• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

اشعار طنز

jomong777

Registered User
تاریخ عضویت
4 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
1,188
لایک‌ها
129
سن
34
محل سکونت
تهران
دماغ!
این عضو حیاتی
اگه مثل کلنگه
مثل لوله تفنگه
با خوشگلی‌ت می‌جنگه
طبیعیه، قشنگه
نگو که این یه درده
دماغ عمل نکرده
اگر که مثل فیله
و یا از این قبیله
روی نوکش زیگیله
غصه نخور، اصیله
هی نرو پشت پرده
دماغ عمل نکرده
یکی می‌گه درازه
خیلی ولنگ و وازه
یکی می‌گه ترازه
غصه نخور که نازه
ببین خدا چه کرده
دماغ عمل نکرده
دماغ نگو جواهر
سوژه‌ی شعر شاعر
طویل فی‌المظاهر
پدیده‌ی معاصر
آهای تخم دو زرده
دماغ عمل نکرده
با اون دماغ همیشه
عکس تو پشت شیشه
تو سینما چی می‌شه
شکستن کلیشه
کاشکی بری رو پرده
دماغ عمل نکرده
کم باباتو کچل کن
یا خودتو مچل کن
کی بت می‌گه عمل کن
قصیده رو غزل کن
می‌شی له و لورده
دماغ عمل نکرده
چه‌قد دماغ دماغ شد
قافیه‌مون چلاق شد
هی، یکی- چل کلاغ شد
تصنیف کوچه باغ شد
بره که برنگرده
دماغ عمل نکرده!
 

jomong777

Registered User
تاریخ عضویت
4 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
1,188
لایک‌ها
129
سن
34
محل سکونت
تهران
دلم می‌خواد داد بزنم
جیغ بزنم، جیغ بنفش
پاره كنم لباسمو
برم حموم با كت و كفش

دلم می‌خواد زار بزنم
صدام بره به آسمون
كتابامو شوت بكنم
از تو حیاط به پشت بوم

دلم می‌خواد پر بكشم
مثل مگس به هر طرف
وزوز و ویزویز بكنم
لقمه بگیرم از علف

دلم می‌خواد كف بكنم
مثل پودر لباس شویی
باد بكنم، گنده بشم
مدام برم به دستشویی

فكر نكنی دیوونه‌ام
یا خیلی درب و داغونم
نه عزیزم من سالمم
فقط كمی نوجوونم.
 

jomong777

Registered User
تاریخ عضویت
4 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
1,188
لایک‌ها
129
سن
34
محل سکونت
تهران
این روزا عمر عاشقی دوروزه
ایشالا پیر عاشقی بسوزه
بلا به دور از این دلای عاشق
كه جمعه عاشقند و شنبه فارغ!
گذاشته روی میز من ، یه پوشه
كه اسم عشق‌های بنده توشه
زری، پری،‌سكینه، زهره، سارا
وجیهه و ملیحه و ثریا
 

jomong777

Registered User
تاریخ عضویت
4 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
1,188
لایک‌ها
129
سن
34
محل سکونت
تهران
ی خدا هارد HARD دلم را فرمت FORMAT مکن
فیلد FIELDمن را خالی از برکت مکن
اپشن OPTION غم را خدا یاON مکن
فایل FILEاشکم را خدایا ران RUN مکن
دلتری DELTREE کن شاخه های غصه را
سردی و افسردگی را هر سه را
جامپر JUMPER شادی بیا تا ست SET کنیم
سیستم اندوه را ریست RESETکنیم
ای خدا حرف دلم با کی زنم
هلپ HELP میخواهم که F1میزنم
 

jomong777

Registered User
تاریخ عضویت
4 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
1,188
لایک‌ها
129
سن
34
محل سکونت
تهران
وباره شب شد و من بی قرارم
Connect کن و زود بیا در انتظارم
بیا من آمدم پای messenger
شدم محصور آوای messenger
بیا hard دلت را ما ببینم
گل از کنجhome page ات بیچینم
بیا icon نمای بی نشانم
که من جز آدرس mail ات ندانم
بیا امشب کمی online باشیم
و یا تا صبح sun shine باشیم
بیا فرهاد بی تو باز غش کرد
و حتی hard dick هم crash کرد
بیا ای عشق دات com عزیزم
بیا پای تو سها بریزم
بیا ای حاصل search جهانی
بیا اجرا کن آن فایل نهای
اگر آیی دعایت می نمایم
دمی تا بی نهایت می نمایم
مبدا لحضه ای d c شوی یار
جدا از پای آن pc شوی یار
بمان تا جاودان اندر دل من
بمان تا حل شود هر مشکل من
 

