• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

کوتاه و خواندنی و بدون شرح

_Love_Coder_

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
3 مارس 2007
نوشته‌ها
738
لایک‌ها
128
محل سکونت
تهران
n4i9vtaodmd9fpx5o5w.gif


در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.

عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت:«دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت.

بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت:«کجا؟» عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟»

ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی»



منبع:کیمیای سعادت، ص 757
 

yooga

Registered User
تاریخ عضویت
10 جولای 2010
نوشته‌ها
72
لایک‌ها
2
محل سکونت
تهران
مادر داماد : ببخشین ، كبریت دارین؟

مادر عروس : كبریت ؟! كبریت برای چی!؟

مادر داماد : والا پسرم می خواد سیگار بكشه...

مادر عروس : پس داماد سیگاریه....!؟

مادر داماد : سیگاری كه نه.. والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سیگار می چسبه...

مادر عروس : پس الكلی هم هست..!؟

مادر داماد : الكلی كه نه... والا قمار بازی كرده و باخته ! ما هم مشروب دادیم بهش كه یادش بره

مادر عروس : پس قمارم بازی می كنه...!؟

مادر داماد : آره... دوستاش توی زندان بهش یاد دادن...

مادر عروس : پس زندانم بوده...!؟

مادر داماد : زندان كه نه... والا معتاد بوده ، گرفتنش یه كمی بازداشتش كردن...

مادر عروس : پس معتادم بوده...!؟

مادر داماد : آره... معتاد بود ، بعد زنش لوش داد...

مادر عروس : زنش !!!؟؟؟

مادر داماد : والله زن خودش كه نه، همونی كه در غیاب زنش باهاش رابطه داشت.... دوستش

مادر عروس : دوست دخترش؟؟؟ پس دوست دختر هم داره؟

مادر داماد : دوست دختر كه نمیشه گفت . ازش بچه هم داره... یه جورایی زنش می شه دیگه

مادر عروس: بچه ؟؟؟ یعنی بچه هم داره ؟؟؟؟

مادر داماد : بچه كه نه. الان دیگه 18 سالشه.مردی شده برای خودش

مادر عروس : پس شما برای نوه تون اومدین خواستگاری؟؟؟؟

مادر داماد : البته من خوب نمی دونم ... گویا پسرم با پسرش به یه دختری تجاوز كردن حالا حامله ست....دختره هم پاشو توی یه كفش كرده كه باید منو بگیری.... نمی دونم بچه كدومشونه ....بهر حال آدرس اینجا رو دادن به ما

مادر عروس : حامله؟؟؟؟یعنی دختر ما حامله است؟؟؟؟ دارین مزخرف می گین

مادر داماد: والله من كه نمی دونم ...پسر و نوه م كه چیزی به من نگفتن....پدر دختره كه گاهی شبا میاد پیشم و باهم رابطه داریم پریشب بهم گفت...شایدم دروغ گفته

مادر عروس: پدر دختره؟؟؟؟ شوهر من؟؟؟ با تو رابطه داره؟؟؟

مادر داماد: والله نباید اینو می گفتم ...حقیقتش رو بخوای ما خونواده آبروداری هستیم...نخواستم بگی دخترمو حامله كردن حالا می زنن زیرش....در هر حال باز امشبم از پدرش می پرسم...قسمش می دم راستشو بگه و بگه بچه مال كدومشونه...آخه شب ازدواج كه نباید مرد به زنش دروغ بگه.درسته خانوم؟؟؟؟

وااااااااااااااااااااا....چ را غش كردی؟؟؟؟ راستی كبریت نیاوردیا!!!!!؟؟؟؟؟
 

yooga

Registered User
تاریخ عضویت
10 جولای 2010
نوشته‌ها
72
لایک‌ها
2
محل سکونت
تهران
قبل از ازدواج

پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.

دختر: میخوای از پیشت برم؟

پسر: حتی فکرشم نکن!

دختر: دوسم داری؟

پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!

دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟

پسر: نه! برای چی میپرسی؟

دختر: منو میبوسی؟

پسر: معلومه! هر موقع که بتونم.

