برگزیده های پرشین تولز

صادق هدايت - نامي به بلنداي ادب ايران

ehsanescence

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
23 جولای 2007
نوشته‌ها
6
لایک‌ها
0
با تشکر از دوستان علاقه مند به فرهنگ و ادب ایران به خاطر ایجاد چنین گفتگویی درباره یکی از نبوغ تاریخ ادبیات کشورمان.
من از ابتدا بحث هایی را که در مورد صادق هدایت شده بود مطالعه کردم و خوشحالم که اگر در جامعه و رسانه های عمومی فضای کافی برای چنین گفتمان هایی نیست اما به خاطر وجود ابزارهای عصر فن آوری (که به نوبه خود می توانند آسیب های فراوانی هم به جای بگذارند! ) شاهد بحث و تبادل نظر "آزاد و بدور از تنش" اهالی مطالعه و قلم هستیم! تالارهای گفتمان اینترنتی فضای بسیار خوبی برای بحث و گفتگوی اعضای خود را فراهم کرده اند. امیدوارم در این تالارها شاهد بحث های فرهنگی و ادبی بیشتری باشیم و از وقت "آنلاین" خود بهره بیشتری ببریم.
قصد ندارم سخن را به درازا بکشانم. یکی از دوستان در مورد اینکه هدایت شعر می گفته یا خیر اظهار نظر کرده بود و این طور که بنده دیدم پاسخ مناسبی در این رابطه داده نشده. مسلما همه هدایت را به عنوان نویسنده می شناسیم نه شاعر. اما ایشان تراوشات "شعرگونه"ای نیز از خود به جای گذاشته که برای شخص بنده بسیار جالب و منحصر به فرد بود! جهت اطلاع ( و یا یادآوری) خدمت دوستان عرض می کنم که از صادق هدایت کتابی به نام "وغ وغ ساهاب" چاپ شده که شامل اشعار ایشان و برخی مطالب طنز دیگر می شود. البته این که مطالب این کتاب واقعا "شعر" (به معنای دقیق و اصولی آن) هستند یا خیر به عهده خواننده است! آنچه من از مطالعه کتاب مذکور برداشت کردم این بود که هدایت سعی در مطرح کردن طنزهای تلخ و واقع گرایانه اجتماعی خود با استفاده از قالبی ساختگی در شعر بوده است. در واقع نوعی ساختار شکنی آگاهانه در شعر فارسی که به تلخی طنزهای مورد نظر نویسنده کمک کرده و در عین حال زبان روایی ساده ای دارد. البته از متن برخی شعرها این طور بر می آید که هدایت اصولا در پی آن بوده که اصول و مرزها را در شعر از بین ببرد و طوری از آن استفاده کند که مجبور به "پایبندی" از قاعده ای نباشد. به گفته یکی از اساتید ادبیات به نظر می رسد هدایت با این کتاب قواعد و اصول شعر کلاسیک ایران را مورد سوال قرار داده و حتی تمسخر می کند.( لازم به ذکر است که این اشعار همگی "شباهتی" به قالب های شعر کلاسیک ایران دارند.) در ادامه یک نمونه کوتاه از این "اشعار" را به محضر دوستان گرامی تقدیم می کنم. در ضمن، کتاب فوق در کتاب فروشی های کشور موجود است. نسخه ای که بنده تهیه کرده ام چاپ انتشارات بادبادک می باشد.


"قضیه مرثیه شاعر"