jomong777

Registered User
تاریخ عضویت
4 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
1,188
لایک‌ها
129
سن
34
محل سکونت
تهران
سر دروازه که رسیدم --- صدای بلبل و شیپور شنیدم
به خود گفتم که شیپور **** است---دگر شخصی گری بر من حرام است
به صف کردند تراشیدند سرم را---لباس ارتشی کردند تنم را
الهی خیر نبینی سر گروهبان --- که امشب کردی تو مرا نگهبان
سر پستم رسیدم خوابم آمد --- محبت های مادر یادم آمد
تفنگم را گذاشتم بر لب سنگ --- محبت های مادر یادم امد
غم مادر مرا دیوانه کرده --- کبوتر در عجبشیر لانه کرده
نوشتم نامه ای با برگ چایی --- کلاغ پر میروم مادر کجایی
نوشتم نامهای با برگ زیتون --- فراموشم نکن ای یار شیطون
نوشتم نامه ای با برگ انگور --- جدا گشتم دو سال از خانه ام دور
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسیر !
من گرفتم تو نگیر

چه اسیری که ز دنیا شده ام یکسره سیر !

من گرفتم تو نگیر

بود یک وقت مرا با رفقا گردش و سیر !

یاد آن روز بخیر

زن مرا کرده میان قفس خانه اسیر !

من گرفتم تو نگیر !
03236IMMgrin.gif
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
اکسید گشت و سوختیم

بس که فیزیک و شیمی آموختیم



هی اسید و باز دعوا می کنند

خاک عالم بر سر ما می کنند



درس چون در مغز داغم می رود

می شود فرار و فوری می پرد



بار سنگین فیزیک لج کرده است

اهرم ذهن مرا کج کرده است



روز و شب معلوم و مجهول می کنم

ذهن خود را اینگونه مشغول می کنم



این مسائل که فیزیک بر هم زده

مرکز ثقل مرا بر هم زده



جبر و مجهولات است آن درد است

درد چهره ام از دست جبر زرد است زرد



گه گله از دست تانژانت می کنم

گه شکایت از کتانژانت می کنم



گر بخوانی بیست بار این زیست

را ای دریغ هرگز نبینی بیست را



از زبان خارجه آشفته ام

در سرزنگ زبان من خفته ام



قلبم از جغرافیا غمگین شده

بس که کوه دارد دلم سنگین شده
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
کنون رزم ویروس و رستم شنو
دگر ها شنیدستی این هم شنو

