دوستان عزیزم سلام ، شبتون بخیر و آرامی
خیلی دلم میخواد حس الآن خودم رو باهاتون به اشتراک بگذارم. شاید خودش یک انشاء بشه . لطفا نمره ندید که رفوزه میشم.
لطفا به دقت مطالعه بفرمائید بنده رو از نقطه نظرات و تجربیات صادقانه تون ، بی نصیب نگذارید.
این روزها نمونه های زیادی از برند های مختلف نیش ، رو تست کرده ام و حسابی گیج و منگ شده ام. نمیتونم نمره ای برای تستشون به خودم بدم ، چون حسابی به تشخیصم شک کرده ام. حسی که مدت زیادی است که آزارم میده. و منشاء اون هم ناتوانی من در درک و فهم کامل رایحه هاست. یک زمانی برام فقط این مسئله مهم بود که عطر رو از روی برندش و همچنین فقط از روی خوش بویی و ماندگاری و پخش بوی اون انتخاب کنم و در همین حد از این مسئله خوشحال و مسرور بودم. الآن علاوه بر این مورد ، یک چیز دیگه هم احساس میکنم که نیاز دارم. به این نیاز دارم که فورا تشخیص بدم که در تست اولیه یک عطر بفهمم که از چه رایحه های مجزایی تشکیل شده. این من رو از خودم دلخور میکنه که نمیتونم یک عطر رو تست کنم و بدون دانستن قبلی اجزاء اون ، فقط با بو کردن بفهمم اجزاء متشکله اون چی هست. بارها این کار را کرده ام ، یعنی یک عطری رو انتخاب کردم و نمیدونستم که نوتهای عطر چی هست و بعد از بو کردن اون به مرور شروع کردم به نوشتن و یادداشت کردن نوتهاش ، فقط از طریق بو کردن. بعد که این کار را کردم ، آمدم این نوشته خودم را با نوتهایی که اون عطر رو تشکیل میده و در سایتها معرفی شده ( مثلا از فرگرنتیکا یا عطر خانه ) رو مقایسه کردم. اکثرا بیشتر نوتها را اشتباه نوشته بودم و معنی اش این است که حافظه بویایی ام اصلا خوب نیست.
البته نتها و بوهایی مثل یاس – رز – گل مریم - عود – توتون – نعنا – وانیل - هلو – نتهای سبز – پرتقال و نارنج – مرکبات – چوب – دارچین و ... خیلی نوتهای دیگه که بوهاشون اظهر من الشمس هستند ، منظورم نیست. اینها رو که همه ، حتی بچه ها هم تشخیص میدن.
منظورم نتهایی مثل چرم – صندل – گردو – سرو – سدر – یلانگ یلانگ – گالبانوم – آب – نمک – قند – بنزوئین – روغن سیپرول – ریشه زنبق – مر – رام – رزماری - چوب کشمیر – گل همیشه بهار – بخور– پاپریکا – گلسنگ – خزه بلوط - گالبانوم و ... و خیلی نتهای دیگه که هیچ کدوم از ماها هیچ وقت مستقیما با اون سر و کار نداشته ایم ( بر خلاف مثلا گل یاس که همه مون دیدیم و مستقیما بوش کردیم ) اینها فهم و تشخیصشون برام خیلی دردسر ساز شده. یکی از دلیلاش اینه که مثلا چرم در هر عطری یه جوریه و یک بوی خاص همون عطر رو میده و مثل یاس همه جا یک بو نداره. یا مثلا حتی عود هم همینطوره . لذا یاد گرفتن بوی چرم خیلی سخت میشه . تا حالا کدوم از ماها بوی قند یا سرو یا روغن سیپرول را مستقیما بو کردیم و با اون آشنا شدیم ؟ ماها به تدریج که هر چه بیشتر عطرهای مختلفی رو بو میکنیم و به سایتها برای نتهای اون عطر مراجعه میکنیم ، با مقایسه اون نتی که بو کردیم و دیدن نام اون نت در رایحه های اون عطر ، کم کم یاد میگیریم که مثلا آب بوش چطوریه یا مثلا صندل بوش چطوریه. در غیر اینصورت من که تا حالا خزه بلوط رو بو نکرده ام چطوری میتونم بوی اون رو بلد باشم و به خاطر بسپارم ؟
برگردم سر مشکلی که در بالا گفتم و دارم . بنده هنوز با نتهای معروف و ساده ای مثل فلفل – زعفران – شمعدانی – هل – گشنیز – زیره و ... و خیلی نتهای دیگه که بطور روزمره یا با اونها سر وکار داریم یا بارها و بارها در خانه و یا جاهای دیگه با اون برخورد کرده ایم ، مشکل دارم و در عطر ها نمیتونم اونها رو درست تشخیص بدم. مثلا بطور مجزا اگر چشمم رو ببندم و یک نفر زعفران مقابل بینی ام بگیره ، کاملا متوجه میشم که این زعفران است ، ولی در عطرها نمیتونم اون رو تفکیک کنم و تشخیص بدم. مثلا زیره همینطور یا فلفل همینطور و ...
بگذارید اینطوری بگم که توقعم این است که بدون دانستن یا خواندن قبلی نتهای یک عطر ، فقط با بو کردن تشخیص بدم که اون عطر از چه نتهایی تشکیل شده.
با بعضی از دوستانم که صحبت میکنم مثلا میگن :
"فلان عطر ، نت گل همیشه بهار در نت سومش ، معرکه است "
یا میگن :
" نت جوز هندی در نت میانی در فلان عطر اگر با نت مثلا گلسنگ بیشتر خودشون رو نشون میدادن ، این عطر جزو بهترینها بود "
خوب ببینید ، این دوستان از قبل میدانند که فلان عطر چه نتهایی داره و بر سر نتهای موجود در اون عطر بحث میکنند . در صورتی که اگر نمیدانستند که از چه نتهایی تشکیل شده ، عمرا اگر میتونستند مثلا نت چوب کشمیر رو در فلا عطر تشخیص بدهند.
حالا چرا اینها رو میگم ؟
چون همونطور که قبلا نوشتم ، تازگی ها فقط "خوشبو بودن و پخش و موندگاری عطرها " قانع و اشباعم نمیکنه ، باتری مو شارژ نمیکنه. انگار یه چیزی این وسط کم دارم. مثل اینه که یک سفر تفریحی رفته باشم و در اونجا چیزهای بسیار قشنگ و خوب و عالی و متنوع دیده باشم ، و وقتی که از سفر برگردم و بخوام برای دوستام تعریف بکنم ( چون وصف العیش = نصف العیش است ) و اونها از من بپرسند که چطور بود ؟ فقط پاسخ بدم : خیلی خوب بود .
این که نشد . باید بگم مثلا فلان جا رفتم و فلان چیز رو دیدم و فلان چیز خوب بود یانه و خلاصه جزئیات رو باید بازگو کنم. جریان نتهای عطر هم برای من الآن اینطوری شده.
این روزها از این بابت در قبض و رنجم. بقول معروف :
گفتم از عشق فروغی رسدم ، از شب شد ................. تیره تر ، روزم ، از این شمع که روشن کردم
سپاسگزارم