یک شاعر عالی قدر بود در کمپانی
که ازو صادر می شد اشعار بی معنی.
آمد یک قضیه اخلاقی و اجتماعی
تو شعر در بیاورد، اما سکته کرد ناگاهی.
اول او کردش سکته ملیح،
بعد سکته وقیح و پس قبیح؛
بالاخره جان به جان آفرین سپرد،
از این دنیای دون رختش رو برداشت و برد:
لبیک حق را این چنین اجابت کرد،
دنیایی را از شر اشعار خودش راحت کرد؛
رفت و با ملایک محشور گردید،
افسوس که از رفقایش دور گردید.
اگر او بود دست ما را از پشت می بست،
راه ترقی را به روی ماها می بست.
از این جهت بهتر شد که او مرد،
گورش را گم کرد و زود تشریفاتش را برد.
اما حالا از او قدردانی می کنیم؛
تا زنده ها بدانند که ما قدردانیم،
قدر اسیران خاک را ما خوب می دانیم.
اگر زنده بود فحشش می دادیم؛
تو مجامع خودمان راهش نمی دادیم.
اما چون تصمیم داریم ترقی بکنیم:
اینست که از مردنش اظهار تاسف می کنیم.​
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
38
محل سکونت
اهواز
الان دارم بوف کور رو می خونم
تصور می کردم موضوعش چیز دیگه ای باشه...حالا شاید در ادامه ش اون چیزی که فکر می کردم باشه
دوست دارم کتاب هایی که "بت"می شن فرای عشق زمینی باشن...
حالا باید تا اخر بخونمش ببینم چی می شه:)
 

Golzarion

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
8 جولای 2006
نوشته‌ها
761
لایک‌ها
8
الان دارم بوف کور رو می خونم
تصور می کردم موضوعش چیز دیگه ای باشه...حالا شاید در ادامه ش اون چیزی که فکر می کردم باشه
دوست دارم کتاب هایی که "بت"می شن فرای عشق زمینی باشن...
حالا باید تا اخر بخونمش ببینم چی می شه:)
بوف کور کتاب خاصی هست با یک روایت خاص. اولین کتابی که از صادق هدایت خوندم همین بود ! ولی بعدها که بقیه ی آثارش رو مطالعه کردم معمولا به دوستانم توصیه می کنم قبل از خوندن بوف کور ابتدا با زبان هدایت آشنا بشن. ( از طریق مطالعه سایر آثار ) و این کتاب رو به عنوان اولین کتاب برای آشنایی با این نویسنده بزرگ معاصر انتخاب نکنند.

این کتاب پیچیدگی های خاص خودش رو داره اما با قدرتی تاثیر گذار زوایای پنهان درون آدم ها رو جستجو می کنه. و از نظر قدرت بیان و تاثیر کلام تحسین برانگیز هست .
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
38
محل سکونت
اهواز
بوف کور کتاب خاصی هست با یک روایت خاص. اولین کتابی که از صادق هدایت خوندم همین بود ! ولی بعدها که بقیه ی آثارش رو مطالعه کردم معمولا به دوستانم توصیه می کنم قبل از خوندن بوف کور ابتدا با زبان هدایت آشنا بشن. ( از طریق مطالعه سایر آثار ) و این کتاب رو به عنوان اولین کتاب برای آشنایی با این نویسنده بزرگ معاصر انتخاب نکنند.

این کتاب پیچیدگی های خاص خودش رو داره اما با قدرتی تاثیر گذار زوایای پنهان درون آدم ها رو جستجو می کنه. و از نظر قدرت بیان و تاثیر کلام تحسین برانگیز هست .

با ادبیاتش اشنایی داشتم
کلا نثرش رو قبول دارم میخکوب می کنه
ولی خوب فکر می کردم موضوعش چیز دیگه باشه
ولی در پایان کتاب حتما نظرم رو می گم:blush:
 

l'avocat

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 آگوست 2007
نوشته‌ها
865
لایک‌ها
27
محل سکونت
Sur la chaise
بوف کور ازون کتابایی هستش که نیاز هست،حتما نقدش خونده بشه،
چیزی که بوف کور رو اثری متمایز کرده،دنیای وهم آلود و مبهمیه که هدایت با هنرمندی بی نظیری اون رو ترسیم میکنه...
حتی جسارتی رو که در ترسیم این دنیا بکار برده در آثار دیگه ش دیده نمیشه!
متاسفانه اون زمانی که خوندمش نشد یه نقد کامل ازش گیر بیارم،و کماکان هم نقدش رو ندارم.اما در اولین فرصت تصمیم دارم بخونمش دوباره ، و لی اینبار به همراه نقدش...
توی یکی از کتابای جمالزاده، به نام "دارالمجانین" خیلی به بوف کور اشاره شده،در واقع هدایت و بوف کورش تم اصلی این داستان محسوب میشن.
 

