باز اينجا سوت و كور شد !
يهو يك روز 2 صفحه پست مي زنن ! يك روز خالي ميشه !
البته تيمم امروز برده و من خوشحالم :happy:
شانس پشت شانس آخه اینم شد تیم که طرفدارش هستی ؟
باز اينجا سوت و كور شد !
يهو يك روز 2 صفحه پست مي زنن ! يك روز خالي ميشه !
البته تيمم امروز برده و من خوشحالم :happy:
قربان شرمنده هستم اگر به ناحق شما را بن کرده ام ، اما باور بفرمایید که به خاطر نمی آورم که دقیقا ً موضوع چه بود. به هر حال ، امیدوار هستم که مطابق قانون عمل کرده باشم ، و در صورت نارضایتی شما حاضر به اعاده دادرسی هستم
شاد باشید
راستش حاج مهدی من 2.5 ساله منتقل شدم شرکت گاز و الان آبادان هستم. فعلا صنعت شریف پتروشیمی رو بوسیدیم گذاشتیم کنار اومدیم تو صنعت شریف گاز! حد اقلش از ماهشهر که در رفتیم! (من زمان جنگ و مدرسه ماهشهر بودم ) حالا هم آبادان.
ضمنا من به پیشرفت صنعت پاکت پی سی در خوزستان امیدی نداشتم ولی الان میبینم که بن مایه های قوی ای در این خاک سرخ زرخیز وجود داره.
بعلللههه تابستون ! اهواز!! فوتبال روی آسفالت داغ! اونم پا برهنه ! اونم در مقابل دوستان عرب! و ساعت 12 ظهر و گرمازدگی و سرم و کولر گازی و دیگر هیچ!!! درجه ی دمای هوایی که به مدت 4 هفته هر روز و هر ساعت 59 درجه اعلام میشه تا حالت فوق العاده نشه! یادش به خیر یک بار اونم 7 سال پیش همچین خاطره ای دارم. هرچند به هیچ وجه علاقه ای به تکرارش ندارم. به شما خوش بگذره
عماد جان ایول - ما رو یاد چه خاطراتی که ننداختید .
دقیقا اون ایام رو یادمه که دماسنج توی سایه دمای 63 درجه رو نشون میداد و تلویزیون محترم زیره 60 رو اعلام میکرد که مبادا ادارات تعطیل نشن .
این موضوع برای من خیلی جالبه که در ژاپن دمای هوا 47 درجه بالای صفر شد و 5 نفر کشته دادند و شهرداری اقدام به نصب فواره ایی در سطح شهر برای پایین آوردن دمای خیابان های اصلی شهر نمود.
و در حالی که در اهواز با دمای 63+ کارگرهای ...... ( فکر مینم واژه ی فداکار مناسب باشه ) در شرکت هایی مثل صنایع فولاو و غیره که خودشون گرمازا هستند مشغول به کار بودند . - نمیدونم اون دنیا هم جهنمی برای این افراد درنظر گرفته شده ؟
یادت باشه من حتی یک بار هم پا برهنه فوتبال بازی نکردم ... :happy: چون بچگی هام یکمی تیتیش بودم همیشه دنبال وسایل برقی و کیت و سیم و هویه و ... بودم .
دکتر جان تعجب می کنم از این پاسخی که دادید. فکر کنم کمی تواضع بیش از حد می کنید که واسه من زیاد جالب نیست. اگر این انجمن پاکت پی سی به ایم نظم و سبک خاص اداره میشه خب دلیلش همین داشتن مدیران دلسوزه دیگه. فکر نمی کنم هیچ کدوم از بچه ها فراموش کرده باشن که مدت زیادی شما به تنهایی (چون فرهاد رفته بود) و با صرف وقت زیاد با وجود مشغله زیادی که شغل پزشکی (انترنی! و ایشالا به زودی رزیدنتی) اینجا رو میچرخوندید. من اگه اشتباه نکنم سه بار بن شدم و قبلا هم گفتم کاملا حقم بوده و اگه الان گفتم یادم نبوده چرا بیشتر قصد شوخی داشتم... اصلا هم بهم برنخورده این موضوع و کاملا (مساله تعرف نیست جدیه) حقم بوده . اصلا به حدی برای برخورد مدیران اینجا من حرمت قایلم که شاید برای شما قابل تصور نباشه و دلیلش هم کاملا واضحه و همونه که گفتم.
