ای یار غلط کردی!
از کجا شروع کنم؟ کجا بودیم؟ کجا هستیم؟
6 نوامبر 1986 بود، در رده 21ام لیگ 22 تیمه انگلستان بودیم، تو آمدی.
شرایط سختی داشتی. جنگیدی و توانستی در اولین سال شروع پرمییر لیگ، همان لیگ برتر خودمان، پس از 26 سال شیاطین را به سرزمین موعود برسانی. به قهرمانی. به وادی فاتحان. از آن پس تاریخ شروع به نوشته شدن کرد. تو میساختی امپراتوریات را، میکاشتی بذر موفقیت را و میدرویدی میوه جام را.
آری، یونایتد ارباب انگلستان شده بود.
تو بودی که این را ساختی. تو بودی که سالها قحطی افتخار در بندر منچستر را از بین بردی. تو پیامبر فتح بود.
27 سال، کمی بیشتر یا کمتر مهم نیست، تو حاکم بودی. رسید زمان انتخاب جانشین. زمان تعیین وارث. این جا بود، درست همین جا بود ای یار! که غلط کردی. این جا بود که تاج بر سر رعیت نهادی نه یک شاهزاده چون خودت. دروغ میگویم؟ بیراه میگویم؟ ثابت میکنم که درست میگویم!
در ژوئن 1974 وقتی که تنها 32 سال داشتی به سرمربیگری ایست استرلینگشایر انتخاب و در اکتبر همان سال سرمربی سنت میرن شدی. با سنت میرن دسته دومی توانستی در 1977 قهرمانی لیگ دسته اول اسکاتلند را به دست آوری. در 1978 به آبردین رفتی و در دومین فصل حضورت، لیگ برتر اسکاتلند را برای دومین بار در تاریخ این تیم، پس از 24 سال، فتح کردی. جام حذفی اسکاتلند را در 1982 با این تیم فتح کردی. فصل 1982-1983 رسید و در روز 11 می 1983، رئال مادرید را، بهتر بگویم غولهای اسپانیا را، در فینال جام برندگان جام اروپا شکست دادی. آبردین سومین تیم اسکاتلندی تاریخ شد که جامی اروپایی را فتح کرد. تو این را به ارمغان آوردی.
باز هم بگویم چه کردی؟ در 1983-1984 لیگ و جام حذفی را مجدداً با آبردین بردی. در 1984 به عنوان یک افسر محفل امپراتوری بریتانیایی انتخاب شدی و سرمربیگری رنجرز و آرسنال به تو پیشنهاد شد. باز هم در 1984-1985 لیگ را برای آبردین به ارمغان آوردی. تو همه آنها را تا 44 سالگی به دست آوردی.
راستی به من بگو، وارثات، فرد برگزیدهات، تا 50 سالگیاش چه برده؟ به چه رسیده؟ کی و کجا تاجگذاری کرده؟ آیا اصلاً طعم قهرمانی را چشیده است؟
صبر کن، اشتباه کردم. دیوید مویس در فصل 1998-1999 توانست لیگ دسته چهارم انگلستان را، Division Two، با پرستون فتح کند. همین و بس.
این مرد آیا چون تو از تبار شاهزادگان است؟ آیا توانسته قهرمان شدن را برای چند سال تجربه کند؟ آیا با "قهرمانان" کار کرده است؟ تکتیراندازمان، رابین گل، چقدر افت کرده است؟ بازیساز اسپانیایی جدیدمان را چه میشود؟ ثبات کریک به کجا کوچ نمود؟ ویدیچ چرا عزم سفر به نراتزوری کرد؟ رافائل چرا دوباره همان بچه 2010 شده؟ چرا کاگاوا بر باد رفته است؟ تجسّم اوله، منظورم نخود فرنگیمان است، آن پیامآور امید از روی نیمکت، چرا چوب جادوی خود گم کرده و با ورودش اوضاع تغییری نمیکند؟
مگر تو لیگ را با همین سربازان در سال گذشته و با اختلاف زیاد فتح نکردی؟ این مرد با جنگجویان تو چه کرده...رئیس؟
میپذیری؟ میپذیری که اشتباه کردی؟ ذلّت چند گله در برابر همشهری پر سر و صدا کم نبود؟ بسیار خب. پس رقص امروز دشمنان قسم خوردهات، لکلکهای آنفیلد، بر فراز تئاتر رویاهایمان را کجای دلمان بگذاریم؟
باور کن رئیس، مولانا آخرش را بهتر از من میگوید:
ای یار! غلط کردی...