De Monarch

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 آگوست 2007
نوشته‌ها
2,707
لایک‌ها
17
محل سکونت
Minas Tirith
من هم جز کسانی بودم که "بوف کور" رو به عنوان اولین کتاب هدایت خوندم . در سن و سالی که شاید نباید می خوندم . اون موقع چیزی ازش نفهمیدم و البته بعدها هم که دوباره خوندم چیزی نفهمیدم . هدایت از اون جهت که اولین نویسنده ای بود که من رو با دنیای داستان آشنا کرد برام ارزشمنده . یه مدتی هر چی کتاب ازش دم دست بود می خریدم . یکی دو تا از کتاب های مرتبط با هدایت مثل " آشنایی با صادق هدایت" نوشته ی م.ف.فرزانه رو حتی به خاطر عکس های آخر کتاب که از هدایت گذاشته بود خریدم . محبوب ترین کتاب هدایت هم برای من "حاجی آقا" با اون طنز پررنگ و تلخ هست که توی کتابهای به یاد ماندنی ای که خوندم جا داره




قصد ندارم سخن را به درازا بکشانم. یکی از دوستان در مورد اینکه هدایت شعر می گفته یا خیر اظهار نظر کرده بود و این طور که بنده دیدم پاسخ مناسبی در این رابطه داده نشده. مسلما همه هدایت را به عنوان نویسنده می شناسیم نه شاعر. اما ایشان تراوشات "شعرگونه"ای نیز از خود به جای گذاشته که برای شخص بنده بسیار جالب و منحصر به فرد بود! جهت اطلاع ( و یا یادآوری) خدمت دوستان عرض می کنم که از صادق هدایت کتابی به نام "وغ وغ ساهاب" چاپ شده که شامل اشعار ایشان و برخی مطالب طنز دیگر می شود

خب من فکر نمی کنم اون "قضایا" شعر باشن . اگه لینک / مطلبی رو در این مورد دارید یا کسی داره هم خیلی خوشحال میشم که ببینم . خودم در این مورد چیزی ندیدم / نخوندم ولی کلآ قضیه های این کتاب نه از لحاظ ساختاری و نه از لحاظ وزن و تخیل به شعر نمیخوره . حتی نظم هم نیست . صرفا چینش یه سری واژه به صورت شعر هست .

در مورد کتاب :

آقا این وغ وغ ساهاب به دلیل نوع خاص بیانی که داشت از کتاب هایی بود که توی ذهنم یه برجستگی ای داره .پی نوشت های خاص ش هیچ وقت از یادم نرفت . من اون قضیه ی "چل دخترون" ش رو خیلی خوب به یاد دارم . اونجا که اسامی دخترها رو دونه دونه میگه و بعد پی نوشت میکنه که " البته خیال کرده ایم کمتر کسی اینقدر بیکار است که اون اسم ها رو دونه دونه بشمارد و از ما ایراد بگیرد که چه طور ممکن است که چهل تا دختر پنچاه تا اسم داشته بوده باشند باری چنانکه در این حاشیه مکرر گفته ایم از انجا که اکثریت با نامحققین است ما دل به دریا زده و الابختکی و بدون هیچ غرض شخصی یا امید منفعتی این کار را کردیم و امیدواریم که مچمان گیر نیفتد . توکلنا علی الله"

