• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

کلوپ هواداران یوونتوس

j_2006_n

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 ژانویه 2007
نوشته‌ها
4,676
لایک‌ها
4,543
محل سکونت
Iran
سلام دوستان
------------------

معرفی پیراهن های جدید فصل اینده و تاکید انیلی به سی اسکودتوی یووه
Kwadwo-Asamoah-1Unveils1.jpg

همه چیز از نو شروع شد، همه رکوردها، پیروزی ها و افتخارات به گذشته تعلق گرفت تا با انگیزه و تفکری جدید راه تازه ای برای ادامه قدرت گذشته شروع شود. یوونتوس قهرمان ایتالیا از امروز راه خود را به طور رسمی برای اینده ای دشوارتر از قبل از سر گرفت.

از صبح امروز مجموعه یووه بدون ملی پوشان خود راهی کلینیک پزشکی باشگاه شد تا پس از حضور مهره های بیانکونری در تست پزشکی راهی ورزشگاه یوونتوس شوند تا در مراسم معرفی پیراهن های فصل گذشته شرکت کنند. پس از این مراسم اندره ا انیلی نیز سخنرانی کرد.

در این مراسم برخی بازیکنان با پیراهن هایی با شماره های فصل اینده خود شرکت کردند، هر چند که با بازگشت ملی پوشان به اردوی یووه که طی چند روز اینده صورت خواهد گرفت در مراسمی شماره های بازیکنان برای فصل اینده اعلام خواهد شد .

مطمئنا در این بخش، بسیاری از تیفوسی های یووه منتظر دیدن شماره " ده " اینده تیم شان هستند.

اندره ا انیلی که پیراهن شماره یک را از سوی مسولین برگزار کننده این تیم به هدیه گرفت در سخنانی تاکید کرد که اسکودتوهای یووه به عدد سی رسیده و فصل گذشته رویاهای یووه به حقیقت پیوست و مطمئنا فصل جدید نیز این رویا ادامه خواهد داشت.

" ما با سی اسکودتو به راه خود ادامه می دهیم اما فدراسیون با 28، ما چنین چیزی را نمی شناسیم. ما یک سال گذشته رویاهای غیر قابل تصوری را به حقیقت تبدیل کردیم. امروز اینجاییم برای یک رویداد بسیار مهم در روزی که لباس های جدید را معرفی می کنیم، اما حالا در این مراسم اسکودتوهای مان روی پیراهن مان دیده می شود که از شروع فصل روی پیراهن یووه دیده می شود.

خیلی خوشحال هستم که می بینم که یووه تنها به پیروزی فکر می کند. ما تعادل و هماهنگی خود را برای شروع به دست اوردیم. در سه رقابت بزرگ حضور خواهیم داشت. بسیار زیباست که با پیراهن های نقش بسته با اسکودتوهای مان در رقابت های اروپایی و با اسپانسری نایک و جیپ شرکت می کنیم.

می خواهم از نایک که در کنارمان هست تشکر کنم. ما به فکر طراحی لباس با سه ستاره و یا سی اسکودتو بودیم و حالا اینجا با سی اسکودتو هستیم. اسکودتوی ما اسکودتوی سی امان است که از سال های بسیار دور به دست امده، همیشه گفتم که یوونتوس ورزش ایتالیا را بیان می کند. ما با 30 اسکودتو ادامه می دهیم و فدراسیون با 28، ما دو اسکودتوی خود را از دست دادیم اما چنین چیزی را نمی شناسیم و می دانیم که سی اسکودتو را در زمین به دست اوردیم.

حالا ان را روی پیراهن های مان حمل می کنیم. روزی مانند امروز را نمی توان فراموش کرد، در لحظات سختی زندگی می کنیم، این طبیعی ست که هیچ نظر و تفکر ما نسبت به کونته تغییر نکرده. از شنیدن انچه که مطرح می شود و فدراسیون می گوید خسته شدیم. این مسائل ازار دهنده شده اند.

با لذت و خوشحالی به کار خود ادامه می دهیم و نمی خواهیم به مسائل دیگر فکر کنیم. مربی ما، انتونیو کونته بیش از پیش در صفحه نخست روزنامه ها بدون اینکه حتی فرصت صحبت کردن داشته باشد، بود.

انتونیو را می شناسم، تنها به پیروزی فکر می کند من تایید می کنم که او بیش از این می تواند پیروزی به دست بیاورد. باید همچنان انچه که در فصل گذشته انجام دادیم را تایید کنیم و بدانیم که پیروزی تنها مسئله ای ست که کونته به ان علاقه دارد. "

اما از اندره ا انیلی سوال می کنند که چه کسی پیراهن شماره ده را برتن خواهد کرد " در این خصوص من تصمیم نمی گیرم و مربیان تصمیم می گیرند. بر تن کردن این شماره خسته کننده و سخت است. برای قهرمان بعدی که این پیراهن را بر تن خواهد کرد ارزوی موفقیتی به اندازه مهره ای که پیش از این ، این شماره را پوشیده دارم. "

اما اظهارات الگری، مربی میلان " به این سوال و به سوالاتی مشابه به این، از این پس پاسخ نمی دهم. من در خصوص یووه پاسخ می دهم و به دیگران دیگر فکر نمی کنم."

کونته و سیه نا، سری ب " با انتونیو صحبت کردم، او بسیار جدی ست. مطمئنا بعد از این بسیار دشوار خواهد شد. به دلیل اینکه لیگ میدان مبارزه ست و تکرار قهرمانی بسیار دشوار است. فصل گذشته خوب شروع کردیم و در ادامه به رویاهای خود رسیدیم. "

احساس قهرمانی " هیجان بسیار قوی را احساس کردیم، اسکودتویی بود که غرور را به ما برگرداند، هدف ما هنوز تغییر نکرده و ما می خواهیم به راه خود ادامه دهیم. "

سوال پایانی و خرید یک ستاره " ما همیشه به نیازهای تیم توجه می کنیم، من از شما ها انتظار دارم که خیلی زود بشنوم ما از لیگ قهرمانان بیرون امدیم. ممنون و به امید دیدار "

juventus-home-2012-2013.jpg
 

j_2006_n

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 ژانویه 2007
نوشته‌ها
4,676
لایک‌ها
4,543
محل سکونت
Iran
درود

جواد جان میخواستم تشکر کنم بابت این کتاب یادم رفت :دی دستت درست. وقتی میخونیمش واقعا میفهمیم که اون احساس هایی که تو برهه های مختلف داشتیم اصلا بیجا نبوده و اینها دقیقا همون چیزهایی بوده که تو ذهن دلپیرو هم بوده. خصوصا وقتی از رفتار این فصلی که گذشت باهاش صحبت میکنه.
راستی من کتابش رو در نسخه پی دی اف دانلود کردم که فرداشب میذارمش اینجا . البته ترجمه و خوندنش کار خیلی وقت گیریه خصوصا بخاطر زبونش. ولی خب داشتنش جالبه.

تاکیناردی هم بسی حال داده. ایول به خودم که هر ستاره ای بهش دل بستم آدم حسابی از کار دراومد :دی

پ.ن: من خیلی وقته فیس نرفتم ولی شنیدم رونمایی شده و اینها :دی شبطون نگفته بودی ها ولی امان از کلاغ ها. سر فرصت بیام حال گیری :دی

آهان یادم رفت بگم. یه سری امضای توپ یوونتوسی در دارم اماده میکنم بذارم اینجا که حالشو ببریم. فعلا یکیش رو خودم نصبیدم بسی حال میده. اینها رو هم فرداشب میذارم اینجا . هدیه ویژه باشه :دی

:blush:

بله واقعا الان که دیگه ازمون دور شده بیشتر نبودش رو حس می کنم وقتی که گل های زیباش رو می بینم دلم می گیره :(
:دی
منتظریم داش جواد:happy:
 

JVD

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
30 آپریل 2010
نوشته‌ها
5,650
لایک‌ها
6,500
سن
40
:blush:

بله واقعا الان که دیگه ازمون دور شده بیشتر نبودش رو حس می کنم وقتی که گل های زیباش رو می بینم دلم می گیره :(
:دی
منتظریم داش جواد:happy:
الان ردیفش میکنم. کامینگ سون ... :دی

ووچینیچ چرا اینطوری خوشحاله ! :دی
 

FERI KHAN

Registered User
تاریخ عضویت
6 سپتامبر 2011
نوشته‌ها
986
لایک‌ها
3,164
محل سکونت
Heaven
الان من 3 تا سوال دارم:

این سیاهه همین جدیدس که گرفتنش...؟؟
اون سفیده آخریه چی...؟؟
پارسال مگه ویدال شماره ی 22 نبود..؟؟!!
در کل لباس دوم خیلی به دلم ننشست..خیلی سیاهه..من اون صورتی ها و طلایی ها و خاکستری ها رو خیلی دوست داشتم...

پ.ن:چرا این کاپیتان مشخص نمی کنه می خواد چیکار کنه...می خواد زجر کشمون کنه؟؟خیلی حال میده یکهو یکی بیاد بگه تمدید کرد....
 

lord-hamed

Registered User
تاریخ عضویت
14 جولای 2008
نوشته‌ها
388
لایک‌ها
408
محل سکونت
--- Tehran ---
394626_327608723994478_185120565_n.jpg
 

JVD

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
30 آپریل 2010
نوشته‌ها
5,650
لایک‌ها
6,500
سن
40
الوعده وفا

یه سری امضا برای بروبچ که اگر دوست دارند نصب کنند. کلا ساخت ایتالیاست :دی اگر هر کدوم خوب آپ نشده و نشون داده نشد بگید تکرارش کنم/
ضمن اینکه اون فایل پی دی اف رو هم که دیشب عرض کردم پیوست کردم.

امیدوارم خوشتون بیاد. کپی رایت هم نداره در ضمن :دی


اولی همونه که زودتر رونمایی شده :دی
80836379537119883151.gif
خیلی باحاله این
14480421123893684382.png
اینم خیلی خوشم اومد :دی
90431420887661145987.png
اینم که کلی حرفه ایه
54038717623576328426.png

این امضا که خیلی هم زیباست یه نوشته داره که جهت اطلاع عرض میشه که معنیش میشه با تشکر از بچه ها که فکر کنم همون بچه ها متشکریم خودمونه !
40029620734121579083.gif


83005039271727053976.jpg


64444238721980934881.jpg


78170517224491447228.jpg
این امضا هم دو نوشته داره/ بالایش میشه : شکست ناپذیر که اشاره به قهرمانی بدون باخت داره / زیرش هم نوشته هوادارن واقعی تو سختی ها نمایان میشن که میدونیم مربوط به چیه .
33744169857214017400.png
نوشته ریز زیر این هم معنی خاصی داره که خوب دستگیرم نشد ولی میگه همه ما قطره هایی هستیم ولی بعضی ها ستاره میشند. فکر میکنم منظورش اینه که همه هواداران قطره قطره های یووه باشند ولی بازیکن ها ستاره های اون قطره ها یا همچین معنی ای میده.
39543028839987151076.jpg


89254070063408967831.jpg


04368027088301975137.jpg


84362996956368417181.jpg

هدیه تابستانه بود ها :دی خوش باشید دوستان
 

فایل های ضمیمه

  • Giochiamo Ancora - Alessandro Del Piero.pdf
    1.2 MB · نمایش ها: 10

j_2006_n

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 ژانویه 2007
نوشته‌ها
4,676
لایک‌ها
4,543
محل سکونت
Iran
مرسی داش جواد من یکیشونو انتخاب کردم :دی

البته به مال خودت نمی رسه :دی


الان من 3 تا سوال دارم:

این سیاهه همین جدیدس که گرفتنش...؟؟
اون سفیده آخریه چی...؟؟
پارسال مگه ویدال شماره ی 22 نبود..؟؟!!
در کل لباس دوم خیلی به دلم ننشست..خیلی سیاهه..من اون صورتی ها و طلایی ها و خاکستری ها رو خیلی دوست داشتم...

درسته فرزاد جان Asamoah هستش
فکر کنم ایسلا باشه :دی
بله دقیقا اینم عکس شماره های پارسال + بازیکن های جدیدمون :)

Untitled.jpg
 

JVD

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
30 آپریل 2010
نوشته‌ها
5,650
لایک‌ها
6,500
سن
40
مرسی داش جواد من یکیشونو انتخاب کردم :دی

البته به مال خودت نمی رسه :دی

نه حاجی برای تنوع همه رو گذاشتم. هر کدوم رو دوست داری بذار :دی تازه همشکل هم که باشه اتحادش هم بیشتره /
میتونیم هر یه مدت همه با هم یکی دیگه رو انتخاب کنیم و بذاریم / یا فرق هم داشته باشه میشه باز بعد مدتی عوض کرد و یکی دیگه بذاریم و چرخشی باشه. کلا گزینه زیاده :دی

راستی لباس دوم به نظرم قشنگه. همیشه من دوست داشتم یه دست سیاه بپوشیم. این سیاه لامصب یه حس اعتراض و اینها هم توش داره . چون سیاهه رو بازیکن تیره پوست پوشیده شاید اینطوری نشون میده :دی مشکی رنگه عشقه ;)
 

FERI KHAN

Registered User
تاریخ عضویت
6 سپتامبر 2011
نوشته‌ها
986
لایک‌ها
3,164
محل سکونت
Heaven
آقا جواد یدونه باشه....کفشایه سفید پاشه...:دی ممنون آقا جواد..خیلی کارت درسته

این جا که جووینکو رو زده 14...؟؟؟هنوز الکس هست:blink:

چرا عکس توی امضام اینقدر کوچیکه... :crying:
 

j_2006_n

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 ژانویه 2007
نوشته‌ها
4,676
لایک‌ها
4,543
محل سکونت
Iran
آقا جواد یدونه باشه....کفشایه سفید پاشه...:دی ممنون آقا جواد..خیلی کارت درسته

این جا که جووینکو رو زده 14...؟؟؟هنوز الکس هست:blink:

چرا عکس توی امضام اینقدر کوچیکه... :crying:

بیشتر شماره ویدال منظورم بود وگرنه اینجا کلی هم شماره هم توش هست :دی
 

lord-hamed

Registered User
تاریخ عضویت
14 جولای 2008
نوشته‌ها
388
لایک‌ها
408
محل سکونت
--- Tehran ---
بلاخره یووه کی میخواد خرید طوفانی خودشو بکنه؟ کم کم باید اماده بشن برای سوپر کاپ و لیگ
 

j_2006_n

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 ژانویه 2007
نوشته‌ها
4,676
لایک‌ها
4,543
محل سکونت
Iran
کراسیچ هنوز هست ؟ جایی نمیره ؟ دلم براش میسوزه . نابووود شد

نه هنوز ولی بحث هایی دربارش شده یه روز می گویند به لیورپول می فرستندش با پول تا سوارز رو بگیرند یه بار پیشنهاد از اینتر براش می یاد ولی هنوز انتخاب نکرده و نرفته , واقعا دوستش داشتم :دی

ادیت چه حلال زاده بود:دی
-------------

آغاز تمرینات گروهی یوونتوس بدون کراسیچ
krasic10.jpg

انتونیو کونته سرمربی باشگاه یوونتوس اسامی نفرات منتخب خود را برای حضور در مرحله ی اول تمرینات تابستانی باشگاه اعلام کرد که در این میان باز هم نامی از کراسیچ ستاره صرب یووه دیده نمی شود.

در این مرحله از تمرینات ملی پوشان یوونتوس حضور ندارند و فردا روز اول این تمرینات خواهد بود.

گفتنی است 10 بازیکن از تیم جوانان یوونتوس نیز در این تمرینات حاضر هستند و در کنار سایر بازیکنان تمرینات خود را ادامه خواهند داد.


