• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

استرس زندگی ام را نابود کرد!

فلک زده

Registered User
تاریخ عضویت
13 نوامبر 2014
نوشته‌ها
587
لایک‌ها
2,917
سن
43
قبلا هم بهت گفتم زیادی تند میری من کی گفتم 23 سالمه؟
بارها گفتم هیکلم کوچیکه
فکر نمیکنم کس دیگه ای تو خونمون باشه که به اندازه من بدونه مسئولیت یعنی چی
حسابشو بکن داداش کوچیکم هم سن @javadyazdani هه میگه زن میخوام ماشین میخوام ، ماشالا خوب رشد کرده بالای 180 هه (اینا همش تقصیر منه که نردبون شدم از من بره بالا) گوشی بالای 1 میلیونی خریده از باکره گی هم دراومده و...

@Tidus متولد 74 بکارت را به دست نابودی سپرد.
ما داریم به قهقرا بیشتر فرو میریم . :(

نمیدونم @Tidus جان تو هم همین حس رو داری یا نه ؟ یادم نمیاد گفتی چندسالته ولی روز به روز که میگذره یه هاله سختی دور من بسته میشه که اصلا نمیتونم فکر تامین نیاز جن*ـسی رو از طرق غیر عاشقانه برطرف کنم.
یه بابایی تو همین انجمن که یادم نمیاد کی بود یه حرف قشنگی زد گفت:
" دخترهایی که به من علاقه دارن من هیچ حسی بهشون ندارم , و دخترهایی که من بهشون علاقه دارم به خاطر نداشتن شرایط مالی هیچ رغبتی به من ندارن "
پریروز بود تو تاکسی دیدم یه خانومه نشسته بود بغل من با هر انحراف و تغییر مسیر ماشین بیشتر خودش رو مینداخت روی من. یه چیزی هم گذاشته بود روی پاش تا خانوم بغلیش نبوده چه کار میکنه.
یه نگاه انداختم به دستاش دیدم دستاش از دستای من بیشتر مو داره. چرک و کثیف .
هی منتظر بودم تاکسی سریعتر برسه از شر این راحت شم.
بعد 30 سال زندگی اینطوری بک*ارت رو نابود کنیم خیانت بزرگیه.
 

ArashMiniStar

Registered User
تاریخ عضویت
8 آگوست 2010
نوشته‌ها
4,650
لایک‌ها
8,092
محل سکونت
IR/MASHHAD
استارتر ی جورایی تقصیر خودتم هست
بین دوستام من دقیقا میبینم اونی که از اول کوتاه اومده حالا ساعت 8 شب بخواد نیم ساعت بیاد بیرون باس اجازه بگیره[emoji47] دوستی هم در مقابل دارم شب خونه نمیره کی بع کیه[emoji19]
من خودم ی چیز مابینی هستم یعنی معمولا تا 12 میام ممکنه 2-3 حتی ی زمانی 4 صبح هم بشه
ی مورد که خودم فهمیدم اینه که وقتی همش دیر برم خونه طبیعیه براشون ولی وقتی ی مدت زود که میام بعد ی روز دیر میشه شدیدا شاکی میشن تازه یادشون هم میره قرارمون چی بوده[emoji33] مثال با پدر برای ساعت 12 اتمام حجت کردم ک گیر نده باز یدفعه به مغزش میزنه میگه تو عن میخوری از ده دیرتر بیای[emoji20] [emoji23] [emoji2] منم به چپم میگیرم -_-
خدا همه پدر مادرای مریضو شفا بده[emoji37]

Sent from my Xperia Z1 - THE BEST OF SONY
 

ArashMiniStar

Registered User
تاریخ عضویت
8 آگوست 2010
نوشته‌ها
4,650
لایک‌ها
8,092
محل سکونت
IR/MASHHAD
من خودم از این ناراحتم اینا که مثلا بفکر و نگران بچه هاشون هستن چرا وقتی هزار مشکل دیگه دارم نمیفهمن میگن داری ادا در میاری!!!! واقعا درده ها، ی پدر مادر ایرانی داشته باشی که اکثرا هیچی حالیشون نیس

