ali/24
Registered User
من دقیقا نمی دونم عشق اولم کی بوده :general602:
ولی خب هر کدومشون برگردن خوش اومدن
ولی خب هر کدومشون برگردن خوش اومدن
درود
چند وقتی بود می خواستم به اینجا سر بزنم ببینم در چه حالست که یادم آمد به این نوشته زیبای شما و اینکه با وجود خیانت،کاری کردید که هم آرامش بخش بوده و هم انساندوستانه! از هر کسی چنین کاری برنمی آید.
درود
5 سال از اون پست می گذره، من حدود 3.5 سال هست که ازدواج کردم!
عشق اول هم کماکان تنهاست و با کسی وارد رابطه نشده، توی این مدت چند بار خیلی کوتاه در حد حال و احوال با هم تماس داشتیم توی تلگرام و اینستاگرام.
اما نذاشتم بیشتر از این بشه چون به هر حال الان به کسی دیگه متعهد هستم و زندگی مشترکم رو دوست دارم.
اما همین تنهاییش من رو بیشتر عذاب می ده. خودم رو مقصر می دونم و این عذاب همیشه همراهم هست.
با اینکه 10 سال از جدایی می گذره اما خاطرات دست از سرم بر نمی داره!
به قول شهرزاد:
خاطره ها که نمی میرن! می میرن؟
این اتاق تاریکی ذهن آزادترین جای جهانه ...
همه چی از توش میاد و می ره، فکر، رنگ، خیال، خاطره،
مهم اینه که چیو نگه می داری و چی رو می ریزی دور
@Kasandraدرود بر شما!
راستش فکر نمی کردم دیگر به این سو سر بزنید...حدس می زدم دیگر باید وارد زندگی مشترک شده باشید...چقدر خوب و زیبا که از تعهد یاد کردید...به امید اینکه در کنار همسرتان همیشه به خوبی و خوشی زندگی کنید...در مورد عشق اولتان هم باز می گویم این وجدان داشتن شما واقعا بسیار زیبا و پسندیده ست...می دانم که می دانید و متوجه هستید که گرچه برخی خانمها و آقایان شریک زندگی خود را که یافتند دیگر به گذشته تنها به عنوان یک خاطره و نه بیشتر نگاه می کنند اما خب درصدی هم هستند که حرفها و رفتارهای عاشقانه آن روزها و به ویژه قول و قرارهای گذاشته شده را جدی می گیرند تا حدی که نمی توانند یک بار دیگر به یک نفر دیگر بگویند او را از همه بیشتر دوست دارند...البته امیدوارم این گفته ها شما را درگیر نکند چرا که تعهد دارید ولی همین که دربرابر عشق اول و سرنوشت ایشان هنوز احساس مسئولیت می کنید خود بسیار زیبا و ستودنیست!شاید ایشان هم یک روز بتواند به این نتیجه برسد که اگر قرار بود با هم باشید شما نمی توانستید و نمیشد از ایشان دل بکنید...امیدوارم..این را از صمیم قلبم می گویم که خدا کند به زودی کسی پیدا بشود که بتواند ایشان را از عشقی همیشگی مطمئن کند...کسی که یک بار دیگر این باور را در ایشان زنده کند...این گونه هر دو به آرامش دست پیدا خواهید کرد...
درود بر شما و عذرخواهی به خاطر تاخیر پیش آمده@Kasandra
سلام
یه سوال داشتم، چون شما خانم هستین و از کاربرای قدیمی سایت هستین و بارها دیدم به کاربرای دیگه مشاوره میدین خواستم با شما مشورت کنم اما پیام خصوصیتون بسته است!
سوالم در مورد رفتار دختریه که قصد داشتم باهاش ازدواج کنم. اصلا رفتارشو درک نمیکنم.
کاری کرد که به نظر من اصلا منطقی نیست ولی میخوام نظر یه خانوم رو هم بدونم که اگه در این شرایط قرار میگرفت چقدر احتمال داشت مثل اون رفتار کنه.
خیلی راحت نیستم پابلیک صحبت کنم چون نمیخوام آشناهام تو پی تی کل داستان رو با جزئیات بدونن!
وقتی هیچی نداری نه کار داری , نه پول داری , نه خونه , نه سرمایه
و اون وق یه دختری عاشقت باشه بدجور و پات باشه تا همه چی
اون وقت تو عذابی چون میدونی بدرد نمیخوری و زندگی اون دختر خراب میشه اما اون دختر عاشقته و تو ام عاشقشی
هر کاری از دستت بر میاد میکنی تا دختره خوشبخت شه اما نمیشه
بدترین حالت اینه و چیزی برات نمیونه جز رنجش و فشار فکری و عصبی
آخ که این نوشته پس از مدتها آتش نهفته شده زیر خاکستر را دوباره زنده کرد...