که اسفندیارش یکی دیسک داد
بگفتا به رستم که ای نیک زاد

در این دیسک باشد یکی فایل ناب
که بگرفتم از سایت افراسیاب

برو سیر میکن بدین دیسک هان
که هم نون هم آب باشد در آن

تهمتن روان شد سوی خانه اش
شتابان به دیدار رایانه اش

چو آمد به نزد mini tower اش
بزد ضربه بر دکمه پاورش

دگر صبر و آرام و طاقت نداشت
مران دیسک را در drive اش گذاشت

نکرد هیچ صبرو نداد هیچ لفت
یکی list از root دیسکت گرفت

در آن دیسک دیدش یکی فایل بود
بزد enter آن رو اجرا نمود

کزان یک demo گشت زان پس عیان
به فیلم به موزیک و شرح بیان

به ناگه چنان سیستمش کرد هنگ
که رستم در آن ماند مبهوت و منگ

چو رستم دگر باره resetart نمود
همی کرد هنگ و همان شد که بود

تهمتن کلافه شد و داد زد
ز بخت بد خویش فریاد زد

چو تهمینه فریاد رستم شنود
بیامد که لیسانس رایانه بود

بدو گفت رستم همه مشکلش
وز آن دیسک و برنامه خوشگلش

چو رستم بدو داد قیچی و ریش
یکی bootable دیسک آورد پیش

یکی اندر آن دیسک بود
برآورد و آن را اجرا نمود

همی گشت toolkit هارد اندرش
چو کودک که گردد پی مادرش

به ناگه یکی رمز ویروس یافت
پی حذف امضای ایشان شتافت

چو ویروس را نیک بشناختش
مر از boot sector بر انداختش

یکی ضربه ضد بر سرش tool kit
که هر بایت آن گشت هشتاد bit

چنین گفت تهمینه با شوهرش
که این بار بگذشت از پل خرش

و گر باره اما جهالت مکن
ز رایانه اصلا تو صحبت مکن

قسم خورد رستم به پروردگار
نگیرد دگر دیسک از اسفندیار
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
گفت مردي به همسرش روزی