Sent from my Xperia Z1 - THE BEST OF SONY
 

مهرداد خان

Registered User
تاریخ عضویت
7 اکتبر 2012
نوشته‌ها
945
لایک‌ها
2,396
محل سکونت
گاراژ غدیر ژانگولر
بیا خودم خلاصت کنم
واقعا کسی هست تو پاتوق که اینطور نباشه؟ البته به جز افتک :دی
 

steven@seagal

Registered User
تاریخ عضویت
24 اکتبر 2014
نوشته‌ها
212
لایک‌ها
917
سن
29
محل سکونت
خراب شده ای به نام ایران
وضع تو باز خوبه داش
به من گفتن هشت شب به بعد درو روت بازنميكنيم . تو يه حالتي مجبورم كردن شب قبل ساعت هشت خونه باشم
هر نيم ساعت يه بار بهم زنگ ميزنن كه كجايي و با كي هستيو . . . .
تا اينجاش يه طرف
ميگم از باباهبهم پول بديد هزارتا سوال كه ميخواي چيكارو فلان و بسان
يه مدت گفتم بيخيال اينكه از اينا پپول بگيرم بايد يه حركتي بزنم
شروع كردم فروش مستني و هزارتا كوفت و زهر ماره ديگه
اونم پولش حروم فقط ميومدوميرفت
پول به پليس بده پول ديه بده پول كوفتو زهر مار بده
اخر ماه هيچي نميموند درستو حسابي
ابروم رفت تو محل و . . .
خاستم برم خارج پول نرسيد موندم اواره
فعلا يه گوشي پونصدتومني با هزارتا منت خريدن دم به دقيقه هم ميگن ميگيريمش ازت اينم به جهنم
 

idnavmooknedr

Registered User
تاریخ عضویت
27 دسامبر 2014
نوشته‌ها
375
لایک‌ها
1,859
محل سکونت
سرزمین وبا
آیا رابطه مستقیمی بین مسئولیت پذیری و استرس/اضطراب/دلشوره وجود داره؟
 

Tidus

Registered User
تاریخ عضویت
28 اکتبر 2011
نوشته‌ها
1,419
لایک‌ها
11,628
نمیدونم @Tidus جان تو هم همین حس رو داری یا نه ؟ یادم نمیاد گفتی چندسالته ولی روز به روز که میگذره یه هاله سختی دور من بسته میشه که اصلا نمیتونم فکر تامین نیاز جن*ـسی رو از طرق غیر عاشقانه برطرف کنم.
من 24 سالمه عزیزم...
پریروز بود تو تاکسی دیدم یه خانومه نشسته بود بغل من با هر انحراف و تغییر مسیر ماشین بیشتر خودش رو مینداخت روی من. یه چیزی هم گذاشته بود روی پاش تا خانوم بغلیش نبوده چه کار میکنه.
یه نگاه انداختم به دستاش دیدم دستاش از دستای من بیشتر مو داره. چرک و کثیف .
هی منتظر بودم تاکسی سریعتر برسه از شر این راحت شم.
بعد 30 سال زندگی اینطوری بک*ارت رو نابود کنیم خیانت بزرگیه.
برای منم چند بار اتفاق افتاده... حالا بوده از یکی خوشم اومده بهش شماره دادم، گفته مورد قبل تو زیاد داشتم!!!
 

JaroOBarghi

Registered User
تاریخ عضویت
25 می 2014
نوشته‌ها
787
لایک‌ها
5,223
سن
32
محل سکونت
InThe VeeT
یعنی دیوونه ایی هستی برا خودتا ولی نمیدونم چرا از ادمهایه دیوونه و غیر عادی خوشم میاد :D کی اون روز میرسه من حضوری ببینمت :rolleyes:

به من نمیخوری! دلستر بزن به دَر و دیوار بوخوری
 

مهرداد خان

Registered User
تاریخ عضویت
7 اکتبر 2012
نوشته‌ها
945
لایک‌ها
2,396
محل سکونت
گاراژ غدیر ژانگولر
مثال با پدر برای ساعت 12 اتمام حجت کردم ک گیر نده باز یدفعه به مغزش میزنه میگه تو عن میخوری از ده دیرتر بیای
این چیزا توافق داره ؟ یه چاقو بگیر دستت هرکی چیزی گفت بزن بکش
البته انقدر ناراحتی میگما :D
 