دروازبانان: لیالی ، استوراری

مدافعان: کاسرس ، ده چلیه ، لیختشتاینر ، ماسی ، لوسیو ، زیگلر

هافبک ها : اسامواه ، ایسلا ، پادویین ، ویدال ، په په ، مارونه

مهاجمان : ماتری ، کوالیارلا ، ووچینیچ بوکایه
 
Last edited:

j_2006_n

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 ژانویه 2007
نوشته‌ها
4,676
لایک‌ها
4,543
محل سکونت
Iran
سلام دوستان

اینم ترجمه کتاب الکس عزیز سعی می کنم با اضافه شدن هر بخش اگر صفحه به جلوتر رفته بود دوباره تمام متن را بگذارم و اگر هم در همان صفحه بودیم پست را ادیت کنم :)

--------------
Giochiamo Ancora

attachment-165999-delpierogiochiamoancora.jpg


قسمت اول کتاب دل پیرو

کتاب الکس با نام Giochiamo Ancora یا به بازی ادامه بدهیم منتشر شده و در بخش اول به موضوع بزرگ شدن و شغل آینده پرداخته است. در ادامه ترجمه بخش اول کتاب را با هم می خوانیم

" در دورانی که در مقطع ابتدایی مشغول به تحصیل بودم، این فکر ذهن من را به خودش مشغول کرده بود، می خواستم فوتبالیست بشوم اما معلم به من گفت که فوتبال یک شغل نیست بلکه یک بازی هست. پدرم یک برق کار بود و این یک شغل محسوب می شد، من رشد کردم اما همچنان این جمله در ذهن من ماندگار شد، پدرم فقط شب ها را در خانه سپری می کرد اما گاهی وقت ها و در نیمه های شب زنگ تلفن خانه ی ما به صدا در می آمد و پدرم مجبور می شد خیلی سریع لباس کار را بپوشد زیرا دوستان و همکارانش بالای دکل های برق منتظر وی بودن ، همیشه به پدرم فکر می کردم."

"وی مجبور بود در یخبندان، طوفان و رعد و برق مشغول کار بود و از دکل ها بالا می رفت و من در اتاق برخورد قطره های باران با پنجره را تماشا می کردم ، پدرم نور را دوباره به شهر هدیه می کرد و من این را در ذهن خود تصور می کردم، برق کاری مهمترین شغل است ، پدرم قهرمان من بود ، گاهی می نوشتم که می خواهم مانند پدرم شوم و گاهی یک آشپز یا راننده ، بدلیل علاقه ای که به غذا دارم ، آشپزی را دوست دارم و رانندگی را بدلیل منظره های زیبا و زیبایی ماشین های سنگین دوست داشتم."

"هر چه که دوست داشتم را می نوشتم اما توانایی دست یابی به تمام این آرزوها را نداشتم، البته در آينده به چیزهای مهمی رسیدم و زندگی فوتبالی من مثل یک سفر طولانی بود و به من یاد داد که غذای سالم بخورم و برای جلوگیری از اضافه وزن از پرخوری پرهیز کنم؛ در تابستان روزهای بسیار زیبایی را سپری می کردیم؛ بعد از ناهار به خیابان می رفتم و تا تاریک شدن هوا به بازی فوتبال ادامه می دادم، خانه ها ، باغ ها و خیابان در تاریکی ناپدید می شدن، پدرم چهار چراغ را برای ما نصب کرده بود زیرا خیابان تاریک می شد ، آن خیابان برای من یک ورزشگاه بود و آن بازی برای من یک کاپ قهرمانی."

"دوستان یکی پس از دیگری با من خداحافظی می کردند و به خانه هایشان باز می گشتند، مادرم در انتظار من است ، هفت نفر ، پنج ، سه و حالا فقط من و یکی از دوستانم باقی مانده ایم، صدای قورباغه ها را می شنیدیم و شروع می کردیم به شوت به دروازه یا دریبل یک دیگر ، بوی عرق و خستگی در ما نمایان شده بود و در تاریکی فقط یک توپ گرد را می توانستیم ببینیم تا اینکه دوست من نیز به خانه می رفت و فقط من می ماندم و توپ ، دوست با وفای من ، بازی با حریف فرضی را ادامه می دادم ، این دوران کودکی من بود ، فقط به فوتبال فکر می کردم ؛ می خواستم یک بازیکن واقعی بشوم و یک قهرمان ، می خواستم قهرمان اسکودتو و جام جهانی بشوم و یک بازیکن محبوب و مشهور ، می خواستم ثابت کنم که کوچک ترین هم می تواند به بزرگترین و بهترین جایگاه برسد "

قسمت دوم کتاب دل پیرو

قسمت دوم کتاب الکس دل پیرو ستاره ی بی چون و چرای یوونتوس با نام Giochiamo Ancora به زندگی وی مربوط می شود. در ادامه می توانید ترجمه ی بخش دوم کتاب الکس را بخوانید:

نام من الساندرو دل پیرو است، من فوتبالیست هستم و رویاهای کودکی من به واقعیت تبدیل شد، من خوشحال و البته خوش شانس هستم زیرا هیجان و اشتیاقی که داشتم اکنون زندگی و شغل من است ، فکر نمی کنم که انسانی بیش از این خوش شانس باشد ، من پدر سه فرزند کوچک هستم."

"آرزوهای بزرگی برای آن ها می کنم و امیدوارم که روزی شور و اشتیاقی که دارند، زندگی ان ها شود و روزی من را به یاد بیاورند همانطور که من پدرم را به یاد می آورم، فقط در این صورت است که من مطمئن خواهم شد که مانند پدرم، پدری خوبی بودم، بعضی وقت ها می خواهم به آن ها بگویم که دوستشان دارم و این احساس با شدت زیادی در من پدید می آمد و بعضی وقت ها تنها سکوت کافی بود؛ من یک مهاجم هستم، وظیفه ی من گلزنی است نه نویسندگی؛ من نه معلم هستم و نه فیلسوف اما زندگی من با تجربه های زیادی همراه بود و دوست دارم که این تجربه ها را در اختیار دیگران قرار دهم ، ورزش یک درس بزرگ است ، شاید به آمادگی جسمانی خلاصه شود اما این ورزش بی پایان است و در این ورزش ارزش ها و باورهای زیادی وجود دارد و کسی که به آن ها ایمان نداشته باشد ، يک ورزشکار واقعی محسوب نمی شود."

"می خواهم که در این کتاب ده موردی که از ورزش آموختم قرار گیرد ، ده ! شماره ی پیراهن من ، ده موردی که من در میدان و بیرون از آن پیروی می کردم ؛ البته این کتاب برای نوشتن خاطرات یا زندگینامه منتشر نمی شود بلکه چنین کتابی موقعی منتشر می شود که زندگی ورزشی رو به پایان باشد البته من این روز را همچنان دور می بینم ؛ این کتاب من هستم، مردم من را می شناسند اما عده ی کمی از من شناخت کاملی دارند، از پندها بیزارم ، من اصول ، قواعد و ارزش ها را دوست دارم ؛ کدام ارزش ها ؟ اتحاد یک مجموعه ، پایداری و عدم خود پسندی ، این به نظر من این یک فرهنگ هست ، وفاداری ، فداکاری و هیجان را دوست دارم ، می خواهم برای رسیدن به چیزی که دوست دارم تمام توان خود را به کار گیرم ، دوستی ، همکاری و تصمیم گیری در وقت مناسب را دوست دارم ؛ من در زندگی این کار را کرده بودم و اخیرا در یوونتوس پس از بیست سال تصمیم خود را گرفتم ، بسیار دشوار اما ضروری بود ؛ پیروزی را دوست دارم."

"گاهی وقت ها حیرت زده می شوم که کدامیک بهتر است، عشق به پیروزی یا نفرت از باخت ، دوست دارم که پیشرفت کنم و تا خستگی کامل به این کار ادامه بدهم ، برای شخصی مثل من گزینه ی دومی وجود ندارد ؛ باید شنوا ، با هوش و آماده باشم ؛ با توجه به آرامشی که دارم من شخصی کنجکاو هستم و این به من کمک زیادی کرد ، من مدیون استعداد خود هستم ، از کودکی با آن زندگی کردم اما همچنان این برای من یک راز است ، تیزهوشی در فوتبال یک راز بزرگ است ، شاید آن یک هدیه است که خدا به من داده است و در آن به شایستگی ها توجهی نمی شود ، در دوران کودکی شب و روز را همراه با یک توپ پنبه ای سپری می کردم و سعی می کردم توپ را از بین پایه های صندلی عبور دهم، پایه های صندلی یک دروازه ی فرضی بود ، شاید این استعداد من باشم، با آن زندگی می کنم و از آن ممنون هستم ."

"همیشه تلاش می کردم که به بهترین بازیکن و بهترین انسان تبدیل شوم ، گاهی موفق می شدم و گاهی نه ، همه چیز به اراده ی من بستگی داشت ، من محبوب بودم و ورزشگاه نقش خانواده را برای من ایفا می کرد ؛ گاهی لحظات تاریکی را سپری می کردم و با درد جسمانی و روانی آشنا می شدم و رهایی از این وضعیت بدلیل عشقی بود که اطرافیان نسبت به من داشتند یا بدلیل اعتماد به نفس بود ؛ بهترین چیزی که دوست دارم مسافرت است و اینکه به همراه فرزندانم به یاد دوران کودکی بر روی چمن بخوابم و با نگاه به ماه به یاد گذشته بیفتم."

قسمت سوم کتاب دل پیرو

نمی دانم چه موقع الساندرو به یک دل پیرو تبدیل شد؛ شاید این یک واقعیت باشد که هر انسان روزی به رویاهای خود دست خواهد یافت البته برای این کار وظیفه شناس و خوش شانس بودن لازم است.

اگر همه چیز غیر طبیعی و اتوماتیک وار بود بدون شک فقط افرادی در دنیا زندگی می کردند که از قدرت درک بالایی برخوردار هستند متاسفانه چنین چیزی وجود ندارد، من ایمان دارم که استعداد یک راز بزرگ هست، استعداد را در اعماق وجود خود احساس می کنید بدون آنکه با آن آشنا باشید. من در گذشته گل های فراوانی را به ثمر می رساندم اما این هیچگاه برای من مهم نبوده است. من در کودکی با توپ تنیس نیز فوتبال بازی می کردم و این کار را در پارکینگ خانه در سن وینمیاندو انجام می دادم و توپ را به سمت تیر چراغ برق شوت می کردم.

پدرم خودروی 127 زرد رنگ خود را در خیابان قرار می داد تا من بتوانم به راحتی به بازی کردن ادامه بدهم. روزها یکی پس از دیگری می گذشتند و من می ماندم و توپ و تیر چراغ برق شاید من در آن روزها استعداد خود را پرورش و به آن فرصت خودنمایی می دادم، شاید هم نه ، زیرا بعضی ها می گویند که نمی توان استعداد را پرورش داد. شاید بزرگترین راز در نگه داری از آن باشد ، شاید با این کار استعداد در وجود شما منفجر شود. استعداد یعنی جست و جوی یک جادوی پر رمز و راز ؛ استعداد یعنی اعتماد به نفس و ایمان به هدف است ، مانند این است که شما هنگام خارج شدن از منزل به وجود جای مناسب برای پارک خودرو در مرکز شهر ایمان داشته باشید یا اینکه مطمئن باشید که در پایان به هدفی که دارید دست خواهید یافت.

پدر من فقط شب ها می توانست در خانه استراحت کند ، هنگامی که پدر من شب ها در خانه استراحت می کرد من فوتبال بازی می کردم ، توپ را به سمت پایه های صندلی شوت می کردم و پدرم نقش یک گزارشگر را ایفا می کرد ؛ پس از این من تصمیم گرفتم که توپ پنبه ای را کنار بگذارم و به جای آن از توپ تنیس استفاده کنم و این پدرم را ناراحت می کرد به همین دلیل من برای بازی به پارکینگ منتقل شدم. بازی با توپ تنیس در خانه ممنوع بود زیرا ترس از این بود که ممکن است چیزی شکسته شود. بهترین جا پارکینگ بود و در آن مکان بسیار کوچک من یاد گرفتم که در فضاهای تنگ و کوچک چگونه پا به توپ حرکت کنم و به سمت یک دروازه ی بسیار کوچک شوت بزنم. این به من کمک زیادی کرد تا در زمین واقعی فوتبال حرکت کنم ؛ استعداد من در کودکی به ماندن در کنار توپ خلاصه می شد ، به بسکتبال علاقه ی زیادی داشتم و همیشه سعی می کردم با ضربه ی سر توپ بسکتبال را وارد سبد کنم ؛

اکنون از خود سوال می کنم که آيا در آن موقع دل پیرو با استعداد بود ؟ هنوز به پاسخی نرسیده ام. اگر گذشته ی خود را مرور کنم به این نتیجه می رسم که کودکی من به گونه ای شروع شده بود که باید چنین آينده ای رقم می خورد ؛ آينده ی من باید چنین می شد چونکه این سرنوشت من بود ، بازیکنان زیادی را می شناسم اما چرا تعداد کمی از آن ها توانایی زیادی دارند؟ شاید من سریع ترین یا تکنیکی ترین مهاجم نباشم، شاید من باهوش ترین و آماده ترین مهاجم نباشم اما من اندکی از از این ویژگی ها را دارم و ترکیبی از این ویژگی ها باعث شد تا من به این جایگاه برسم شاید بتوان نام آن را استعداد گذاشت .

قسمت چهارم کتاب دل پیرو

گفته می شود که برای تبدیل شدن به یک قهرمان باید باهوش و البته ماجراجو باشید. اعتقاد دارم که من یک ورزشکار منظم هستم و به خوبی با معنای شغل و ورزش آشنا می باشم. من گل های زیبای فراوانی را به ثمر رسانده ام و این نشان می دهد که من بازیکن تیزهوشی هستم، بدون شک استعداد به تنهایی کافی نیست ، هنگامیکه در پادووا توپ می زدم همه از بازی و استعداد یک نوجوان شگفت زده شده بودند، صحبت از نوجوانی بود که در نزدیکی دریاچه ساکن بود، یک جزیره در نزدیکی ونیز ، همه عاشق این نوجوان بودند ، او یک قهرمان خواهد شد و کسی در مورد شک نداشت اما دوری از خانواده برای این نوجوان بسیار دشوار بود ، در سن سیزده سالگی از خانواده دور شدم تا به پادووا بپبوندم.

در ابتدا دوری از خانواده برای من مشکل نبود زیرا پیوستن به این تیم رویای من بود. اگر در فوتبال به موفقیت نمی رسیدم بدون شک راننده ی ماشین های سنگین می شدم. هدف من رفتن به پادووا ، شناخت و کشف استعداد خود بود، استعداد به شخص و ضعف هایش بستگی دارد، من در پادووا حتی برای یک روز هم دست از فوتبال نمی کشیدم اما با این حال من نوجوانی تنها و البته خجالتی بودم. در سن هشت سالگی در تیم مدرسه که از هفت بازیکن تشکیل شده بود راهی فینال شدیم اما در فینال از تیمی که نسبت به ما سن سال بیشتری داشتند شکست خوردیم. گروه خوبی داشتیم با لباس های زرد و آبی، هنوز عکس هایی از آن دیدار را در اختیار دارم. من در باشگاه نونهالان توپ می زدم و برای پیشرفت باید به سن ویندمیانو منتقل می شدم، در تیم نونهالان با لباس های سرخ و سفید، تیم خوبی بودیم و در بیشتر دیدارها پیروز می شدیم ، من همیشه از ابتدا به میدان می رفتم."

هنوز نخستین دیدار رسمی در یک ورزشگاه بزرگ را به یاد دارم ، رقابت های قهرمانی دانش آموزان بود. با دو گل من، میلان را شکست دادیم و من برای اولین بار بود که در میدان با خود سخن می گفتم " بسیار زیباست " ، استعداد پیشرفت و رشد می کند اما هرگز پیر نمی شود ؛ برای مثال مارادونا تا ابد این استعداد را خواهد داشت و اگر در سن هشتاد سالگی قصد داشته باشد که یک ضربه ی ایستگاهی بزند، بدون شک آن را گل خواهد کرد ؛ ما پیر می شویم و بدن های ما پیر می شوند اما درون ما هرگز، استعداد مانند یک جانور است، با فکر و اندیشه بیگانه است.استعداد این است که پیش از ضربه زدن به توپ، با تمام وجود گل شدن آن را احساس می کنید. از من می پرسند که چگونه گل های سرنوشت سازی را به ثمر می رسانم ؟ در واقع من نمی دانم ؛ شاید یک چیزی باعث می شود تا کارهای سرنوشت سازی را انجام دهم، بعد از مرگ پدرم به باری گل زدم و شروع کردم به فریاد زدن اما وقتی که برای نخستین بار این صحنه را از تلویزیون مشاهده کردم، شگفت زده شدم ، من فکر می کردم که یک گل کلاسیک به ثمر رسانده ام ، در واقع چنین چیزی نبود و کاری که انجام داده بودم خارق العاده بنظر می رسید.

