته دخترک بگو
امشب
زير نور ماه
بی اعتنا به چشمک ستارگان
و با چشمان باز
آسوده بخواب.
 

Even Star

کاربر فعال فرهنگ و هنر
کاربر فعال
تاریخ عضویت
5 می 2007
نوشته‌ها
2,480
لایک‌ها
127
محل سکونت
Valinor
هميشه مهم تو بودي ...... اگه غروري بود براي تو بود ..... اگه احساسي بود باز هم براي تو بود و من قانع به يه نگاه تو بودم ........ نگاهي که هميشه يه چيزي شبيه غم غريب يه غروب پاييزي توش بود .. خواستم فراموشت کنم اما باز هم هوا بارانيست شيشه ها باز هم ميگريند وبه ياد شب باراني ما اشکهاي حسرت دوري تو ميريزند . ولي اينبار روي شيشه جاي انگشت تو هم خالي است ....
مي گريم در اشک هايم تو را مي بينم اشک هايم را پاک مي کنم تا کسي تو را نبيند ** خسته ام ثانيه ها خوب مرا مي فهمند
 
بالا