اين از اون چيزاييه كه براي خودم خيلي جالب بوده و براي اينكه لذتش رو با ديگران تقسيم كنم ميخواستم به ديگران هم نشونش بدم. حالا اون چيه؟ ادامه رو بخونيد:
فكر كنم اوايل سال 70 بود كه براي اولين بار تصاوير سه بعدي رو ديديم. درست يادمه، عيد بود و ما رفتهبوديم يه جايي مهموني، يه مجله دانستنيها بود كه اون موقعا خيلي طرفدار داشت، اون سال براي شب عيد يه ويژه نامه زده بود كه كلي تصوير سه بعدي توش چاپ كرده بود.
من قبلا هم تصاوير سه بعدي رو دست بعضي دوستام ديده بودم ولي تا اون موقع نميدونستم منظورشون چيه و چطوريه.
خلاصه اون موقع توي اون مهموني من براي اولين بار سعي كردم كه تصاوير سه بعدي رو ببينم.
اولش خيلي سخت بود. چشمم هم كمي درد گرفت ولي وقتي تونستم ببينم خيلي كيف كردم. جزو اون تجربياتي بود كه معمولا آدم كمتر باهاش برخورد ميكنه. يه حالي داد كه نگو...
يه سه چهار ساعتي رو مشغول ديدن تصاوير سه بعدي اون مجله بودم و خيلي خيلي لذت بردم. اونهايي كه ديدن ميدونن چي ميگم. اونهايي هم كه نديدن خودشون بعدا ميفهمن.
:: انواع تصاوير سه بعدي ::
نوع اول: كلمه «سه بعدي» تو فارسي معناي خيلي عامي داره. در اصل ترجمه شده كلمه «3D يا 3Dimention» بوده به معناي سه بعد.
اونايي كه با كامپيوتر كار ميكنن قبلا تصاوير سه بعدي كه مثلا با برنامههايي مثل «3D Max» ساخته ميشه و يا توي اكثر بازيهاي امروزي ديده ميشه رو ديدن.
اين يه تصوير سه بعديه كه با برنامه «3D Studio Max» ساخته شده. اگه دقت كنيد مثل يه نقاشي معمولي نيست. نور پردازي و سايه دقيق، از خصوصيات اين تصاوير سه بعديه كه در اصل عمق رو به شما القا ميكنه.
اينجور تصاوير با اومدن كامپيوترها ساختهشدن و خيلي هم محبوب شدن. البته هنوز هم خيلي محبوبند.
راستش رو بخواين اين عكسها و تصاوير اصلا سه بعدي نيستن. فقط همونطور كه گفتم با نور پردازي و سايه زني و با كمك پرسپكتيو، كاري ميكنن كه شما عمق تصوير رو حس كنيد.
نوع دوم: كلمه سه بعدي توي فارسي به جاي كلمات «3D Stereo» هم به كار ميره. اين تصاوير رو اگه همينطوري نگاه كنيد، سه بعدي نميبيند. بجاش يه سري شكل كوچيك يا نقطه درهم ميبيند.
براي ديدن عمق اين تصاوير بايد با روشهاي خاصي بهشون نگاه كرد و يا از عينك مخصوص سه بعديبيني، استفاده كرد.
ابن يه عكس سه بعديه كه به روش مخصوصي ساخته شده و با يك جور نگاه كردن خاص تر كه به زودي ميگم ميتونيد ببينيدش.
وقتي كه ياد بگيريد اين تصوير رو ببينيد. يك دفعه حس ميكنيد كه مانيتورتون عمق پيدا كرده. يعني يه صفحه ميبينيد كه رفته عقب و يه گاو وحشي از وسط صفحه زده بيرون.
اينجور تصاوير توي ذهن آدم ساخته ميشه و مثل اون تصاوير سه بعدي اول كه گفتم، با كمك نور پردازي و پرسپكتيو عمق درست نميشه، بلكه با كمك خطاي چشم آدم، يا بهتر بگم با كمك قدرت ذهني آدم ساخته ميشن.
براي اينكه بهتر موضوع رو بگيرين، تصويري كه توي ذهن آدم تشكيل ميشه رو ميشه با اين عكس نشون داد.