با اینکه من بیش از سیصد گل زده بودم و در برابر دروازه های حریف یک مهاجم خطرناک بودم اما به نظر می رسید که تمام این گل ها باید وارد دروازه می شدند و این کار سرنوشت بود. یک ورزشکار به اندازه ی دست ها و پاها به اندیشه های خود نیز نیاز دارد. من همیشه می خواستم در بیرون از ورزشگاه هم شخص با استعدادی باشم اما گذر زمان نشان خواهد داد که آيا من در این کار موفق بوده ام یا خیر ، نمی توان استعداد را آموزش داد اما می توان به پیشرفت آن کمک کرد. اگر استعداد موجود در مارادونا پیشرفت می کرد ، آيا وی می توانست به تنهایی برنده ی سه جام شود ؟ شاید ، آيا مسی برتر از مارادونا خواهد شد ؟ شاید، استاد واقعی کسی نیست که از نظر فنی برترین انسان باشد بلکه استاد واقعی کسی است که چیزهایی می داند که تو آن ها را نمی دانی. استاد واقعی می تواند حقیقت را نمایان کند به همین دلیل من به کسانی که اطلاعات بیشتری نسبت به من دارند ، احترام می گذارم حتی اگر هدف من ابعاد بزرگتری داشته باشد."

قسمت پنجم کتاب دل پیرو

گاهی به خود می گویم " الکس این فقط یک بازی است "، گاهی وقت ها باید استراحت کرد، من برای این کار روی چمن می خوابم. یک احساس فوق العاده که گذشته ها را برای من تداعی می کند، بر روی چمن می خوابم و به دوران کودکی بازمی گردم .

من در شادی ها و ناراحتی ها به این احساس نیاز دارم ، این احساس از دوران کودکی با من همراه بوده است ، بر روی چمن می خوابم و در آرامش و سکوت به آسمان چشم می دوزم. لحظه ها از کلمات با ارزش تر هستند، هیچگاه این احساس را فراموش نخواهم کرد، من برای رسیدن به آرامش به این احساس نیاز دارم يا شاید برای بدست آوردن یک نیروی جدید. مانند این است که پس از دوش گرفتن تمام چرک ها را از بدنم دور میریزم.

در آن لحظه فقط من می مانم و کودکی الساندرو دل پیرو، با همدیگر دوستی بسیار زیبایی را تشکیل خواهیم داد، به یاد آوردن گذشته در رویارویی با آينده به من کمک می کند. زندگی پر شتاب و پر تنش به من یاد داد که نباید شتاب زده شد، در مورد فوتبال و میدان مسابقه صحبت نمی کنم زیرا در آن نباید توقف کرد، من در مورد زندگی روزمره صحبت می کنم، در زندگی برای رسیدن به موفقیت نباید شتاب زده شد.

بوی چمن را دوست دارم، نمی خواهم نوشته های من شاعرانه شود اما واقعیت این است که چمن بویی جادویی دارد. از جایگاه هواداران نمی توان این را احساس کرد شاید تنها در ورزشگاه های انگلستان بتوان آن را احساس کرد ، در آنجا می توان از فوتبال لذت برد بویژه وقتی که هواداران تیم بازنده را به شدت تشویق می کنند، فقط به این دلیل که تیم مورد علاقه ی آن ها تمام توان خود را بکار گرفته بود. من در جهان فوتبال با لذت و هیجان زندگی می کنم ،از خود می پرسم: الکس این کتاب را برای چه کسی می نویسی ؟ برای فرزندانم ، برای تمام افرادی که به این ایمان دارند که تجربه های دیگران می تواند به آن ها کمک کند و اینکه داستان دیگران گرچه مشهور نباشند به داستان های آنان نیز کمک کند.

همه با داستان فوتبالی من به خوبی آشنا هستند اما تعداد بسیار زیادی با شخصیت من آشنا نیستند، من در پادووا روزی شش ساعت تمرین می کردم ، پس از ناهار تمرین من شروع می شد و تا شب ادامه می یافت و شب با خوشحالی به خوابگاه دانش آموزی باز می گشتم و احساس می کردم که خوش شانس هستم با اینکه من تلفن همراه و بازی رایانه ای در اختیار نداشتم. پیش از اینکه بونیپرتی من را جذب کند، پوشیدن لباس یوونتوس برای من یک آرزوی بزرگ بود. می خواستم در خیابان مردم از من استقبال کنند و تا پایان به زندگی فوتبالی ادامه دهم.

نخستین روز دوری از خانواده را به خوبی به یاد دارم، اشک های مادرم و آغوش پدرم که نخستین بار من را به پادووا رساند. ترس نداشتم و احساس خاصی به من دست داده بود، مانند یک بازی پر ماجرا بود، هیچگاه احساس نگرانی نمی کردم البته کنجکاو بودم، بنظر من بهترین راه برای شناخت آموزش و پیشرفت ، کنجکاوی است. در هیجان باید به ناکامی های احتمالی نیز فکر کرد؛ فصل آخر من با یوونتوس بسیار پیچیده بود، نمی توانم این واقعیت را مخفی کنم ، بسیار دشوار است اینکه پس از بیست سال هم تیمی هایتان را از روی نیمکت تماشا کنید، برای رفتن به میدان ، بازیکنان آماده بر دیگر بازیکنان برتری دارند و این احساس به همه دست می دهد.

هیچ بازیکنی نیست که خود را مستحق نشستن بر روی نیمکت بداند ؛ همه ی ما به این ایمان داریم که می توانیم به میدان رویم، تجربه به من یاد داد که چگونه باید در این شرایط توازن را برقرار کنم. اینکه شخصی لجباز نباشم و پیش داوری نکنم ؛ اگر هم تیمی من گل میزند و در شرایط خوبی قرار دارد ، من نباید دست از تلاش بکشم ، باید برای باز پس گیری جایگاه در ترکیب اصلی سخت کوش باشم ؛ مانند این است که یک سگ به دنبال دم خود بچرخد. اگر روز یکشنبه به میدان نروید ، یک احساس فوق العاده را از دست داده اید ؛ اگر در شرایط مطلوبی نباشید سرمربی شما را به میدان نمی فرستد ، چگونه از این وضعیت باید رها شد ؟

با در نظر گرفتن نکته های مثبت، باید از درون قوی باشید و سخت تلاش کنید باید بیش از دیگران تمرین کرد؛ نباید فراموش کرد که هم تیمی هایتان هیچگاه حریف شما نخواهند بود، تنها یازده بازیکن باید در ترکیب قرار گیرند، یک کاپیتان نباید وظیفه های خود را فراموش کند، نباید فراموش کند که در چه باشگاهی توپ میزند. گاهی قرار گرفتن در ترکیب تنها برای پانزده دقیقه بسیار دشوار بوده است. من خشمگین نمی شدم بلکه تمام توان خود را بکار می گرفتم تا بازی بعد از ابتدا به میدان روم. در ورزش شما چه یک دقیقه و چه در تمام دیدار باید تمام تلاش خود را بکنید. دوران حرفه ای من با کمک خدا بسیار طول کشید و در اینجا به پایان نخواهد رسید.

گل زنی من به پایان نرسیده است تنها دوران من با سیاه و سپید به پایان رسید . در آنجا وقتی که گذراندم بسیار کوتاه به نظر می رسید اما چیزهای زیادی یاد گرفتم و خود را به خوبی شناختم. احترام به شخصیتی که داشتم من را در این جایگاه قرار داد و پیروی از یک برنامه ی مشخص، هنگامیکه بر روی نیمکت می نشینید، خطر از دست دادن اعتماد به نفس شما را تهدید می کند و شما این فکر را می کنید که به یک ورزشکار بی مصرف تبدیل شده اید، باید از خود مراقبت کنیم و از انتقاد سازنده استقبال، برای من مهم نیست که مدیر یا مربی چه برداشتی از من دارند ، من به خود ایمان دارم.

من می دانم که زمان مناسب برای خداحافظی چه موقع است ، این زمان فرا نرسیده است، من شخص مقدس نیستم اما به خوبی این را می دانم ، صحبت می کنم، خشمگین می شوم اما همچنان ادامه می دهم. من برای پیشرفت متولد شده ام. برای اینکه جهان را بشناسم، شاید موفق نشوم اما همیشه برای این هدف تلاش می کنم.

قسمت ششم کتاب دل پیرو

هميشه از شوت به سمت دروازه ی حریف لذت می بردم. اکنون از من می پرسند که آيا همچنان از این کار لذت می برید؟ بله بدون شک همین گونه است. من همان لذتی را می برم که در دوران کودکی از این کار می بردم. همه ی روزهایی را که در فوتبال سپری کردم زیبا و شیرین نبودند بلکه من طعم تلخ مصدومیت، شکست و گاهی بی اعتمادی را چشیدم، اگر در بیست دیدار بi عنوان بازیکن نیمکت نشین فقط برای چند دقیقه وارد میدان شوید یا در ده دیدار از روی نیمکت بازی را تماشا کنید، بسیار دشوار است که در این شرایط تمرکز خود را از دست ندهید.

من در این شرایط بر فشاری که به من وارد می شد غلبه کردم و زمان ثابت کرد که حق با من بوده است، گاهی به دیدار برابر رم در المپیکو فکر می کنم و آن پنالتی که از دست داده بودم، رانیری سرمربی تیم بود و من روزهای خوبی را سپری نمی کردم، در آن روزها من برای تمدید قرارداد با مدیران به توافق نرسیده بودم.

به آرامش نیاز داشتم، یک بازیکن برای اینکه تمام توان خود را بi کار گیرد باید از نظر ذهنی نیز آماده باشد البته شاید بتوان با ارائه ی یک نمایش خارق العاده تمام سختی ها را از بین برد یا شاید هم با زدن یک گل فوق العاده، من نمی دانم چنین چیزهایی چگونه رقم می خورند اما می توان گفت که چنین چیزی به سادگی صورت می گیرد و یک راز بزرگ را در ورزش تشکیل می دهد، به نظر من اگر ضربه ی پنالتی با اختلاف زیادی از بالای دروازه به بیرون رود نشان دهنده ی این است که مشکلی وجود دارد و باید آن را برطرف کرد.

بله من همچنان از فوتبال لذت می برم، چندین مورد وجود دارند که به من کمک زیادی می کنند. من یک مربی بدنساز اختصاصی با نام جیووانی پونوکوری دارم ،وی به همراه روبرتو بیگا به من کمک زیادی می کنند و تمام برنامه ها را بر اساس تکنولوژی تنظیم و پایه ریزی می کنند اما همه چیز به آمادگی فیزیکی بستگی ندارد بلکه باید اراده ، خشم ، هیجان ، حس پیروزی طلبی و البته شادابی را در وجود خود احساس کنید ، یک بازیکن ناراحت و افسرده همیشه در راه شکست گام برمی دارد.

این را باید در تمام زندگی لحاظ کرد زیرا خانواده و جامعه مهمترین چیز هستند؛ می توان گفت که همه چیز در هیجان خلاصه می شود ؛ سرنوشت ؟ به آن ایمان دارم ؛ در نخستین فصل حضور من در یوونتوس کار انتقال من بصورت قرضی به پارما تقریبا انجام شده بود و من با مدیران این باشگاه نیز دیدار کرده بودم ؛ ناگهان همه چیز متوقف شد و دینو باجو به پارما منتقل شد، لیپی می گفت که این بازیکن جوان می تواند یک نیمکت نشین خوبی باشد و اینگونه بود که داستان من آغاز شد ؛ اگر من به تیم دیگری منتقل می شدم آينده ی دیگری برای من رقم می خورد.

سرنوشت به صورت مختلف به سوی شما می آيد و گاهی سرنوشت بی رحم خواهد بود ، شاید این ضروری باشد و به سود شما باشد برای مثال : من مصدومیت وحشتناکی را در 18 نوامبر 1998 تجربه کردم اما پس از پنج فصل کاپیتان یوونتوس شدم ؛ جام های زیادی را بالای سر بردم البته روزهای بدی را نیز تجربه کردم مانند فینال هایی که در لیگ قهرمانان واگذار کردیم ، متهم کردن من به عنوان بازیکن دوپینگی و ناکامی در جام جهانی فرانسه.

آيا باید خداحافظی می کردم ؟ خیر بلکه به استراحت نیاز داشتم و شاید این مصدومیت به نوعی لازم بود؛ این مصدومیت دوران فوتبالی من را افزایش داد و از من یک انسان واقعی ساخت، در سختی ها به چیزهای مختلفی پی می برید ؛ از جمله اینکه به این نتیجه می رسید که در معرض خطر هستید ، بازیکنان چنین احساسی را تجربه می کنند سپس با آرامش و بررسی شرایط ، یاد خواهید گرفت که چگونه پیرو اندیشه های خود باشید ، احساس می کنید که دوباره متولد شده اید "

قسمت هفتم کتاب دل پیرو

دوست واقعی ارزش زیادی دارد، گاهی این دوستی ها را از کودکی در کنار خود احساس می کنیم و گاهی در بزرگسالی، شاید در دوران کودکی، دوست خوب به یک هم بازی خلاصه شود و هم بازی ما بهترین دوست ما باشد.

من نیز از این طرز فکر پیروی می کردم و پیرپائولو به همرا نلسو بهترین دوستان من در کودکی بودند، آن ها در رویاهای من شریک بودند و اکنون که این رویاها به واقعیت تبدیل شد در کنار من هستند. همیشه در کنار من هستند حتی در مراسم ازدواج من دوستان واقعی من هستند و برای درک من یک نگاه کافیست یا شاید هم یک کلمه با لهجه ی زیبای ونیز. ما هیچگاه با هم ایتالیایی صحبت نمی کردیم شاید این برای جوانان کار دشواری باد اما واقعیت این است که این گویش ها هستند که انسان ها را به یکدیگر نزدیکتر می کنند.

اصالت بسیار مهم است احساس می کنم که به یک منطقه وابسته هستم و این گویش جزئی از آن است، همانگونه که گویش پولسی یا توسکانی وجود دارند، گویش های با ارزشی که به آن ها اهمیت نمی دهیم ؛ دوستی ها در نزدیک بودن رقم می خورند و رشد می کنند بویژه در دوران کودکی ؛ از بازیگوشی لذت می بریم و لحظه های زیبایی را در کنار هم تجربه می کنیم ، اوج دوستی ها در سن 10 تا 18 سالگی را می توان تجربه کرد و پس از آن می توان گفت که به یک شریک در زندگی برای همدیگر تبدیل می شویم ، بدلیل فوتبال من در کودکی خانواده و دوستان خود را ترک کردم اما پس از بازگشت و با توجه به اینکه چند هفته صدای همدیگر را نشنیده بودیم اما مانند این بود که 5 دقیقه پیش با یکدیگر صحبت می کردیم ، همه چیز دوباره آغاز می شود و من اطمینان دارم که چیزی تغییر نکرده است.

زندگی ساده را دوست داشتیم ؛ در دوستی مانند یک تیم در جام جهانی با یکدیگر متحد هستیم حتی اگر در سال فقط پنج بار یکدیگر را از نزدیک ببینیم ، آن ها همیشه به فکر من هستند و من نیز آن ها را فراموش نمی کردم؛ دوستان دوران کودکی با ارزش ترین دوستان ما هستند اما دوستی در وجود آن ها خلاصه نمی شود ، زندگی به من یاد داد که همیشه در انتظار پاداش های غیر منتظره باشم ؛ گاهی در یک دوست به یک گنج دست می یابی ، بازیکنان نیز گاهی شرایط بدی را سپری می کنند ، از نظر شخصی با مشکل مواجه هستند ، بدلیل سپری نکردن مصدومیت ، کسب نکردن نتیجه هی مورد نظر یا بی اعتمادی سرمربی دچار افسردگی می شوند ؛ گاهی وقت ها زندگی خصوصی تمرکز شم را به هم میزند و من این احساس را تجربه کرده ام ، قبل از برگزاری دیدار تیم یوونتوس به هتل سیتیا منتقل می شود و در یکی از این شب ها من قصد داشتم تا برای استراحت وارد اتاق شوم که مونترو از من خواست تا به صحبت هایش گوش دهم ، مونترو برترین مدافع تاریخ است و من قصد ندارم از وی تعریف کنم چرا که همه وی را به خوبی می شناسند ؛

مونترو هیچگاه برای من یک دوست واقعی نبود و ما حتی با هم صحبت نمی کردیم ما فقط هم تیمی بودیم و رابطه ی ما در همین اندازه بود ؛ برای وی احترام زیادی قائل بودم اما رابطه ی ما فقط در زمین شکل گرفته بود ، مونترو به من گفت : الکس چکار می کنی ؟ به وی نگاه کردم اما نمی دانستم چه بگویم ؛ من شگفت زده شده بودم وی مثل اینکه می خواست توپ را از من بگیرد با هیجان خاصی به من گفت : در هر شرایطی که هستی ، آن را فراموش کن ، نمی بینی هم تیمی هایت گونه به تو نگاه می کنند ، آن ها چه انتظاری از یک قهرمان غمگین باید داشته باشند ، این اتفاق پس از مصدومیت من در فصل 1999 - 2000 رخ داد ، تلاش زیادی می کردم اما همه چیز بر خلاف خواسته ی من پیش می رفت ، من حضور در کنار دیگران را دوست داشتم اما با این حال در کودکی خجالتی بودم و این در بزرگسالی نمایان می شد و گاهی گوشه گیر می شدم.