کتاب خاص و عجیبی بود
 

jerii

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
11 مارس 2007
نوشته‌ها
7,946
لایک‌ها
9,663
سن
38
محل سکونت
اهواز
خوب بوف کور رو خوندم
من مسخ و در گیرم هنوز
عجب نثری عجب چیزی
خیلی لذت بخش بود...برام مهم نبود که می شه ولی همین ترسیم فضاهاش رو خیلی دوست داشتم
کشتن زن رو هم دوست داشتم...یه جورایی کشتن نفس بود...
سردی و تلخی همواش هم قابل لمس بود
خیلی عالی خیلی دوست داشتنی:)
 

amirepsilon

Registered User
تاریخ عضویت
21 ژوئن 2006
نوشته‌ها
455
لایک‌ها
2
محل سکونت
Iran
سلام
خیلی جالب بود برام وقتی دیدم کتابهای صادق هدایت با چاپ جدید پشت شیشه کتابفروشی بود.
داخلش رو که دیدم اسم یکی دو نفر به عنوان تصحیح یا ویرایش بود
کسی در مورد این اطلاعی نداره ؟
مگه کتاباش ممنوع نیستن ؟
اصلا چه لزومی به چاپ مجدد هست ؟
 

خرداد

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2005
نوشته‌ها
1,094
لایک‌ها
82
محل سکونت
زیر این آبی آرام بلند
سلام
خیلی جالب بود برام وقتی دیدم کتابهای صادق هدایت با چاپ جدید پشت شیشه کتابفروشی بود.
داخلش رو که دیدم اسم یکی دو نفر به عنوان تصحیح یا ویرایش بود
کسی در مورد این اطلاعی نداره ؟
مگه کتاباش ممنوع نیستن ؟
اصلا چه لزومی به چاپ مجدد هست ؟

دوست عزی عنوان کتاب و انتشاراتش رو میگید تا شخصا چک کنم.
 

SadyProgrammer

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
29 نوامبر 2008
نوشته‌ها
16
لایک‌ها
1
محل سکونت
Iran
صادق هدايت شناخت بسيار عميقي از تاريخ و تمدن ايراني داشته است و در داستان بوفه كور تلاش مي‌كند وضعيت زن نجيب زاده‌اي را كه رفته رفته فاحشه مي‌شود شرح دهد و غرضش شرح وقايع رفته بر كشور ايران در طول تاريخ است كه راست هم گفته! :eek:
من هم مدتها پيش از خواندن آن داستان با آشنايي با زبان‌هاي ايران باستان و درك تمدن ايران پيش از خواندن داستان بوفه كور خودم به چنان ايده‌اي رسيده‌ بودم. اين بود كه خواندن آن داستان تاثير زيادي در من گذاشت :hmm:

صادق هدايت در جايي مي‌گويد: «ميهني ما داريم همچو خلا - همچو حسين در كربلا»
البته منظورش بدبختي ما بوده كه مانند بدبختي‌هاي 72 تن در كربلا است فردا نگيد باز اين يارو به مذهب توهين كرده!!
 

vahiddddd

Registered User
تاریخ عضویت
4 می 2006
نوشته‌ها
1,048
لایک‌ها
352
به بهانه زادروز صادق هدایت

افسانه یک نویسنده گیاه‌خوار

بیست و هشتم بهمن برابر با زادروزصادق هدایت نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی است. هدایت از پیشگامان داستان‌نویسی نوین ایران و یک روشنفکر برجسته بود. برترین اثر وی رمان بوف کور است که آن را مشهورترین و درخشان‌ترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانسته‌اند.

صادق هدایت در ۲۸ بهمن سال ۱۲۸۱ در تهران در خانواده‌ای اصل‌ونسب‌دار و متشخص متولد شد. پدرش هدایت‌قلی‌خان (اعتضاد الملک) و مادرش نیرالملوک (نوه‌ی مخبر السلطنه هدایت) نوه عموی اعتضاد الملک بود. صادق کوچک‌ترین فرزند خانواده بود و دو برادر و سه خواهر بزرگ‌تر از خود داشت.

صادق هدایت تحصیلات ابتدایی را در مدرسه علمیه تهران گذارند. در سال ۱۹۱۴ به دارالفنون رفت ولی در سال ۱۹۱۶ به خاطر بیماری چشم‌درد مدرسه را ترک کرد و در ۱۹۱۷ در مدرسه سن‌لویی که مدرسه فرانسوی‌ها بود، به تحصیل پرداخت.

