hajj mammad
کاربر تازه وارد
- تاریخ عضویت
- 15 ژوئن 2012
- نوشتهها
- 23
- لایکها
- 0
سلام دوستان/// از اعزامی های 1.4کسی هست اینجا که اردکان یزد افتاده باشه؟؟؟ نیرو هوایی ****:eh:
به سلامتی . مگه بربری نیستی ؟ مگه سردوشی ندادن بهتون ؟سلام
دوره آموزشی ما تموم شد و روز شنبه باید خودم رو به یگان معرفی کنم.یه سوال دارم دوستان :
روز شنبه که میرم با لباس نظامی باید برم؟این سوال رو میپرسم چون لباس آموزشی درجه نداره و الان که ستوان سوم هستم باید چکار کنم؟
باید لباسم رو ببرم درجه بزنن برای روز شنبه؟ یا اینکه اصلا درجه رو توی یگان میدن؟ یا هر چیز دیگه ای که نمیدونم !
ممنون بچه ها
به سلامتی . مگه بربری نیستی ؟ مگه سردوشی ندادن بهتون ؟
آقا ما ارتش بودیم و 90 درصدمون کد خوردن.اونایی که کد خوردن خب سردوشی دارن به رنگ قرمز ... ولی من دوره کد نخوردم و مستقیم افتادم یگان تو شهر خودم(به لطف خدای بزرگ)... برای همین سر دوشی ندارم!
حالا چکار کنم من؟
جناب vahidsepas1366 عفت کلام داشته باش. تو خجالت نمی کشی اینقدر راحت از الفاظ رکیک استفاده میکنی؟ شاید خانمی هم بخواد اینجا رو ببینه!
فکر کردی توی آسایشگاه هستی کچل؟!!
من نمی دونم اینجا مدیری صاحبی چیزی نداره !!
در ضمن استرسی در کار نیست فقط یه بچه تو تاپیک داره حرف مفت میزنه و یه جمله احمدی نژاد بهش یاد داده یه کلمه هم حالا از تو یاد گرفت.
اتفاقا من کچل نیستم .خودتو تو آینه نگاه کن کچل رو میشناسی.من 50روز دیگه خدمتم تمومه.آشخور
فقط روتا ستاره بخر بزار رو دوشت! همین... بقیه علایم اضافی هم مثل شماره یگان 01ها رو بکن....
اتفاقا من کچل نیستم .خودتو تو آینه نگاه کن کچل رو میشناسی.من 50روز دیگه خدمتم تمومه.آشخور
آقا اینو ی جا بچه ها گذاشته بودن گفتم اینجا کپی کنیم دوستانی ک یزد افتادن استفاده کنن
منم همینجا افتادم هوا فضای **** اردکان یزد
___________________________________
شنبه که از ميدون **** اومديم، شروع کردم به آماده کردن وسايل رفتن و ساعت 7 راه افتادم سمت ترمينال جنوب
اونجا تا ساعت 9 طول کشيد تا اتوبوس حرکت کنه به سمت پادگان وليعصر اردکان يزد
رديف کناري يه بنده خدايي نشسته بود که خيلي سرخوش بود :دي شوخي ميکرد و تقريبا تا 11، 12 بگو بخند داشتيم + اينکه هرکسي با بغل دستيش حرف ميزد و تبادل نظر ميکرد
حدود ساعت 4 صبح رسيديم جلوي پادگان، طول شب بعضي ها يه چرتي ميزديم و بيدار ميشديم، بعضي ها هم اصلا نميخوابيدن
خلاصه بعد از اينکه رسيديم پياده شديم و چند دقيقه اول احساس سرما ميکرديم ولي بعد عادت کرديم به هواش
جلوي در دژباني گفت يه سري از وسايل بردنش به داخل پادگان ممنوعه و از اينجور چيزا
بعد گفت يه سطل ميزايم هرچي فک ميکنيد نبايد مياورديد بريزيد تو اين، مثل سيگار و از اين چيزا
بعئ گفت کسايي که موبايل آوردن برن تحويل بدن به قسمت امانت موقع رفتن پس بگيرن، ولي دفعه بعد اگر بياريد ديگه ازتون نميگيريم و بايد بندازين دور
بعد هم 6 تا صف شديم و دونه دونه شروع کردن به بازرسي، البته زياد سختگيري نميکردن و دقت نميکردن اما بازم خيلي طول کشيد تا هه بچه ها بازرسي بشيم و بريم داخل
از اونطرف دژباني هم گفتن صف بشيد بريد سمت نمازخونه و بعدش هم بريد سمت شيفت
خلاصه رفتيم سمت نمارخونه، خيلي بزرگ بود و اينجور که ميگفتن 2، 3 سري نماز جماعت خونده ميشه تا همه برسن
هنوز هوا تاريکه و ما همه شاد و شنگول، در حال تيکه اندازي و بگو بخند که راه ميوفتيم بريم سمت شيفت، خلاصه هرچي ميريم چيزي پيدا نميشه