توي اين عكس هرچي سياهي بيشتر بشه، عمق تصوير بيشتر ميشه. يعني اونجاهايي كه پشت سر گاو سياه رنگه، عمق خيلي زيادي داره و شما فكر ميكنيد كه حداقل يه 30 سانتي از صفحه مانيتور اونور تره. و دماغ و پاي جلويي گاو كه سفيد تره از مانيتور اومده بيرون. ولي شما واقعا عمق رو حس ميكنيدها. يعني حتي ميتونيد حس كنيد كه الان ميتونيد دستتون رو ببرين جلو و بزنيند به دماغ گاوه!!
نوع سوم: نوع سوم تصاوير سه بعدي، در اصل «3D Stereo Pairs» هستن. كه ميشه بهشون «جفت تصاوير سه بعدي» گفت. براي اين بهشون ميگن جفت تصوير، چون در واقع هم يه جفت تصويرن.
اين جفت رو كه ميبينيد، اگه با يه روش خاص ديده بشه (كه اون رو هم به زودي ميگم). ميتونيد عمقش رو حس كنيد. اين يكي رو من تازه تجربه كردم و خيلي بهم حال داد. واقعا كيف كردم.
بعد از تجربه اين تصاوير بود كه تصميم گرفتم در موردشون بنويسم. اينجا هم ذهن آدمه كه مياد تصاوير رو بصورت سه بعدي ميسازه. البته ايندفعه خيلي واقعي و طبيعي. كاري كه ذهن آدم براي سه بعدي ديدن اين تصاوير انجام ميده، در اصل همون كاريه كه در واقعيت ميكنه و شما عمق تصوير رو حس ميكنيد. براي اين دوتا تصوير وجود داره، چون آدم دوتا چشم داره.
در اصل موقع عكسبرداري اومدن يه دوربين گذاشتن جاي چشم راست و يكي جاي چشم چپ. و بعد اين دوتا تصوير رو گرفتن. با يه حقهكوچيك به ذهن ميشه كاري كرد كه فكر كنه واقعا عكس چپ رو چشم چپ ديده و عكس راست رو چشم راست. اونوقته كه دادتون در مياد، از بس كه تصاوير جالبن و شما حس ميكنيد ميتونين دستتون رو بكنيد پشت اون صورتك. يا حتي ميتونيد قطرههاي آب رو كه دارن به سمتتون پاشيده ميشن حس كنيد.
نوع چهارم: اين نوع كه به «Anaglyph» معروفه (يا بهشون بگين تصاوير آبي- قرمز. يا همون اسم خودش، «آناگليف» رو بكار ببرين).
براي ديدن اين تصاوير بايد يه عينك ساخت. ساختش خيلي سادس، كافيه يه تيكه طلق قرمز روي چشم چپ گذاشت و يه تيكه طلق آبي روي چشم راست. اينطوري بدون هيچ زحمتي ميشه تصاوير رو سه بعدي ديد.
اين تصاوير رو ميشه خيلي ساده ديد و تقريبا همه ميتونن اون رو ببينن. ولي ديگه اون حالت رنگي بودن كامل تصوير از دست رفته.
انواع ديگر: تصاوير سه بعدي رو به روشهاي ديگهاي هم نشون ميدن، ولي همين روشهايي كه گفتم روشهاي اصلي و كم خرج هستن. بقيه به دستگاههاي پيشرفته و يا حداقل يه دوربين درست و حسابي نياز دارن.
خوب كه چي؟ بقيش چي شد؟ طبق يه تحقيقي كه خودم كردم. اگه مطالب هر پست كوچيك باشه و عكسهاي مربوط به مطلب داشته باشه، هم خواننده مطلب بيشتر ميشه و هم درك عمومي از مطلب بيشتره.
من هم در راستاي همين تحقيقات بقيه مطلب رو ميزارم براي دفعه بعد كه اولا همه كساني كه به اينجا سر ميزنن، با اين مقدمه آشنا بشن و دوما طول مطلب كوتاه باشه.