دختر: منو میزنی؟

پسر: دیوونه شدی؟ من همچین آدمیم؟!

دختر: میتونم بهت اعتماد کنم؟!

پسر: بله.

دختر: عزیزم
.
.
.



بعد از ازدواج .....


از پایین به بالا بخونید
 

Javacl

Registered User
تاریخ عضویت
28 سپتامبر 2008
نوشته‌ها
2,659
لایک‌ها
1,026
محل سکونت
شادشهر قدیم
4000 هزار بار ایمیل و تاپیک این قضیه خواستگاری رو دیدم :دی

خوب بود،یه کم وقتشو بیشتر کنید!
 

yooga

Registered User
تاریخ عضویت
10 جولای 2010
نوشته‌ها
72
لایک‌ها
2
محل سکونت
تهران
عزیزم

می توانی خوشحال باشی، چون من دختر کم توقعی هستم.

اگر می گویم باید تحصیلکرده باشی، فقط به خاطر این است که بتوانی خیال کنی بیشتر از من می فهمی!

اگر می گویم باید خوش قیافه باشی، فقط به خاطر این است که همه با دیدن ما بگویند ”داماد سر است!” و تو اعتماد به نفست هی بالاتر برود!

اگر می گویم باید ماشین بزرگ و با تجهیزات کامل داشته باشی، فقط به این خاطر است که وقتی هر سال به مسافرت دور ایران می رویم توی ماشین خودمان بخوابیم و بی خود پول هتل ندهیم

اگر از تو خانه می خواهم، به خاطر این است که خود را در خانه ای به تو بسپارم که تا آخر عمر در و دیوارآن، خاطره اش را برایم حفظ کنند وهرگوشه اش یادآور تو و آن شب باشد!

اگر عروسی آن چنانی می خواهم، فقط به خاطر این است که فرصتی به تو داده باشم تا بتوانی به من نشان بدهی چقدر مرا دوست داری و چقدر منتظر شب عروسیمان بوده ای!

اگر دوست دارم ویلای اختصاصی کنار دریا داشته باشی، فقط به خاطر این است که از عشق بازی کنار دریا خوشم می آید… جلوی چشم همه هم که نمی.شود!

اگر می گویم هرسال برویم یک کشور را ببینیم، فقط به خاطر این است که سالها دلم می خواست جواب این سوال را بدانم که آیا واقعا “به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است”؟! اگر تو به من کمک نکنی تا جواب سوالاتم را پیدا کنم، پس چه کسی کمکم کند؟!

اگر از تو توقع دیگری ندارم، به خاطر این است که به تو ثابت کنم چقدر برایم عزیزی!

و بالاخره…!!
اگر جهیزیه چندانی با خودم نمی آورم، فقط به خاطر این است که به من ثابت شود تو مرا بدون جهیزیه سنگین هم دوست داری و عشقمان فارغ از رنگ و ریای مادیات است
 

yooga

Registered User
تاریخ عضویت
10 جولای 2010
نوشته‌ها
72
لایک‌ها
2
محل سکونت
تهران
انسان هاي بزرگ در باره عقاید سخن مي گويند