ivioji

Registered User
تاریخ عضویت
17 آگوست 2013
نوشته‌ها
126
لایک‌ها
170
سن
33
محل سکونت
i dont know
دوستان عزیز اندکی از تجربیات گهر بارمو دز اختیارتون قرار میدم
تو زندگی سه حالت وجود داره
1- ترجیح دادن خانواده
در این حالت که اکثریت پاتوق هستن بچه خونگی تشریف داریم
2- ترجیح دادن دوست
در این حالت که اکثریت رفقامون در دنیای واقعی به این صورت هستن
3- گزینه ما بینی که باید خیلی با احتیاط کار بشه و سیاست و زمان بر هست
در این حالت برای مثال
یادمه اولین بار که کامپیوتر خریدیم هفده سالم بود یا هجده
مث خوره نشستم با کاپمیوتر و ا/نشو در اوردم و بعد از مدت اندکی با ناراحتی پدر رو برو شدم که خاستار جمع شدن این چنین استفاده ای شد (( بیشتر به خاطر پول برق )) دعوا ها بالا کشید تا قانون تا ساعت ده استفاده کردن تصویب شد جلو تر رفت و ما هم بی جنبه کمی از ده بیشتر می شستم (( به اون پسر / دختر نما تو چت یاهو نمی تونسم بگم بابام نمی زاره باید پی سی خاموش شه ضایه بود )) دعوا ها بالا کشید و پی سی جمع شد در منزل
اندکی تامل کردم و خشتکی خاروندم با مالش اعضای بدن پدر پی سی برگشت
تا مدتی سر ده خاموش می کردم و می شستم جلو بابام
بعد یه هفته شد ده و ربع بعدش ده و نیم وهمین طور جلو می رفت گهگاهی هم که گیر داده مشد یه ربع به عقب برمیگشتم
کار سختی بود ولی الان که دارم با شما صحبت می کنم سالیان درازی هست که تا صبح پای پی سی هستم و انگار نه انگار

در رابطه با بیرون رفتن هم همینطور به شخصه خودم باید نه شب خونه می بودم
کم کم این تایم رو تا یک اوکی کردم و هفته ای یکبار تا دو می کشونم
-------------------
نتیجه اخلاقی : حوصلم سر رفته بود این همه تایپ کردم تا بلکه کسی رستگار بشه
هرچند این اوج تاسف بار بودن زندگی من هست که پدر و مادر در زندگیم دخالت می کنن و البته بیشتر ایرانیان این طورین ولی چاره این نیست باید کم کم به هدف نهای خودمون برسیم و این زحمت داره و سختی در طول مسیر
باشد که رستگار شویم
 

Ev0t

Registered User
تاریخ عضویت
7 آگوست 2014
نوشته‌ها
680
لایک‌ها
938
سن
25
محل سکونت
تهران
درود
استرس زندگیمو داغان کرد!
proxy.php
چطوری میشه استرس رو کاهش داد؟!
لدفا نیاین بگین مهاجرت کن یه کشور دیگه کلا نه شرایط شو دارم نه پولشو و نه میتونم به شرایطش نزدیک بشم!
چطوری میشه این همه علائمی که طی این سالها بوجود اومده رو از بین ببرم؟!
128fs4765852.gif

میشه به زندگی عادی برگشت؟!
proxy.php
باید دایورت کنی تنها راهته وقتی کارایی که میکنی هیچ اهمیتی برات نداشته باشه (هر کاری) قطعا استرس نخواهی گرفت
 

سکولار

Registered User
تاریخ عضویت
19 می 2015
نوشته‌ها
870
لایک‌ها
2,722
محل سکونت
شهرستان
درمواجه باشرایط استرس زا به خودت تلقین کن که خیلی مغروری-واسترس درحدی نیست که بخوادبرات مشکل درست کنه
 