به گفته‌ی خود هدایت اولین آشنایی‌اش با ادبیات جهانی در این مدرسه بود و به کشیش آن مدرسه درس فارسی می‌داد و کشیش هم او را با ادبیات جهانی آشنا می‌کرد. در همین مدرسه صادق به علوم خفیه و متافیزیک علاقه پیدا کرد. این علاقه بعدها هم ادامه پیدا کرد و هدایت نوشتارهایی در این مورد انتشار داد.

صادق هدایت در جوانی گیاه‌خوار شد و کتابی بانام «انسان وحیوان » در فواید گیاه‌خواری نیز نوشت. او تا پایان عمر گیاه‌خوار باقی‌ماند. بزرگ علوی در این باره می‌نویسد: «یک بار دیدم که در کافه لاله‌زار یک نان گوشتی را که به زبان روسی بولکی می‌گفتند، به این قصد که لای آن شیرینی است، گاز زد و ناگهان چشم‌هایش سرخ شد، عرق به پیشانی‌اش نشست و داشت قی می‌کرد که دستمالی از جیبش بیرون آورد و لقمه نجویده را در آن تف کرد.»

هدایت در ۱۹۲۵ تحصیلات متوسطه را به پایان رساند و با اولین گروه دانش‌آموزان اعزامی به خارج راهی بلژیک شد و در رشته‌ی مهندسی به تحصیل پرداخت. در همین سال مقاله‌ی «مرگ در گان» را در روزنامه ایرانشهر که در آلمان منتشر می‌شد به چاپ رساند و مقاله‌ای به فرانسوی به نام «جادوگری در ایران» در نشریه « له‌ویل دلیس» نوشت. او از وضع تحصیل و رشته‌اش در بلژیک راضی نبود و مترصد بود که خود را به فرانسه و در آن‌جا به پاریس که آن زمان مرکز تمدن غرب بود برساند. سر انجام در ۱۹۲۷ پس از تغییر رشته و دوندگی فراوان به پاریس منتقل شد.

صادق در مورد خودکشی‌اش به برادرش محمود می‌نویسد: «یک دیوانگی کردم به خیر گذشت.» ادعا شده‌است که راجع به خودکشی نخستش توضیحی به هیچ‌کس نداده‌است.

صادق هدایت در سال ۱۹۲۸ اقدام به خودکشی در رود مارن کرد، لیکن یک قایق ماهیگیری او را نجات داد. در همین دوران در پاریس با دختری به نام ترز دوست بود. صادق در مورد خودکشی‌اش به برادرش محمود می‌نویسد: «یک دیوانگی کردم به خیر گذشت.» ادعا شده‌است که راجع به خودکشی نخستش توضیحی به هیچ‌کس نداده‌است.

نخستین نمونه‌های داستان‌های کوتاه هدایت در همان سال خودکشی‌اش صورت گرفت. نمایشنامه‌ی «پروین دختر ساسان» و داستان کوتاه «مادلن» را در همین دوران نوشته‌است. پس از خودکشی نیز داستان معروف «زنده به گور» و «اسیر فرانسوی» و رساله‌ی طنزآمیز «البعثه الاسلامیه الی بلاد الافرنجیه» را نوشت.

هدایت در سال ۱۹۳۰، بی‌آنکه تحصیلاتش را به پایان رسانده باشد، به تهران بازگشت و در بانک ملی مشغول به کار شد. لیکن از وضع کارش راضی نبود و در نامه‌ای که به تقی رضوی (که دوستی‌شان در دوران متوسطه آغاز شده بود) در پاریس نوشته‌است، از حال و روز خود شکایت می‌کند. دوستی با حسن قائمیان که پس از مرگ هدایت خود را وقف شناساندن او کرد در بانک ملی اتفاق افتاد.