انسان هاي متوسط در باره وقایع سخن مي گويند

انسان هاي كوچك پشت سر ديگران سخن مي گويند


انسان هاي بزرگ درد ديگران را دارند

انسان هاي متوسط درد خودشان را دارند

انسان هاي كوچك بي دردند


انسان هاي بزرگ عظمت ديگران را مي بينند

انسان هاي متوسط به دنبال عظمت خود هستند

انسان هاي كوچك عظمت خود را در تحقير ديگران مي بينند


انسان هاي بزرگ به دنبال كسب حكمت هستند

انسان هاي متوسط به دنبال كسب دانش هستند

انسان هاي كوچك به دنبال كسب سواد هستند


انسان هاي بزرگ به دنبال طرح پرسش هاي بي پاسخ هستند

انسان هاي متوسط پرسش هائي مي پرسند كه پاسخ دارد

انسان هاي كوچك مي پندارند پاسخ همه پرسش ها را مي دانند


انسان هاي بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند

انسان هاي متوسط به دنبال حل مسئله هستند

انسان هاي كوچك مسئله ندارند


انسان هاي بزرگ سكوت را براي سخن گفتن برمي گزينند

انسان هاي متوسط گاه سكوت را بر سخن گفتن ترجيح مي دهند

انسان هاي كوچك با سخن گفتن بسيار، فرصت سكوت را از خود مي گيرند
 

yooga

Registered User
تاریخ عضویت
10 جولای 2010
نوشته‌ها
72
لایک‌ها
2
محل سکونت
تهران
زن و مرد از راهي مي رفتند، ماموران آنها را ديدند وآنها را خواستند!
پرسيدند شما چه نسبتي با هم داريد؟
زن و مرد جواب دادند زن و شوهريم
ماموران مدرك خواستند،
زن و مرد گفتند نداريم !
...ماموران گفتند چگونه باور كنيم كه شما زن و شوهريد ؟!
زن و مرد گفتند براي ثابت كردن اين امرنشانه هاي فراواني داريم ... !

اول اينكه آن افرادی كه شما مي گوييد دست در دست هم مي روند،
ما دستهايمان از هم جداست!

دوم، آنها هنگام راه رفتن و صحبت كردن به هم نگاه مي كنند،
ما رويمان به طرف ديگريست!

سوم آنكه آنها هنگام صحبت كردن و راه رفتن،با هم با احساس حرف مي زنند،
ما احساسي به هم نداريم!

چهارم آنكه آنها با هم بگو بخند مي كنند،
می بینید که، ما غمگينيم!

پنجم، آنها چسبيده به هم راه مي روند،
اما يكي ازما جلوترازدیگری مي رود!

ششم آنكه آنها هنگام با هم بودن كيكي، بستني ای، چيزي مي خورند،
ما هيچ نمي خوريم!

هفتم، آنها هنگام با هم بودن بهترين لباسهايشان را مي پوشند،
ما لباسهاي کهنه تنمان است.. !

هشتم، ...

ماموران گفتند
خیلی خوب،
برويد،
برويد،..
فقط بروید ... !
 

yooga

Registered User
تاریخ عضویت
10 جولای 2010
نوشته‌ها
72
لایک‌ها
2
محل سکونت
تهران
مردان خوب، زشت هستند.

2- مردان خوش قیافه، خوب نیستند.
...
3- مردان خوب و خوش قیافه به جنس موافق تمایل دارند.

4- مردان خوب، خوش قیافه و علاقمند به جنس مخالف، متاهل هستند.

5- مردانی که آنچنان خوش قیافه نیستند، ولی خوبند، پولدار نیستند.

6- مـردانی که آنچنان خوش قیافه نیستند، ولی پولدار و خوبند، تصور می کنـنـد مـا بـه دنبال مال آنها هستیم.

7- مردان خوش قیافه و بی پول، بدنبال پول ما هستند.

8- مردان خـوش قـیافه، که آنچنان خوب نیستند و تا حدی به جنس مخالف علاقمندند، تصور نمیکنند که ما به اندازه کافی زیبا هستیم.

9- مردانی که تصور می کـنـنـد مـا زیـبـا هستـیم، به جنس مخالف علاقمندند، تا حدی خوش قیافه و پولدار هستند، آدمهایی ترسو و بزدل میباشند.

10- مردانی که تا حدی خوش قیافه هستند، تاحـدی خـوب هستند، مقداری پول دارند و سپاسگزار خدا هستند، به جنس مخالف علاقمندند، خجالتی هسـتند، و هرگز اولین قدم را برنمی دارند ( برای آشنایی پیش قدم نمی شوند).

11- مردانی که هرگز قدم اول را برنمیرارند، زمانی که ما پیشقدم می شـویم، اتوماتیک وار علاقه را در ما از بین میبرند.
 

yooga

Registered User
تاریخ عضویت
10 جولای 2010
نوشته‌ها
72
لایک‌ها
2
محل سکونت
تهران
مردی دیگه وجود نداره، دختر با لباسای نه خیلی مذهبی اما ساده توی خیابون راه میرفت... پسر[خطاب به دختر]:سیبیلوووووووووووو

دختر جواب داد:وقتی تو ابرو بر میداری من مجبورم سیبیل بذارم تا این جامعه یه مرد هم داشته باشه!
 