در دوران حرفه ای خود دوستان فراوانی داشتم که به من کمک زیادی کردند ، هیچگاه فکر نمی کردم که مونترو برای خارج کردن من از این وضعیت چنین کاری انجام دهد، من به کمک نیاز داشتم و مونترو ثابت کرد که خیلی خوب من را زیر نظر گرفته بود در واقع وی تاریکی که من در آن حضور داشتم را لمس کرده بود ، عشق مانند دوستی است و نمی توان برای آن اندازه ای در نظر گرفت ، با کلمات نمی توان وصف کردبلکه باید آن را احساس کرد ، دوستی فقط نزدیک ماندن نیست بلکه کمک در وقت سختی هاست که ارزش زیلای دارد ؛ فردای آن روز در رختکن من منتظر نگاه مونترو بودم و وی نیز در انتظار نگاه من ، صحبت کردن سودی نداشت باید در برابر سختی ها قرار می گرفتم ، همه ی ما باید در برابر سختی ها ، خاطرات دشوار و رازها ایستادگی کنیم "

قسمت هشتم کتاب دل پیرو

من نمی دانم که توانایی رویارویی با مشکلات را دارم یا خیر اما همیشه سعی می کنم که لبخند و این مشکلات را کنار بزنم ، اگر با آرامش مشکلات را یکی پس از دیگری کنار بزنید بدون تردید به راه حل واقعی دست خواهید یافت ، راز این کار در تمرکز کردن است باید راه حل های موجود را بررسی کرد و دشواری ها را فراموش کرد.

برای این کار به دوستان واقعی نیاز دارید شاید در رویارویی با مشکلات گاهی از عکس العمل های خود پشیمان شوید ؛ دوست واقعی کسی است که باعث شود تا شما در وقت مناسب دگرگون شوید ، در آن شب مونترو با من صحبت کرد و باعث شد که من در اوج تاریکی یک نور را مشاهده کنم ؛ یک بازیکن ممکن هست که گوشه گیر و افسرده شود در این صورت عاقبت بسیار تلخی در انتظار وی خواهد بود ؛ هرگز اتفاقی که برای سنگربان آلمانی رخ داد و باعث شد که وی خودکشی کند را فراموش نخواهم کرد ؛ مردم بر این باور هستند که بازیکنان با مشکلات و دشواری ها بیگانه هستند اما اینگونه نیست ، فوتبال بسار زیبا و در عین حال می تواند وحشتناک باشد ، فوتبال مانند یک سیاره در کهکشان است.

در این سیاره ناهنجاری و بی منطقی وجود دارد و انسان های عجیبی در آن زندگی می کنند ؛ انسان هایی که بدون توجه به شخصیت بازیکن از وی به دلخواه خود استفاده می کنند و این باعث ایجاد تنش های زیادی می شود ، در این زمان به یک دوست خوب نیاز خواهید داشت ؛ می خواهم بعنوان الساندرو به دوست خود محبت کنم نه دل پیرو ، دوستی به تعداد نیست و اگر با صد نفر آشنا باشید ، نشان دهنده ی این نخواهد بود که شما دوستان فراوانی دارید ، دوستی در فروتنی نهفته است ، باید آماده ی گوش دادن به صحبت های دوست خود باشیم ، در آن شب مونترو با من مهربان بود و من هم تصمیم گرفتم که به صحبت های وی گوش دهم ؛ اگر من در را بر روی مشکلات خود بسته نگه میداشتم در آن صورت سوال هایی در ذهن من پدید می آمدند مانند ، او از من چه می خواهد ؟ يا آیا وی می تواند مشکلات خود را نیز حل کند ؟

این سوال ها شاید از پیشرفت من جلوگیری می کردند ؛ بسیاری دیگر نیز سعی می کردند به من کمک کنند اما من همیشه در کنار آنان نبودم ، من به شنیدن صحبت های دیگران و استفاده از آن ها ایمان دارم و کنجکاوی من نیز در این کار کمک فراوانی به من می کند ؛ مشکل این است که نباید درها را بر روی خود ببندیم و در قفس بمانیم ، من خود را ایده آلترین شخص در جهان نمی دانم اما زندگی به من یاد داد که پیشرفت ناخودآگاه صورت نمی گیرد ، زندگی به من یاد داد که در دشواری ها باید در بسیاری از چیزهای مهم تجدید نظر کرد ، در فوتبال همیشه این چنین است ؛ اگر به خوبی از شکست استفاده کنید ، از اشتباه خود درس بگیرید و اگر ناکامی خود را جبران کنید ، قطعا پیشرفت خواهید کرد ؛ مهم این است که اگر بهانه ای وجود نداشته باشد ، در شکست خوردن به دنبال بهانه نباشید و در پی جبران شکست به دنبال راهکار باشید ، باید شجاع بود و این جمله را گفت : من اشتباه کردم ؛

شاید بتوان با حضور دوست این اشتباه را جبران کرد اما درد نیز راهکار خوبی خواهد بود ، نمی خواهم مانند فیلسوف ها صحبت کنم اما تولد و مرگ دو نقطه ی عطف و قطب زندگی هستند ؛ برای من چنین اتفاقاتی رخ داده اند ، به هنگام مرگ پدرم و تولد فرزندانم ، شاید این اتفاق ها قله ی اورست را برای من ناچیز جلوه دهند و دشواری هایی که مانند کوه در خود داشتم را کوچکتر کنند ؛ در چنین زمانی شما می توانید با تمام وجود اشک بریزید ، این اشک ها یا ناشی از درد هستند یا خوشحالی.

حق با مونترو بود نباید در پشت نقاب مشکلات خود را پنهان کرد ، انسان ارزش زیادی دارد ، انسان توانایی هایی دارد که خود نیز تصور آن را نمی کند ، برای بدست آوردن دوست نباید شتاب زده شد ، این را گفته بودم که گذشت زمان به من یاد داد که چگونه باید آرام باشم ، شاید بهترین چیز برای من سفر به زادگاهم باشد و گاهی با خود صحبت می کنم ، اطراف خود را نگاه می کنم و احساس می کنم که بهترین چیز اندیشیدن است ، گردش در شهر بدون ترس و نگرانی بهترین لحظه را شکل می دهد ، در گذشته من شخصی شتاب زده بودم اما اکنون یاد گرفتم که آرام باشم "

قسمت نهم کتاب دل پیرو

"استراحت و آرامش یک نیاز است؛ گاهی وقت ها به دلیل نداشتن آرامش در به ثمر رساندن گل ناکام می شوید؛ در شرایط دشوار باید از کالبد خود خارج شوید و به خود نگاه کنید، مانند این است که با شخصی دیگر در حال رد و بدل کردن عکس هستید البته آن شخص باید شما باشید ؛ خارج شدن از کالبد خود اولین گام برای شکل گرفتن " ما " خواهد بود ؛ شاید این کار غیر ممکن باشد ، من از کالبد خود خارج می شوم تا الساندرو دل پیرو را درک و به وی کمک کنم ؛

آيا یک مجموعه متشکل از چندین دوست می تواند مجموعه ی موفقی باشد ؟ نمی دانم ؛ اگر بین بازیکنان یک تیم دوستی برقرار شود بدون شک در موفقیت تیم تاثیر گذار خواهد بود اما آيا این بازیکنان بدون اینکه چندین شب و هنگام شام در کنار یکدیگر باشند نیز می توانند به پیروزی دست یابند ؟ می گویند که در یوونتوس تراپاتونی جایی برای دوستی نبود اما با این حال این تیم بسیار قدرتمند بود ، در این تیم جایی برای اختلاف نظرها نبود البته بازیکنان رابطه ی خوبی با یکدیگر داشتند اما دوست نبودند چرا که دوستی یک واقعیت قابل لمس است ، برای حرکت کردن یک مجموعه یک سیستم بسیار پیچیده ای وجود دارد ، برای ایجاد توازن در یک مجموعه نیروی زیادی باید بکار گرفته شود ؛

روح مجموعه نتیجه ی فداکاری ، وفاداری و قدرت روانی ست ؛ البته تمامی این ویژگی ها نشانه ی دوستی و صمیمیت مجموعه نیست ، دوستی در مجموعه یعنی اینکه همه چیز به سادگی صورت گیرد و این ناخود آگاه بوجود نخواهد آمد ؛ چندین فصل را در یوونتوس سپری کردم و در هر فصل از من می پرسیدند که آيا می توانید تمام توان خود را بکار گیرید ، پاسخ مثبت بود ، بازیکن یوونتوس بوديم و طبیعی بود که باید برای قهرمانی به میدان می رفتيم ، شکل گیری و موفقیت یک مجموعه به عوامل زیادی بستگی دارد ، در این میان دوستی فقط یک احتمال است ، من سال های فراوانی را در فوتبال سپری کردم و در این مدت دوستان زیادی را بدست آوردم ، نمی خواهم بین دوستان خود تفاوت قائل شوم چرا که دوستی ارزش زیادی دارد ، يکی از دوستان من هوادار اینتر است و دیگری به فوتبال اهمیت نمی دهد شاید این مورد ایده آل نباشد اما اینگونه نیز می توان زندگی کرد.

از خود می پرسم که چگونه می توان دوست جدیدی بدست آورد ، در کودکی همه چیز ناخود آگاه صورت می گرفت و این کار آسان بود ؛ به نامه هایی که مردم برای من ارسال می کنند اهمیت می دهم و بیش از هر چیز به واکنش هایی که در عکس ها از خود نشان می دهند توجه می کنم ، بنظر من برای درک کردن دوست باید به چشمان وی نگریست ؛ شاید واقعیت ها مهم نباشند ، دوستی در تعارف ها و لبخند ها خلاصه نمی شوند ، دوستی به رفتار ما بستگی دارد و برای زندگی کردن بسیار مهم است ؛

فصل آخر من در یوونتوس برای من بسیار دشوار و البته پیچیده بود چرا که من را با شرایطی روبرو کرد که تا آن لحظه تجربه نکرده بودم ؛ من روزی در میدان پادشاه بودم اما در آن روزها بسیار کم به میدان می رفتم و باید میدان را از زندان کوچک خود تماشا می کردم ؛ من اعتقاد دارم که با اراده ی قوی می توان دشواری ها را کنار زد ، شاید دردها و نگرانی های بزرگتری نسبت به این باشد که از روی نیمکت هم تیمی هایتان را تماشا کنید و این ناراحتی ها هستند که ذهن شما را به خود مشغول می کنند.

نگرانی و استرس شاید قویتر از شما باشند و شما را وادار می کنند تا به ناراحتی ها تسلیم شوید ؛ از خود می پرسید من چه کسی هستم ؟ دشواری های خود را با دشواری های پدر مقایسه می کنید هنگامیکه برای فرزندان خود تلاش می کرد و به خانواده ی خود فکر می کنید ؛ محیطی که در آن پرورش یافتید اکنون به شما کمک می کند تا در هنگام تسلیم شدن یک گام بردارید و این نا امیدی را به امیدواری تبدیل کنید ؛ من در فوتبال وقت زیادی برای استراحت داشتم ، گاهی مصدوم می شدم و گاهی رو نیمکت می نشستم ، من اعتقاد دارم که من بدون دلیل بر روی نیمکت نمی نشینم ؛

شاید این صحیح نباشد اما من به آن اعتقاد دارم و همواره در این شرایط خود را تشویق می کنم ؛ شاید به میدان نرفتن از ابتدای دیدار بسیار آزار دهنده باشد اما من به خود شک و تردید راه نمی دهم چرا که در غیر این صورت اعتماد بع نفس خود را از بین خواهم برد ، فوتبالیست باید به خود افتخار کند و من نیز به خود افتخار می کنم "

قسمت دهم کتاب دل پیرو

افتخار ، این احساس را به خوبی می شناسم ؛ افتخار ، اعتماد به نفس و پافشاری به من کمک زیادی کردند ؛ هیچکس نمی خواهد جایگاه خود را از دست بدهد و اگر شما در این مورد به راحتی تسلیم شوید ، بدون شک شکست خواهید خورد و شما دیگر یک ورزشکار نخواهید بود ؛ باید مراقب بود ، می توان در این مورد توازن را برقرار کرد و اگر سرمربی بازیکن دیگری را به جای شما وارد میدان کرد یا به دیگر بازیکنان بیش از شما اعتماد دارد ، در اینصورت می توان گفت که این یک واقعیت است.

مجبور خواهید شد تا به بهترین شکل ممکن به تمرین کردن بپردازید و هر روز وقت بیشتری را صرف تمرین کردن بکنید ؛ یک ورزشکار همیشه باید تمام توان خود را بکار گیرد ؛ گاهی وقت ها شما در حالی که تمام توان خود را بکار گرفته اید با مشکل مواجه می شوید ، سرمربی همچنان به شما اعتماد ندارد ؛ در این شرایط شما باید مقاومت کنید ؛ باید با خود سخن گفت : " الکس بیدار شو " ، اینگونه می توان یکبار دیگر برخاست ، حتی برای چند میلیمتر ؛ همه چیز شما را به سوی یک روز جادویی پیش می برد ، این همان چیزی است که ذهن شما را به خود مشغول کرده است ؛ آن روز جادویی فرا می رسد ، این سرنوشت من است و من به آن ایمان دارم ،

شاید خودمان گاهی این سرنوست را رقم می زنیم ؛ به گذشته بازمی گردم ، گلی که در کوپا و در ورزشگاه جدید در برابر رم به ثمر رساندم ، این گل را با تمام وجود دوست دارم ، زدن چنین گلی آرزوی همیشگی من بود اما به آن دست نیافتم تا اینکه اولین گل من در ورزشگاه جدید شد ؛ گاهی وقت ها توپ های فوق العاده ای را گل نمی کردم و گاهی وقت ها در اندک دقایقی که در میدان حضور می یافتم ، شاهکار می کردم ؛ من شرایط گوناگونی را تجربه کردم ، رویارویی با حریف قدرتمند ، حذف توسط حریف قدرتمند ، در آغوش گرفتن کاپیتان بزرگی مانند توتی ، درگذشت وکیل جانی انیلی که نسبت به زیبایی فوتبال حساس بود و گل زیبایی که چنین گل هایی همه را به یاد " دلپیرو " می اندازد ؛

من در آن شب در برابر رم توپ قدرتمند و البته زیبایی را روانه ی دروازه ی حریف کردم ، به زیبایی وارد دروازه ی رم شد ، این گل نتیجه ی مقاومت من بود ؛ نتیجه ی این بود که من نا امید نشدم و در تمرینات تمام توان خود را بکار می گرفتم ؛ یک گل زیبا و بدن نقص که قبل از همه من را شگفت زده کرد ، من پس از پایان دیدار و موقعی که چنین گلی را از تلویزیون مشاهده می کنم ، متوجه چیزهای می شوم که در موقع ضربه زدن به توپ هیچگاه به آن ها توجه نمی کردم ؛ پس از گلزنی در برابر رم فکر می کردم که توپ تنها یکبار با پای من برخورد کرده بود اما در واقع دو بار با پای من برخورد کرد ؛ این لحظه را یکبار دیگر در ذهن مرور می کنم ، پاس به بوریلو ، برخورد توپ به تادی و کیائر و توپی که با پای من روانه ی دروازه شد.