در این لحظه تنها چیزی که می توانم بنویسم رونوشتی از یکی از زیباترین ترانه هاییست که تا این لحظه شنیده و خوانده ام:
ترانه سرا: ایرج جنتی عطایی
پل
برای خواب معصومانه ی عشق
کمک کن بستری از گل بسازیم
برای کوچ شب هنگام وحشت
کمک کن با تن هم پل بسازیم
کمک کن سایه بونی از ترانه
برای خواب ابریشم بسازیم
کمک کن با کلام عاشقانه
برای زخم شب مرهم بسازیم
بذار قسمت کنیم تنهاییمونو
میون سفره ی شب تو با من
بذار بین من و تو ، دستای ما
پلی باشه واسه از خود گذشتن
تورو میشناسم ای شبگرد عاشق
تو با اسم شب من آشنایی
از اندوه و تو و چشم تو پیداست
که از ایل و تبار عاشقایی
تورو میشناسم ای سر در گریبون
غریبگی نکن با هق هق من
تن شکستتو بسپار به دست
نوازشهای دست عاشق من
بذار قسمت کنیم تنهاییمونو
میون سفره ی شب تو با من
بذار بین من و تو دستای ما
پلی باشه واسه از خود گذشتن
به دنبال کدوم حرف و کلامی
سکوتت گفتنه تمام حرفاست
تورو از طپش قلبت شناختم
تو قلبت قلب عاشقهای دنیاست
تو با تن پوشی از گلبرگ و بوسه
منو به جشن نور و آینه بردی
چرا از سایه های شب بترسم
تو خورشید و به دست من سپردی
کمک کن جاده های مه گرفته
من مسافرو از تو نگیرن
کمک کن تا کبوترهای خسته
روی یخ بستگی شاخه نمیرن
کمک کن از مسافرهای عاشق
سراغ مهربونی رو بگیریم
کمک کن تا برای هم بمونیم
کمک کن تا برای هم بمیریم
بذار قسمت کنیم تنهاییمونو
میون سفرهء شب تو با من
بذار بین من و تو ، دستای ما
پلی باشه واسه از خود گذشتن
خوشبختانه یافتن اجرای آن با صدایی جادویی هم کار دشواری نیست.
خب ببینید وقتی شما را تا این اندازه دوست دارد که نمی تواند با کس دیگری باشد درست هم نیست وادارش کنید چنین کند! شما هم البته حق دارید نگران سرنوشتش باشید اما خب این روزها هم همه که از خودشان خانه ندارند. درستست پولتان را از دست داده اید اما خب دست کم کار که می کنید. اگر ایشان هم کار کنند که می توانید کم کم با هم زندگیتان را بسازید. نیازی هم نیست که حتما همان اول به عقد و عروسی بیانجامد. دست کم او را از خود نرانید و به فکر چاره باشید.من تو همچین موقعیتی هستم , و اون وشته شرح حال من بود
از اون ور میدونی اون دختر دوستت داره که خواستگاراش که واقعا از من خیلی سرترن رو رد کرده بخاطر من
بار ها به اصطلاح دعوا ها راه انداختم تا بره ( خودم از درون زجه میدم ) تا حداقل آینده ای داشته باشه چون جز خوشبختیش چیزیو نمیخوام
اما 1 سال خورده ای هنوز هست و هر چی میشه فقط اشک میریزه و میگه دوستت دارم
بار ها بار ها با خودم فکر کردم واقعا بدبخت و بی عرضه ام
نمیگم اون دختر خیلی زیباست مثل اینا که تو ایسنتا میبینم - یه دختر عادی کاملا معمولی با قلب و روحی بزرگ که به چشم من بهترین و بینشیر ترین دختر دنیاست
و خوب من پولی که داشتم طی کلاه برداری از دست دادم هیچی ندارم مفلصم
نمیدونم چیکار کنم , دختری که دوستش دارم و اون صبح تا شب قربون صدقه ام میره و میگه تو هر شرایطی باهاتم
و ....................
کاش وضع مالیم بهتر بود حداقل پول داشتم یه مسکن مهر بخرم
خب ببینید وقتی شما را تا این اندازه دوست دارد که نمی تواند با کس دیگری باشد درست هم نیست وادارش کنید چنین کند! شما هم البته حق دارید نگران سرنوشتش باشید اما خب این روزها هم همه که از خودشان خانه ندارند. درستست پولتان را از دست داده اید اما خب دست کم کار که می کنید. اگر ایشان هم کار کنند که می توانید کم کم با هم زندگیتان را بسازید. نیازی هم نیست که حتما همان اول به عقد و عروسی بیانجامد. دست کم او را از خود نرانید و به فکر چاره باشید.