IvY

Registered User
تاریخ عضویت
20 می 2010
نوشته‌ها
534
لایک‌ها
110
محل سکونت
هواپیما جیمبو
بیست نکته جالب وعجيب ولی واقعی در دنيا

join


1-به طور ميانگين مردم از عنکبوت بيشتر مي ترسند تا از مرگ.

2- حلزون مي تواند سه سال بخوابد.

3- اگر جمعيت چين در يک صف مقابل شما راه بروند، اين صف به خاطر سرعت توليد مثل هيچ وقت تمام نخواهد شد.

4- خطوط هوايي آمريکا با کم کردن فقط يک زيتون از سالاد هر مسافر در سال 1987 توانست 40 هزار دلار صرفه جويي کند.

5- ملت آمريکا بطور ميانگين روزانه 73 هزار مترمربع پيتزا مي خورند.

6- چشم هاي شترمرغ از مغزش بزرگتر است.

7- پروانه ها با پاهايشان مي چشند.

8- گربه ها مي توانند بيش از يکصد صدا با حنجره خود توليد کنند. در حاليکه سگ ها کمتر از ده صدا.

9- تعداد چيني هايي که انگليسي بلدند; از تعداد آمريکايي هايي که انگليسي بلدند! بيشتر است.

10- فيل ها تنها حيواناتي هستند که نمي توانند بپرند.

11- هربار که يک تمبر را زبان مي زنيد، 1/10 کالري انرژي مصرف مي کنيد.

12- تمام خرس هاي قطبي، چپ دست هستند.

13- اگر يک ماهي قرمز را در يک اتاق تاريک قرار دهيد، کم کم رنگش سفيد مي شود.

14- اگر بصورت مداوم 8 سال و 7 ماه و 6 روز فرياد بزنيد، انرژي صوتي لازم براي گرم کردن يک فنجان قهوه را توليد کرده ايد.

15- کوتاهترين جنگ در تاريخ 1896 بين نازي ها و انگلستان رخ داد که 38 دقيقه طول کشيد.

16- هر تکه کاغذ را نمي توان بيش از 9 بار تا کرد.

17- چشم هاي ما از بدو تولد همين اندازه بوده اند، اما رشد دماغ و گوش ما هيچ وقت نمي تواند متوقف شود.

18- در هرم خئوپوس در مصر که 2600 سال قبل از ميلاد ساخته شده است. به اندازه اي سنگ بکار رفته که مي توان با آن ديواري آجري به ارتفاع 50 سانتي متر دور دنيا ساخت.

19- .I am کوتاهترين جمله کامل در زبان انگليسي است.

20- اگر تمام رگ هاي خوني را دريک خط بگذاريم، تقريبا 97 هزار کيلومتر مي شود.
 

yooga

Registered User
تاریخ عضویت
10 جولای 2010
نوشته‌ها
72
لایک‌ها
2
محل سکونت
تهران
اصلا فکر نکنید که من منظوری دارم اصلا فقط دوست دارم حقیقت ها رو بگم....


اگه در آن واحد هم فروشنده ماشین باشی هم خواننده

اگه هیچوقت حلقه عروسیت دستت نباشه

اگه روزی 5تا بسته سیگار بکشی ولی به همه بگی سیگار نمیکشی

اگه نوشیدنی مورد علاقت ودکا باشه

اگه 35سالت باشه ولی یه تار مو رو سرت نباشه

اگه همه برنامه های تلویزیون رو بببینی ولی جلوی بقیه از برنامه های اونا گله کنی

اگه همسرتو طلاق دادی ولی نمیذاری با کس دیگه بگرده

اگه تو مملکت خودمون مخ پزشکی هستی ولی تو آمریکا دم چلوکبابی کار کنی

اگه ادعا میکنی پدرت بهترین دوست شاه بوده

اگه خونه نداری و بیکاری ولی بی ام و میرونی

اگه شام اسپاگتی داشته باشی ولی با قاشق بیفتی به جون قابلمه

اگه دوستاتو واسه شام پیتزا دعوت کنی ولی یکم برنج هم دم کنی

اگه سگ داشته باشی ولی نذاری بیاد تو خونه
 

panurama

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
17 فوریه 2011
نوشته‌ها
92
لایک‌ها
6
محل سکونت
tehran
اگه در 24 ساعت 29ساعتشو جلوی آینه وایسی و چرخ بزنی و ...خودتو با پشت سر جنیفر لوپز مقایسه کنی! :D

اگه 5 نوع غذا بلد باشی درست کنی: 1.تخم مرغ اب پز 2. نیمرو 3. املت 5.خاگینه 4.جزقاله!

