• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

اشعار طنز

banned_user_10

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,193
لایک‌ها
1,060
محل سکونت
جزيره ي سبزوار !! بالاترين + برو
مزه ي شوهر !

دختری کرد سئوال از مادر که چه طعم و مزه دارد شوهر
این سخن تا بشنید از دختر اندکی کرد تامل ، مادر
گفت با خود که به این دختر مست
گر بگوید مزه اش شیرین است
یا غم شود روانش کاهد
یا بلافاصله شوهر خواهد
ور بگوید مزه آن تلخ است
تا ابد می کشد از شوهر دست
زین جهت گفت : بدو ای دختر
ترش مزه باشد مزه هر شوهر
دخترک در تب و در تاب افتاد
گفت مادر دهنم آب افتاددختری کرد سئوال از مادر که چه طعم و مزه دارد شوهر
این سخن تا بشنید از دختر اندکی کرد تامل ، مادر
گفت با خود که به این دختر مست
گر بگوید مزه اش شیرین است
یا غم شود روانش کاهد
یا بلافاصله شوهر خواهد
ور بگوید مزه آن تلخ است
تا ابد می کشد از شوهر دست
زین جهت گفت : بدو ای دختر
ترش مزه باشد مزه هر شوهر
دخترک در تب و در تاب افتاد
گفت مادر دهنم آب افتاد
 

natars

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 آپریل 2011
نوشته‌ها
1,635
لایک‌ها
1,116
محل سکونت
تک و تنها در یک دشت وسیع
روزی هوس شیر بزی کردم
به پیش رفتم تا طویله بز دیدم
چو پیش بز رفتم
بز به من گفت
تو چه متاعی دادی ز کف
تا نوشم به تو دهم جان
من رو به بز کردم و گفتم
هوس کردم ببینم ان چیست که تو را بر دیگران سودی افتاد بسیار
بز بگفت این شیر از جان من است
اگر خواهی خوری شیر باید به جانت از من پاسبان باشی ز گرگ ها
 

banned_user_10

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,193
لایک‌ها
1,060
محل سکونت
جزيره ي سبزوار !! بالاترين + برو
پاره ترین قسمت دنیا !

كفشهايم كو؟!...
دم در چيزي نيست.
لنگه كفش من اينجاها بود !
زير انديشه اين جاكفشي !
مادرم شايد ديشب
كفش خندان مرا
برده باشد به اتاق
كه كسي پا نتپاند در آن
***
هيچ جايي اثر از كفشم نيست
نازنين كفش مرا درك كنيد
كفش من كفشي بود
كفشستان !
كه به اندازه انگشتانم معني داشت...
پاي غمگين من احساس عجيبي دارد
شست پاي من از اين غصه ورم خواهد كرد
شست پايم به شكاف سر كفش عادت داشت... !
***
نبض جيبم امروز
تندتر مي زند از قلب خروسي كه در اندوه غروب
كوپن مرغش باطل بشود...
جيب من از غم فقدان هزار و صد و هشتاد و سه چوق
كه پي كفش، به كفاش محل خواهد داد.
« خواب در چشم ترش مي شكند »
كفش من پاره ترين قسمت اين دنيا بود
سيزده سال و چهل روز مرا در پا بود
« ياد باد آنكه نهانش نظري با ما بود »
دوستان ! كفش پريشان مرا كشف كنيد!
كفش من مي فهميد
كه كجا بايد رفت،
كه كجا بايد خنديد.
كفش من له مي شد گاهي
زير كفش حسن و جعفر و عباس و علي
توي صفهاي دراز.
من در اين كله صبح
پي كفشم هستم
تا كنم پاي در آن
و به جايي بروم
كه به آن« نانوايي» مي گويند !
شايد آنجا بتوان
نان صبحانه فرزندان را
توي صف پيدا كرد
بايد الان بروم
... اما نه !
كفشهايم نيست !
كفشهايم... كو ؟!
 

trusted

Registered User
تاریخ عضویت
31 ژانویه 2012
نوشته‌ها
89
لایک‌ها
8
کسی لینک دانلود فایل PDF این شعرهایی رو که می نویسید نداره؟
 

banned_user_10

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,193
لایک‌ها
1,060
محل سکونت
جزيره ي سبزوار !! بالاترين + برو
کسی لینک دانلود فایل PDF این شعرهایی رو که می نویسید نداره؟
این ها از یک سایت یا جای به خصوصی نیست ، به صورت پراکنده در جاهای مختلفی هست ...البته یه سرچ بزنی شاید به این صورتی که دلخواه شما هست پیدا کنی
 