هیچ دلیلی هم برای همچین پاسخی (که دادید) نمی بینم (البته در مورد خودم میگم در خصوص مهدی من در جریان نیستم و از جانب ایشون من اجازه صحبت ندارم) داشتن مسولیت و درست عمل نمودن به مسولیت به طور قطع احتیاج به ابزار تشویق و تنبیه داره و اگر هم کسی انتظار داشته باشه که خطا کنه و هیچ برخوردی باش نشه مشکل از خودشه ...
ضمنا میخواستم بگم بعد از برنامه شیلتر شما کمی با مدارای بیشتر برخورد می کنید که دلیلش قابل درک برای من ولی زیاد هم باش موافق نیستم اما باز هم شما و دیگر مدیران زحمتکش انجمن واقعا با مدیران انجمن های دیگه متفاوت هستید (از نظر برخورد منظم و بدون فراز و فرود و مهم تر از همه پاسخ گویی به تمام معنی) . من بارها در انجمن های دیگه دیده ام که به راحتی افراد به هم توهین می کنن و از اون بدتر به مفاخر ادبی و ملی و بین المللی ناروا نسبت می دهند و مدیران هیچ احساس مسولیتی در این خصوص نمی کنند. اما اینجا به حدی دارای نظم و دقت هستش که اینگونه افراد غیر دمکرات!!! اصلا به خودشون اجازه حضور نمی دهند.
من قبلا هم گفتم الان هم می گم که مدیران اینجا خصوصا به من کاربر مصرف کننده صرف خیلی لطف داشتن و حتی وقتی به عنوان تشویق عنوان کاربر فعالی رو به من کم اطلاع و کم فایده دادید که باعث تعجب بسیار زیاد من شد به دلیل اینکه وقتی من در سطح اطلاعاتی نبودم که بتونم کار مفیدی انجام بدم و با توجه به اینکه هیچ گونه سابقه دوستی و آشنایی با مدیران بخش نداشتم احساس خوبی از نظر رابطه ای نبودن اینجا بدست آوردم و الان هم روی این مساله بسیار حساس هستم که کسی از دوستان تازه وارد دچار سوء تفاهم بشه و ارتباط واقعا احترام آمیز و نزدیکی که بین بچه ها وجود داره (و عامل اصلیش هم قوانین و اجرای قوانین با احترام به شخصیت افراد توسط مدیران هست) رو به دوستی و رفاقت های سطحی نسبت بده...
من شخصا این انجمن رو خیلی دوست دارم و اصلا حضور در اینجا برای هیچ کدوم از دوستان انجمن به دلیل مثلا گرفتن برنامه و رفع مشکلاتش نیست چون با یک سرچ به قول خود شما می تونه همه این برنامه ها و غیره رو از خیلی جاهای دیگه پیدا کنه. حضور در این جا برای من یک آرامش و رضای درونی خوبی بوجود میاره که دلیلش رو فقط و فقط و فقط مدیریت شخص شما و فرهاد و مجتبی و حسین (که خیلی این روزا زحمت می کشه و شما بهش کم کمک می کنید!) میدونم و ازین بابت واقعا از شما تشکر می کنم(همچنین از سایر دوستان و کاربران واقعا با فهم و سطح بالای این انجمن)
اگر شوخی من رو جدی گرفتید معذرت میخوام و امیدوارم به عنوان متلک به نظر شما نیومده باشه . اصلا هم از اینکه شما احساس می کنید دیگران رو چون تنبیه کردید الان باید دلیلی بیارید و توضیح بدید خوشحال نیستم و باید بگم که شما توضیحات رو قبلا داده اید. ببخشید از اینکه نوشته هایم نظم منطقی دنبال نمی کنه چون حواسم درست و حسابی جمع نیست آخه امروز به لطف رییس جمهور محبوب حاج حسین 4 بار!!! برق منزلمون رفته و خیلی اذیت شدم!
مرسی
پ ن : حاج حسین شرمنده وقتی داشتیم چت می کردیم برق رفت و یک پیامک واسه شما فرستادم که ریپورتش هم نیومد! در اون مورد هم فقط یه ندا بده و دیگه به فکر بقیه اش نباش. تلفنم رو هم قبلا بهت دادم اگه دورش ننداخته باشی!
پ ن : مطلبی که نوشتم اصلا پاچه خواری نیست و واقعیته!
...
راستی یکی بره بیارت ش اینجا ببینه چقدر حال بهش دادن
...