من بمیرم چگونه خواهي زیست؟

گفت:از چند وچون آن بگذر

تو بمیری برای من کافیست
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
گفتم به عيال بنشين پهلويم... تانكته ي تازه اي برايت گويم
در زندگيم اگرچه مفلس بودم... اين را ه درازبي ثمر پيمودم
خوشحالم از اينكه بعد مرگم ديگر...اوضاع شما شود یقیناً بهتر
البته اگر شانس شود ياورتان...با ضربه مغزي بروم از برتان
هرعضو من از برايتان چون گنج است... يك گنج بدون ماليات و رنج است
با پول فروش هريك از اعضايم... ازفرق سر و تا به كف پاهايم
درهاي خوشي به رويتان باز شود... اين فصل خزان بهار شيراز شود
چون جمله فروش رفت اعضاي بدن... لازم نشود گوركن و پول كفن
اين گونه زپول قبرآسوده شويد... وجهي زبراي سنگ طبعاً ندهيد
با قلبم و معده و سفيدي و كبد... شش دانگ آپارتمان به نامت بشود
با هر دوی كليه ها و يك دانه طحال... ماشين بخر و زدرد پا هيچ منال
با چشم ودودست و مري و هردوتا پا... اوراق مشاركت بخريا ويلا
بامعده و روده ام بدهكاري ها... پرداخت بكن كه در عذابم آن جا
مربوطه عيال چون که این گفته شنید... اوضاع که بر وفق مراد خود دید
يك خنده تلخ بر لبش آمد وگفت...تا كي بدهي به همسرت وعده ي مفت
صدچاقوي تو يكي ندارد دسته...گرديده ام از وعده ي بي خود خسته
آيا شود اين وعده ي توگردد راست ...بيچاره زنت رسد به آن چه مي خواست
گرراست شود عزاي تو گرم كنم... گرچه زوصيتت كمي شرم كنم
يك مجلس ختم آبرومند و ***... برپاي نمايم كه بگي ايول زن
هروقت دلم براي تو تنگ شود... يا خواست كه خاطرات كم رنگ شود
قطعاً بروم سراغ پيوندي ها... آن ها كه خريده اند اعضا از ما
با ديدنشان كمي دلم شاد شود... از خوبي و مهرباني ات ياد شود
«جاويد» از اين گفته ي زن حيران شد... از شدّت عشق او به خود گريان شد
با سكته ي قلبي و سپس سنكوپ ، مُرد... اعضاء بدن به دردشان هيچ نخورد
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
دوش دیدم که ازش تا به سحر آب آمد
من شدم خسته و اندر پی آن خواب آمد
توی خواب دیدمت و صاف نشستم پیشت
تا به خود آمدی زنبور تو را زد نیشت
آخ گفتی و بسی داد ز خود ول کردی
باد کردی و کزان هیکلت خوشگل کردی
به گمانت که ازین باد تو جاوید شدی
از زمین رخت ببستی و راهی ناهید شدی
ناگهان سوزنی از پشت به تو داخل شد
جملگی باد که اندر تو ببود زایل شد
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
فکر نکن یاد تو بودم کار نداشتم ول می گشتم...!
490gy9c.gif
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
ديشب به خواب ديدم ، ابليس شاد وخندان**برعکس دفعه ی پیش کو بود زار وگريان
از او سوال كردم از شادي و نشاطش**گفتا كه جور باشد امروزه او بساطش
افراد تحت امرش امروزه بس فراوان**آنهامطيع امرند هستند تحت فرمان
من در فريب آدم ديگر غمي ندارم**چون برهّ سر به راه است ، پس ماتمي ندارم
ياران سارق من از سارقان نابند**خالي كنند خانه وقتي همه به خوابند
آن يار جاني1 من در كشتن خلايق**دارد بسي جسارت ، كار آمد است و لايق
به به از اين مديران ،اين قوم رشوه گيران**در اختلاس و رشوه ، بستند دست شيطان
نازم به كاسبي كه اجناس بنجُل خود**با آن زبان شيرين ، مانند بلبل خود
قالب كند به آدم با نرخ صد برابر**هر كس كه بود باشد ، گر دوست يا برادر
يار شفيق و خوبم ، آن مردك دغلباز**بس دختران معصوم در دام اين هوسباز
گرديده اند غرقه در ورطه ي هلاكت**مطرود خانواده ، با خواري و فلاكت
نازم به آن زنی که غیبت کند فراوان**ازشوهرفریده یا از هووی توران
ای اشغری بنازم وافور و منقلت را**کردی چو نی توباریک بازو و هیکلت را
از گفته های شیطان، شد خواب من پریشان**از خواب خوش پریدم غمگین و زار و نالان
رو سوی او نمودم ،آن خالق یگانه**با دیده های پراشک ،غمگین و عاجزانه
گفتم رها بگردان ،ازمکروکید شیطان**این سرزمین «جاوید» ، این خاک پاک ایران
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
کفش هایم کو
دم در چیزی نیست
لنگه کفش من اینجاها بود
زیر اندیشه این جا کفشی
مادرم شاید دیشب
کفش خندان مرا
برده باشد به اتاق
که کسی پا نچپاند در آن
هیچ جایی اثر از کفشم نیست
نازنین کفش مرا درک کنید
کفش من کفشی بود
کفشستان
که به اندازه انگشتانم معنا داشت
پای غمگین من احساس عجیبی دارد
پشت پای مکن از این غصه ورم خواهد کرد
شصت پایم به شکاف سر کفش عادت داشت...!
نبض جیبم امروز
تندتر می زند از قلب خروسی که در اندوه غروب
کوپن مرغش باطل می شود...
جیب من در غم فقدان هزار و صد و هشتاد و سه چوق
که پی کفش بع کفاش محل خواهد داد
خواب در چشم ترش می شکند
کفش من پاره ترین قسمت این دنیا بود
سیزده سال و. چهل روز مرا در پا بود
یاد باد آنکه نهانش نظری با ما بود
دوستان کفش پریشان مرا کشف کنید
کفش من می فهمید که کجا باید رفت
که کجا باید خندید
کفش من له می شد گاهی
زیر کفش حسن و جعفر و عباس و علی
توی صف های دراز
من در این کله صبح پی کفشم هستم
تا کنم پای در آن
و به جایی بروم
که به آن نانوایی می گ
ویند
شاید آنجا بتوان
نان صبحانه فرزندان را توی صف پیدا کرد
باید الان بروم
اما نه؟؟!!


کفش هایم نیست
کفش هایم کو؟؟؟؟؟؟؟
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
ژيـــــــــان!

مــشـتيا بــده جــامــي زان شــراب فـــالـوده
تــا كــه قــوت مــن آيــد زيــــن هــواي آلـــوده
لاستيك جر خورده ديدم و بــــه "دل گــفـتــم"
اين جگــر زليخــار است شــادي از دلــم رفتم
بـــي وفـــا ژيــــان مــن مي كنـد به كــار مــن
تـــرمــز بــــلا مـــوقــــع واي حـــــال زار مــــن
پــــــول و آبـــــــرو دادم ليك هي همي خندم
هان چه چـاره اي دارم دل براين ژيـان بنــدم؟
خـــانـــه ام شــد آوارم لـيك مـانده در راهــم.
مثل خر بـــلا نـــسبــت اندرين گــل و كاهـــم!
مــا ژيـــان ســـواران را " جز بلا نمي شــايد"
هر چــه داشـــتم دادم كاين ژيان بـــه كار آيد.
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
تو كــــيســتي كه الهــــي كـــه مال من باشي
چقدر خوب و خوشي، خوش به حال من باشي