idnavmooknedr

Registered User
تاریخ عضویت
27 دسامبر 2014
نوشته‌ها
375
لایک‌ها
1,859
محل سکونت
سرزمین وبا
وضع تو باز خوبه داش
به من گفتن هشت شب به بعد درو روت بازنميكنيم . تو يه حالتي مجبورم كردن شب قبل ساعت هشت خونه باشم
هر نيم ساعت يه بار بهم زنگ ميزنن كه كجايي و با كي هستيو . . . .
تا اينجاش يه طرف
ميگم از باباهبهم پول بديد هزارتا سوال كه ميخواي چيكارو فلان و بسان
يه مدت گفتم بيخيال اينكه از اينا پپول بگيرم بايد يه حركتي بزنم
شروع كردم فروش مستني و هزارتا كوفت و زهر ماره ديگه
اونم پولش حروم فقط ميومدوميرفت
پول به پليس بده پول ديه بده پول كوفتو زهر مار بده
اخر ماه هيچي نميموند درستو حسابي
ابروم رفت تو محل و . . .
خاستم برم خارج پول نرسيد موندم اواره
فعلا يه گوشي پونصدتومني با هزارتا منت خريدن دم به دقيقه هم ميگن ميگيريمش ازت اينم به جهنم
دوستان عزیز اندکی از تجربیات گهر بارمو دز اختیارتون قرار میدم
تو زندگی سه حالت وجود داره
1- ترجیح دادن خانواده
در این حالت که اکثریت پاتوق هستن بچه خونگی تشریف داریم
2- ترجیح دادن دوست
در این حالت که اکثریت رفقامون در دنیای واقعی به این صورت هستن
3- گزینه ما بینی که باید خیلی با احتیاط کار بشه و سیاست و زمان بر هست
در این حالت برای مثال
یادمه اولین بار که کامپیوتر خریدیم هفده سالم بود یا هجده
مث خوره نشستم با کاپمیوتر و ا/نشو در اوردم و بعد از مدت اندکی با ناراحتی پدر رو برو شدم که خاستار جمع شدن این چنین استفاده ای شد (( بیشتر به خاطر پول برق )) دعوا ها بالا کشید تا قانون تا ساعت ده استفاده کردن تصویب شد جلو تر رفت و ما هم بی جنبه کمی از ده بیشتر می شستم (( به اون پسر / دختر نما تو چت یاهو نمی تونسم بگم بابام نمی زاره باید پی سی خاموش شه ضایه بود )) دعوا ها بالا کشید و پی سی جمع شد در منزل
اندکی تامل کردم و خشتکی خاروندم با مالش اعضای بدن پدر پی سی برگشت
تا مدتی سر ده خاموش می کردم و می شستم جلو بابام
بعد یه هفته شد ده و ربع بعدش ده و نیم وهمین طور جلو می رفت گهگاهی هم که گیر داده مشد یه ربع به عقب برمیگشتم
کار سختی بود ولی الان که دارم با شما صحبت می کنم سالیان درازی هست که تا صبح پای پی سی هستم و انگار نه انگار

در رابطه با بیرون رفتن هم همینطور به شخصه خودم باید نه شب خونه می بودم
کم کم این تایم رو تا یک اوکی کردم و هفته ای یکبار تا دو می کشونم
-------------------
نتیجه اخلاقی : حوصلم سر رفته بود این همه تایپ کردم تا بلکه کسی رستگار بشه
هرچند این اوج تاسف بار بودن زندگی من هست که پدر و مادر در زندگیم دخالت می کنن و البته بیشتر ایرانیان این طورین ولی چاره این نیست باید کم کم به هدف نهای خودمون برسیم و این زحمت داره و سختی در طول مسیر
باشد که رستگار شویم
شما دوتا خیلی بچه سن اید، شما بیشتر نیاز به نصحیت من دارید تا اینکه منو نصیحت کنید! :|
 

idnavmooknedr

Registered User
تاریخ عضویت
27 دسامبر 2014
نوشته‌ها
375
لایک‌ها
1,859
محل سکونت
سرزمین وبا
دوستان یه داغی لومد رو دلم گفتم بگم یه خورده راحت شم!
خانواده به هیچ وجه به من اعتماد نداره ، شاید دلیل اینکه هر چند وقت یه بار همه پولامو میگیرن بخاطر عدم اعتماد به منه!
امروز داشتم با مامانم صحبت میکردم گفتش برو آزمایش از خودت بگیر آزمایش خون ، هپاتیت ، ایدز ، HIV و ... بگیر!
128fs4765852.gif

من باکره و چه به ایدز و اچ آی وی؟!
proxy.php

حکم چیست؟
 
بالا