کار مهمتر از خانه ست. بهترست همه تلاشتان را برای بازگردادن پول از دست رفته بکنید هم تا جایی که امکان دارد نگذارید بی کار بمانید. اینها که جور بشود خانه هم در مراحل بعد.درسته
یه بارم گفت دوست داری وقتی ازدواج کردی زنت عاشق یکی دیگه باشه به فکر اون باشه؟ گفتم نه -- گفتم منم همینم
ولی از این ور انقدر خوب و پاکیه که حتی بهش دست نزدم تا الان و نخواستم سو استفاده ای کنم - از سرنوشتش میترسم
ولی ن مینی که کل دارو ندارم به زور به 2 میلیون میرسه - نزدیک 200 میلیونم پریده رفته معلوم نیست یه بخش کوچیکی از اون پول بر میگرده یا نه
اتفاقا الان بیکارم
و از همین فرصت استفاده کردم افتادم دنیال معامله ملک تا ببینم میشه یه پول در آورد پول درآورد برا خرید خونه ارزون قیمت
درود بر شما و عذرخواهی به خاطر تاخیر پیش آمده
راستش هر از گاهی به اینجا سر می زنم.در مورد خانمی که می خواستید با ایشان ازدواج کنید هم احساس میکنم کاش پیش از هر کس دیگری از خود ایشان دلیل رفتارشان را بپرسید.به هر حال آن اندازه به هم نزدیک شده بودید و به دلتان نشسته بودند که بخواهید همسرتان بشوند. البته این را هم به یاد داشته باشید که با گذر زمان شرایط دگرگون میشوند و همینطور انسانها.پس شاید بهتر باشد با چوب گذشته کسی را از خود نرانید یا دست کم فرصت یکی دو گفتگوی دیگر به ایشان بدهید.
درودسلام
ممنون بابت پاسختون
راستش در شرایط فعلی شرایط صحبت رودررو رو با ایشون ندارم.
از طریق پیامک و تلگرام خیلی ازشون پرسیدم و جواب هایی هم شنیدم ولی نمی تونم دلایل ایشون رو درک کنم.
بارها سعی کردم خودم رو جای ایشون بذارم ولی بازم درک نمیکنم.
یه اتفاق خیلی مهم افتاد که همه باورهامو در مورد ایشون به هم ریخت.
کاش میشد تو پیام خصوصی شرایط رو دقیق تر توضیح بدم.
درود
خواهش میکنم.راستش تا نوشته پیشین گمان می کردم آن اندازه به هم نزدیک شده باشید که همدیگر را درک کنید. اگر تا این اندازه فاصله میان شماست که یک رویداد همه باورهای شما در مورد ایشان را به هم ریخته خب پس آن اندازه به ایشان علاقه ندارید یا هنوز یه شناخت بیشتر نیاز است. اما این که دلیل کارشان را پس از توضیح دادنهای ایشان درک نمی کنید هم راستش کار ازدواج را برایتان دشوارتر می سازد.اگر با همه اینها تصمیمتان برای ازدواج جدیست خب پس برای گفتگو با ایشان باید چاره ای اندیشید چرا که دیر یا زود باید این کار انجام بشود.
در مورد پیام خصوصی هم شرمنده چرا که در حال حاضر امکان پذیر نیست.
ممنون بابت راهنمایی
با درودی دوباره
راستش از آن روز تا این لحظه نتوانستم شما، ایشان و مساله پیش آمده را فراموش کنم. امیدوارم بتوانم کمکی بکنم.
راستی امروز دوباره این نوشته زیبا در امضای مدیر گرامی جناب Wonnin بزرگوار دیدم و حیفم آمد آن را اینجا ننویسم:
وقـتــے دو قــلــ♥ــب بـــرای یـڪـدیگـــر بـتـپــد … هیچ فاصلـــ ــہ اے دور نیسـﭞ …
هیچ زمانے زیــــاد نیسـﭞ … و هیچ عشـــ♥ـــق دیگرے نمے تواند آن دو را از هم دور کند !!
محڪـم تریـטּ برهاטּ عشــ♥ـــق اعتمــــــــــــــ♥ــــــــــــاد اسـﭞ …
درودسلام
ممنون بابت توجه شما
راستش مسئله خیلی پیچیده تر از یه اختلاف نظر، سوء تفاهم و ... هست.