شـــــما به كـــــــــودكـــــي آفتاب نزديكي
بعيــــــد نيــست كه هم سن و سال من باشي

بعيــــــد نيــست شــبـيه دوتا « مـفاعـيــلن »
وبال وزن دوبــيـــــــــتـــــي ، وبال من باشي

من ايـســــــتاده ام اين گوشه ي جهان بي تو
تو در كجاي جــــهــــانـــي كه مال من باشي

چـــهارگــــــــــوشه ي دنيا هنوز منتظر است
كــــه از جــنـــــوب بــيــايي شمال من باشي

تو با خــــدايــي و من هــم خيال كن ... آهو!
گـــنـــــاه دارد اگــــــــر بــي خيال من باشي
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
كنون رزم Virus رستم شنو/دگرها شنيدستي اين هم شنو
كه اسفنديارش يكي Disk داد/بگفتا به رستم كه اي نيك زاد
در اين Disk باشد يكي File ناب/كه بگرفتم ازSite افراسياب
چنين گفت رستم به اسفنديار/كه من گشنمه نون سنگك بيار
جوابش چنين داد خندان طرف/كه من نون سنگك ندارم به كف
برو حال ميكن بدين Disk هان/كه هم نون و هم آب باشد در آن
تهمتن روان شد سوي خانه اش/شتابان به ديدار رايانه اش
چو آمد به نزد Mini Tower اش/بزد ضربه بر دكمهء Power اش
دگر صبر وآرام و طاقت نداشت/مر آن Disk را در Drive اش گذاشت
نكرد هيچ صبر و نداد هيچ لفت/يكي List ازRoot Disket گرفت
در آن Disk ديدش يكي File بود/بزد Enter آنجا و اجرا نمود
كز آن يك Demo شد پس از آن عيان/ابا فيلم و موزيك و شرح و بيان
به ناگاه چنان System اش Hang كرد/كه رستم در آن ماند مبهوت و منگ


چو رستم دگر باره Reset نمود/همي Hang كرد همان شد كه بود
تهمتن كلافه شد و داد زد/ز بخت بد خويش فرياد زد
چو تهمينه فرياد رستم شنود/بيامد كه ليسانس رايانه بود
بدو گفت رستم مشكلش/ازDisk آن برنامهء خشگلش
چو رستم بدو داد قيچي و ريش/يكي ديسك Bootable آورد به پيش
يكي Toolkit اندر آن Disk بود/بر آورد و آن را اجرا نمود
همي گشت Toolkit Hard اندرش/چو كودك كه گردد پي مادرش
به ناگه يكي رمز Virus يافت/پي حذف امضاي ايشان شتافت
چو Virus را خوب بشناختش/مر از Boot Sector بر انداختش
يكي ضربه زد بر سرش Toolkit/كه هر Byte گشت هشتاد Bit
به خاك اندر افكند Virus را/تهمتن به رايانه زد بوس را
چنين گفت تهمينه به شوهرش/كه اينبار بگذشت از پل خرش
دگر بار اما خريت مكن/ز رايانه اصلا تو صحبت مكن
قسم خورد رستم به پروردگار/نگيرد دگر از Disk اسفنديار
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
گفتم غم تو دارم
گفتا چشت درآيد!
گفتم که ماه من شو
گفتا دلم نخواهد!
گفتم خوشا هوايي کزباد صبح خيزد
گفتا هواي گرميست! اَه اَه! عرق درآمد!
گفتم دل رحيمت کي عزم صلح دارد
گفتا برو به سويي، تا گلّ ني درآيد!
گفتم زمان عشرت ديدي که چون سرآمد
گفتا که اي واي ديرشد! داد مامان درآمد
 

Geronimo

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
30 اکتبر 2007
نوشته‌ها
5,919
لایک‌ها
142
محل سکونت
Crystal Ship
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند

سر تاس کچلی را همگی شانه زدند
laugh.gif
 
بالا