برگزیده های پرشین تولز

هر روز يك شعر تازه

ninimaster

Registered User
تاریخ عضویت
16 دسامبر 2014
نوشته‌ها
1,165
لایک‌ها
174
سن
38
سلام
اشعار ایرج میرزا رو هم میشه گذاشت ؟
 

atra.tavan60

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
27 دسامبر 2015
نوشته‌ها
34
لایک‌ها
15
سن
43
دفتر باران

درخت بود و تو بودی و باد سرگردان

میان دفتر باران، مداد سرگردان

تو را كشید و مرا آفتابگردانت

میان حوصله گیج باد سرگردان

همیشه اول هر قصه آن یكی كه نبود

نه باد بود و نه تا بامداد سرگردان

و آن یكی همه ی بود قصه بود و در او

هزار و یك شبِ بی شهرزاد سرگردان

تمام قصه همین بود راست می گفتی :

تو باد بودی و من در مباد سرگردان

زمین تب زده، انسان عصر یخ بندان

و من میان تب و انجماد سرگردان

ستاره ها همه شومند و ماه خسته من

میان یك شب بی اعتماد سرگردان

مرا مراد تویی گرچه بر ضریح تو هست

هزار آینه ی نا مراد سرگردان

نماد نام تو بود و نماد ناله من

هزار ناله در این یك نماد سرگردان
 

saman.farabi4040

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
27 دسامبر 2015
نوشته‌ها
4
لایک‌ها
2
سن
41
من جوانی کرده ام،عاشق شده دل داده ام

دل ز دستم رفته و پای شراب افتاده ام

بوسه می داند لبم، از کام عشق آلوده ام

عطر وبوی عاشقی می آید از شالوده ام

تیرِ چشمی در دلم دارم هنوزم یادگار

یک نظر با آن نظربازان عاشق بوده ام

دیگراکنون زورقی می خواهم از اندیشه ای

آری از آن سوی دریا ساحلی را دیده ام

گرچه عاشق بودن و عاقل شدن یک جا نشد

راز عشقی ماندگار از عاقلی پرسیده ام

با دلی تنها و سر شار از نوید و آرزو

دوش در بستر گلی از آرزو ها چیده ام
 

atra.tavan60

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
27 دسامبر 2015
نوشته‌ها
34
لایک‌ها
15
سن
43
افسوس

که در پای تو ای

سرو روان

سر می رود و

"بی تو" به سر می نرود


سعدی
 

gogle

Registered User
تاریخ عضویت
13 می 2009
نوشته‌ها
1,910
لایک‌ها
1,069
ز هشیاران عالم هرکه را دیدم غمی دارد ...... دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد.
 

leily_17

محروم از فعالیت تجاری
محروم از فعالیت تجاری
تاریخ عضویت
4 اکتبر 2011
نوشته‌ها
666
لایک‌ها
82
تو مهربانتر از آنی که فکر می کردم

درست مثل همانی که فکر می کردم



شبیهِ ... ساده بگویم کسی شبیهت نیست

هنوز هم تو چنانی که فکر می کردم



تو جان شعر منی و جهان چشمانم

مباد بی تو جهانی که فکر می کردم



تمام دلخوشی لحظه های من از توست

تو آنِ آنِ زمانی که فکر می کردم



درست مثل همانی که در پی ات بودم

درست مثل همانی که فکر می کردم
 

saman.farabi4040

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
27 دسامبر 2015
نوشته‌ها
4
لایک‌ها
2
سن
41
ﻧﻔﺴﻢ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺯ ﻫﻮﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﺑﻪ ﭼﻪ ﺭﻭﯾﯽ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ

ﻭﻗﺖ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﻤﻪ ﯼ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺭقصند
ﺑﺎﺯ ﮐﻦ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ، ﻫﻮﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ

ﺑﯽ ﺳﺒﺐ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺧﯿﺮﻩ ﺑﻪ ﻟﺒﻬﺎﯼ ﺗﻮﺍﻡ
ﻓﮑﺮ ﺑﯽ ﺟﺎ ﻧﮑﻨﯽ ﻭﺍﮊﻩ ﯼ ‏( ﻣﺎ ‏) ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ

ﻣﺮﺯ ﻣﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻗﺪﻣﯽ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﻭ ﻗﺪﻡ ﺭﺍﻩ ﺑﯿﺎ ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﺩﻭ ﺗﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ

ﺑﯽ ﺳﺒﺐ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺍﺕ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻢ
ﻋﺎﺷﻖ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺷﻤﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ
 

farokh.zirak200

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
27 دسامبر 2015
نوشته‌ها
23
لایک‌ها
2
سن
43
تو مى دوى
تو مى آيى
قلب من به شماره مى افتد
من نفس نفس مى زنم

#عليرضاروشن
از كتاب تو شدن - نشر نيماژ
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
گرچه پیر است این تنم ، دل نوجوانی میکند

در خیال خام خود هی نغمه خوانی میکند

شرمی از پیری ندارد قلب بی پروای من

زیر چشمی بی حیا کار نهانی میکند

استاد شهریار
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
حال من خوب است اما با تو بهتر می‌شوم‌

آخ‌... تا می‌بینمت یک جور دیگر می‌شوم‌

با تو حس شعر در من بیشتر گل می‌کند

یاسم و باران که می‌بارد معطر می‌شوم‌
 

leily_17

محروم از فعالیت تجاری
محروم از فعالیت تجاری
تاریخ عضویت
4 اکتبر 2011
نوشته‌ها
666
لایک‌ها
82
فراموش كرده است

آغاز فصل سرد را

زني كه چمدان خاطراتش

در قطار اردي‌بهشت جا مانده است!



