برگزیده های پرشین تولز

زیبا ترین شعرهایی که تا به حال خواندید یا شنیدید

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
گفته مي‌شد: « هر كه با ما نيست با ما دشمن است!»
گفتم: آري، اين سخن فرموده اهريمن است!

اهل معنا، اهل دل، با دشمنان هم دوستند،

اي شما، با خلق دشمن! قلب تان از آهن است؟!



"فریدون مشیری"
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
در این خاک، در این خاک

در این مزرعه ی پاک

به جز عشق، به جز مهــــــر

دگر بذر نکاریم...


"مولانا"
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
مــن،
انــاری را مــی کنــم، دانــه!

بــه دل مــی گــویــم،

خــوب بــود ایــن مــردم،

دانــه هــای دلشــان، پیــدا بــود . . .



"سهراب سپهری"
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
اگر عمر گل

هفته ای بیش نیست

خدایا نه خارم

چرا مانده ام


"فریدون مشیری"
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
گردو از گردی،
گــردو شــد!

لابد ابرو هــم از ابری،

ابــرو!

بیهــوده نیســت کــه همیشــه خیســی،

چشــم مــن . . .


"جواد نوروزی"
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
گفتی که: چو خورشید زنم سوی تو پر
چون ماه شبی می کشم از پنجره سر

اندوه ...

که خورشید شدی ... تنگ غــــروب!

افسوس ...

که مهتاب شدی ... وقت ســــــــحر!


"فریدون مشیری"
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
زندگی در گذر آینه ها جان دارد

با سفرهای پر از خاطره ایمان دارد

زندگی خواب لطیفیست که گل می بیند

اضطراب و هیجانیست که انسان دارد

زندگی کلبه ی دنجیست که در نقشه ی خود

دو سه تا پنجره رو به خیابان دارد

گاه با خنده عجین است و گهی با گریه

گاه خشک است و گهی شر شر باران دارد

زندگی مرد بزرگیست که در بستر مرگ

به شفابخشی یک معجزه ایمان دارد

زندگی حالت بارانی چشمان تو است

که در آن قوس و قزح های فراوان دارد

زندگی آن گل سرخیست که تو می بویی

یک سرآغاز قشنگیست که پایان دارد
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
من نمیگویم درین عالم
گرم پو، تابنده، هستی بخش

چون خورشید باش

تا توانی

پاک، روشن

مثل باران

مثل مروارید باش



"فریدون مشیری"
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
نشاط انگيز و ماتم زايي اي عشق
عجب رسواگر و رسوايي اي عشق
اگر چنگ تو با جاني ستيزد
چنان افتد كه هرگز بر نخيزد
تو را يك فن نباشد ذو فنوني
بلاي عقل و مبناي جنوني
تو ليلي را ز خوبي طاق كردي
گل گلخانه آفاق كردي
اگر بر او نمك دادي تو دادي
بدو خوي ملك دادي تو دادي
لبش گلرنگ اگر كردي تو كردي
دلش را سنگ اگر كردي تو كردي
به از ليلي فراوان بود در شهر
به نيروي تو شد جانانه دهر
تو مجنون را به شهر افسانه كردي
ز هجران زني ديوانه كردي
تو او را ناله و اندوه دادي
ز محنت سر به دشت و كوه دادي
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
چه دل ها كز تو درياي خون است
چه سرها كز تو صحراي جنون است
به شيرين دلستاني ياد دادي
و ز آن فرهاد را بر باد دادي
سر و جان دلشجاي جنون شد
گران كوهي ز عشقش بيستون شد
ز شيرين تلخ كردي كام فرهاد
بلند آوازه كردي نام فرهاد
يكي را بر مراد دل رساني
يكي را در غم هجران نشاني
يكي را همچو مشعل بر فروزي
ميان شعله ها جانش بسوزي
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
خوشا آن كس كه جانش از تو سوزد
چو شمعي پاي تا سر بر فروزد
خوشا عشق و خوشا ناكامي عشق
خوشا رسوايي و بد نامي عشق
خوشا بر جان من هر شام و هر روز
همه درد وهمه داغ و همه سوز
خوشا در سوز عشقي سوختن ها
درون شعله اش افروختن ها
چوعاشق از نگارش كام گيرد
چراغ آرزوهايش بميرد
 

kyle

مدیر بورس و بانکداری
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,432
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ

امروز
نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی، که پس پرده نهان است
گر مرد رهی ؛ غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
تو رهرو دیرینه سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
آبی که بر آسود ، زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از ان روست که خونابه فشان است
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازيچه ایام دل آدمیان است...


هوشنگ ابتهاج
 

kyle

مدیر بورس و بانکداری
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,432
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
با همه لحن خوش آوایی ام
در به در کوچه تنهایی ام
ای دو سه تا کوچه زما دورتر
نغمه تو از همه پرشورتر
کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایه ما می شدی
مایه آسایه ما می شدی
هر که به دیدار تو نائل شود
یک شبه حلال مسائل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه مارا عطشی دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامه جان من است
نامه تو خط امان من است
ای نگهت خواستگه آفتاب
بر من ظلمت زده یک شب بتاب
پرده برانداز زچشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یار و مددکار ما
کی و کجا وعده دیدار ما
آقاسی
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
ﺑﺎﺯ ﺁ ﺑﺎﺯ ﺁ ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﺎﺯ ﺁ
<ﮔﺮ ﮐﺎﻓﺮ ﻭ ﮔﺒﺮ ﻭ ﺑﺖ ﭘﺮﺳﺘﯽ ﺑﺎﺯ ﺁ
ﺍﻳﻦ ﺩﺭﮔﻪ ﻣﺎ ﺩﺭﮔﻪ ﻧﻮﻣﻴﺪﯼ ﻧﻴﺴﺖ
<ﺻﺪ ﺑﺎﺭ ﺍﮔﺮ ﺗﻮﺑﻪ ﺷﮑﺴﺘﯽ ﺑﺎﺯ ﺁ
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
ﻭﺻﻞ ﺗﻮ ﮐﺠﺎ ﻭ ﻣﻦ ﻣﻬﺠﻮﺭ ﮐﺠﺎ
<ﺩﺭﺩﺍﻧﻪ ﮐﺠﺎ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻣﻮﺭ ﮐﺠﺎ
ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺯ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺑﺎﮐﯽ
<ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﮐﺠﺎ ﻭ ﺁﺗﺶ ﻃﻮﺭ ﮐﺠﺎ
 

afshin5

Registered User
تاریخ عضویت
5 اکتبر 2012
نوشته‌ها
1,977
لایک‌ها
1,548
محل سکونت
tehran
اين شفق است يا فلق؟ مغرب و مشرقم بگو

من به كجا رسيده ام؟ جان دقايقم بگو


آيينه در جواب من باز سكوت مي كند

باز مرا چه مي شود؟ اي تو حقايقم بگو


جان همه شوق گشته ام طعنه ي ناشنيده را

در همه حال خوب من با تو موافقم بگو

پاك كن از حافظه ات شور غزلهاي مرا

شاعر مرده ام بخوان گور علايقم بگو

با من كور و كر ولي واژه به تصوير مكش

منظره هاي عقل را با من سابقم بگو

من كه هر آنچه داشتم اول ره گذاشتم

حال براي چون تويي اگر كه لايقم بگو

يا به زوال مي روم يا به كمال مي رسم

يكسره كن كار مرا بگو كه عاشقم بگو
 

bortez

Registered User
تاریخ عضویت
27 اکتبر 2012
نوشته‌ها
856
لایک‌ها
480
عشق آمد و گرد فتنه بر جانم بیخت
عقلم شد و هوش رفت و دانش بگریخت