هدایت برای اولین بار در ایران اقدام به جمع‌آوری متل‌ها و داستان‌های عامیانه کرد و نوشتار «اوسانه» و کتاب نیرنگستان را در این موضوع به چاپ رساند. مجله‌ی موسیقی را هم در این دوران بنا نهاد.

هدایت در خلال این سال‌ها به ترجمه‌ی آثاری از چخوف و نویسندگان دیگر نیز پرداخت و هم‌چنین در کتاب رباعیات خیام خود تجدید نظر کرد و آن را مفصل‌تر با عنوان ترانه‌های خیام انتشار داد. سفرنامه‌ای هم راجع به سفرش به اصفهان به نام اصفهان نصف جهان نوشت.

هدایت در سال ۱۳۱۵ به هند رفت. در هند به فراگیری زبان پهلوی نزد دانشمند پارسی‌ (از پارسیان هند) بهرام گور انکلساریا پرداخت و کارنامهٔ اردشیر پاپکان را در هند از پهلوی به فارسی ترجمه کرد.

در طی اقامت خود در بمبئی اثر معروف خود بوف کور را با دست بر روی کاغذ استنیسل نوشته، به صورت پلی‌کپی در پنجاه نسخه انتشار داد و برای دوستان خود فرستاد؛ از جمله نسخه‌ای برای مجتبا مینوی که در لندن اقامت داشت و نسخه‌ای برای جمال‌زاده که آن زمان در ژنو بود. عده‌ای داستان بوف کور را محصول حال و هوای هند می‌دانند.

صادق هدایت در سال ۱۳۱۶ از هند بازگشت و دوباره در بانک ملی مشغول به کار شد. سال بعد از بانک ملی استعفا داده، در وزارت فرهنگ استخدام شد. او تا سال ۱۳۲۰ که متفقین ایران رااشغال کردند به فعالیت‌های ادبی پرداخت و چندین داستان و مقاله انتشار داد. با وجود این بوف کور همچنان در ایران منتشر نشده بود.

در سال ۱۳۲۱ مجموعه‌ی سگ ولگرد را انتشار داد. داستان بلند «حاجی‌آقا»داستان کوتاه «آب زندگی» و مجموعه« ولنگاری »که همه مضامین اجتماعی دارند در این دوران به چاپ رسیدند. علاوه بر این فعالیت‌ها هدایت به نوشتن مقاله‌های نقد ادبی و ترجمهٔ آثاری از کافکا نیز پرداخت و در نشریه‌های مختلف به چاپ رساند.. در سال ۱۳۲۴ هدایت سفری به تاشکند داشت و در انجمن فرهنگی ایران و شوروی از او تقدیر شد.

در این دوران بسیاری از رفقای هدایت از جمله علوی و عبدالحسین نوشین به حزب توده پیوسته بودند و در مجموع نشست و برخاست وی با توده‌ای‌ها بیشتر شده بود و حتی مقالاتی در روزنامهٔ مردم که ارگان حزب توده بود با نام مستعار به چاپ رساند. لیکن علی‌رغم اصرار سردمداران حزب هرگز به حزب توده نپیوست.

پس از پایان جنگ و پیش‌آمدن مسائل آذربایجان هدایت از توده‌ای‌ها هم سرخورده شد و بیش از پیش به شرایط بدبین شد. بدبینی او به شرایط در نامه‌هایی که به جمال‌زاده و شهیدنورایی نوشته‌است، دیده می‌شود.

در سال ۱۳۲۹ با همکاری حسن قائمیان داستان «مسخ» کافکا را ترجمه کرد و در مجله‌ی سخن انتشار داد. در ۱۲ آذر همان سال با گرفتن گواهی پزشکی (برای اخذ روادید) و فروختن کتاب‌هایش به فرانسه رفت.

در طول اقامت در فرانسه سفری به هامبورگ داشت و نیز سعی کرد به لندن برود که موفق نشد. سرانجام در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در آپارتمان اجاره‌ای‌اش در پاریس با گاز خودکشی کرد.