روزبه جان سالم و تندرست باشی برای 160سال آینده
تمام این خاطرات رو کپی ، پیست کنید توی شهر بندرعباس ...
دمای 58 درجه ، آلمینیوم المهدی ، فوتبال پابرهنه ( یادمه پامو یه بار گذاشتم روی یه قوطی ِ یخمککک! بعد زیرش زنبور گاوی بود ، کف پامو زد !!! ) ... با دوچرخه تند میرفتیم ، بعد برگای درخت نخل رو میگرفتیم عین میمون تاب میخوردیم و پدر دوچرخه در میومد و واسه خودش چند متر اون طرف تر میافتاد !!! بالا رفتن از درخت نخل ، با وجود داشتن ِ تنه ی شل ، میرفتیم بالا و آخرشم زخمی میشدیم ... ما که چسبیده به دریا بودیم و میرفتیم دم ساحل ماهیگیری هر جمعه ... یادش بخیر ، یه روزی بر میگردم اونجا ... همه چی خوب بود
دمتون گرم ، مارو یاد اون زمانا انداختید ...
تمام این خاطرات رو کپی ، پیست کنید توی شهر بندرعباس ...
دمای 58 درجه ، آلمینیوم المهدی ، فوتبال پابرهنه ( یادمه پامو یه بار گذاشتم روی یه قوطی ِ یخمککک! بعد زیرش زنبور گاوی بود ، کف پامو زد !!! ) ... با دوچرخه تند میرفتیم ، بعد برگای درخت نخل رو میگرفتیم عین میمون تاب میخوردیم و پدر دوچرخه در میومد و واسه خودش چند متر اون طرف تر میافتاد !!! بالا رفتن از درخت نخل ، با وجود داشتن ِ تنه ی شل ، میرفتیم بالا و آخرشم زخمی میشدیم ... ما که چسبیده به دریا بودیم و میرفتیم دم ساحل ماهیگیری هر جمعه ... یادش بخیر ، یه روزی بر میگردم اونجا ... همه چی خوب بود
دمتون گرم ، مارو یاد اون زمانا انداختید ...
یه مدت هم من به صنعت دمپایی پاره میپرداختم! یعنی با دوستان میرفتیم دمپایی های مردم رو تک میزدیم و میبردیم به عنوان پلاستیک کهنه میفروختیم و چقدر هم حال میداد! .
یه کار جواد دیگه هم میکردیم تمرین تک چرخ با دوچرخه شماره 20. تیر کمون که خیلی دیگه مدت زمان زیادی رو دور بود. ر.
باشه مارو سوژه کنید
احیاناً سمت محله ما که نیومدید ؟
چون یک بار دمپایی های منو بردند !!! :blink:
پس بگووووو . حالا فهمیدم کی بردتشون .
نامرد فروختی باهاش رفتی پاکت پی سی خریدی ؟ :lol:
( فقط یک شوخی بود امیدوارم که نناراحتید )
آخ آخ گفتی تک چرخ . یک ماجرا سریع براتون بگم که ما هم در دوران طفولیت یک دوچرخه داشتیم که باهاش از این حرکات آکروباتیک انجام میدادیم یک شب تا ساعت 2 نیمه شب توی خیابونها هی تک چرخ زدیمو هی تک چرخ زدیم بالاخره اومدیم خونه خوابیدیم و صبح با دادو بیداد برادر بزرگتر از خواب پریدیم و دیدیم که به به دوچرخه با دوشاخه فرمونه شکسته افتاده کنار حیاط و برادره کلی شاکی که ننه بابای این دوچرخه رو به عذاش نشوندی .
تیر کمون که خیلی دیگه مدت زمان زیادی رو دور بود. یک لاستیک های قهوه ای بود که از صندلی قطار می کندن و خیلی طرفدار داشت بین بچه ها. و همچنین کش سرم (سرم بیمارستانی)
بقول بندریا : م ِ چک ِ بندرم !ای ول کاکو شما هم ب ِ چه ِ جنوبی !!!
اون تریپ دچرخه خیلی با حال بود ( دقایقی خندیدیم) طرفای ما این بازی مد نبود ...
پارسا جان مخلصیم.