برای مقاومت به جسم و روح ، ماهیچه ها و مغز نیاز است ؛ تصمیم گیری نهایی بر عهده ی مغز است ، مهمترین عضو انسان مغز است و بنظر من حتی بدن در هنگام خستگی برای استراحت از مغز کمک می خواهد ، به همین دلیل بیشترین مصدومیت ها در زمانی رخ می دهند که مغز انسان از نظر کار کرد با مشکل مواجه می شود ؛ هنگامیکه در 8 نوامبر 1998 زانوی من دچار شکستگی شد ، بدن و مغز من به یک استراحت نیاز داشتند ؛ آن زمان را به خوبی به یاد دارم ، مانند این بود که من زیر مشت های سه قهرمان سنگین وزن مشت زنی هستم ؛ ابتدا شکست در فینال لیگ قهرمانان در برابر رئال مادرید مانند یک مشت از تایسون بود ، از دست دادن دو دیدار نخست جام جهانی در فرانسه و خروج از رقابت ها بوسیله ی میزبان مانند مشت فرایزر بود ، در پایان من و دیگر بازیکنان یوونتوس به استفاده از دوپینگ متهم شدیم و اینجا مشت آخر را با قدرت زیادی از فورمن دریافت کردم.

این پایان دشواری ها نبود بلکه پس از آن من مصدوم شدم و مدت زیادی را دور از میادین سپری کردم ؛ اسکودتو را در آن سیلاب در پروجا از دست دادیم و در یورو برابر فرانسه جام قهرمانی را در آخرین لحظات واگذار کردیم ، من نتوانستم در این دیدار دو فرصت فوق العاده را به گل تبدیل کنم ؛ در آن لحظه من احساس گناه می کردم و خود را بیش از دیگران در این شکست مقصر می دانستم اما باید امیدوار بود ؛ اروگوئه در سال 1950 در فینال ماراکانا نیمه ی نخست را با یک گل از برزیل عقب افتاده بود اما در ادامه توانست قهرمان جهان شود و کاپ ژول ریمه را بدست آورد.

در این حال بود که من مشت قدرتمندی را از محمد علی کلی دریافت کردم ؛ در برابر برترین مشت زنان تاریخ جهان چه باید کرد ؟ در گوشه ی رینگ قرار می گیرید و منتظر می مانید تا این مشت زن خسته شود ؛ سپس با آرامش به کار خود ادامه می دهید ، به این نتیجه خواهید رسید که این مشت ها برای شما مفید و البته با ارزش بودند "
 

lord-hamed

Registered User
تاریخ عضویت
14 جولای 2008
نوشته‌ها
388
لایک‌ها
408
محل سکونت
--- Tehran ---
امروز آنتونیو کونته سرمربی یوونتوس به دادگاه شهر رم احضار شده بود و پس از ۴ ساعت بازجویی توسط دادستان پالاتزی از دادگاه مرکزی شهر رم بیرون آمد .کونته ساعت ۱۵:۱۵ دقیقه امروز به دادگاه مرکزی شهر رم رسید ، وکیل شخصی کونته ، دیرنسیس و وکیل شخصی خانواده آنیلی کیاپرو او را همراهی میکردند .سرمربی یوونتوس به دلیل مسائی که در سیه نا در سری ب و سال ۲۰۱۰-۲۰۱۱ اتفاق افتاده بود به دادگاه احضار شده بود . این مسائل مربوط به دو بازی انجام شده در این رقابت ها بود .این دو بازی ، بازی نوارا – سیه نا در ۳۰ آپریل ۲۰۱۱ و سیه نا ، آلبیولفه در ۲۹ مهی ۲۰۱۱ بود . کونته توسط بازیکن سابق سیه نا ، فلیپ کاروبیو مورد اتهام قرار گرفته بود .اما امروز دادگاهی کونته آغاز شد ، و کونته پس از حدود ۴ ساعت و نیم حضور در دادگاه ، ساعت ۱۹ از آنجا خارج شد . او در مصاحبه ای کوتاه گفت :

” بسیار خوشحالم ، همه چیز را توضیح دادم و حقیقت را گفتم و از این مسئله بسیار راضی هستم ، همچنین خوشحالم که فردا به کمپ بازیکنان برمیگردم و دوباره در کنار آنها خواهم بود . ”

لازم به ذکر است کاروبیو ۳ سال از حضور در میادین ورزشی محروم شده و به زودی حکم او صادر میگردد .
 

JVD

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
30 آپریل 2010
نوشته‌ها
5,650
لایک‌ها
6,500
سن
40
دروازبانان: لیالی ، استوراری

مدافعان: کاسرس ، ده چلیه ، لیختشتاینر ، ماسی ، لوسیو ، زیگلر

هافبک ها : اسامواه ، ایسلا ، پادویین ، ویدال ، په په ، مارونه

مهاجمان : ماتری ، کوالیارلا ، ووچینیچ بوکایه
با اضافه شدن ملی ها تو دروازه و دفاع مشکل نداریم هرچند ترجیح میدم یکی دیگه به جای استوراری داشته باشیم
هافبک خوبه.حتی برای لیگ قهرمانان و بازی با تیمهای بزرگ
ولی تو حمله مشکل داریم.
راستش رو بگم دلم سوارز رو میخواد بدجوری میخواد.

لازم به ذکر است کاروبیو ۳ سال از حضور در میادین ورزشی محروم شده و به زودی حکم او صادر میگردد .
همه گیر این کونته هم سر همین بازیکن هست که انگار کاپتان تیمش هم بوده.
این از اول هم که محروم نشده بود میدونست که گیر میافته برای همین پای کونته رو وسط کشید که پشت اون قایم بشه و یه مقداری از حکمش رو بشکنه و گردن مربی بندازه.
یه بازی نمیدونم با کی بوده که هفته های اخر بوده رو یک یک کردند و این بازی رو گفته که کونته به ما گفته زیاد مهم نیست ببریم یا ببازیم. (البته اون موقع تیمشون صعود کرده بوده) ولی این بازیکن چند تا بازی رو عملا تو زمین کارهایی کرده که نتایج مورد نظر در شرط بندی ها رقم بخوره / حتی تو یکیش نمیدونم گل بخودی زده یا اینکه پنالتی داده . یادم نیس الان.
به نظر بازیکن مشکل داری میاد.


--------------
جواد من این کتاب رو میخونم بدجوری افسوس میخورم .
جالب بود پیام دلپیرو. .............. طرفدارنی که من نیز در بین انها هستم. یعنی بدجوری دلم آتیش گرفت خداییش. مرد توی کاپتان. خدا رو شکر که تو رو آفرید و خدا رو شکر که در عصر تو زندگی میکنم.
 

j_2006_n

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 ژانویه 2007
نوشته‌ها
4,676
لایک‌ها
4,543
محل سکونت
Iran
سلام دوستان

خوب کونته هم که تبرئه شد تبریک می گم شاید با تبرئه شدنش خرید ستاره برای تیم زودتر اتفاق افتاد :happy:

با اضافه شدن ملی ها تو دروازه و دفاع مشکل نداریم هرچند ترجیح میدم یکی دیگه به جای استوراری داشته باشیم
هافبک خوبه.حتی برای لیگ قهرمانان و بازی با تیمهای بزرگ
ولی تو حمله مشکل داریم.
راستش رو بگم دلم سوارز رو میخواد بدجوری میخواد.

--------------
جواد من این کتاب رو میخونم بدجوری افسوس میخورم .
جالب بود پیام دلپیرو. .............. طرفدارنی که من نیز در بین انها هستم. یعنی بدجوری دلم آتیش گرفت خداییش. مرد توی کاپتان. خدا رو شکر که تو رو آفرید و خدا رو شکر که در عصر تو زندگی میکنم.

بله موافقم تیم کم کم داره پرو بال خودش رو قوی تر می کنه تا برای رسیدن به قهرمانی های آینده کم نیاره , حتی نیم نگاهی هم مثل همیشه به بازیکن های جوان داره تا بتونه بازیکن سازیش رو هم داشته باشه :)
گویا فردا خبر خرید یک مدافع دیگه هم در راه هستش و فقط باید منتظر خرید در پست مهاجم باشیم که مهاجمان حال حاظر بعضی وقت ها دست آرش هم از پشت می بندند :D

باید دید ستاره مورد نظر یووه چه کسی می تونه باشه , باشگاه آرسنال گویا با فن پرسی داره صحبت می کنه و از نظر من شانس ماندنش در آرسنال 70% می باشه ولی خبرهایی هم رسیده که گویا این مذاکرات آینده نگرانه هستند و در صورت ترک آرسنال درخواستی مبنی بر نماندن فن پرسی در اینگلیس هست که این شانس ما رو بیشتر از منسیتی کرده :)

ولی درباره سوارز باید بگم که فقط تیم منتظر تکلیف فن پرسی هستش که در صورت نیامدنش به سراغش بره ( البته گویا متاسفانه کاوانی بیشتر از سوارز مد نظرشونه :( ) , من حتی با آمدن ژکو هم خوشحال می شم و امیدوارم به راحتی این بازیکن ها رو از دست ندیم :)

الکس تک هستش واقعا گوهر بزرگی از کنارمون دور شد ( نباید گفت از دست دادیمش چون هنوزم الکس برای ما یوونتوسی هستش:happy: )
 

amirrezaVafaie5

Registered User
تاریخ عضویت
18 آپریل 2012
نوشته‌ها
656
لایک‌ها
249
محل سکونت
i don't know
سلام دوستان

اینم ترجمه کتاب الکس عزیز سعی می کنم با اضافه شدن هر بخش اگر صفحه به جلوتر رفته بود دوباره تمام متن را بگذارم و اگر هم در همان صفحه بودیم پست را ادیت کنم :)

--------------
Giochiamo Ancora

attachment-165999-delpierogiochiamoancora.jpg


قسمت اول کتاب دل پیرو

کتاب الکس با نام Giochiamo Ancora یا به بازی ادامه بدهیم منتشر شده و در بخش اول به موضوع بزرگ شدن و شغل آینده پرداخته است. در ادامه ترجمه بخش اول کتاب را با هم می خوانیم

" در دورانی که در مقطع ابتدایی مشغول به تحصیل بودم، این فکر ذهن من را به خودش مشغول کرده بود، می خواستم فوتبالیست بشوم اما معلم به من گفت که فوتبال یک شغل نیست بلکه یک بازی هست. پدرم یک برق کار بود و این یک شغل محسوب می شد، من رشد کردم اما همچنان این جمله در ذهن من ماندگار شد، پدرم فقط شب ها را در خانه سپری می کرد اما گاهی وقت ها و در نیمه های شب زنگ تلفن خانه ی ما به صدا در می آمد و پدرم مجبور می شد خیلی سریع لباس کار را بپوشد زیرا دوستان و همکارانش بالای دکل های برق منتظر وی بودن ، همیشه به پدرم فکر می کردم."

"وی مجبور بود در یخبندان، طوفان و رعد و برق مشغول کار بود و از دکل ها بالا می رفت و من در اتاق برخورد قطره های باران با پنجره را تماشا می کردم ، پدرم نور را دوباره به شهر هدیه می کرد و من این را در ذهن خود تصور می کردم، برق کاری مهمترین شغل است ، پدرم قهرمان من بود ، گاهی می نوشتم که می خواهم مانند پدرم شوم و گاهی یک آشپز یا راننده ، بدلیل علاقه ای که به غذا دارم ، آشپزی را دوست دارم و رانندگی را بدلیل منظره های زیبا و زیبایی ماشین های سنگین دوست داشتم."

"هر چه که دوست داشتم را می نوشتم اما توانایی دست یابی به تمام این آرزوها را نداشتم، البته در آينده به چیزهای مهمی رسیدم و زندگی فوتبالی من مثل یک سفر طولانی بود و به من یاد داد که غذای سالم بخورم و برای جلوگیری از اضافه وزن از پرخوری پرهیز کنم؛ در تابستان روزهای بسیار زیبایی را سپری می کردیم؛ بعد از ناهار به خیابان می رفتم و تا تاریک شدن هوا به بازی فوتبال ادامه می دادم، خانه ها ، باغ ها و خیابان در تاریکی ناپدید می شدن، پدرم چهار چراغ را برای ما نصب کرده بود زیرا خیابان تاریک می شد ، آن خیابان برای من یک ورزشگاه بود و آن بازی برای من یک کاپ قهرمانی."

"دوستان یکی پس از دیگری با من خداحافظی می کردند و به خانه هایشان باز می گشتند، مادرم در انتظار من است ، هفت نفر ، پنج ، سه و حالا فقط من و یکی از دوستانم باقی مانده ایم، صدای قورباغه ها را می شنیدیم و شروع می کردیم به شوت به دروازه یا دریبل یک دیگر ، بوی عرق و خستگی در ما نمایان شده بود و در تاریکی فقط یک توپ گرد را می توانستیم ببینیم تا اینکه دوست من نیز به خانه می رفت و فقط من می ماندم و توپ ، دوست با وفای من ، بازی با حریف فرضی را ادامه می دادم ، این دوران کودکی من بود ، فقط به فوتبال فکر می کردم ؛ می خواستم یک بازیکن واقعی بشوم و یک قهرمان ، می خواستم قهرمان اسکودتو و جام جهانی بشوم و یک بازیکن محبوب و مشهور ، می خواستم ثابت کنم که کوچک ترین هم می تواند به بزرگترین و بهترین جایگاه برسد "

قسمت دوم کتاب دل پیرو

قسمت دوم کتاب الکس دل پیرو ستاره ی بی چون و چرای یوونتوس با نام Giochiamo Ancora به زندگی وی مربوط می شود. در ادامه می توانید ترجمه ی بخش دوم کتاب الکس را بخوانید:

نام من الساندرو دل پیرو است، من فوتبالیست هستم و رویاهای کودکی من به واقعیت تبدیل شد، من خوشحال و البته خوش شانس هستم زیرا هیجان و اشتیاقی که داشتم اکنون زندگی و شغل من است ، فکر نمی کنم که انسانی بیش از این خوش شانس باشد ، من پدر سه فرزند کوچک هستم."

"آرزوهای بزرگی برای آن ها می کنم و امیدوارم که روزی شور و اشتیاقی که دارند، زندگی ان ها شود و روزی من را به یاد بیاورند همانطور که من پدرم را به یاد می آورم، فقط در این صورت است که من مطمئن خواهم شد که مانند پدرم، پدری خوبی بودم، بعضی وقت ها می خواهم به آن ها بگویم که دوستشان دارم و این احساس با شدت زیادی در من پدید می آمد و بعضی وقت ها تنها سکوت کافی بود؛ من یک مهاجم هستم، وظیفه ی من گلزنی است نه نویسندگی؛ من نه معلم هستم و نه فیلسوف اما زندگی من با تجربه های زیادی همراه بود و دوست دارم که این تجربه ها را در اختیار دیگران قرار دهم ، ورزش یک درس بزرگ است ، شاید به آمادگی جسمانی خلاصه شود اما این ورزش بی پایان است و در این ورزش ارزش ها و باورهای زیادی وجود دارد و کسی که به آن ها ایمان نداشته باشد ، يک ورزشکار واقعی محسوب نمی شود."

"می خواهم که در این کتاب ده موردی که از ورزش آموختم قرار گیرد ، ده ! شماره ی پیراهن من ، ده موردی که من در میدان و بیرون از آن پیروی می کردم ؛ البته این کتاب برای نوشتن خاطرات یا زندگینامه منتشر نمی شود بلکه چنین کتابی موقعی منتشر می شود که زندگی ورزشی رو به پایان باشد البته من این روز را همچنان دور می بینم ؛ این کتاب من هستم، مردم من را می شناسند اما عده ی کمی از من شناخت کاملی دارند، از پندها بیزارم ، من اصول ، قواعد و ارزش ها را دوست دارم ؛ کدام ارزش ها ؟ اتحاد یک مجموعه ، پایداری و عدم خود پسندی ، این به نظر من این یک فرهنگ هست ، وفاداری ، فداکاری و هیجان را دوست دارم ، می خواهم برای رسیدن به چیزی که دوست دارم تمام توان خود را به کار گیرم ، دوستی ، همکاری و تصمیم گیری در وقت مناسب را دوست دارم ؛ من در زندگی این کار را کرده بودم و اخیرا در یوونتوس پس از بیست سال تصمیم خود را گرفتم ، بسیار دشوار اما ضروری بود ؛ پیروزی را دوست دارم."

"گاهی وقت ها حیرت زده می شوم که کدامیک بهتر است، عشق به پیروزی یا نفرت از باخت ، دوست دارم که پیشرفت کنم و تا خستگی کامل به این کار ادامه بدهم ، برای شخصی مثل من گزینه ی دومی وجود ندارد ؛ باید شنوا ، با هوش و آماده باشم ؛ با توجه به آرامشی که دارم من شخصی کنجکاو هستم و این به من کمک زیادی کرد ، من مدیون استعداد خود هستم ، از کودکی با آن زندگی کردم اما همچنان این برای من یک راز است ، تیزهوشی در فوتبال یک راز بزرگ است ، شاید آن یک هدیه است که خدا به من داده است و در آن به شایستگی ها توجهی نمی شود ، در دوران کودکی شب و روز را همراه با یک توپ پنبه ای سپری می کردم و سعی می کردم توپ را از بین پایه های صندلی عبور دهم، پایه های صندلی یک دروازه ی فرضی بود ، شاید این استعداد من باشم، با آن زندگی می کنم و از آن ممنون هستم ."

