برگزیده های پرشین تولز

شعرها و نثرهای کوتاه و زیبا

seoyar

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2014
نوشته‌ها
41
لایک‌ها
21
سن
36
محل سکونت
اينترنت
همیشه که باشی، خسته می شوند؛

مردمانی که اگر نباشی، می گویند: بی معرفتی ...!
 

seoyar

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2014
نوشته‌ها
41
لایک‌ها
21
سن
36
محل سکونت
اينترنت
متاسفانه بعضی ها هستند که :

بی غذا ، دو ماه دوام می آورند ؛
بی آب ، دو هفته ؛
بی هوا ، چند دقیقه ؛
و
بی "وجـــدان" ، خـیلی ...
 

seoyar

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2014
نوشته‌ها
41
لایک‌ها
21
سن
36
محل سکونت
اينترنت
دریا اگر سر می زند بر سنگ ، حق دارد

تنها دوای درد عاشق ناشکیبایی است !
 

seoyar

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2014
نوشته‌ها
41
لایک‌ها
21
سن
36
محل سکونت
اينترنت
اگه قرار بود هرکسی بزرگترین غمش رو برداره و ببره تحویل بده، با دیدن غمهای دیگران آهسته غمش رو در جیبش میگذاشت و به خونه بر می گشت
 

seoyar

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2014
نوشته‌ها
41
لایک‌ها
21
سن
36
محل سکونت
اينترنت
نگاه سرد مردم بود و آتش

صدا بین صدا گم بود و آتش

بجای تسلیت با دسته گل

هجوم قوم هیضم بود و آتش
 

seoyar

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2014
نوشته‌ها
41
لایک‌ها
21
سن
36
محل سکونت
اينترنت
وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم، وقتی که دیگر رفت من به انتظارآمدنش نشستم، وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست داشته باشد من او را دوست داشتم، وقتی که او تمام کرد من شروع کردم ، وقتی او تمام شد من آغاز شدم وچه سخت است تنها شدن!
 

seoyar

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2014
نوشته‌ها
41
لایک‌ها
21
سن
36
محل سکونت
اينترنت
من باور دارم که همیشه باید کسانى که؛

صمیمانه دوستشان دارم را با کلمات و عبارات زیبا و دوستانه ترک گویم؛

زیرا ممکن است آخرین ‌بارى باشد که آن‌ها را مى‌بینم؛
 

seoyar

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2014
نوشته‌ها
41
لایک‌ها
21
سن
36
محل سکونت
اينترنت
بهار که می آید ، دستان باد بوی شکوفه می دهد. جوانه های تک درخت باغچه، با نوازش نسیم جان می گیرند.

آرام و آهسته.

خدایا، رویش یک دانه تمام عظمت تو را فریاد می زند.
 

seoyar

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2014
نوشته‌ها
41
لایک‌ها
21
سن
36
محل سکونت
اينترنت
گاه گاهی دل من میگیرد،

بیشتر وقت غروب...،آن زمانی که خدا نیز پر از تنهاییست

و اذان در پیش ست...

من وضو خواهم ساخت..

از خدا خواهم خواست که تو تنها نشوی....

و دلت پر ز خوشی های مداوم باش..
 

seoyar

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2014
نوشته‌ها
41
لایک‌ها
21
سن
36
محل سکونت
اينترنت
عشق اگرباتوبیایدبهپرستاریمن
شب هجران نکند قصد دل آزاری من

روزگاری که جنون رونق بازارم بود
تو نبودی که بیایی به خریداری من

برگ پاییزیم و خسته دل از باد خزان
باغبان نیز نیامد پیِ دلداری من

اشک گرم و غم عشق آمد و جانا چه کنم
گر به فردا نرسد این شب بیداری من

من و دیوانگی و مهر و وفا یار شدیم
تا تو باشی و من و عشق و وفاداری من

عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من
قصه ی عشق شود قصه ی بیماری من
 

seoyar

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2014
نوشته‌ها
41
لایک‌ها
21
سن
36
محل سکونت
اينترنت
دست از پا خـــــــــطا کنی

تعویضــــــــــــ میشوی ...

همین حوالــــــــی کسی شبیـــــه توست (!)

این است پیــــــــام عشق های امـــــــــــروزی !
 

seoyar

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2014
نوشته‌ها
41
لایک‌ها
21
سن
36
محل سکونت
اينترنت
برای من

یک فنجان غروب

برای میهمان

یک فنجان پاییز بریز

لب سوز باشد

- باران؟

- ببارد

اما ریز

- مطرب؟

- بیاید

آنکه دستی به جعد یار دارد نیز.
 

seoyar

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
2 سپتامبر 2014
نوشته‌ها
41
لایک‌ها
21
سن
36
محل سکونت
اينترنت
رسیده ام به خدایی که اقتباسی نیست

شریعتی که در آن حکم ها قیاسی نیست

خدا کسی است که باید به دیدنش بروی

خدا کسی که از آن سخت می هراسی نیست

به عیب پوشی و بخشایش خدا سوگند

خطا نکردن ما غیر ناسپاسی نیست

به فکر هیچ کسی جز خودت مباش ای دل

که خودشناسی تو جز خداشناسی نیست

دل از سیاست اهل ریا بکن، خود باش

هوای مملکت عاشقان سیاسی نیست
 

فنا

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
6 دسامبر 2014
نوشته‌ها
56
لایک‌ها
129
نوشته هاتون خيلي زيبا بودن...ولي سه تا پست بيشتر نذاريد...با احترام فنا....
 

AMD.POWER

مدیر بخش کامپیوتر
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
44
محل سکونت
طهران
با يک فرياد تو
همه پرندگان
پرواز کردند
و با يک نگاه تو
کوهها بر جاي
ماندند
و موج ها همچنان در کف
دستان تو
مي خروشند

بيژن جلالي
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
گوش کن،جاده صدا میزند،از دور قدم های تو را .....
چشم تو زینت تاریکی نیست....
پلک هارا بتکان ، کفش به پا کن و بیا.....
بیا تا جایی که، پر ماه به انگشت تو هشدار دهد...
و زمان روی کلوخی بنشیند با تو ...
و مزامیر شب اندام تو را، مثل یک قطعه ی آوار به خود جذب کنند....
پارسایی ست در ان جا که تو را خواهد گفت:
بهترین چیز، رسیدن به نگاهیست، که از حادثه ی عشق تر است...


سهراب سپهری
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
هنوز گردش چشمی نبرده از هوشت
که یاد خویش هم از دل شود فراموشت

تو از سیاهی شب های ما چه غم داری
که آفتاب دمیده است از بناگوشت

مگر به دامن گل سر نهاده ای شب دوش
که آید از نفس غنچه بوی آغوشت

رهی اگرچه لب از گفتگو فروبستی
هزار شکوه سراید نگاه خاموشت!!
 

Codes

Registered User
تاریخ عضویت
16 سپتامبر 2014
نوشته‌ها
532
لایک‌ها
411
چتر سفيد و قرمز
زرد و بنفش و آبي
مثل شكوفه هاي
سيب و به وگلابي
روي سربچه هاست
تو راه كودكستان
تو فصل پاييز شده
مدرسه ها گلستان
بارون مياد جَرجَر
تو كوچه و خيابون
شر شر آب مي خونه
رسيده فصل بارون
 
بالا