پنهان مي كنم

جاي خالي ات را

در پستوي اين عاشقانه ها

مثل كودكي كه شبها

ترس‌هايش را زير پتو خواب مي كند!
 

aria95

Registered User
تاریخ عضویت
28 جولای 2014
نوشته‌ها
534
لایک‌ها
507
روزها گذشت!
و من قسم خورده ماه و شب های بی کسی
که رویم را از هر چه واژه بود گردانده بودم
دوباره دست به گریه شدم
باز هم گلی به جمال یادت و چشمانم!
نمی دانی چقدر زور زدم
تا این چند روز سکوت شاعرانه ام را
به حساب دوست داشتنت ننویسم
اما مگر یادت مجال داد!!
اصلا می دانی چیست؟
آدم با روی نشسته و روی پریشان
سیب گاز بزند
اما شاعر نشود!
 

aria95

Registered User
تاریخ عضویت
28 جولای 2014
نوشته‌ها
534
لایک‌ها
507
نخستین روز کاین چشم بلاکش

مرا از عشق او در جان زد آتش

دل از جان و جوانی بر گرفتم

امید از زندگانی بر گرفتم

چنان در عشق او دیوانه گشتم

که در دیوانگی افسانه گشتم

خرد میگفت کی مدهوش بیمار

غمش را در میان جان نگه دار

اگر دل میدهی باری بدو ده

به هر خواری که آید دل فرو ده

گهی چون شمع می افروز از عشق

چو پروانه گهی میسوز از عشق

میندیش ار جگر خوناب گیرد

که چشم از آتش دل آب گیرد

خراب عشق شو کاباد گشتی

غلام عشق شو کازاد گشتی
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
یکی بود یکی نبود..

هرکی بود غریبه بود...

از دلم خبر نداشت..

که تورو از دلم ربود..

هرکی بود هرچی که داشت..

قد من عاشق نبود..

واسه چشمای سیات..

بخدا لایق نبود..

گول نگاشو خوردم و..

دلم رو بستم به چشاش..

دیوونه بودم مثله شمع..

یه عمری آب شدم به پاش..

بعد یه عمر آزگار..

عشق منو گذاشت کنار..

رفت پی یه عشق دیگه..

اونم سپرد به روزگار..ا

ز اولش هیچکی نبود..

هیچکی به دادم نرسید..

قصه من به سر رسید..

دلم به عشقش نرسید
 

wonnin

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
3,999
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
شب گریه های زار امانم نمی دهد

نفرین روزگار امانم نمی دهد


گفتم ز سوز دل بنویسم برای تو

چشمان اشکبار امانم نمی دهد


یکدم به چشم خسته من خواب ره نیافت

سودای انتظار امانم نمی دهد


هر صبح و شام زخم زبانها و طعنه ی

پنهان و آشکار امانم نمی دهد


دلتنگ پرسه های غروب خزان شدم

افسوس... این بهار امانم نمی دهد


صد بار توبه کردم و صد ره شکستمش

چون نفس نا بکار امانم نمی دهد


گفتم ز یاد می برمش بعد از این ، ولی

این قلب بی قرار امانم نمی دهد
 

leily_17

محروم از فعالیت تجاری
محروم از فعالیت تجاری
تاریخ عضویت
4 اکتبر 2011
نوشته‌ها
666
لایک‌ها
82
کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم.
برگهای آرزوهایم , یکایک زرد می شد,
آفتاب دیدگانم سرد می شد,
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد.
وه ... چه زیبا بود, اگر پاییز بودم,
وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم,
شاعری در چشم من میخواند ...شعری آسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله می زد,
در شرار آتش دردی نهانی.
نغمه ی من ...


همچو آواری نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته.
پیش رویم :
چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر :
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام :
منزلگه اندوه و درد وبد گمانی.
کاش چون پاییز بودم

فروغ فرخزاد​
 

glowra.com

Registered User
تاریخ عضویت
9 مارس 2016
نوشته‌ها
168
لایک‌ها
81
سن
33
محل سکونت
تهران
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست

نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست ..

#هوشنگ_ابتهاج
 

glowra.com

Registered User
تاریخ عضویت
9 مارس 2016
نوشته‌ها
168
لایک‌ها
81
سن
33
محل سکونت
تهران
ناگهان دٖر کوچه دیدم بی وفای خویش را

باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را

گفته بودم بعد ازین باید فراموشش کنم

دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را

اخوان_ثالث
 

Pr0m3en

Registered User
تاریخ عضویت
14 فوریه 2016
نوشته‌ها
874
لایک‌ها
324
سن
33
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید

ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم

جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید

که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر

نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها

حضوری گر همی‌ خواهی از او غایب مشو حافظ

متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
تعبیر زیبای مولانا از عشق:

ای که می پرسی نشان عشق چیست ؟
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست.

عشق یعنی مشکلی اسان کنی
دردی از در مانده ای درمان کنی.

در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر

عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش

عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر
واگذاری اب را ، بر تشنه تر

عشق یعنی دشت گل کاری شده
در کویری چشمه ای جاری شده

عشق یعنی ترش را شیرین کنی
عشق یعنی نیش را نوشین کنی

هر کجا عشق اید و ساکن شود
هر چه نا ممکن بود ، ممکن شود
 
بالا