سیمین بهبهانی و هادی خرسندی
شعر سيمين رسانه اعتراض
سيمين بهبهانی در سالهای پس از انقلاب صريح ترين و رساترين صدای شعر اجتماعی ايران بوده است. او که تا سالهای پيش از انقلاب عمدتا به دليل نوآوری هايش در زبان و وزن غزل به "بانوی غزل" شناخته می شد و شعر عاشقانه اش برتر از انواع ديگر شعرش می نشست، پس از انقلاب بتدريج شعرش را به رسانه اعتراض و ثبت بی عدالتی ها و کژی ها تبديل کرد.
زبان تازه او را به دليل نزديک شدن شگفت آورش به زبان روزمره مردم و يافتن پاره های موزون در جملات عادی زبان بايد دموکراتيک ترين زبان شعر نوکلاسيک فارسی توصيف کرد. شعر او نشان می دهد که رسيدن به اين زبان مديون درگيری عميق ذهن سيمين با رنج ها و شادی ها و مسائل مردم است.
سيمين از معدود شاعران مطرح ايرانی است که به جنگ هشت ساله عراق و ايران توجه کرده است و هم در باره قربانيان جنگ و هم در باره دشواريهای اجتماعی ناشی از آن برای مردم شعر سروده است. در پهنه شعر و عاطفه او تقسيم بندی سياسی مردم جايی ندارد. او خود را شاعری متعلق به همه مردم می بيند.
به همين ترتيب، او که از فعالترين اعضای کانون نويسندگان ايران است مسائل سياسی و رنج های زندگی در کشمکش با نيروهای سرکوبگر را با صريح ترين و شاعرانه ترين زبان بيان کرده است.
شعری که از نام و ياد مردم سرشار است
سيمين در مجلس شعرخوانی در لندن نيز از همين شعرها برخواند: شعری که در باره دانشجويان اصفهانی گفته است که او را به مجلس شعری در آن شهر دعوت کردند اما با فشار نيروهای موسوم به انصار حزب الله برگزار نشد؛ شعری که در آن زندگی همسران دو روشنفکر مقتول محمد مختاری و محمد جعفر پوينده را در غياب آندو تصوير می کند؛ شعری که به عليرضا جباری مترجم زندانی بخشيده است؛ و يا شعری که برای ناصر زرافشان وکيل زندانی شده پرونده قتل های زنجيره ای گفته است:
به حکم ديوان بلخ چه نارواها کنند
نقيض احکامشان بيار امضا کنم
اما سيمين چه در مقام شاعری که با همه گوشه های زندگی مردم آشناست و چه به عنوان شاعری که در عاشقانه سرايی جايگاه رفيعی در شعر معاصر فارسی خاصه در غزل نوکلاسيک دارد نمی توانست همه مجلس را به شعر اعتراض اختصاص دهد. او با ظرافت فضای سنگين شده در سالن را با شعری عاشقانه تلطيف کرد:
تمام وجودم همين دل است
تمام دلم بيقرار توست
او در تمام مدت با آسودگی و مهارت تمام مجلس را چرخاند و شعر خواند و حرف زد و خاطره گفت.
شعر، خنده و فراموشی
سيمين حتی با دعوت از هادی خرسندی شاعر طنزپرداز مقيم لندن فضای سالن را به يک مجلس خانوادگی تبديل کرد که در آن از هر جنس سخنی هست از ياد درگذشتگان و يادکرد رنج ها تا خنده و بازی و غفلت روزمره زندگی. هادی خرسندی هم سنگ تمام گذاشت چه با شعر طنز سياسی خود چه با شوخی هايش.
سيمين در نهايت خود هم به خواندن شعری پرداخت که آن را بايد از جنس شعر اروتيک خواند گرچه خودش آنرا صرفا فکاهه ناميد. فکاهه ای ناشی از يک رويداد واقعی. شعر او در فکاهه نيز مثل شعر سياسی اش بر واقع نگاری استوار است: مستخدمه ساده دلی، بی بی خانم نام، به او گفته بود بيش از پنج بادمجان پوست نمی کند چون "آقا" گفته است هر کس از پنج بادمجان بيشتر پوست کند بر او غسل واجب می شود!
"خانم" به بادمجان نزن دست
اقبال بادمجان بلندست
هر پنج بادمجان به يک غسل
ظرفيت غسل تو چندست؟
او در عين حال در پاسخ به پرسشی در باره کثرت شاعران جوان در ايران گفت البته اين درست است که امروز از هر ده جوان هشت نفرشان کتابچه ای از شعرهای خود در دست دارند که برای خواندن به من می دهند اما به اين کثرت غيرعادی شاعران بدبين نيستم زيرا فکر می کنم از ميان اين کثرت سرانجام دو سه نفر بسيار خوب خواهند درخشيد. در کل تاريخ شعر فارسی هم شاعران بسيار بوده اند اما نهايتا بزرگان شعر فارسی شايد حدود بيست نفر باشند.
او که بخشی از گرايش جوانان به شعر نويسی را ناشی از محدود شدن حوزه سرگرمی های آنها دانست مهمترين نقطه ضعف شعر جوانان را بی توجهی به ميراث ادبی و سنت تاريخی ادبيات دانست. ولی اذعان داشت که اين ادبيات در مدرسه و **** آموزشی هم بدرستی انعکاس نمی يابد و بخوبی تدريس نمی شود.
سيمين گفت که هيچ ادبياتی حرامزاده به وجود نمی آيد و ادبيات سنتی پدر و مادر ادبيات نو هستند.
شعر سيمين در بسياری از کشورهای همسايه نيز شناخته شده است و خود گفت که از هند و پاکستان و افغانستان نامه می گيرد و همين اواخر شاعری از تاجيکستان نيز که به تهران سفر کرده بود خود را از قيد مراسم رسمی رها کرده و به ديدار او آمده است. اما گفت در مبادلات فرهنگی که دولت در دست دارد کسی از من ياد نمی کند تا به ديدار دوستان و دوستداران خود و به قصد آشنايی با سرزمين آنها مثلا به آسيای ميانه بروم: "در اين دعوتها و سفرها من هميشه پشت ديوار خانه ام می مانم."
برگرفته از سایت بی بی سی