قول ميدم: اين يكي ديگه قوله. تا آخر هفته ميتونيد قسمتهاي بعدي اين نوشته رو بخونيد و روشهاي ديدن رو ياد بگيريد و لذت ببريد.
فكر كنم اوايل سال 70 بود كه براي اولين بار تصاوير سه بعدي رو ديديم. درست يادمه، عيد بود و ما رفتهبوديم يه جايي مهموني، يه مجله دانستنيها بود كه اون موقعا خيلي طرفدار داشت، اون سال براي شب عيد يه ويژه نامه زده بود كه كلي تصوير سه بعدي توش چاپ كرده بود.
من قبلا هم تصاوير سه بعدي رو دست بعضي دوستام ديده بودم ولي تا اون موقع نميدونستم منظورشون چيه و چطوريه.
خلاصه اون موقع توي اون مهموني من براي اولين بار سعي كردم كه تصاوير سه بعدي رو ببينم.
اولش خيلي سخت بود. چشمم هم كمي درد گرفت ولي وقتي تونستم ببينم خيلي كيف كردم. جزو اون تجربياتي بود كه معمولا آدم كمتر باهاش برخورد ميكنه. يه حالي داد كه نگو...
يه سه چهار ساعتي رو مشغول ديدن تصاوير سه بعدي اون مجله بودم و خيلي خيلي لذت بردم. اونهايي كه ديدن ميدونن چي ميگم. اونهايي هم كه نديدن خودشون بعدا ميفهمن.
:: انواع تصاوير سه بعدي ::
نوع اول: كلمه «سه بعدي» تو فارسي معناي خيلي عامي داره. در اصل ترجمه شده كلمه «3D يا 3Dimention» بوده به معناي سه بعد.
اونايي كه با كامپيوتر كار ميكنن قبلا تصاوير سه بعدي كه مثلا با برنامههايي مثل «3D Max» ساخته ميشه و يا توي اكثر بازيهاي امروزي ديده ميشه رو ديدن.
اين يه تصوير سه بعديه كه با برنامه «3D Studio Max» ساخته شده. اگه دقت كنيد مثل يه نقاشي معمولي نيست. نور پردازي و سايه دقيق، از خصوصيات اين تصاوير سه بعديه كه در اصل عمق رو به شما القا ميكنه.
اينجور تصاوير با اومدن كامپيوترها ساختهشدن و خيلي هم محبوب شدن. البته هنوز هم خيلي محبوبند.
راستش رو بخواين اين عكسها و تصاوير اصلا سه بعدي نيستن. فقط همونطور كه گفتم با نور پردازي و سايه زني و با كمك پرسپكتيو، كاري ميكنن كه شما عمق تصوير رو حس كنيد.
نوع دوم: كلمه سه بعدي توي فارسي به جاي كلمات «3D Stereo» هم به كار ميره. اين تصاوير رو اگه همينطوري نگاه كنيد، سه بعدي نميبيند. بجاش يه سري شكل كوچيك يا نقطه درهم ميبيند.
براي ديدن عمق اين تصاوير بايد با روشهاي خاصي بهشون نگاه كرد و يا از عينك مخصوص سه بعديبيني، استفاده كرد.
ابن يه عكس سه بعديه كه به روش مخصوصي ساخته شده و با يك جور نگاه كردن خاص تر كه به زودي ميگم ميتونيد ببينيدش.
وقتي كه ياد بگيريد اين تصوير رو ببينيد. يك دفعه حس ميكنيد كه مانيتورتون عمق پيدا كرده. يعني يه صفحه ميبينيد كه رفته عقب و يه گاو وحشي از وسط صفحه زده بيرون.
اينجور تصاوير توي ذهن آدم ساخته ميشه و مثل اون تصاوير سه بعدي اول كه گفتم، با كمك نور پردازي و پرسپكتيو عمق درست نميشه، بلكه با كمك خطاي چشم آدم، يا بهتر بگم با كمك قدرت ذهني آدم ساخته ميشن.
براي اينكه بهتر موضوع رو بگيرين، تصويري كه توي ذهن آدم تشكيل ميشه رو ميشه با اين عكس نشون داد.