از کجا شروع کنم؟ کجا بودیم؟ کجا هستیم؟
6 نوامبر 1986 بود، در رده 21ام لیگ 22 تیمه انگلستان بودیم، تو آمدی.
شرایط سختی داشتی. جنگیدی و توانستی در اولین سال شروع پرمییر لیگ، همان لیگ برتر خودمان، پس از 26 سال شیاطین را به سرزمین موعود برسانی. به قهرمانی. به وادی فاتحان. از آن پس تاریخ شروع به نوشته شدن کرد. تو میساختی امپراتوریات را، میکاشتی بذر موفقیت را و میدرویدی میوه جام را.
آری، یونایتد ارباب انگلستان شده بود.
تو بودی که این را ساختی. تو بودی که سالها قحطی افتخار در بندر منچستر را از بین بردی. تو پیامبر فتح بود.
27 سال، کمی بیشتر یا کمتر مهم نیست، تو حاکم بودی. رسید زمان انتخاب جانشین. زمان تعیین وارث. این جا بود، درست همین جا بود ای یار! که غلط کردی. این جا بود که تاج بر سر رعیت نهادی نه یک شاهزاده چون خودت. دروغ میگویم؟ بیراه میگویم؟ ثابت میکنم که درست میگویم!
در ژوئن 1974 وقتی که تنها 32 سال داشتی به سرمربیگری ایست استرلینگشایر انتخاب و در اکتبر همان سال سرمربی سنت میرن شدی. با سنت میرن دسته دومی توانستی در 1977 قهرمانی لیگ دسته اول اسکاتلند را به دست آوری. در 1978 به آبردین رفتی و در دومین فصل حضورت، لیگ برتر اسکاتلند را برای دومین بار در تاریخ این تیم، پس از 24 سال، فتح کردی. جام حذفی اسکاتلند را در 1982 با این تیم فتح کردی. فصل 1982-1983 رسید و در روز 11 می 1983، رئال مادرید را، بهتر بگویم غولهای اسپانیا را، در فینال جام برندگان جام اروپا شکست دادی. آبردین سومین تیم اسکاتلندی تاریخ شد که جامی اروپایی را فتح کرد. تو این را به ارمغان آوردی.
باز هم بگویم چه کردی؟ در 1983-1984 لیگ و جام حذفی را مجدداً با آبردین بردی. در 1984 به عنوان یک افسر محفل امپراتوری بریتانیایی انتخاب شدی و سرمربیگری رنجرز و آرسنال به تو پیشنهاد شد. باز هم در 1984-1985 لیگ را برای آبردین به ارمغان آوردی. تو همه آنها را تا 44 سالگی به دست آوردی.
راستی به من بگو، وارثات، فرد برگزیدهات، تا 50 سالگیاش چه برده؟ به چه رسیده؟ کی و کجا تاجگذاری کرده؟ آیا اصلاً طعم قهرمانی را چشیده است؟
صبر کن، اشتباه کردم. دیوید مویس در فصل 1998-1999 توانست لیگ دسته چهارم انگلستان را، Division Two، با پرستون فتح کند. همین و بس.
این مرد آیا چون تو از تبار شاهزادگان است؟ آیا توانسته قهرمان شدن را برای چند سال تجربه کند؟ آیا با "قهرمانان" کار کرده است؟ تکتیراندازمان، رابین گل، چقدر افت کرده است؟ بازیساز اسپانیایی جدیدمان را چه میشود؟ ثبات کریک به کجا کوچ نمود؟ ویدیچ چرا عزم سفر به نراتزوری کرد؟ رافائل چرا دوباره همان بچه 2010 شده؟ چرا کاگاوا بر باد رفته است؟ تجسّم اوله، منظورم نخود فرنگیمان است، آن پیامآور امید از روی نیمکت، چرا چوب جادوی خود گم کرده و با ورودش اوضاع تغییری نمیکند؟
مگر تو لیگ را با همین سربازان در سال گذشته و با اختلاف زیاد فتح نکردی؟ این مرد با جنگجویان تو چه کرده...رئیس؟
میپذیری؟ میپذیری که اشتباه کردی؟ ذلّت چند گله در برابر همشهری پر سر و صدا کم نبود؟ بسیار خب. پس رقص امروز دشمنان قسم خوردهات، لکلکهای آنفیلد، بر فراز تئاتر رویاهایمان را کجای دلمان بگذاریم؟
باور کن رئیس، مولانا آخرش را بهتر از من میگوید:
ای یار! غلط کردی...