منم همینطور
من معاف شدم و فقط آموزشی رفتم
هر چند وقت یه بار خواب میبینم که دوباره رفتم آموزشی و همش میگم منکه قبلا اومدم چرا دوباره باید بیام
آخرین باری که خواب دیدم
یاد دفه های پیش افتادم و رفتم به فرمانده گفتم من قبلا اومدم
هر دفه هم دارم میام
اونم گفت ا؟
باشه برو نمیخواد
حالا کاش آدم خاطرات خوبش رو تو خواب ببینه
تو دوران خدمت یه گروهبان لر بلانسبت جمع "ان"داشتیم (یکی دو سالی هم از سرباز وظیفه ها کوچیک تر بود سر این یخورده کلش باد داشت) همیشه فکر و زکرش این بودکه حاله بچه های عقیدتی رو بگیره
منتها بنده چون تو عقیدتی سیاسی پایگاهمون سایت کامپیوتری دستم بود و هرروز باید میرفتم و به پسر 10-12 ساله ای حاج آقامون کامپیوتر یاد میدادم رو این حساب هویجوری نورچشمی گنده های پایگاه شده بودیم! و هر کاری که فکرشو بکنید تو پایگاه میکردیم.

این بابا هم خبر داشت که چه کارای بنده و رفقا انجام دادیم ولی همیشه وقتی میخاست پته ای ما رو روی آب بریزه ما ماست مالیش میکردیم و تیرش بخطا میرفت یا اینکه اصلا تیرش اثر نداشت، حتی حاج آقا براش خط و نشون کشید که اگه یبار دیگه به پرو پای من بپیچه حتما نامه اش رو بفرسته به تهران! خدایا منو ببخش منو بچه های عقیدتی سیاسی نما! چقدر سر به سر این طفل مظلوم گذاشتیم :lol:
خلاصه این همه رو گفتم که بگم تو خوابایی که میبینم این گروهبانه همیشه برگه زندان دستشه و همیشه دنبال منه، از اون ور هم هیچ خبری از حاج آقا و سرهنگمون نیست! رفقا هم همشون ترخیص شدن و منم رو تختم خوابیدم کنار چند تا سرباز آش تو خوابگاه از طرفی هم منم قرار که دو سه روز دیگه برگه ترخیصی رو بگیرم و با اضطراب به این فکر میکنم که دیگه نخاله بازی درنیارم که یرخی اضاف بخورم که زودتر از اونجا بای بای کنم. هر لحظه هم بچه های آسایشگاه خبر میدن که گروهبان داره با دژبانا میاد دنبالت، بعد چن لحظه صدای کوبیدن در میاد که یهو من از خواب پا میشم!