"همیشه تلاش می کردم که به بهترین بازیکن و بهترین انسان تبدیل شوم ، گاهی موفق می شدم و گاهی نه ، همه چیز به اراده ی من بستگی داشت ، من محبوب بودم و ورزشگاه نقش خانواده را برای من ایفا می کرد ؛ گاهی لحظات تاریکی را سپری می کردم و با درد جسمانی و روانی آشنا می شدم و رهایی از این وضعیت بدلیل عشقی بود که اطرافیان نسبت به من داشتند یا بدلیل اعتماد به نفس بود ؛ بهترین چیزی که دوست دارم مسافرت است و اینکه به همراه فرزندانم به یاد دوران کودکی بر روی چمن بخوابم و با نگاه به ماه به یاد گذشته بیفتم."

قسمت سوم کتاب دل پیرو


نمی دانم چه موقع الساندرو به یک دل پیرو تبدیل شد؛ شاید این یک واقعیت باشد که هر انسان روزی به رویاهای خود دست خواهد یافت البته برای این کار وظیفه شناس و خوش شانس بودن لازم است.

اگر همه چیز غیر طبیعی و اتوماتیک وار بود بدون شک فقط افرادی در دنیا زندگی می کردند که از قدرت درک بالایی برخوردار هستند متاسفانه چنین چیزی وجود ندارد، من ایمان دارم که استعداد یک راز بزرگ هست، استعداد را در اعماق وجود خود احساس می کنید بدون آنکه با آن آشنا باشید. من در گذشته گل های فراوانی را به ثمر می رساندم اما این هیچگاه برای من مهم نبوده است. من در کودکی با توپ تنیس نیز فوتبال بازی می کردم و این کار را در پارکینگ خانه در سن وینمیاندو انجام می دادم و توپ را به سمت تیر چراغ برق شوت می کردم.

پدرم خودروی 127 زرد رنگ خود را در خیابان قرار می داد تا من بتوانم به راحتی به بازی کردن ادامه بدهم. روزها یکی پس از دیگری می گذشتند و من می ماندم و توپ و تیر چراغ برق شاید من در آن روزها استعداد خود را پرورش و به آن فرصت خودنمایی می دادم، شاید هم نه ، زیرا بعضی ها می گویند که نمی توان استعداد را پرورش داد. شاید بزرگترین راز در نگه داری از آن باشد ، شاید با این کار استعداد در وجود شما منفجر شود. استعداد یعنی جست و جوی یک جادوی پر رمز و راز ؛ استعداد یعنی اعتماد به نفس و ایمان به هدف است ، مانند این است که شما هنگام خارج شدن از منزل به وجود جای مناسب برای پارک خودرو در مرکز شهر ایمان داشته باشید یا اینکه مطمئن باشید که در پایان به هدفی که دارید دست خواهید یافت.

پدر من فقط شب ها می توانست در خانه استراحت کند ، هنگامی که پدر من شب ها در خانه استراحت می کرد من فوتبال بازی می کردم ، توپ را به سمت پایه های صندلی شوت می کردم و پدرم نقش یک گزارشگر را ایفا می کرد ؛ پس از این من تصمیم گرفتم که توپ پنبه ای را کنار بگذارم و به جای آن از توپ تنیس استفاده کنم و این پدرم را ناراحت می کرد به همین دلیل من برای بازی به پارکینگ منتقل شدم. بازی با توپ تنیس در خانه ممنوع بود زیرا ترس از این بود که ممکن است چیزی شکسته شود. بهترین جا پارکینگ بود و در آن مکان بسیار کوچک من یاد گرفتم که در فضاهای تنگ و کوچک چگونه پا به توپ حرکت کنم و به سمت یک دروازه ی بسیار کوچک شوت بزنم. این به من کمک زیادی کرد تا در زمین واقعی فوتبال حرکت کنم ؛ استعداد من در کودکی به ماندن در کنار توپ خلاصه می شد ، به بسکتبال علاقه ی زیادی داشتم و همیشه سعی می کردم با ضربه ی سر توپ بسکتبال را وارد سبد کنم ؛

اکنون از خود سوال می کنم که آيا در آن موقع دل پیرو با استعداد بود ؟ هنوز به پاسخی نرسیده ام. اگر گذشته ی خود را مرور کنم به این نتیجه می رسم که کودکی من به گونه ای شروع شده بود که باید چنین آينده ای رقم می خورد ؛ آينده ی من باید چنین می شد چونکه این سرنوشت من بود ، بازیکنان زیادی را می شناسم اما چرا تعداد کمی از آن ها توانایی زیادی دارند؟ شاید من سریع ترین یا تکنیکی ترین مهاجم نباشم، شاید من باهوش ترین و آماده ترین مهاجم نباشم اما من اندکی از از این ویژگی ها را دارم و ترکیبی از این ویژگی ها باعث شد تا من به این جایگاه برسم شاید بتوان نام آن را استعداد گذاشت .

قسمت چهارم کتاب دل پیرو


گفته می شود که برای تبدیل شدن به یک قهرمان باید باهوش و البته ماجراجو باشید. اعتقاد دارم که من یک ورزشکار منظم هستم و به خوبی با معنای شغل و ورزش آشنا می باشم. من گل های زیبای فراوانی را به ثمر رسانده ام و این نشان می دهد که من بازیکن تیزهوشی هستم، بدون شک استعداد به تنهایی کافی نیست ، هنگامیکه در پادووا توپ می زدم همه از بازی و استعداد یک نوجوان شگفت زده شده بودند، صحبت از نوجوانی بود که در نزدیکی دریاچه ساکن بود، یک جزیره در نزدیکی ونیز ، همه عاشق این نوجوان بودند ، او یک قهرمان خواهد شد و کسی در مورد شک نداشت اما دوری از خانواده برای این نوجوان بسیار دشوار بود ، در سن سیزده سالگی از خانواده دور شدم تا به پادووا بپبوندم.

در ابتدا دوری از خانواده برای من مشکل نبود زیرا پیوستن به این تیم رویای من بود. اگر در فوتبال به موفقیت نمی رسیدم بدون شک راننده ی ماشین های سنگین می شدم. هدف من رفتن به پادووا ، شناخت و کشف استعداد خود بود، استعداد به شخص و ضعف هایش بستگی دارد، من در پادووا حتی برای یک روز هم دست از فوتبال نمی کشیدم اما با این حال من نوجوانی تنها و البته خجالتی بودم. در سن هشت سالگی در تیم مدرسه که از هفت بازیکن تشکیل شده بود راهی فینال شدیم اما در فینال از تیمی که نسبت به ما سن سال بیشتری داشتند شکست خوردیم. گروه خوبی داشتیم با لباس های زرد و آبی، هنوز عکس هایی از آن دیدار را در اختیار دارم. من در باشگاه نونهالان توپ می زدم و برای پیشرفت باید به سن ویندمیانو منتقل می شدم، در تیم نونهالان با لباس های سرخ و سفید، تیم خوبی بودیم و در بیشتر دیدارها پیروز می شدیم ، من همیشه از ابتدا به میدان می رفتم."

هنوز نخستین دیدار رسمی در یک ورزشگاه بزرگ را به یاد دارم ، رقابت های قهرمانی دانش آموزان بود. با دو گل من، میلان را شکست دادیم و من برای اولین بار بود که در میدان با خود سخن می گفتم " بسیار زیباست " ، استعداد پیشرفت و رشد می کند اما هرگز پیر نمی شود ؛ برای مثال مارادونا تا ابد این استعداد را خواهد داشت و اگر در سن هشتاد سالگی قصد داشته باشد که یک ضربه ی ایستگاهی بزند، بدون شک آن را گل خواهد کرد ؛ ما پیر می شویم و بدن های ما پیر می شوند اما درون ما هرگز، استعداد مانند یک جانور است، با فکر و اندیشه بیگانه است.استعداد این است که پیش از ضربه زدن به توپ، با تمام وجود گل شدن آن را احساس می کنید. از من می پرسند که چگونه گل های سرنوشت سازی را به ثمر می رسانم ؟ در واقع من نمی دانم ؛ شاید یک چیزی باعث می شود تا کارهای سرنوشت سازی را انجام دهم، بعد از مرگ پدرم به باری گل زدم و شروع کردم به فریاد زدن اما وقتی که برای نخستین بار این صحنه را از تلویزیون مشاهده کردم، شگفت زده شدم ، من فکر می کردم که یک گل کلاسیک به ثمر رسانده ام ، در واقع چنین چیزی نبود و کاری که انجام داده بودم خارق العاده بنظر می رسید.

با اینکه من بیش از سیصد گل زده بودم و در برابر دروازه های حریف یک مهاجم خطرناک بودم اما به نظر می رسید که تمام این گل ها باید وارد دروازه می شدند و این کار سرنوشت بود. یک ورزشکار به اندازه ی دست ها و پاها به اندیشه های خود نیز نیاز دارد. من همیشه می خواستم در بیرون از ورزشگاه هم شخص با استعدادی باشم اما گذر زمان نشان خواهد داد که آيا من در این کار موفق بوده ام یا خیر ، نمی توان استعداد را آموزش داد اما می توان به پیشرفت آن کمک کرد. اگر استعداد موجود در مارادونا پیشرفت می کرد ، آيا وی می توانست به تنهایی برنده ی سه جام شود ؟ شاید ، آيا مسی برتر از مارادونا خواهد شد ؟ شاید، استاد واقعی کسی نیست که از نظر فنی برترین انسان باشد بلکه استاد واقعی کسی است که چیزهایی می داند که تو آن ها را نمی دانی. استاد واقعی می تواند حقیقت را نمایان کند به همین دلیل من به کسانی که اطلاعات بیشتری نسبت به من دارند ، احترام می گذارم حتی اگر هدف من ابعاد بزرگتری داشته باشد."

قسمت پنجم کتاب دل پیرو


گاهی به خود می گویم " الکس این فقط یک بازی است "، گاهی وقت ها باید استراحت کرد، من برای این کار روی چمن می خوابم. یک احساس فوق العاده که گذشته ها را برای من تداعی می کند، بر روی چمن می خوابم و به دوران کودکی بازمی گردم .

من در شادی ها و ناراحتی ها به این احساس نیاز دارم ، این احساس از دوران کودکی با من همراه بوده است ، بر روی چمن می خوابم و در آرامش و سکوت به آسمان چشم می دوزم. لحظه ها از کلمات با ارزش تر هستند، هیچگاه این احساس را فراموش نخواهم کرد، من برای رسیدن به آرامش به این احساس نیاز دارم يا شاید برای بدست آوردن یک نیروی جدید. مانند این است که پس از دوش گرفتن تمام چرک ها را از بدنم دور میریزم.

در آن لحظه فقط من می مانم و کودکی الساندرو دل پیرو، با همدیگر دوستی بسیار زیبایی را تشکیل خواهیم داد، به یاد آوردن گذشته در رویارویی با آينده به من کمک می کند. زندگی پر شتاب و پر تنش به من یاد داد که نباید شتاب زده شد، در مورد فوتبال و میدان مسابقه صحبت نمی کنم زیرا در آن نباید توقف کرد، من در مورد زندگی روزمره صحبت می کنم، در زندگی برای رسیدن به موفقیت نباید شتاب زده شد.

بوی چمن را دوست دارم، نمی خواهم نوشته های من شاعرانه شود اما واقعیت این است که چمن بویی جادویی دارد. از جایگاه هواداران نمی توان این را احساس کرد شاید تنها در ورزشگاه های انگلستان بتوان آن را احساس کرد ، در آنجا می توان از فوتبال لذت برد بویژه وقتی که هواداران تیم بازنده را به شدت تشویق می کنند، فقط به این دلیل که تیم مورد علاقه ی آن ها تمام توان خود را بکار گرفته بود. من در جهان فوتبال با لذت و هیجان زندگی می کنم ،از خود می پرسم: الکس این کتاب را برای چه کسی می نویسی ؟ برای فرزندانم ، برای تمام افرادی که به این ایمان دارند که تجربه های دیگران می تواند به آن ها کمک کند و اینکه داستان دیگران گرچه مشهور نباشند به داستان های آنان نیز کمک کند.

همه با داستان فوتبالی من به خوبی آشنا هستند اما تعداد بسیار زیادی با شخصیت من آشنا نیستند، من در پادووا روزی شش ساعت تمرین می کردم ، پس از ناهار تمرین من شروع می شد و تا شب ادامه می یافت و شب با خوشحالی به خوابگاه دانش آموزی باز می گشتم و احساس می کردم که خوش شانس هستم با اینکه من تلفن همراه و بازی رایانه ای در اختیار نداشتم. پیش از اینکه بونیپرتی من را جذب کند، پوشیدن لباس یوونتوس برای من یک آرزوی بزرگ بود. می خواستم در خیابان مردم از من استقبال کنند و تا پایان به زندگی فوتبالی ادامه دهم.

نخستین روز دوری از خانواده را به خوبی به یاد دارم، اشک های مادرم و آغوش پدرم که نخستین بار من را به پادووا رساند. ترس نداشتم و احساس خاصی به من دست داده بود، مانند یک بازی پر ماجرا بود، هیچگاه احساس نگرانی نمی کردم البته کنجکاو بودم، بنظر من بهترین راه برای شناخت آموزش و پیشرفت ، کنجکاوی است. در هیجان باید به ناکامی های احتمالی نیز فکر کرد؛ فصل آخر من با یوونتوس بسیار پیچیده بود، نمی توانم این واقعیت را مخفی کنم ، بسیار دشوار است اینکه پس از بیست سال هم تیمی هایتان را از روی نیمکت تماشا کنید، برای رفتن به میدان ، بازیکنان آماده بر دیگر بازیکنان برتری دارند و این احساس به همه دست می دهد.

هیچ بازیکنی نیست که خود را مستحق نشستن بر روی نیمکت بداند ؛ همه ی ما به این ایمان داریم که می توانیم به میدان رویم، تجربه به من یاد داد که چگونه باید در این شرایط توازن را برقرار کنم. اینکه شخصی لجباز نباشم و پیش داوری نکنم ؛ اگر هم تیمی من گل میزند و در شرایط خوبی قرار دارد ، من نباید دست از تلاش بکشم ، باید برای باز پس گیری جایگاه در ترکیب اصلی سخت کوش باشم ؛ مانند این است که یک سگ به دنبال دم خود بچرخد. اگر روز یکشنبه به میدان نروید ، یک احساس فوق العاده را از دست داده اید ؛ اگر در شرایط مطلوبی نباشید سرمربی شما را به میدان نمی فرستد ، چگونه از این وضعیت باید رها شد ؟

با در نظر گرفتن نکته های مثبت، باید از درون قوی باشید و سخت تلاش کنید باید بیش از دیگران تمرین کرد؛ نباید فراموش کرد که هم تیمی هایتان هیچگاه حریف شما نخواهند بود، تنها یازده بازیکن باید در ترکیب قرار گیرند، یک کاپیتان نباید وظیفه های خود را فراموش کند، نباید فراموش کند که در چه باشگاهی توپ میزند. گاهی قرار گرفتن در ترکیب تنها برای پانزده دقیقه بسیار دشوار بوده است. من خشمگین نمی شدم بلکه تمام توان خود را بکار می گرفتم تا بازی بعد از ابتدا به میدان روم. در ورزش شما چه یک دقیقه و چه در تمام دیدار باید تمام تلاش خود را بکنید. دوران حرفه ای من با کمک خدا بسیار طول کشید و در اینجا به پایان نخواهد رسید.

گل زنی من به پایان نرسیده است تنها دوران من با سیاه و سپید به پایان رسید . در آنجا وقتی که گذراندم بسیار کوتاه به نظر می رسید اما چیزهای زیادی یاد گرفتم و خود را به خوبی شناختم. احترام به شخصیتی که داشتم من را در این جایگاه قرار داد و پیروی از یک برنامه ی مشخص، هنگامیکه بر روی نیمکت می نشینید، خطر از دست دادن اعتماد به نفس شما را تهدید می کند و شما این فکر را می کنید که به یک ورزشکار بی مصرف تبدیل شده اید، باید از خود مراقبت کنیم و از انتقاد سازنده استقبال، برای من مهم نیست که مدیر یا مربی چه برداشتی از من دارند ، من به خود ایمان دارم.