تا اينکه بالاخره يجايي رو پيدا ميکنيم که شيفت بود
بعدش هم مطلع ميشيم که تا 8، 9 کسي نيست که جوابگو باشه و بايد تا اون موقع يه جوري بگذرونيم
يه سري ميريم تو آسايشگاه هاي خالي و يه سري اينطرف اونطرف که بالاخره يکي از بچه هايي که اوجا خدمت ميکرد بهمون گفت بياييد بريم صبونه
ما هم که همه خسته راه ميوفتيم
جلوي در سالن دوباره صف ميشيم
ديگه بقيه سربازها هم اومدن و تقريبا 4، 5 تا اتوبوس شديم
بعد مارو ميفرستن تو سالن، تا وارد شديم يه بوي خاصي اومد که نميدونم چي بود، از يه راهرويي رد شديم و نون و پنير و خيار بهمون دادن
بعد هر کس ليوان داشت ميرفت سمت يه سکو که مثل آبخوري مدارس بود، ولي از توش چايي ميومد به جاي آب
بعد هم نشستيم و صبحونه رو جاتون خالي خورديم و يکم با بچه هاي اونجا حرف زديم و سوال و جواب و اينا داشتيم
وقتي اومديم بيرون از سالن ديگه هوا تقريبا روشن شده بود
يه سري از بچه هاي اونجا هم داشتن واسه خودشون بازي ميکردن و الکي گلنگدن ميکشيدن و همديگرو ميکشتن :دي
بعد دوباره رفتيم سمت شيقت ولي باز هم خبري نبود، بعد از مدتي اومدن گفتن بريد سمت ساتر سبز واسه تحويل لباس
ما هم خوشحال که ديگه کارمون تموم شد رفتيم اونجا نشستيم ولي بازم کسي نيومد سراغمون
دوباره اومدن گفتن بريد از دژباني کارت بگيريد بياييد
رفتيم دژباني تو سالن انتظار نشستيم اونجا، چند نفر اومدن 2 تا کاغذ A5 دادن بهمون که مشخصات رو بنويسيم ولي گفت بزار من اول توضيح بدم بعد شما پر کنيد، خلاصه 1 ساعت داشت توضيح ميداد، بچه ها هم که هنوز انرژي داشتن (با توجه به اينکه يه سريشون از ما ديرتر رسيده بودن) فضا رو خندون نگه داشتن، بعد از اينکه برگه ها رو پر کرديم، گفتن حالا بايد قدتون رو اندازه بگيريم، دونه دونه از شهرها ي نزديک شروع کرد، اردکاني ها، يزدي ها، اصفهاني ها و ....آخر هم تهراني ها
الان همه فکر ميکرديم ساعت 12، 1 شده ولي واقعا ساعت 9، 10 بود والافي کم کم داشت بچه ها رو خسته ميرد
برگه هاي سبز و سفيد و اون 2 تا فرم رو گرفتن و 1 کارتکس دادن واسه تحويل استحقاقي ها
رفتيم سمت ساتر سبز دوباره و اونجا صف شديم، يه قسمت سايه بون داشت رفتيم اونجا ولي ديگه فرمانده بهمون ملحق شده بود
اما وقتي اومد گفت پاشيد بياييد اينطرف بشينيد (يعني درست زير آفتاب) :دي کم کم کله هاي کچلمون داشت داغ ميشد
اول کلي طول کشيد تا برگه هامون رو تحويل بديم و دوباره صف بشيم، بعد هم دوباره اندازه گرفتن لباس و امتحان کردن سايز پوتين هامون بود که اونم خيلي طول کشيد و بالاخره وقت دادن وسايل شد، ساعت حدود 12 بود فکر کنم
خلاصه دونه دونه رفتيم و تو ساکي که دادن وسايلمون رو ريختن از اونور اومديم بيرون، ولي ساکي که دادن وزنش از وزن خودمون بيشتر شده بود و زير آفتاب بيشتر ميشد حسش کرد
همه وسايل رو دوباره ريختيم بيرون و شروع کرديم به چيدنشون، ولي هيچ جاي اضافي نداشت و 2تا پتويي که دادن رو گذاشتيم روي کوله ها
اصلا تو 01 سخت نمی گذره... اگه هنگ 1 باشی که اصلا آموزشی نداری ولی هنگ 2 به واسطه فرمانده هنگ سخت گیری هاش بیشتره...یک هفته از دوران آموزشی ما در 01 ارتش گذشت. امروز برای اولین بار اومدم مرخصی. نمی دونم سختیش از کی شروع میشه. تا حالا که خوب بوده
تمام اطلاعات فوق تایید میشه. همه لیسانس به بالا هستیم. تو گروهان ما پزشک و دندونپزشک هم هست که با هر دوشون رفیق شدم.اصلا تو 01 سخت نمی گذره... اگه هنگ 1 باشی که اصلا آموزشی نداری ولی هنگ 2 به واسطه فرمانده هنگ سخت گیری هاش بیشتره...