اگه انقدر لاغر باشی تا حلقه عروسیت همش بیفته گمشه یا چاق باشی
اونقدر که مجبور بشی به جای حلقه بلبرینگ تو انگشتت کنی

اگه با دوستات یه شب خونه یکیشون که خالیه جمع بشی یه سانت سیگار
بکشی بعد واسه نصف کره زمین تعریف کنی چه غلطی کردی

اگه پولای باباتو هر هفته برداری ببری همشو لباس بخری یبار هم نپوشیشون

اگه 35 سالت شده باشه ولی یه خواستگار هم نداشته باشی

اگه بعد از شستن ظرفا متوجه بشی ظروف از اولش کثیف تر شده!

اگه بعد از روشن کردن ماشین لباس شویی جیغ بزنی در بری!

اگه سوکس دیدی قبض روح بشی تا یک ماه تو اتاقت نری

اگه پشت فرمون بشینی و روزی 2 سه نفرو زیر کنی

اگه وقتی رفتی حموم فشار آب منطقه یک تا 22 کم بشه

اگه بین دوتا ماشین که 2 کیلومتر با هم فاصله دارن نتونی ماشین رو پارک کنی

اگه پشت سر پسرای فامیل غیبت کنی و قیافشون رو با بقیه دخترای فامیل مسخره کنی
در حالی که خودتون شبیه میمون هستین با سه کیلو آرایش غلیظ :D

دویست سیصد مورد دیگه تو ذهنم هست که حس نوشتنوشن رو ندارم :D:wacko:

(روز دختر مبارک - کپی رایت panurama)
 

mo_toori

کاربر قدیمی پرشین تولز
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
29 می 2003
نوشته‌ها
943
لایک‌ها
261
محل سکونت
تهران
اگه شارژ خط ایرانسلت رو 3 تا دوست پسرت تامین میکنن
اگر واسه تولدت، خط همراه اولت که به علت بدهی، کامل مسدود شده رو یکی از همون سه تا دوست پسر پرداخت کنه
اگه 75درصد عطر و پارفیوم هایی که داری رو همون سه تا دوست پسر واست خریده باشن
اگر هنوز 25 سالت نشده و یک بار سقط جنین داشتی و عمل ت ر می م به کار ت هم همینطور
اگه واسه اون چند مدتی که به کارت نداشتی هزارتا دلیل مثه دوچرخه سواری و... میاوردی خونه هر کدوم از اون پسرا میرفتی
اگر به هر سه تا دوست پسرت چنان میگی "دوست دارم" که طرف بنده خدا فکر میکنه تنها دوست پسرش هستی

معلومه دختر ایرونی هستی، خیلی هم حال به هم زن!


پی نوشت: حس میکنم از بچه های متولدین اواخر دهه ی پنجاه و یا اوایل دهه شست، از نظر فرهنگ و شعور بچه دارن پس رفت میکنن!؟ شمام همین نظرو دارین؟ یه انجمن بزنم واسه این موضوع تا بررسی کنیم

همانطور که 100 را سد باید نوشت، 60 را شست
 

kambiz_g

Registered User
تاریخ عضویت
7 مارس 2007
نوشته‌ها
1,544
لایک‌ها
1,522
یک روز پسری دوازده ساله که لاک پشت مرد ه ای را که ماشین از رویش رفته بود را با نخ می کشید وارد یکی از خانه های "فساد" اطراف آمستردام شد و گفت:
- من می خواهم با یکی از خانم ها س.ک.س داشته باشم. پول هم دارم و تا به مقصودم نرسم از اینجا نمی روم
گرداننده آنجا که همه "مامان" به او می گفتند و کاری با اخلاقیات و اینجور حرفها نداشت اندکی فکر کرد و گفت:
- باشه یکی از دخترها رو انتخاب کن