او نخستین نویسنده و ادیب ایرانی محسوب می‌شود که خودکشی کرده است. وی چند روز قبل از انتحار بسیاری از داستان‌های چاپ‌نشده‌اش را نابود کرده بود. هدایت را در قبرستان پرلاشز به خاک سپردند. مراسم خاکسپاری‌اش با حضور عده‌ای قلیل از ایرانیان و فرانسویان صورت گرفت.
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
يك بار در خانه اش ، در خيابان روزولت ، از او پرسيدم : كافكا چند سال داشت كه مرد ؟ گفت : 42 سال . گفتم : چه كم ! گفت دو سالش هم زياد بود .

" منبع : زخم کهنه "
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
در زندگي زخم هايي هست

كه مثل خوره روح را

آهسته در انزوا مي خورد

و مي تراشد .
 

vahiddddd

Registered User
تاریخ عضویت
4 می 2006
نوشته‌ها
1,048
لایک‌ها
352
شرح حال صادق هدابت به قلم خودش

من همان قدر از شرح حال خودم رَم می‌کنم که در مقابل تبلیغات امریکایی مآبانه. آیا دانستن تاریخ تولدم به درد چه کسی می‌خورد؟

اگر برای استخراج زایچه‌ام است، این مطلب فقط باید طرف توجّه خودم باشد. گرچه از شما چه پنهان، بارها از منجّمین مشورت کرده‌ام اما پیش بینی آن‌ها هیچ وقت حقیقت نداشته.

اگر برای علاقهٔ خوانندگانست؛ باید اول مراجعه به آراء عمومی آن‌ها کرد چون اگر خودم پیش‌دستی بکنم مثل این است که برای جزئیات احمقانهٔ زندگیم قدر و قیمتی قایل شده باشم بعلاوه خیلی از جزئیات است که همیشه انسان سعی می‌کند از دریچهٔ چشم دیگران خودش را قضاوت بکند و ازین جهت مراجعه به عقیدهٔ خود آن‌ها مناسب‌تر خواهد بود مثلاً اندازهٔ اندامم را خیاطی که برایم لباس دوخته بهتر می‌داند و پینه‌دوز سر گذر هم بهتر می‌داند که کفش من از کدام طرف ساییده می‌شود. این توضیحات همیشه مرا به یاد بازار چارپایان می‌اندازد که یابوی پیری را در معرض فروش می‌گذارند و برای جلب مشتری به صدای بلند جزئیاتی از سن و خصایل و عیوبش نقل می‌کنند.

از این گذشته، شرح حال من هیچ نکتهٔ برجسته‌ای در بر ندارد نه پیش آمد قابل توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشته‌ام نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بوده‌ام بلکه بر عکس همیشه با عدم موفقیت روبه‌رو شده‌ام. در اداراتی که کار کرده‌ام همیشه عضو مبهم و گمنامی بوده‌ام و رؤسایم از من دل خونی داشته‌اند به طوری که هر وقت استعفا داده‌ام با شادی هذیان‌آوری پذیرفته شده‌است.
روی‌هم‌رفته موجود وازدهٔ بی مصرفی قضاوت محیط دربارهٔ من می‌باشد و شاید هم حقیقت در همین باشد
 

arman60

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
27 می 2010
نوشته‌ها
2
لایک‌ها
0
نسخه ای از توپ مرواری را آماده کرده ام که نسبت به نسخه فعلی که در
اینترنت پخش شده، بهتر است و لااقل غلط تایپی و ... کمتری
دارد و خواندنش راحت تر است . اگر خواستید میتوانید از آن استفاده کنید.

آدرس لینک دانلود توپ مرواری با کیفیت خوب

http://www.4shared.com/document/Txwk8a5k/Toop_Morvari.html?
 

arman60

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
27 می 2010
نوشته‌ها
2
لایک‌ها
0
آقا بهروز اگه بتونین توپ مرواری رو بزارین یه جایی که بشه دانلود کرد ارزش داره. معمولاْ گیر نمیآد و نسخه‌هایی هم که ازش هست چندان کیفیت خوبی نداره. اگر نسخه‌ی معتبری که دوباره تایپ شده باشه رو سراغ دارین بگین که بقیه هم استفاده کنن :)

نسخه ای از توپ مرواری را آماده کرده ام که نسبت به نسخه فعلی که در
اینترنت پخش شده، بهتر است و لااقل غلط تایپی و املایی انشایی... کمتری
دارد و خواندنش راحت تر است . اگر خواستید میتوانید از آن استفاده کنید.

