منم از میبد برگشتم... درخواست پزشکی دادم ! به احتمال زیاد معافم ! نشدمم به درک شهریور میرم خنک تره باز !
آقا فقط در یک کلمه بگم " محشر کبری " بود ... انقدر گرم که منی که کلاه نداشتم سرم همه ترک خورده زخم شده !! پوستم انقدر سوخته ببینیم فکر میکنی بچه ی ناف جنوبم !! ( تو 36 ساعت تازه ... ! ) , واقعا جهنم بود ... میدونستم گرمه ولی فکر نمیکردم در این حد گرم باشه !!!
نماز زوری ! ( به قول خودشون سین پادگان ِ ) ... 3:30 صبح بیدار باش ... یه 4 تا کاغذ پاره خواستن بدن 20 کیلومتر پیاده بردنمون اینور و اونور ! ساتر خیلی دور بود از آسایشگاه ... پدرمون در اومد ! خلاصه روز اولی هر چی انرژی داشتیم گرفتن !! ولی کلی هم خندیدیم و خوش گذشت !!
دیروز ساعت 5:30 صبح اولین اتوبوس ( از قاطر قراضه تر !! ) که ما بودیم رسیدیم دم پادگان ... آخرین نفر رفتیم تو !!!! ساعت 4 بعد از ظهر راهمون دادن تو ... بچه ها رو میگشتن کیفاشونو ! قیافه ی مارو یه نگاه کردن دیدن به خلاف ملاف نمیخوریم نگشتن !!
فقط آجیلای پوست دارمون و گرفتن ... موقع برگشتم ندادن !!
نرسیده بودیم توی پادگان که تنیبه خوردیم !! 1 ساعت بدون کفش روی ریگ داغ !!!
آتیش گرفتیم ...
کادری های خون گرم و باحالی داشت ... مخصوصا فرمانده ها ! سوالا رو با گشاده رویی جواب میدادن ... و بداخلاقی نمیکردن فعلا ! مخصوصا یه نفرشون بود که خیلی هوای کار ما رو داشت ... متاسفانه اسمش یادم نیست ولی هر کی بود خدا خیرش بده !
خلاصه اینکه اگه اونجا میرید خوردنی زیاد با خودتون نبرید ... چون جز آب معدنی و آب ِ آب سرد کن پادگان چیز دیگه ای میلتون نمیکشه !! پودر بچه , قفل برای کمد , صد آفتاب , کلاه آفتابگیر حتما ببرید ... ژیلت نبرید ! موزر هم نبرید ! تحملتون توی گرما رو بالا ببرید و کاری به کار کسی نداشته باشید !
برای معافی گرفتن ما هم دعا کنید ... سوالی هم داشتید بپرسید تا جایی که بدونم راهنماییتون میکنم