پسر پرسید: هیچکدامشان بیماری مسری که ندارند؟
"مامان" گفت: نه ندارند
پسر که خیلی زبل بود گفت:
- تحقیق کردم و شنیدم همه آنهایی که با لیزا میخوابند بعدش باید یک آمپول بزنند. من هم لیزا را میخواهم
اصرار پسرک و پول توی دستش باعث شد که "مامان" راضی بشه. در حالی که لاک پشت مرده را می کشید وارد اتاق لیزا شد . ده دقیقه بعد آمد بیرون و پول را به "مامان" داد و می خواست بیرون برود که "مامان" پرسید:
- چرا تو درست کسی را که بیماری مسری آمیزشی دارد را انتخاب کردی؟
پسرک با بی میلی جواب داد:
- امروز عصر پدر و مادرم میروند رستوران و یک خانمی که کارش نگهداری بچه هاست و بهش کلفت میگیم میاد خونه ما تا من تنها نباشم.. این خانم امشب هم مثل همیشه حتما با من خواهد خوابید و کارهای بد با من خواهد کرد. در نتیجه این بیماری آمیزشی به او هم سرایت خواهد کرد
بعدا که پدر و مادرم از رستوران برگشتند پدرم با ماشینش کلفت را به خونه اش میرسونه و طبق معمول تو راه ترتیب اونو خواهد داد و بیماری به پدرم سرایت خواهد کرد
وقتی برگشت آخر شب پدرم و مادرم با هم اختلاط خواهند کرد و در نتیجه مادرم هم مبتلا خواهد شد. فردایش که پستچی میاد طبق معمول مادرم و پستچیه قاطی همدیگر خواهند شد
هدفم مبتلا کردن این پستچی پست فطرت هست که با ماشینش روی لاک پشتم رفت و اونو کشت

عجب ناکسی بوده
 

sinnaa

Registered User
تاریخ عضویت
27 جولای 2010
نوشته‌ها
6,537
لایک‌ها
3,555
محل سکونت
بر بال خوش خیالی
پرطرفدارترین اسم های دنیا

تازه ها: انتخاب اسم برای کودکان در همه فرهنگ ها و در نزد همه ملت ها، یکی از هیجان انگیزترین فعالیت ها قبل از تولد نوزاد محسوب می شود. در همه جای دنیا نامي كه براي كودك بر مي گزينند، مي تواند شخصيت فردي و اجتماعي وي را تحت تاثير قرار دهد؛ چرا كه نخستين آهنگ آشنا براي كودك نام اوست و اثر بسزائي در شكل گيري انديشه و آينده كودك دارد. در این میان همواره برخی از اسم های رایج برای کودکان در دوره هایی، به مرور زمان منسوخ شده و استفاده از آنها به فراموشی سپرده می شود و در مقابل استفاده از برخی دیگر رایج و به عبارتی مد. از اینرو گروه تولید تازه در گزارشی به معرفی معروف ترین و پرطرفدارترین نام ها (چه برای دختران و چه پسران) در سال های 2010 و 2011 در مناطق مختلف دنیا پرداخته است.

ایالات متحده امریکا
پسر: ویلیام(William)، یعقوب(Jacob)، مایکل(Michael)، دانیل(Daniel)، یوسف(Joseph)، جایدن(Jayden)، الیاس(Elijah)، الکساندر(Alexander)، لوکان(Logan)، جبرئیل(Gabriel).

دختر: سوفیا(Sophia)، اما(Emma)، ایزابلا(Isabella)، مدیسون(Madison)، آوا(Ava)، اولیویا(Olivia)، سامانتا(Samantha)، ناتالی(Natalie)، امیلی(Emily)، چلووه(Chloe).

اروپا(انگلیسی)
پسر: الیور(Oliver)، جک(Jack)، چارلی(Charlie)، جرج(George)، الکساندر(Alexander)، محمد(Muhammad)، آدام(Adam)، ادوارد(Edward)، دانیل(Daniel)، توماس(Thomas)، بنیامین(Benjamin)، ویلیام(William).