لینک دانلود توپ مرواری با کیفیت خوب

http://www.4shared.com/document/Txwk8a5k/Toop_Morvari.html?
 

غرازه

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
11 ژوئن 2010
نوشته‌ها
1
لایک‌ها
0
محل سکونت
معمول کده
سلام
خیلی جالب بود برام وقتی دیدم کتابهای صادق هدایت با چاپ جدید پشت شیشه کتابفروشی بود.
داخلش رو که دیدم اسم یکی دو نفر به عنوان تصحیح یا ویرایش بود
کسی در مورد این اطلاعی نداره ؟
مگه کتاباش ممنوع نیستن ؟
اصلا چه لزومی به چاپ مجدد هست ؟

مقابله با تحريف آثار صادق هدايت
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
«آن‌چه که زندگی بوده است از دست داده‌ام، گذاشتم و خواستم از دستم برود و بعد از آنکه من رفتم، به درک، می‌خواهد کسی کاغذپاره‌های مرا بخواند، می‌خواهد هفتاد سال سیاه هم نخواند، من فقط برای این احتیاج به نوشتن که عجالتا برایم ضروری شده‌است می‌نویسم.»
بوف کور

_عجب ها!
می میرم برای همین جمله ها.
persiana__heartbeat2.gif
 

my7xN

Registered User
تاریخ عضویت
24 می 2009
نوشته‌ها
3,354
لایک‌ها
1,343
«افکار پوچ!-باشد،ولی از هر حقیقتی بیشتر مرا شکنجه می کند-آیا این مردمی که شبیه من هستند،که ظاهرا احتیاجات وهوا وهوس مرا دارند برای گول زدن من نیستند؟آیا یک مشت سایه نیستند که فقط برای مسخره کردن و گول زدن من به وجود آمده اند؟ آیا آن چه که حس می کنم،می بینم ومی سنجم سرتاسر موهوم نیست که با حقیقت خیلی فرق دارد؟» بوف کور
______________

«سیاست چیز گُهی است. کار من نیست. تو یک مملکت حسابی سیاست را می‌دهند دست متخصّص، نه دست من و امثال من. ولی ضمناً همه‌مان بچهٔ سیاستیم. با سیاست کاری نداریم، سیاست با ما کار دارد. وقتی هم پایش بیفتد باید حقّش را گذاشت کف دستش. سارتر همین کار را کرد. با سلام و صلوات به ‌آمریکا دعوتش کردند. اولاً یک ربع ساعت بهش در رادیو وقت دادند که حرف بزند. به ‌جای اینکه راجع به ‌ادبیات و فلسفه صحبت بکند، پرید به‌ وضع آمریکا. سیاه‌ها، حق‌کشی، راسیسم.» مصطفی فرزانه، آشنایی با صادق هدایت
_______________

«مضحک این است که اغلب مرا به این و آن می‌بندند...بیجا...موپاسان، ادگار پو، چخوف،.. درست است. اوّل‌ها و بعضی وقت‌ها حتی بدون این‌که خودم متوجّه شده باشم به نسبتِ موضوع یک چیزهایی از این‌هاست...ولی اصل مطلب جای دیگر است...اصلِ مطلب توی نگاه است...توی گوش است. همان مطلب را، همان چیز را، همان داستان را می‌شود به‌صورت‌های مختلف نقل کرد...و شاید کسی که بیشتر از همه به من تأثیر کرد گوبینو باشد یا حتی پیر لوتی.» مصطفی فرزانه، آشنایی با صادق هدایت
________________
 
بالا