Damn

Registered User
تاریخ عضویت
8 سپتامبر 2007
نوشته‌ها
3,428
لایک‌ها
630
محل سکونت
In Lousy time
شماره ناشناس
ناشناس : سلام خوشگله ،دوست پسر داری ؟
-بله ،شما؟
-من داداشتم ،صبر کن بیام خونه به حسابت میرسم .
شماره ناشناس بعدی :
-دوست پسر داری؟
-نه نه اصلا
-من دوست پسرتم ……واقعا که …
-عزیزم به خدا فکر کردم که تو داداشمی !!!
- خوب داداشتم دیگه ،صبر کن خونه برسم من میدونم و تو….

مشاهده پیوست 105942 لامصب تهه بی نمک بود
از بینمکیش خندم گرفت
 

banned_user_10

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,193
لایک‌ها
1,060
محل سکونت
جزيره ي سبزوار !! بالاترين + برو
كفتري نر روي بام خانه اي

گفت با ماده كه: جانم ، بق بقو

كفتر ماده ز روي كبر و ناز

در جوابش گفت :‌ هرگز ، نق نقو

بعد يك ساعت پشيمان گشت و رفت

پيش نر ، گفتا كه :‌ حالا بق بقو

نر به او گفت : اي عزيزم دير شد

چون تو كردي ناز ، من هم جق جقو !



محمد رضا عالی پیام
 

Princess NazaniN

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
16 آپریل 2009
نوشته‌ها
844
لایک‌ها
2,442
محل سکونت
In my dreams!
وصف حال کنکوری ها

اکسید گشت و سوختیم
بس که فیزیک و شیمی آموختیم

هی اسید و باز دعوا می کنند
خاک عالم بر سر ما می کنند

درس چون در مغز داغم می رود
می شود فرار و فوری می پرد


بار سنگین فیزیک لج کرده است
اهرم ذهن مرا کج کرده است


روز و شب معلوم و مجهول می کنم
ذهن خود را اینگونه مشغول می کنم


این مسائل که فیزیک بر هم زده
مرکز ثقل مرا بر هم زده


جبر و مجهولات است آن درد است
درد چهره ام از دست جبر زرد است زرد


گه گله از دست تانژانت می کنم
گه شکایت از کتانژانت می کنم


گر بخوانی بیست بار این زیست
را ای دریغ هرگز نبینی بیست را


از زبان خارجه آشفته ام
در سرزنگ زبان من خفته ام


قلبم از جغرافیا غمگین شده
بس که کوه دارد دلم سنگین شده

l1190450280.gif


الغرض ای دوستان من خسته ام
در کلاس چون مرغی پر شکسته ام

منبع: گلشن شعر و ادب
 

banned_user_10

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,193
لایک‌ها
1,060
محل سکونت
جزيره ي سبزوار !! بالاترين + برو
طنز تلخ ! (اهل تهرانم)


روزگارم بد نیست

چاه نفتی دارم

پول گازی

سر سوزن عقلی

دوستانی، دستشان داغ و درفش

و سخنگویی که همین نزدیکی ست

اهل تهرانم

پیشه ام حرافی ست

گاه گاهی قفسی می سازم

پشت دیوار اوین!

تا به آواز جوانی که در آن

زندانی ست

غمتان افزون شود

............................

همگی بی جانند

خوب می دانم

حاصل دولت من بی نانی است

من مسلمانم

بر سرم هاله ی نور

من وضو با خون مردم پیر و جوان می گیرم

کعبه من مث یک زندانی

می رود راه به راه

می رود بند به بند

می پرسم از هم سلولی ام

قیمت آزادی چند؟
 

banned_user_10

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,193
لایک‌ها
1,060
محل سکونت
جزيره ي سبزوار !! بالاترين + برو
دوش صاحب خانه در كوچه گريبانم گرفت

گفتمش: اي دوست اين پيراهن است افسار نيست

گفت: پس افتاده چندين ماه اجاره خانه ات

گفتم: آهي در بساط آدم بي كار نيست

گفت: مي بينم كه تو شلوار نو كردي به پا

گفتمش: تقديم ، ما را حاجت شلوار نيست

گفت: اثاث خانه ي خود را بزن چوب حراج

گفتم: اين ديگ و سه پايه لايق سمسار نيست

گفت: مي ريزم اثاثت را برون ، گفتم : عجب

جنگل اين شهر را قانون مگر در كار نيست ؟

گفت: حكم تخليه دارم ز قاضي ، گفتمش:

قاضيان را هيچ بيم از ايزد جبار نيست؟

گفت: رو جاي دگر ، ملك دگر ، شهر دگر

گفتمش: سرگشته را جايي درين پرگار نيست

گفت: برخيز و برو در كوه و صحراي خدا

از چه رو در شهر ماندي گر تو را دينار نيست؟

گفتم: از آن رو كه مي گفتند هجده سال پيش

جمله را خانه دهيم و غصه اي در كار نيست!

محمد رضا عالی پیام
 

banned_user_10

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,193
لایک‌ها
1,060
محل سکونت
جزيره ي سبزوار !! بالاترين + برو
جون خودم اگه بگن هالو گل سرسبده
بگن رو دستش تا حالا هیچ شاعری نیومده
تموم ریزه کاری طنز رو فقط اون بلده

می‌گم که این کار‌ها دیگه قدیمیه کپک زده
من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده


اگه بیان جوازمو دوباره حاضر بکنن

فیلمهای توقیف شده رو پروانه صادر بکنن

دفترم رو باز بکنن صدر دفا‌تر بکنن

کتابهام رو چاپ بکنن یا منو ناشر بکنن

بهم بدن یه وام تبصریه خارج از رده
من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده

اگه کرایه ور بیفته تاکسی مفتکی بشه

تو مترو واسه هر نفر یه واگن تکی بشه

دمکراسی جانشین سیستم زورکی بشه

اصلا رییس جمهورمون آقای متکی بشه

بگن که این رفته و اون یکی روی کار اومده

من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده


اگه بیان رو پشت بوم هر خونه دیش بزنن

مثل یه دولت قوی بیان و پا پیش بذارن

برا گوگوش و داریوش برنامه تو کیش بذارن

یا اینکه کنسرت قمیشی توی تجریش بذارن


امر به معروف نکنن که این خوبه یا اون بده
من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده


بگن که دختر پسرا با هم بیان با هم برن

هفت روز هفته تو خونه پارتی و مهمونی بدن

برقصن و بخونن و بلمبولن بجنبونن

با همدیگه خوش باشن و شوخی کنن تا می‌تونن

نوار ساسی گوش بدن یا بندری یا هایده

من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده


صبح که می‌شه در بزنن مفتکی صبحونه بدن

یه کاسه کله پاچه با سنگگ شادونه بدن

بنزین تو ظرفهای بیست لیتری در خونه بدن

به کچل‌ها کلاگیس و به مودار‌ها شونه بدن

امضا بدن وعده هاشون قلابی نیست صدی صده

من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده


اگه بیان تهرون رو بدن بدست کار‌شناس

در اختیارش بذارن صدتا تریلی اسکناس

اونم بیاد عوض کنه سیستم شهر رو از اساس

جوری که اشتباه کنن همه با شهر لاس وگاس

بازم می‌گم اینا همش حقه است و دوز و شعبده

من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده


بگن که دخترا بیان قلیون مفتی بکشن

تموم دختر پسرا به همدیگه آب بپاشن

اونجوری دوست دارن بشن اینجوری دوست دارن باشن

هیچکی نگه واه که چقدر این جوون‌ها تن لشن

به هم بدن اس ام اس‌های پ نه پ یا د نه د

من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده


اگه بگن هرکی می‌خواد اللی تللی کنه

هر کس که می‌تونه کودتای مخملی کنه

یاور درویش بشه و همش علی علی کنه

اصلا بیاد بجای ما تکیه به صندلی کنه

از این به بعد وزیر می‌شه هرکی که کار رو بلده

من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده


اگه سیاستمدارهای متفاوت بسازن

زندون‌ها رو خراب کنن به جاش توالت بسازن

از صورت زندونی‌ها یه دونه ماکت بسازن

بعد تو موزه ببرن یه غرفه ثابت بسازن

از اون‌ها اسطوره بسازن این هوا و این قده

من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده


اگه بیان بگن حجاب رو بیخیالش بشینو

یا دوباره نشون بده بدون سانسور اوشینو

گسی دیگه نگه کجا وایسا چجوری بشینو

کسی دیگه نگرده صندوق عقبهای ماشینو

بگن که آستین کوتاه ولله نداره مفسده

من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده


اگه سیاست یه طرف دین یه طرف جدا بشه

سانسور و این مسخره بازی‌ها همش دیگه‌‌ رها بشه

اگه تو هر محله‌ای چندتا کاباره وا بشه

کنار دریای خزر عین زمون شاه بشه

تو هر کوچه پس کوچه جای سوپری یه می‌کده

من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده


اگه بیان بگن آقا هرچی تو می‌گی همونه

ماهی سه میلیون و دویست تومن بدن به هر خونه

منم می‌گم پول چی چیه؟ ملا چرا فراوونه؟

اینهمه ملا برا چی ولو تو کل ایرونه؟

اونام بگن که جای ملا توی قم یا مشهده

من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده


اگه بگن هر کی می‌خواد لباس رنگی بپوشه

قرمز و سبز و صورتی، پوست پلنگی بپوشه

بدون مانتو شلوار لوله تفنگی بپوشه

برقصه و قر بده و دامن تنگی بپوشه

بگن تموم مشکلات از روسری و چارقده

من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده



چرا خجالت بکشم یا بکنم رودربایسی؟

تومن چیه؟ قرون چیه؟ بهت بگم حضرت عباسی؟

شیکر بشه یه عباسی روغن بشه دو عباسی

آدم پیر رو راست راستی وا بدارن به رقاصی

حتی به اون هالو که شهر قصه رو خوب بلده

من که دیگه رای نمی‌دم، می‌خوای بده می‌خوای نده
 
Last edited:

بـا ر ا ن

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
27 می 2008
نوشته‌ها
1,156
لایک‌ها
4,026
سن
32
دخـتــــــر گـلـــــــم چیـست ؟!

واژه ای است که مادران از آن برای بهره کشی از فرزندان خود در انجام کارهایی از قبیل جارو برقی کشیدن استفاده میکنند!
 

بـا ر ا ن

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
27 می 2008
نوشته‌ها
1,156
لایک‌ها
4,026
سن
32
عمو زنجیر باف جان
ضمن عرض سلام و خسته نباشید
جهت زحمات بی دریغ شما بزرگوار
یک گِلگی داشتم از حضورتون …
شما که زنجیر ما رو بافتی..؟
… پَه چرا پشت کوه انداختی..؟
مشکلتون دقیقاً چی بود؟
مرض داشتید این همه زنجیر بافته شده رو پشت کوه انداختید؟
 

Kasandra

کاربر افتخاری و فعال خاطرات
کاربر قدیمی پرشین تولز
تاریخ عضویت
11 سپتامبر 2009
نوشته‌ها
2,876
لایک‌ها
5,889
محل سکونت
Among the untrodden ways...
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
ندانستیم اگر، از سر بدانیم

بیا اولاد آدم را از این پس
همان اعضای یک پیکر بدانیم

نه اینکه دیگران را بدترین عضو
و خود را کاملاً جیگر بدانیم

نه اینکه خلق را در آفرینش
مس و خود را فقط گوهر بدانیم

چرا خود را قشنگ و دیگران را
شبیه خرس یا عنتر بدانیم ؟

چرا در بین کلّ خواستگاران
فقط خر پول را شوهر بدانیم

و اموال پدر زن را چرا از
صفات خوب یک همسر بدانیم

درست است اینکه خود را فیلسوف و
خلایق را تماماً خر بدانیم؟

چرا هر صحبتی را زرت و پرت و
کلام خویش را محشر بدانیم

چرا در هر هنر یا حرفه، خود را
وجودی کاملاً برتر بدانیم

بس است اینقدر هی فیس و افاده
بیا تا قدر یک دیگر بدانیم
 

banned_user_10

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,193
لایک‌ها
1,060
محل سکونت
جزيره ي سبزوار !! بالاترين + برو
روزگارم خوش نیست

ژتونی دارم ، خرده پولی ، سر سوزن هوشی

دوستانی دارم بهتر از شمر و یزید

دوستانی هم چون من مشروط

و اتاقی که که همین نزدیکی است ،پشت آن کوه بلند.

اهل دانشگاهم !

پیشه ام گپ زدن است.

گاه گاهی هم می نویسم تکلیف،می سپارم به شما

تا به یک نمره ناقابل بیست که در آن زندانی است،

دلتان تازه شود - چه خیالی - چه خیالی

می دانم که گپ زدن بیهوده است.