الان که بهتون مرخصی دادن یه 5-6 روزی هم وسط دوره مرخصی می دن... از هفته دوم به بعد 25 نفر (بستگی به نظر فرمانده گروهان داره) می رن بیرون و از هفته های بعد همه بیرون هستن... این اولا
دفترچه دارین اما بعد بهتون کارت تردد می دن... 5 شنبه جمعه ها هم اگه نگهبان نباشین بیرونین... تو بوفه هاش هم همه چی هست... استخر هم می تونین برین... باشگاه و سالن فوتبال هم داره...
لباس شخصی هم که تردد دارین... غذاتون هم که با غذای کادری ها یکیه... ما بازی های جام ملت ها رو تا ساعت 2 نگاه می کردیم! (البته با اجازه افسر سر و افسر هنگ)
بیدارباش رو هم که خودتون می زنین... آخرای دوره اکثرا تا نزدیکای ساعت 6 خواب بودن و غذا رو هم از سلف می گرفتن زیر باد کولر نوش جان می کردن... رژه هم اکثرا ظهرها نهایتا 45 دقیقه اونم
3روز در هفته داشتیم... قدم آهسته هم اون قدرا با ما کار نکردن... کلاسای مسجد و عقیدتی هم تا دلت بخواد دارین... به مو و خط ریش بچه های ما که گیر نمی دادن. این جوری وقتی از 01 میری
داخل یگان (تازه با درجات افسری) اون وقت قدرشو می دونی...
البته الان فرمانده هنگتون نیست و یکی دو هفته راحتین...تمام اطلاعات فوق تایید میشه. همه لیسانس به بالا هستیم. تو گروهان ما پزشک و دندونپزشک هم هست که با هر دوشون رفیق شدم.
راستی ما هنگ دو هستیم-گروهان 732
یک هفته از دوران آموزشی ما در 01 ارتش گذشت. امروز برای اولین بار اومدم مرخصی. نمی دونم سختیش از کی شروع میشه. تا حالا که خوب بوده
یعنی یگانمون از آموزشی سختتر میشه؟اصلا تو 01 سخت نمی گذره... اگه هنگ 1 باشی که اصلا آموزشی نداری ولی هنگ 2 به واسطه فرمانده هنگ سخت گیری هاش بیشتره...
الان که بهتون مرخصی دادن یه 5-6 روزی هم وسط دوره مرخصی می دن... از هفته دوم به بعد 25 نفر (بستگی به نظر فرمانده گروهان داره) می رن بیرون و از هفته های بعد همه بیرون هستن... این اولا
دفترچه دارین اما بعد بهتون کارت تردد می دن... 5 شنبه جمعه ها هم اگه نگهبان نباشین بیرونین... تو بوفه هاش هم همه چی هست... استخر هم می تونین برین... باشگاه و سالن فوتبال هم داره...
لباس شخصی هم که تردد دارین... غذاتون هم که با غذای کادری ها یکیه... ما بازی های جام ملت ها رو تا ساعت 2 نگاه می کردیم! (البته با اجازه افسر سر و افسر هنگ)
بیدارباش رو هم که خودتون می زنین... آخرای دوره اکثرا تا نزدیکای ساعت 6 خواب بودن و غذا رو هم از سلف می گرفتن زیر باد کولر نوش جان می کردن... رژه هم اکثرا ظهرها نهایتا 45 دقیقه اونم
3روز در هفته داشتیم... قدم آهسته هم اون قدرا با ما کار نکردن... کلاسای مسجد و عقیدتی هم تا دلت بخواد دارین... به مو و خط ریش بچه های ما که گیر نمی دادن. این جوری وقتی از 01 میری
داخل یگان (تازه با درجات افسری) اون وقت قدرشو می دونی...