من می دانم که زمان مناسب برای خداحافظی چه موقع است ، این زمان فرا نرسیده است، من شخص مقدس نیستم اما به خوبی این را می دانم ، صحبت می کنم، خشمگین می شوم اما همچنان ادامه می دهم. من برای پیشرفت متولد شده ام. برای اینکه جهان را بشناسم، شاید موفق نشوم اما همیشه برای این هدف تلاش می کنم.

قسمت ششم کتاب دل پیرو


هميشه از شوت به سمت دروازه ی حریف لذت می بردم. اکنون از من می پرسند که آيا همچنان از این کار لذت می برید؟ بله بدون شک همین گونه است. من همان لذتی را می برم که در دوران کودکی از این کار می بردم. همه ی روزهایی را که در فوتبال سپری کردم زیبا و شیرین نبودند بلکه من طعم تلخ مصدومیت، شکست و گاهی بی اعتمادی را چشیدم، اگر در بیست دیدار بi عنوان بازیکن نیمکت نشین فقط برای چند دقیقه وارد میدان شوید یا در ده دیدار از روی نیمکت بازی را تماشا کنید، بسیار دشوار است که در این شرایط تمرکز خود را از دست ندهید.

من در این شرایط بر فشاری که به من وارد می شد غلبه کردم و زمان ثابت کرد که حق با من بوده است، گاهی به دیدار برابر رم در المپیکو فکر می کنم و آن پنالتی که از دست داده بودم، رانیری سرمربی تیم بود و من روزهای خوبی را سپری نمی کردم، در آن روزها من برای تمدید قرارداد با مدیران به توافق نرسیده بودم.

به آرامش نیاز داشتم، یک بازیکن برای اینکه تمام توان خود را بi کار گیرد باید از نظر ذهنی نیز آماده باشد البته شاید بتوان با ارائه ی یک نمایش خارق العاده تمام سختی ها را از بین برد یا شاید هم با زدن یک گل فوق العاده، من نمی دانم چنین چیزهایی چگونه رقم می خورند اما می توان گفت که چنین چیزی به سادگی صورت می گیرد و یک راز بزرگ را در ورزش تشکیل می دهد، به نظر من اگر ضربه ی پنالتی با اختلاف زیادی از بالای دروازه به بیرون رود نشان دهنده ی این است که مشکلی وجود دارد و باید آن را برطرف کرد.

بله من همچنان از فوتبال لذت می برم، چندین مورد وجود دارند که به من کمک زیادی می کنند. من یک مربی بدنساز اختصاصی با نام جیووانی پونوکوری دارم ،وی به همراه روبرتو بیگا به من کمک زیادی می کنند و تمام برنامه ها را بر اساس تکنولوژی تنظیم و پایه ریزی می کنند اما همه چیز به آمادگی فیزیکی بستگی ندارد بلکه باید اراده ، خشم ، هیجان ، حس پیروزی طلبی و البته شادابی را در وجود خود احساس کنید ، یک بازیکن ناراحت و افسرده همیشه در راه شکست گام برمی دارد.

این را باید در تمام زندگی لحاظ کرد زیرا خانواده و جامعه مهمترین چیز هستند؛ می توان گفت که همه چیز در هیجان خلاصه می شود ؛ سرنوشت ؟ به آن ایمان دارم ؛ در نخستین فصل حضور من در یوونتوس کار انتقال من بصورت قرضی به پارما تقریبا انجام شده بود و من با مدیران این باشگاه نیز دیدار کرده بودم ؛ ناگهان همه چیز متوقف شد و دینو باجو به پارما منتقل شد، لیپی می گفت که این بازیکن جوان می تواند یک نیمکت نشین خوبی باشد و اینگونه بود که داستان من آغاز شد ؛ اگر من به تیم دیگری منتقل می شدم آينده ی دیگری برای من رقم می خورد.

سرنوشت به صورت مختلف به سوی شما می آيد و گاهی سرنوشت بی رحم خواهد بود ، شاید این ضروری باشد و به سود شما باشد برای مثال : من مصدومیت وحشتناکی را در 18 نوامبر 1998 تجربه کردم اما پس از پنج فصل کاپیتان یوونتوس شدم ؛ جام های زیادی را بالای سر بردم البته روزهای بدی را نیز تجربه کردم مانند فینال هایی که در لیگ قهرمانان واگذار کردیم ، متهم کردن من به عنوان بازیکن دوپینگی و ناکامی در جام جهانی فرانسه.

آيا باید خداحافظی می کردم ؟ خیر بلکه به استراحت نیاز داشتم و شاید این مصدومیت به نوعی لازم بود؛ این مصدومیت دوران فوتبالی من را افزایش داد و از من یک انسان واقعی ساخت، در سختی ها به چیزهای مختلفی پی می برید ؛ از جمله اینکه به این نتیجه می رسید که در معرض خطر هستید ، بازیکنان چنین احساسی را تجربه می کنند سپس با آرامش و بررسی شرایط ، یاد خواهید گرفت که چگونه پیرو اندیشه های خود باشید ، احساس می کنید که دوباره متولد شده اید "

قسمت هفتم کتاب دل پیرو


دوست واقعی ارزش زیادی دارد، گاهی این دوستی ها را از کودکی در کنار خود احساس می کنیم و گاهی در بزرگسالی، شاید در دوران کودکی، دوست خوب به یک هم بازی خلاصه شود و هم بازی ما بهترین دوست ما باشد.

من نیز از این طرز فکر پیروی می کردم و پیرپائولو به همرا نلسو بهترین دوستان من در کودکی بودند، آن ها در رویاهای من شریک بودند و اکنون که این رویاها به واقعیت تبدیل شد در کنار من هستند. همیشه در کنار من هستند حتی در مراسم ازدواج من دوستان واقعی من هستند و برای درک من یک نگاه کافیست یا شاید هم یک کلمه با لهجه ی زیبای ونیز. ما هیچگاه با هم ایتالیایی صحبت نمی کردیم شاید این برای جوانان کار دشواری باد اما واقعیت این است که این گویش ها هستند که انسان ها را به یکدیگر نزدیکتر می کنند.

اصالت بسیار مهم است احساس می کنم که به یک منطقه وابسته هستم و این گویش جزئی از آن است، همانگونه که گویش پولسی یا توسکانی وجود دارند، گویش های با ارزشی که به آن ها اهمیت نمی دهیم ؛ دوستی ها در نزدیک بودن رقم می خورند و رشد می کنند بویژه در دوران کودکی ؛ از بازیگوشی لذت می بریم و لحظه های زیبایی را در کنار هم تجربه می کنیم ، اوج دوستی ها در سن 10 تا 18 سالگی را می توان تجربه کرد و پس از آن می توان گفت که به یک شریک در زندگی برای همدیگر تبدیل می شویم ، بدلیل فوتبال من در کودکی خانواده و دوستان خود را ترک کردم اما پس از بازگشت و با توجه به اینکه چند هفته صدای همدیگر را نشنیده بودیم اما مانند این بود که 5 دقیقه پیش با یکدیگر صحبت می کردیم ، همه چیز دوباره آغاز می شود و من اطمینان دارم که چیزی تغییر نکرده است.

زندگی ساده را دوست داشتیم ؛ در دوستی مانند یک تیم در جام جهانی با یکدیگر متحد هستیم حتی اگر در سال فقط پنج بار یکدیگر را از نزدیک ببینیم ، آن ها همیشه به فکر من هستند و من نیز آن ها را فراموش نمی کردم؛ دوستان دوران کودکی با ارزش ترین دوستان ما هستند اما دوستی در وجود آن ها خلاصه نمی شود ، زندگی به من یاد داد که همیشه در انتظار پاداش های غیر منتظره باشم ؛ گاهی در یک دوست به یک گنج دست می یابی ، بازیکنان نیز گاهی شرایط بدی را سپری می کنند ، از نظر شخصی با مشکل مواجه هستند ، بدلیل سپری نکردن مصدومیت ، کسب نکردن نتیجه هی مورد نظر یا بی اعتمادی سرمربی دچار افسردگی می شوند ؛ گاهی وقت ها زندگی خصوصی تمرکز شم را به هم میزند و من این احساس را تجربه کرده ام ، قبل از برگزاری دیدار تیم یوونتوس به هتل سیتیا منتقل می شود و در یکی از این شب ها من قصد داشتم تا برای استراحت وارد اتاق شوم که مونترو از من خواست تا به صحبت هایش گوش دهم ، مونترو برترین مدافع تاریخ است و من قصد ندارم از وی تعریف کنم چرا که همه وی را به خوبی می شناسند ؛

مونترو هیچگاه برای من یک دوست واقعی نبود و ما حتی با هم صحبت نمی کردیم ما فقط هم تیمی بودیم و رابطه ی ما در همین اندازه بود ؛ برای وی احترام زیادی قائل بودم اما رابطه ی ما فقط در زمین شکل گرفته بود ، مونترو به من گفت : الکس چکار می کنی ؟ به وی نگاه کردم اما نمی دانستم چه بگویم ؛ من شگفت زده شده بودم وی مثل اینکه می خواست توپ را از من بگیرد با هیجان خاصی به من گفت : در هر شرایطی که هستی ، آن را فراموش کن ، نمی بینی هم تیمی هایت گونه به تو نگاه می کنند ، آن ها چه انتظاری از یک قهرمان غمگین باید داشته باشند ، این اتفاق پس از مصدومیت من در فصل 1999 - 2000 رخ داد ، تلاش زیادی می کردم اما همه چیز بر خلاف خواسته ی من پیش می رفت ، من حضور در کنار دیگران را دوست داشتم اما با این حال در کودکی خجالتی بودم و این در بزرگسالی نمایان می شد و گاهی گوشه گیر می شدم.

در دوران حرفه ای خود دوستان فراوانی داشتم که به من کمک زیادی کردند ، هیچگاه فکر نمی کردم که مونترو برای خارج کردن من از این وضعیت چنین کاری انجام دهد، من به کمک نیاز داشتم و مونترو ثابت کرد که خیلی خوب من را زیر نظر گرفته بود در واقع وی تاریکی که من در آن حضور داشتم را لمس کرده بود ، عشق مانند دوستی است و نمی توان برای آن اندازه ای در نظر گرفت ، با کلمات نمی توان وصف کردبلکه باید آن را احساس کرد ، دوستی فقط نزدیک ماندن نیست بلکه کمک در وقت سختی هاست که ارزش زیلای دارد ؛ فردای آن روز در رختکن من منتظر نگاه مونترو بودم و وی نیز در انتظار نگاه من ، صحبت کردن سودی نداشت باید در برابر سختی ها قرار می گرفتم ، همه ی ما باید در برابر سختی ها ، خاطرات دشوار و رازها ایستادگی کنیم "

قسمت هشتم کتاب دل پیرو


من نمی دانم که توانایی رویارویی با مشکلات را دارم یا خیر اما همیشه سعی می کنم که لبخند و این مشکلات را کنار بزنم ، اگر با آرامش مشکلات را یکی پس از دیگری کنار بزنید بدون تردید به راه حل واقعی دست خواهید یافت ، راز این کار در تمرکز کردن است باید راه حل های موجود را بررسی کرد و دشواری ها را فراموش کرد.

برای این کار به دوستان واقعی نیاز دارید شاید در رویارویی با مشکلات گاهی از عکس العمل های خود پشیمان شوید ؛ دوست واقعی کسی است که باعث شود تا شما در وقت مناسب دگرگون شوید ، در آن شب مونترو با من صحبت کرد و باعث شد که من در اوج تاریکی یک نور را مشاهده کنم ؛ یک بازیکن ممکن هست که گوشه گیر و افسرده شود در این صورت عاقبت بسیار تلخی در انتظار وی خواهد بود ؛ هرگز اتفاقی که برای سنگربان آلمانی رخ داد و باعث شد که وی خودکشی کند را فراموش نخواهم کرد ؛ مردم بر این باور هستند که بازیکنان با مشکلات و دشواری ها بیگانه هستند اما اینگونه نیست ، فوتبال بسار زیبا و در عین حال می تواند وحشتناک باشد ، فوتبال مانند یک سیاره در کهکشان است.

در این سیاره ناهنجاری و بی منطقی وجود دارد و انسان های عجیبی در آن زندگی می کنند ؛ انسان هایی که بدون توجه به شخصیت بازیکن از وی به دلخواه خود استفاده می کنند و این باعث ایجاد تنش های زیادی می شود ، در این زمان به یک دوست خوب نیاز خواهید داشت ؛ می خواهم بعنوان الساندرو به دوست خود محبت کنم نه دل پیرو ، دوستی به تعداد نیست و اگر با صد نفر آشنا باشید ، نشان دهنده ی این نخواهد بود که شما دوستان فراوانی دارید ، دوستی در فروتنی نهفته است ، باید آماده ی گوش دادن به صحبت های دوست خود باشیم ، در آن شب مونترو با من مهربان بود و من هم تصمیم گرفتم که به صحبت های وی گوش دهم ؛ اگر من در را بر روی مشکلات خود بسته نگه میداشتم در آن صورت سوال هایی در ذهن من پدید می آمدند مانند ، او از من چه می خواهد ؟ يا آیا وی می تواند مشکلات خود را نیز حل کند ؟

این سوال ها شاید از پیشرفت من جلوگیری می کردند ؛ بسیاری دیگر نیز سعی می کردند به من کمک کنند اما من همیشه در کنار آنان نبودم ، من به شنیدن صحبت های دیگران و استفاده از آن ها ایمان دارم و کنجکاوی من نیز در این کار کمک فراوانی به من می کند ؛ مشکل این است که نباید درها را بر روی خود ببندیم و در قفس بمانیم ، من خود را ایده آلترین شخص در جهان نمی دانم اما زندگی به من یاد داد که پیشرفت ناخودآگاه صورت نمی گیرد ، زندگی به من یاد داد که در دشواری ها باید در بسیاری از چیزهای مهم تجدید نظر کرد ، در فوتبال همیشه این چنین است ؛ اگر به خوبی از شکست استفاده کنید ، از اشتباه خود درس بگیرید و اگر ناکامی خود را جبران کنید ، قطعا پیشرفت خواهید کرد ؛ مهم این است که اگر بهانه ای وجود نداشته باشد ، در شکست خوردن به دنبال بهانه نباشید و در پی جبران شکست به دنبال راهکار باشید ، باید شجاع بود و این جمله را گفت : من اشتباه کردم ؛

شاید بتوان با حضور دوست این اشتباه را جبران کرد اما درد نیز راهکار خوبی خواهد بود ، نمی خواهم مانند فیلسوف ها صحبت کنم اما تولد و مرگ دو نقطه ی عطف و قطب زندگی هستند ؛ برای من چنین اتفاقاتی رخ داده اند ، به هنگام مرگ پدرم و تولد فرزندانم ، شاید این اتفاق ها قله ی اورست را برای من ناچیز جلوه دهند و دشواری هایی که مانند کوه در خود داشتم را کوچکتر کنند ؛ در چنین زمانی شما می توانید با تمام وجود اشک بریزید ، این اشک ها یا ناشی از درد هستند یا خوشحالی.