توي اين عكس هرچي سياهي بيشتر بشه، عمق تصوير بيشتر ميشه. يعني اونجاهايي كه پشت سر گاو سياه رنگه، عمق خيلي زيادي داره و شما فكر ميكنيد كه حداقل يه 30 سانتي از صفحه مانيتور اونور تره. و دماغ و پاي جلويي گاو كه سفيد تره از مانيتور اومده بيرون. ولي شما واقعا عمق رو حس ميكنيدها. يعني حتي ميتونيد حس كنيد كه الان ميتونيد دستتون رو ببرين جلو و بزنيند به دماغ گاوه!!
نوع سوم: نوع سوم تصاوير سه بعدي، در اصل «3D Stereo Pairs» هستن. كه ميشه بهشون «جفت تصاوير سه بعدي» گفت. براي اين بهشون ميگن جفت تصوير، چون در واقع هم يه جفت تصويرن.
اين جفت رو كه ميبينيد، اگه با يه روش خاص ديده بشه (كه اون رو هم به زودي ميگم). ميتونيد عمقش رو حس كنيد. اين يكي رو من تازه تجربه كردم و خيلي بهم حال داد. واقعا كيف كردم.
بعد از تجربه اين تصاوير بود كه تصميم گرفتم در موردشون بنويسم. اينجا هم ذهن آدمه كه مياد تصاوير رو بصورت سه بعدي ميسازه. البته ايندفعه خيلي واقعي و طبيعي. كاري كه ذهن آدم براي سه بعدي ديدن اين تصاوير انجام ميده، در اصل همون كاريه كه در واقعيت ميكنه و شما عمق تصوير رو حس ميكنيد. براي اين دوتا تصوير وجود داره، چون آدم دوتا چشم داره.
در اصل موقع عكسبرداري اومدن يه دوربين گذاشتن جاي چشم راست و يكي جاي چشم چپ. و بعد اين دوتا تصوير رو گرفتن. با يه حقهكوچيك به ذهن ميشه كاري كرد كه فكر كنه واقعا عكس چپ رو چشم چپ ديده و عكس راست رو چشم راست. اونوقته كه دادتون در مياد، از بس كه تصاوير جالبن و شما حس ميكنيد ميتونين دستتون رو بكنيد پشت اون صورتك. يا حتي ميتونيد قطرههاي آب رو كه دارن به سمتتون پاشيده ميشن حس كنيد.
نوع چهارم: اين نوع كه به «Anaglyph» معروفه (يا بهشون بگين تصاوير آبي- قرمز. يا همون اسم خودش، «آناگليف» رو بكار ببرين).
براي ديدن اين تصاوير بايد يه عينك ساخت. ساختش خيلي سادس، كافيه يه تيكه طلق قرمز روي چشم چپ گذاشت و يه تيكه طلق آبي روي چشم راست. اينطوري بدون هيچ زحمتي ميشه تصاوير رو سه بعدي ديد.
اين تصاوير رو ميشه خيلي ساده ديد و تقريبا همه ميتونن اون رو ببينن. ولي ديگه اون حالت رنگي بودن كامل تصوير از دست رفته.
انواع ديگر: تصاوير سه بعدي رو به روشهاي ديگهاي هم نشون ميدن، ولي همين روشهايي كه گفتم روشهاي اصلي و كم خرج هستن. بقيه به دستگاههاي پيشرفته و يا حداقل يه دوربين درست و حسابي نياز دارن.
خوب كه چي؟ بقيش چي شد؟ طبق يه تحقيقي كه خودم كردم. اگه مطالب هر پست كوچيك باشه و عكسهاي مربوط به مطلب داشته باشه، هم خواننده مطلب بيشتر ميشه و هم درك عمومي از مطلب بيشتره.
من هم در راستاي همين تحقيقات بقيه مطلب رو ميزارم براي دفعه بعد كه اولا همه كساني كه به اينجا سر ميزنن، با اين مقدمه آشنا بشن و دوما طول مطلب كوتاه باشه.
قول ميدم: اين يكي ديگه قوله. تا آخر هفته ميتونيد قسمتهاي بعدي اين نوشته رو بخونيد و روشهاي ديدن رو ياد بگيريد و لذت ببريد.