خوب می دانم دانشم کم عمق است.

اهل دانشگاهم

قبله ام آموزش ، جانمازم جزوه ، مُهرم میز

عشق از پنجره ها می گیرم.

همه ذرات مُخ من متبلور شده است.

درس هایم را وقتی می خوانم

که خروس می کشد خمیازه

مرغ و ماهی خوابند.

استاد از من پرسید : چند نمره ز من می خواهی ؟

من از او پرسیدم : دل خوش سیری چند ؟

پدرم استاتیک را از بر داشت و کوئیز هم می داد.

خوب یادم هست

مدرسه باغ آزادی بود.

درس ها را آن روز حفظ می کردم در خواب

امتحان چیزی بود مثل آب خوردن.

درس بی رنجش می خواندم.

نمره بی خواهش می آوردم.

تا معلم پارازیت می انداخت همه غش می کردند

و کلاس چقدر زیبا بود و معلم چقدر حوصله داشت.

درس خواندن آن روز مثل یک بازی بود.

کم کمک دور شدیم از آنجا ، بار خود را بستیم.

عاقبت رفتیم دانشگاه ، به محیط خس آموزش ،

رفتم از پله دانشکده بالا ، بارها افتادم.

در دانشکده اتوبوسی دیدم یک عدد صندلی خالی داشت.

من کسی را دیدم که از داشتن یک نمره۱۰دم دانشکده پشتک می زد.

دختری دیدم که به ترمینال نفرین می کرد.

اتوبوسی دیدم پر از دانشجو و چه سنگین می رفت.

اتوبوسی دیدم کسی از روزنه پنجره می گفت «کمک»!

سفر سبز چمن تا کوکو،

بارش اشک پس از نمره تک،

جنگ آموزش با دانشجو،

جنگ دانشجویان سر ته دیگ غذا،

جنگ نقلیه با جمعیت منتظران،

حمله درس به مُخ،

حذف یک درس به فرماندهی رایانه،

فتح یک ترم به دست ترمیم،

قتل یک نمره به دست استاد،

مثل یک لبخند در آخر ترم،

همه جا را دیدم.

اهل دانشگاهم!

اما نیستم دانشجو.

کارت من گمشده است.

من به مشروط شدن نزدیکم،

آشنا هستم با سرنوشت همه دانشجویان،

نبضشان را می گیرم

هذیان هاشان را می فهمم،

من ندیدم هرگز یک نمره۲۰،

من ندیدم که کسی ترم آخر باشد

من در این دانشگاه چقدر مضطربم.

خوب می دانم برگه حذف کجاست.

هر کجا هستم باشم،

رخت ها را بکنیم ، پی ورزش برویم،

توپ در یک قدمی است

و نگوییم که افتادن مفهوم بدی است !

و نخوانیم کتابی که در آن فرمول نیست.

و بدانیم اگر سلف نبود همگی می مردیم!

و بدانیم اگر جزوه استاد نبود همه می افتادیم!

و بدانیم اگر نقلیه نبود همگی می ماندیم

و نپرسیم کجاییم و چه کاری داریم

بد نگوییم به استاد اگر نمره تک آوردیم.

من به یک نمره ناقابل۱۰خشنودم

و به لیسانس قناعت دارم.

من نمی خندم اگر دوست من می افتد.

من در این دانشگاه در سراشیب کسالت هستم
 

f@rzad

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
15 آگوست 2007
نوشته‌ها
8,501
لایک‌ها
18,797
محل سکونت
Tehran
557220_222590581182152_102530723188139_415703_364067606_n.jpg


گله مي‌كرد ز مجنون ليلي - كه شده رابطه‌مان ايميلي
حيف از آن رابطه‌ي انساني - كه چنين شد كه خودت مي‌داني

عشق وقتي بشود دات‌كامي - حاصلش نيست به جز ناكامي
نازنين خورده مگر گرگ تو را - برده يا دات‌نت و دات‌ارگ تو را

بهرت اي ‌ميل زدم پيشترك - جاي سابجكت نوشتم : به درك
به درك گر دل من غمگين است - به درك گر غم سنگين است

به درك رابطه گر خورده ترك - قطع آن هم به جهنم به درك
آنقدر دلخورم از اين ايميلم - كه به اين رابطه هم بي ‌ميلم

مرگ ليلي نت و مت را ول كن - همه را جاي OK كنسل كن
OFF كن كامپيوتر را جانم - يار من باشد و ببين من ON ام