حق با مونترو بود نباید در پشت نقاب مشکلات خود را پنهان کرد ، انسان ارزش زیادی دارد ، انسان توانایی هایی دارد که خود نیز تصور آن را نمی کند ، برای بدست آوردن دوست نباید شتاب زده شد ، این را گفته بودم که گذشت زمان به من یاد داد که چگونه باید آرام باشم ، شاید بهترین چیز برای من سفر به زادگاهم باشد و گاهی با خود صحبت می کنم ، اطراف خود را نگاه می کنم و احساس می کنم که بهترین چیز اندیشیدن است ، گردش در شهر بدون ترس و نگرانی بهترین لحظه را شکل می دهد ، در گذشته من شخصی شتاب زده بودم اما اکنون یاد گرفتم که آرام باشم "

قسمت نهم کتاب دل پیرو


"استراحت و آرامش یک نیاز است؛ گاهی وقت ها به دلیل نداشتن آرامش در به ثمر رساندن گل ناکام می شوید؛ در شرایط دشوار باید از کالبد خود خارج شوید و به خود نگاه کنید، مانند این است که با شخصی دیگر در حال رد و بدل کردن عکس هستید البته آن شخص باید شما باشید ؛ خارج شدن از کالبد خود اولین گام برای شکل گرفتن " ما " خواهد بود ؛ شاید این کار غیر ممکن باشد ، من از کالبد خود خارج می شوم تا الساندرو دل پیرو را درک و به وی کمک کنم ؛

آيا یک مجموعه متشکل از چندین دوست می تواند مجموعه ی موفقی باشد ؟ نمی دانم ؛ اگر بین بازیکنان یک تیم دوستی برقرار شود بدون شک در موفقیت تیم تاثیر گذار خواهد بود اما آيا این بازیکنان بدون اینکه چندین شب و هنگام شام در کنار یکدیگر باشند نیز می توانند به پیروزی دست یابند ؟ می گویند که در یوونتوس تراپاتونی جایی برای دوستی نبود اما با این حال این تیم بسیار قدرتمند بود ، در این تیم جایی برای اختلاف نظرها نبود البته بازیکنان رابطه ی خوبی با یکدیگر داشتند اما دوست نبودند چرا که دوستی یک واقعیت قابل لمس است ، برای حرکت کردن یک مجموعه یک سیستم بسیار پیچیده ای وجود دارد ، برای ایجاد توازن در یک مجموعه نیروی زیادی باید بکار گرفته شود ؛

روح مجموعه نتیجه ی فداکاری ، وفاداری و قدرت روانی ست ؛ البته تمامی این ویژگی ها نشانه ی دوستی و صمیمیت مجموعه نیست ، دوستی در مجموعه یعنی اینکه همه چیز به سادگی صورت گیرد و این ناخود آگاه بوجود نخواهد آمد ؛ چندین فصل را در یوونتوس سپری کردم و در هر فصل از من می پرسیدند که آيا می توانید تمام توان خود را بکار گیرید ، پاسخ مثبت بود ، بازیکن یوونتوس بوديم و طبیعی بود که باید برای قهرمانی به میدان می رفتيم ، شکل گیری و موفقیت یک مجموعه به عوامل زیادی بستگی دارد ، در این میان دوستی فقط یک احتمال است ، من سال های فراوانی را در فوتبال سپری کردم و در این مدت دوستان زیادی را بدست آوردم ، نمی خواهم بین دوستان خود تفاوت قائل شوم چرا که دوستی ارزش زیادی دارد ، يکی از دوستان من هوادار اینتر است و دیگری به فوتبال اهمیت نمی دهد شاید این مورد ایده آل نباشد اما اینگونه نیز می توان زندگی کرد.

از خود می پرسم که چگونه می توان دوست جدیدی بدست آورد ، در کودکی همه چیز ناخود آگاه صورت می گرفت و این کار آسان بود ؛ به نامه هایی که مردم برای من ارسال می کنند اهمیت می دهم و بیش از هر چیز به واکنش هایی که در عکس ها از خود نشان می دهند توجه می کنم ، بنظر من برای درک کردن دوست باید به چشمان وی نگریست ؛ شاید واقعیت ها مهم نباشند ، دوستی در تعارف ها و لبخند ها خلاصه نمی شوند ، دوستی به رفتار ما بستگی دارد و برای زندگی کردن بسیار مهم است ؛

فصل آخر من در یوونتوس برای من بسیار دشوار و البته پیچیده بود چرا که من را با شرایطی روبرو کرد که تا آن لحظه تجربه نکرده بودم ؛ من روزی در میدان پادشاه بودم اما در آن روزها بسیار کم به میدان می رفتم و باید میدان را از زندان کوچک خود تماشا می کردم ؛ من اعتقاد دارم که با اراده ی قوی می توان دشواری ها را کنار زد ، شاید دردها و نگرانی های بزرگتری نسبت به این باشد که از روی نیمکت هم تیمی هایتان را تماشا کنید و این ناراحتی ها هستند که ذهن شما را به خود مشغول می کنند.

نگرانی و استرس شاید قویتر از شما باشند و شما را وادار می کنند تا به ناراحتی ها تسلیم شوید ؛ از خود می پرسید من چه کسی هستم ؟ دشواری های خود را با دشواری های پدر مقایسه می کنید هنگامیکه برای فرزندان خود تلاش می کرد و به خانواده ی خود فکر می کنید ؛ محیطی که در آن پرورش یافتید اکنون به شما کمک می کند تا در هنگام تسلیم شدن یک گام بردارید و این نا امیدی را به امیدواری تبدیل کنید ؛ من در فوتبال وقت زیادی برای استراحت داشتم ، گاهی مصدوم می شدم و گاهی رو نیمکت می نشستم ، من اعتقاد دارم که من بدون دلیل بر روی نیمکت نمی نشینم ؛

شاید این صحیح نباشد اما من به آن اعتقاد دارم و همواره در این شرایط خود را تشویق می کنم ؛ شاید به میدان نرفتن از ابتدای دیدار بسیار آزار دهنده باشد اما من به خود شک و تردید راه نمی دهم چرا که در غیر این صورت اعتماد بع نفس خود را از بین خواهم برد ، فوتبالیست باید به خود افتخار کند و من نیز به خود افتخار می کنم "

قسمت دهم کتاب دل پیرو


افتخار ، این احساس را به خوبی می شناسم ؛ افتخار ، اعتماد به نفس و پافشاری به من کمک زیادی کردند ؛ هیچکس نمی خواهد جایگاه خود را از دست بدهد و اگر شما در این مورد به راحتی تسلیم شوید ، بدون شک شکست خواهید خورد و شما دیگر یک ورزشکار نخواهید بود ؛ باید مراقب بود ، می توان در این مورد توازن را برقرار کرد و اگر سرمربی بازیکن دیگری را به جای شما وارد میدان کرد یا به دیگر بازیکنان بیش از شما اعتماد دارد ، در اینصورت می توان گفت که این یک واقعیت است.

مجبور خواهید شد تا به بهترین شکل ممکن به تمرین کردن بپردازید و هر روز وقت بیشتری را صرف تمرین کردن بکنید ؛ یک ورزشکار همیشه باید تمام توان خود را بکار گیرد ؛ گاهی وقت ها شما در حالی که تمام توان خود را بکار گرفته اید با مشکل مواجه می شوید ، سرمربی همچنان به شما اعتماد ندارد ؛ در این شرایط شما باید مقاومت کنید ؛ باید با خود سخن گفت : " الکس بیدار شو " ، اینگونه می توان یکبار دیگر برخاست ، حتی برای چند میلیمتر ؛ همه چیز شما را به سوی یک روز جادویی پیش می برد ، این همان چیزی است که ذهن شما را به خود مشغول کرده است ؛ آن روز جادویی فرا می رسد ، این سرنوشت من است و من به آن ایمان دارم ،

شاید خودمان گاهی این سرنوست را رقم می زنیم ؛ به گذشته بازمی گردم ، گلی که در کوپا و در ورزشگاه جدید در برابر رم به ثمر رساندم ، این گل را با تمام وجود دوست دارم ، زدن چنین گلی آرزوی همیشگی من بود اما به آن دست نیافتم تا اینکه اولین گل من در ورزشگاه جدید شد ؛ گاهی وقت ها توپ های فوق العاده ای را گل نمی کردم و گاهی وقت ها در اندک دقایقی که در میدان حضور می یافتم ، شاهکار می کردم ؛ من شرایط گوناگونی را تجربه کردم ، رویارویی با حریف قدرتمند ، حذف توسط حریف قدرتمند ، در آغوش گرفتن کاپیتان بزرگی مانند توتی ، درگذشت وکیل جانی انیلی که نسبت به زیبایی فوتبال حساس بود و گل زیبایی که چنین گل هایی همه را به یاد " دلپیرو " می اندازد ؛

من در آن شب در برابر رم توپ قدرتمند و البته زیبایی را روانه ی دروازه ی حریف کردم ، به زیبایی وارد دروازه ی رم شد ، این گل نتیجه ی مقاومت من بود ؛ نتیجه ی این بود که من نا امید نشدم و در تمرینات تمام توان خود را بکار می گرفتم ؛ یک گل زیبا و بدن نقص که قبل از همه من را شگفت زده کرد ، من پس از پایان دیدار و موقعی که چنین گلی را از تلویزیون مشاهده می کنم ، متوجه چیزهای می شوم که در موقع ضربه زدن به توپ هیچگاه به آن ها توجه نمی کردم ؛ پس از گلزنی در برابر رم فکر می کردم که توپ تنها یکبار با پای من برخورد کرده بود اما در واقع دو بار با پای من برخورد کرد ؛ این لحظه را یکبار دیگر در ذهن مرور می کنم ، پاس به بوریلو ، برخورد توپ به تادی و کیائر و توپی که با پای من روانه ی دروازه شد.

برای مقاومت به جسم و روح ، ماهیچه ها و مغز نیاز است ؛ تصمیم گیری نهایی بر عهده ی مغز است ، مهمترین عضو انسان مغز است و بنظر من حتی بدن در هنگام خستگی برای استراحت از مغز کمک می خواهد ، به همین دلیل بیشترین مصدومیت ها در زمانی رخ می دهند که مغز انسان از نظر کار کرد با مشکل مواجه می شود ؛ هنگامیکه در 8 نوامبر 1998 زانوی من دچار شکستگی شد ، بدن و مغز من به یک استراحت نیاز داشتند ؛ آن زمان را به خوبی به یاد دارم ، مانند این بود که من زیر مشت های سه قهرمان سنگین وزن مشت زنی هستم ؛ ابتدا شکست در فینال لیگ قهرمانان در برابر رئال مادرید مانند یک مشت از تایسون بود ، از دست دادن دو دیدار نخست جام جهانی در فرانسه و خروج از رقابت ها بوسیله ی میزبان مانند مشت فرایزر بود ، در پایان من و دیگر بازیکنان یوونتوس به استفاده از دوپینگ متهم شدیم و اینجا مشت آخر را با قدرت زیادی از فورمن دریافت کردم.

این پایان دشواری ها نبود بلکه پس از آن من مصدوم شدم و مدت زیادی را دور از میادین سپری کردم ؛ اسکودتو را در آن سیلاب در پروجا از دست دادیم و در یورو برابر فرانسه جام قهرمانی را در آخرین لحظات واگذار کردیم ، من نتوانستم در این دیدار دو فرصت فوق العاده را به گل تبدیل کنم ؛ در آن لحظه من احساس گناه می کردم و خود را بیش از دیگران در این شکست مقصر می دانستم اما باید امیدوار بود ؛ اروگوئه در سال 1950 در فینال ماراکانا نیمه ی نخست را با یک گل از برزیل عقب افتاده بود اما در ادامه توانست قهرمان جهان شود و کاپ ژول ریمه را بدست آورد.

در این حال بود که من مشت قدرتمندی را از محمد علی کلی دریافت کردم ؛ در برابر برترین مشت زنان تاریخ جهان چه باید کرد ؟ در گوشه ی رینگ قرار می گیرید و منتظر می مانید تا این مشت زن خسته شود ؛ سپس با آرامش به کار خود ادامه می دهید ، به این نتیجه خواهید رسید که این مشت ها برای شما مفید و البته با ارزش بودند "

ممنون.
happysmiley.gif
:happy::happy::happy:
 

j_2006_n

کاربر فعال فوتبال
کاربر فعال
تاریخ عضویت
12 ژانویه 2007
نوشته‌ها
4,676
لایک‌ها
4,543
محل سکونت
Iran
سلام دوستان

این هم یکی از مهاجم های مورد علاقه من و حرص در بیار داش جواد :D
باید دید ژکو سال دیگه دوست هست یا دشمن :دی

-----------------
برنده دوئل بر سر ژکو ، چه کسی خواهد بود ؟
timthumb.php


به نظر میرسید با توجه به اتفاقاتی که در فصل قبل سری آ افتاد سران یوونتوس به شدت به فکر یک مهاجم تراز بالا برای تیم خود در مسابقات لیگ قهرمانان اروپا باشند .

اکنون ۴۵ روز تا پایان نقل و انتقالات و شروع رسمی مسابقات سری آ زمان باقی مانده است و شرایط دو تیم یوونتوس و آث میلان مدعیان اسکودتو یکسان به نظر میرسد .

آث میلانی که بهترین های خود را در خطوط مختلف از دست داده است . تیاگو سیلوایی که رسما به پاریس سن ژرمن پیوست و ایبرایی که در حال نهایی کردن قرارداد خود است .

در صورت نهایی شدن قرار داد ایبرا ، آث میلان ۶۲ میلیون در اختیار خواهد داشت تا به تقویت نقاط ضعف خود بپردازد و خلاء عدم حضور این دو را کمرنگ کند .

به نظر میرسد شرایط یووه و میلان کاملا یکسان است ، هر دو تیم در تمامی خطوط تیمی منسجم با بازیکنان تراز بالایی هستند اما مشکل هر دو مهاجم نوک خواهد بود .

این در حالی است که یوونتوس ۶۵ میلیون یورو از بودجه ۸۰ میلیون یورویی را هنوز در اختیار دارد ، البته نباید انتظار داشت تمامی این بودجه در تابستان هزینه شود .

بلکه این بودجه که از سوی EXOR در ابتدای فصل تعیین میشود برای کل فصل ۲۰۱۲-۲۰۱۳ که شامل نقل و انتقالات زمستانی نیز میباشد .

اکنون باید منتظر ماند و دید نتیجه مذاکرات روزهای آینده ایجنت های توز و ژکو در میلان با نمایندگان دو تیم پر افتخار ایتالیایی چه نتایجی دنبال خواهد داشت .

آیا ماروتا برنده دوئلش با گالیانی بر سر جذب ژکو خواهد بود ..

جیانلوئیجی فردا تمدید میکند
timthumb.php


سنگربان با تجربه و کهنه کار یوونتوس که تا زوئن ۲۰۱۳ با باشگاه یوونتوس قرارداد دارد و هنوز اقدامی برای تمدید قرارداد خود با این تیم نداشته است فردا همه چیز را نهایی خواهد کرد .

بر اساس گزارش روزنامه توتواسپرت چاپ امروز صبح تورین جیانلوئیجی بوفون با کاهش دستمزد خود با قرادادی جدید با سران یووه به توافق رسیده و به احتمال فراوان به زودی قرارداد خود را تمدید خواهد کرد.

جوزپه ماروتا مدیر نقل و انتقالات باشگاه یووه با سیلوانو مارتینا ایجنت جیانلوئیجی بوفون طی هفته های اخیر مذاکراتی چند جلسه ای داشته اند و گفته میشود با او به توافق رسیده اند .

بوفون که اکنون بیشترین دستمزد در میان دروازه بان ها را در کل اروپا را دریافت میکند و گران قیمت ترین بازیکن یوونتوس محسوب میشود ،باید برای تمدید با یووه با کاهش دستمزد همراه باشد .

بر اساس این گزارش انتظار میرود فردا صبح جیانلوئیجی بوفون با حضور در گالیلو فراریس قراردادی جدید به مدت دو سال و با دستمزد ۵ میلیون یورویی با یووه امضا کند .

بوفون پیش از این ۶٫۵ میلیون یورو دستمزد را داشته و با این قرارداد تا ۳۷ سالگی و سال ۲۰۱۵ سنگربان بیانکونری ها خواهد بود .

تمدید قرارداد جووینکو
timthumb.php


سباستین جووینکو که توسط فدراسیون فوتبال وضعیتش مشخص شد و با ۱۱ میلیون یورو و قراردادی دو ساله به یوونتوس پیوست اکنون در صدد تمدید قراردادش است .

بر اساس گزارش روزنامه توتواسپرت ، چاپ تورین ، مورچه اتمی یوونتوس با سران یووه مذاکراتی را داشته است و به زودی برای تمدید قرارداد وارد عمل خواهد شد .

اکنون قرارداد جووینکو تا سال ۲۰۱۴ است اما گفتنی است که او آماده است تا با امضای قراردادی جدید به مدت ۵ سال دیگر در یوونتوس بماند.

گفتنی است به زودی قرارداد جدید او با افزایش ۲ میلیون یورویی دستمزد او به علاوه پاداش ۱٫۵ میلیون یورویی تا سال ۲۰۱۷ با باشگاه یوونتوس امضا خواهد شد .

سباستین جووینکو فصل قبل در مالکیت اشتراکی باشگاه پارما و یوونتوس قرار داشت اما یوونتوس با استفاده از قانون ظرف بسته و خرید نیمی از مالکیت پارما ، مالکیت سبا را به طور کامل در اختیار گرفت .

منبع
 
بالا