زین واقعه هیچ دوست دستم نگرفت
جز دیده که هر چه داشت بر پایم ریخت
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﺪﺍﻳﺎ
<ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯ
ﭼﻪ ﻣﯽ ﺟﻮﻳﺪ ﻧﮕﺎﻩ ﺧﺴﺘﻪٔ ﻣﻦ
<ﭼﺮﺍ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﻳﻦ ﻗﻠﺐ ﭘﺮ ﺳﻮﺯ

<
ﺯ ﺟﻤﻊ ﺁﺷﻨﺎﻳﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﺮﻳﺰﻡ
<ﺑﻪ ﮐﻨﺠﯽ ﻣﯽ ﺧﺰﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ
ﻧﮕﺎﻫﻢ ﻏﻮﻃﻪ ﻭﺭ ﺩﺭ ﺗﻴﺮﮔﻴﻬﺎ
<ﺑﻪ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ ﮔﻮﺵ

<
ﮔﺮﻳﺰﺍﻧﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ
<ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﻫﻤﺪﻡ ﻭﻳﮑﺮﻧﮓ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﺑﺎﻃﻦ ﺍﺯ ﻓﺮﻁ ﺣﻘﺎﺭﺕ
<ﺑﻪ ﺩﺍﻣﺎﻧﻢ ﺩﻭ ﺻﺪ ﭘﻴﺮﺍﻳﻪ ﺑﺴﺘﻨﺪ

<
ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩﻡ ، ﮐﻪ ﺗﺎ ﺷﻌﺮﻡ ﺷﻨﻴﺪﻧﺪ
<ﺑﻪ ﺭﻭﻳﻢ ﭼﻮﻥ ﮔﻠﯽ ﺧﻮﺷﺒﻮ ﺷﮑﻔﺘﻨﺪ
ﻭﻟﯽ ﺁﻥ ﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ
<ﻣﺮﺍ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﺪ ﻧﺎﻡ ﮔﻔﺘﻨﺪ

<
ﺩﻝ ﻣﻦ ، ﺍﯼ ﺩﻝ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪٔ ﻣﻦ
<ﮐﻪ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﯼ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺑﻴﮕﺎﻧﮕﯽ ﻫﺎ
ﻣﮑﻦ ﺩﻳﮕﺮ ﺯ ﺩﺳﺖ ﻏﻴﺮ ﻓﺮﻳﺎﺩ
<ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ، ﺑﺲ ﮐﻦ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﻮﺍﻧﮕﯽ ﻫﺎ

فروع فرخزاد
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
فروع فرخزاد

ﺑﺎﺯ ﺩﺭ ﭼﻬﺮﻩٔ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺧﻴﺎﻝ
<ﺧﻨﺪﻩ ﺯﺩ ﭼﺸﻢ ﮔﻨﺎﻩ ﺁﻣﻮﺯﺕ
ﺑﺎﺯ ﻣﻦ ﻣﺎﻧﺪﻡ ﻭ ﺩﺭ ﻏﺮﺑﺖ ﺩﻝ
<ﺣﺴﺮﺕ ﺑﻮﺳﻪٔ ﻫﺴﺘﯽ ﺳﻮﺯﺕ

<
ﺑﺎﺯ ﻣﻦ ﻣﺎﻧﺪﻡ ﻭ ﻳﮏ ﻣﺸﺖ ﻫﻮﺱ
<ﺑﺎﺯ ﻣﻦ ﻣﺎﻧﺪﻡ ﻭ ﻳﮏ ﻣﺸﺖ ﺍﻣﻴﺪ
ﻳﺎﺩ ﺁﻥ ﭘﺮﺗﻮ ﺳﻮﺯﻧﺪﻩٔ ﻋﺸﻖ
<ﮐﻪ ﺯ ﭼﺸﻤﺖ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺗﺎﺑﻴﺪ

<
ﺑﺎﺯ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﻣﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﻴﺎﻝ
<ﺻﻮﺭﺕ ﺷﺎﺩ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻘﺶ ﻧﻤﻮﺩ
ﺑﺮ ﻟﺒﺎﻧﺖ ﻫﻮﺱ ﻣﺴﺘﯽ ﺭﻳﺨﺖ
<ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻋﻄﺶ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺑﻮﺩ

<
ﻳﺎﺩ ﺁﻥ ﺷﺐ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻡ ﻭ ﮔﻔﺖ
<ﺩﻝ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺩﻟﺖ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪٔ ﻋﺸﻖ
ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺩﻳﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭼﺸﻢ ﺳﻴﺎﻩ
<ﻧﮕﻬﯽ ﺗﺸﻨﻪ ﻭ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪٔ ﻋﺸﻖ

<
ﻳﺎﺩ ﺁﻥ ﺑﻮﺳﻪ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻭﺩﺍﻉ
<ﺑﺮ ﻟﺒﻢ ﺷﻌﻠﻪٔ ﺣﺴﺮﺕ ﺍﻓﺮﻭﺧﺖ
ﻳﺎﺩ ﺁﻥ ﺧﻨﺪﻩٔ ﺑﻴﺮﻧﮓ ﻭ ﺧﻤﻮﺵ
<ﮐﻪ ﺳﺮﺍﭘﺎﯼ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺳﻮﺧﺖ

<
ﺭﻓﺘﯽ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﻦ ﻣﺎﻧﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ
<ﻋﺸﻘﯽ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺑﻪ ﻧﻮﻣﻴﺪﯼ ﻭ ﺩﺭﺩ
ﻧﮕﻬﯽ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﺩﺭ ﭘﺮﺩﻩٔ ﺍﺷﮏ
<ﺣﺴﺮﺗﯽ ﻳﺦ ﺯﺩﻩ ﺩﺭ ﺧﻨﺪﻩٔ ﺳﺮﺩ

<
ﺁﻩ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﺯ ﺑﺴﻮﻳﻢ ﺁﻳﯽ
<ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﮐﻒ ﻧﺪﻫﻢ ﺁﺳﺎﻧﺖ
ﺗﺮﺳﻢ ﺍﻳﻦ ﺷﻌﻠﻪٔ ﺳﻮﺯﻧﺪﻩٔ ﻋﺸﻖ
<ﺁﺧﺮ ﺁﺗﺶ ﻓﮑﻨﺪ ﺑﺮ ﺟﺎﻧﺖ
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
گله ميکرد ز مجنون ليلي
که شده رابطه مان ايميلي

حيف از آن رابطه ي انساني
که چنين شد که خودت ميداني

عشق وقتي بشود داتکامي
حاصلش نيست بجز ناکامي

نازنين خورده مگر گرگ ترا
برده يا دات نت و دات ارگ ترا

بهرت ايميل زدم پيشترک
جاي سابجکت نوشتم به درک

به درک گر دل من غمگين است
به درک گر غم من سنگين است

به درک رابطه گر خورده ترک
قطع آنهم به جهنم به درک

آنقدر دلخور از اين ايميلم
که به اين رابطه هم بي ميلم

مرگ ليلي نت و مت را ول کن
همه را جاي OK کنسل کن

OFFکن کامپيوتر را جانم
يار من باش و ببين من ON ام

اگرت حرفي و پيغامي هست
روي کاغذ بنويسش با دست

نامه يک حالت ديگر دارد
خط تو لطف مکرر دارد

خسته از font و ز format شده ام
دلخور از گِردِلي @ (ات) شده ام …


کرد ريپلاي به ليلي مجنون
که دلم هست از اين سابجکت خون

باشه فردا تلفن خواهم کرد

هرچه گفتي که بکن خواهم کرد

زودتر پيش تو خواهم آمد
هي مرتب به تو سر خواهم زد

راست گفتي تو عزيزم ليلي
ديگر از من نرسد ايميلي

نامه اي پست نمودم بهرت
به اميدي که سرآيد قهرت
 
بالا