اگرت حرفي و پيغامي هست - روي كاغذ بنويس با دست
نامه يك حالت ديگر دارد - خط تو لطف مكرر دارد

خسته از Font و ز Format شده‌ام - دلخور از گردالي @ (ات) شده‌ام

كرد ريپلاي به ليلي مجنون - كه دلم هست از اين سابجكت خون
باشه فردا تلفن خواهم كرد - هر چه گفتي كه بكن خواهم كرد

زودتر پيش تو خواهم آمد - هي مرتب به تو سر خواهم زد
راست گفتي تو عزيزم ليلي - ديگر از من نرسد ايميلي

نامه‌اي پست نمودم بهرت - به اميدي كه سرآيد قهرت...
 

banned_user_10

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,193
لایک‌ها
1,060
محل سکونت
جزيره ي سبزوار !! بالاترين + برو
پاسبان مردی به راهی دید و گفتا کیستی ؟
گفت : فردی بی خیال و فارغ و آزاده ام
گفت : از بهر چه می رقصی و بشکن می زنی ؟
گفت : چون دارای شور و شوق فوق العاده ام
گفت : اهل خاک پاک اصفهانی یا اراک ؟
گفت : اهل شهر آباد و خوش آباده ام
گفت : خیلی شاد هستی ، باده لابد خورده ای
گفت : هم از باده خور بیزارم ، هم از باده ام
گفت : از جام وصال نازنینی سرخوشی ؟
گفت : از شهوت پرستی هم دگر افتاده ام
گفت : پس شاید قماری کرده ای ، پولی برده ای
گفت : من در راه برد و باخت پا ننهاده ام
گفت : پولی از دکان یا خانه ای کش رفته ای ؟
گفت : دزدی هم نمی چسبد به وضع ساده ام
گفت : آخر هیچ سرگرمی نداری روز و شب ؟
گفت : سرگرم نمازو سجده و سجاده ام
گفت : لابد ثروتی داری و دلشادی به پول ؟
گفت : من مستضعف و مسکین مادر زاده ام
گفت : آیا راستی آهی نداری در بساط ؟
گفت : خود پیداست این از وصله ی لباده ام
گفت : گویا کارمند ساد ه ای یا کارگر ؟
گفت : بیکارم ولی از بهر کار آماده ام
گفت : بیکاری و بی پولی ؟ پس این شادی ز چیست ؟!
گفت : یک زن داشتم ، اینک طلاقش داده ام
 

banned_user_10

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,193
لایک‌ها
1,060
محل سکونت
جزيره ي سبزوار !! بالاترين + برو
يکي را ديدم اندر کوچه بازار..............................خريده ميوه هاي تازه ابدار

تو کيفش پر بود از گوشت هاي تازه.............ز ران و دست و سينه گوشت بره

به هر جا مي رسيد با يک اشاره.............به صاحب مال مي کرد ناز و غمزه

نمي پرسيد جنس کيلوي چنده...................فقط مي گفت مي خوام اينو بنده

فروشنده تا ديد مشتري را.................................ز دورادور پرسيد حال او را

بگفتا مش عباس ميوه چه داري...................همينجاس يا که در پستو میوه داري

جواب داد مش عباس با خنده و ناز..............چه مي خواهي عزيز جانم گل ناز

کمي بالاتر از دکان عباس.............................يکي ايستاده بود جنب اتوباس

به دل حسرت بود و جيبش چو خالی...........دمادم هي مي شد حالي به حالي

جلو رفت پيش عباس مرد مفلس...................سلام کرد و بگفتا بنده مخلص

برانداز کرد عباس مرد ثاني................پس از سير و تماشا گفت چه خواهي

بگفتا ميوه خواهم پول ندارم..............................ز بي پولي دگر حالي ندارم

اگر با ما تو راه ايي به قرضي.........................اگر خواهد خدا روزي به نقدي

چو مش عباس شنيد اين اه و ناله..................زدست مرد مفلس کرد شکوه

مگر گم کرده اي تو راه خانه.............................برو اينجا مکن هي اه و ناله

که گفته گنج دارم توي خونم..........................که بايد بخشمش بر تو عزيزم

اگر ديدي سلام کردم به يارو.......................تو فکرم جمع کنم پولش به پارو

برو اي مرد عاقل باش و دانا...........................که من جنسي ندارم بهر اقا
 
بالا