دختر: سوفی(Sophie)، الیویا(Olivia)، امیلی(Emily)، سارا(Sarah)، لیلی(Lily)، جسیکا(Jessica)، روبی(ruby)، آوا(Ava)، لوسی(Lucy)، امی(Emmy)، آلیس(Alice)، ماتیلدا(Matilda)، پوپی(Poppy).

اروپا(فرانسوی)
پسر: لوکاس(Lucas)، ناتان(Nathan)، انزو(Enzi)، لوئیس(Louis)، ماتیاس(Matthias)، ژول(Jules)، ساشا(Sasha)، محمد(Mohamed)، تئو(Theo)، آرتور(Arthur)، هوگو(Hugo)، رافائل(Raphael).

دختر: لینا(Line)، اما(Emma)، جود(Jade)، لوا(Lea)، مانون(Manon)، لولا(Lola)، جولیا(Julia)، رز(Rose)، تس(Tess)، لیزا(Lisa)، ژولیت(Juliette)، نووا(Nova).

اروپا(اسپانیولی)
پسر: الخاندرو(Alejandra)، پابلو(Pablo)، هوگو(Hugo)، آلورا(Álvaro)، آدریان(Adrian)، خاویر(Javier)، دیگو(Diego)، مارکوس(Marcos)، خورخه(Jorqe)، آنتونیو(Antonio)، گونزالو(Gonzále).

دختر: لوسیا(Lucia)، پائولا(Paula)، ماریانا(marina)، دانیلا(Daniela)، کارلا(Curla)، کلودیا(Claudia)، سوفیا(Sofia)، مارتا(Marta)، آدریانا(Adriana)، کلارا(Clara)، دیانا(Diana).

کشورهای آفریقایی
پسر: ابراهیم(Abraham)، هنریک(Henrik)، جاکولین(Jacoline)، جوست(Joost)، کوپانو(Kopano)، لنکا(Lenka)، باروتی(Baruti)، دینگانه(Dingane)، فنیانک(Fenyanq)، هندریک(Hendrick)، لاری(Larry)، لسیدا(Lesedi).

دختر: جاسمین(Jasmine)، جس(Jess)، جول(Jewel)، کاگیسو(Kagiso)، لفو(Lefu)، لراتو(Lerato)، لیمفو(Limpho)، لیندا(Linda)، گئوتسیمیدیم(Goitsemedime)، دیکالدی(Dikeledi)، ابری(Abri)

کشورهای عربی
پسر: محمد، احمد، علی، عمر، یوسف، عبدالله، عبدالرحمن، حمزه، خالد، رشید، عمار، حمدان، حسین، خلیفه.

دختر: فاطمه، سارا، مریم، ملک، یارا، نور، عایشه، افرا، خدیجه، عقبی، بشرا، جانا، زهرا، حمدا، زینب، سعدیا.
 

yooga

Registered User
تاریخ عضویت
10 جولای 2010
نوشته‌ها
72
لایک‌ها
2
محل سکونت
تهران
کوک کن ساعتِ خویش !

اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگر

دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است

کوک کن ساعتِ خویش !

که مـؤذّن، شبِ پیـش دسته گل داده به آب و در آغوش سحر رفته به خواب

کوک کن ساعتِ خویش !

شاطری نیست در این شهرِ بزرگ که سحر برخیزد

شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین دیر برمی خیزند

کوک کن ساعتِ خویش !

که سحرگاه کسی بقچه در زیر بغل، راهیِ حمّامی نیست که تو از لِخ لِخِ دمپایی و تک سرفه ی او برخیزی

کوک کن ساعتِ خویش !

رفتگر مُرده و این کوچه دگر خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است

کوک کن ساعتِ خویش !

ماکیان ها همه مستِ خوابند شهر هم . . .

خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند

کوک کن ساعتِ خویش !

که در این شهر، دگر مستی نیست که تو وقتِ سحر،

آنگاه که از میکده برمی گردد از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی

کوک کن ساعتِ خویش !

اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر و در این شهر سحرخیزی نیست
 
بالا