من غلط بکنم شما رو سوژه قرار بدم:blush:
در خصوص اون حرکتی که پارسا گفت با دو چرخه انجام میدادن واقعا باید کار سختی باشه. در این زمینه ما تک چرخ میزدیم بعد دوچرخه رو ول می کردیم بره چند متر جلوتر بیفته دیگه اون آفتاب مهتاب رو نمیزدیم. نه تنها من نمیزدم اصلا فکر نمی کنم کسی میتونست این کارو بکنه... اصلا پارسا باید زیمناست میشد:happy:
سلام به بر و بچه های PocketPC. خوبید؟ خوش می گذره توی گفتگوی آزادتون؟
بچه ها نظرتون راجع به این چیه؟
تازگی ها خیلی سر و صدا کرده! به نظرتون می تونه جایگزین مناسبی برای پاکت پی سی باشه؟ (البته فکر کنم باید یه کم کوچک تر بشه که بشه اسمش رو گذاشت پاکت)!
سلام به بر و بچه های PocketPC. خوبید؟ خوش می گذره توی گفتگوی آزادتون؟
بچه ها نظرتون راجع به این چیه؟
تازگی ها خیلی سر و صدا کرده! به نظرتون می تونه جایگزین مناسبی برای پاکت پی سی باشه؟ (البته فکر کنم باید یه کم کوچک تر بشه که بشه اسمش رو گذاشت پاکت)!
قربان اگه این رو میخوای بخری حواست باشه 4 گیگش رو بخری که ایکس پی روش نصب شه. رو این 2 ها نصب نمیشه!!
در ضمن الان 8.9 اینچش با همین وزن و اندازه اومده خیلی بهتره!
صد در صد تایید میشه. دیگه حد و مرز دستگاه ها رو با همدیگه نمیشه خیلی مشخص کرد! الآن یکی توی بازارچه داره Dell X51V می فروشه، من هم مدتها بود که دنبال پاکت خوب بودم، ولی الآن با خودم دارم فکر می کنم که وقتی تا چند ماه دیگه دستگاهی مثل این و یا حتی کوچیک تر از این هم میاد دیگه چرا همچین چیزی آدم بخره، بهتره یه کم صبر کنیم ببینیم تکنولوژی برامون چه خوابی دیده!واقعيت اينه كه اونقدر تكنولوژي داره تند پيش مي ره كه حد فاصل خيلي از دستگاهها با هم داره كم ميشه ! اين همونطور كه تهش نوشته يك ميني لپ تاپه ! اما خوب،الان كامپيوتر هاي جيبي( pocket PC ) دارن جاشون رو با همين نوت بوك ها عوض مي كنن ديگه ! من كه فكر كنم خيلي زود جاي اينكه مجبور باشيم يك لپ تاپ و كلي گوشي و كلي مكافات و ... حمل كنيم،يواش يواش همشون بشه يك دستگاه !
راستي برادر چرا گيم ها اينطوري شده !!!!؟ مني كه هر گيم رو تا ميرسه بازار مي رسوندم تهش چرا 7-8 ماهه از هيچ گيمي لذت نمي برم
آره ایناهاش.قربان اگه این رو میخوای بخری حواست باشه 4 گیگش رو بخری که ایکس پی روش نصب شه. رو این 2 ها نصب نمیشه!!
در ضمن الان 8.9 اینچش با همین وزن و اندازه اومده خیلی بهتره!
صد در صد تایید میشه. دیگه حد و مرز دستگاه ها رو با همدیگه نمیشه خیلی مشخص کرد! الآن یکی توی بازارچه داره Dell X51V می فروشه، من هم مدتها بود که دنبال پاکت خوب بودم، ولی الآن با خودم دارم فکر می کنم که وقتی تا چند ماه دیگه دستگاهی مثل این و یا حتی کوچیک تر از این هم میاد دیگه چرا همچین چیزی آدم بخره، بهتره یه کم صبر کنیم ببینیم تکنولوژی برامون چه خوابی دیده!
در مورد گیم هم کلا این حالت افسردگی بعضی موقع ها به سراغ گیم بازها میاد! یه راه خوبش اینه که تغییر ژانر بدی، مثلا اگه تا حالا FPS بازی می کردی بزنی یه دفعه توی خط استراتژی! اون وقت برات میشه یه لذت جدید و تا مدت ها باهاش حال می کنی. اتفاقی که دقیقا برای من افتاد، منی که اصلا غیر شوتر گیم نمی زدم یه دفعه شدم استراتژی باز و RPG باز و کل سال 2006 رو من فقط Oblivion بازی کردم! (یادش به خیر)
خلاصه نگران نباش حل میشه. :happy:
كلاه شرعي