شاید حنا فراموش کرده میخوای بهش بگو .
اگرم میخوای بقیه شعرو بزارم حنا و ساغر اومدم جریمه اشون این باشه واسه دوتا شعر نظر بدن؟!![]()
نمیشه این دفعه جریمه نشم؟
این دفعه مسافرت بودیم نشد
شاید حنا فراموش کرده میخوای بهش بگو .
اگرم میخوای بقیه شعرو بزارم حنا و ساغر اومدم جریمه اشون این باشه واسه دوتا شعر نظر بدن؟!![]()
مرسی ساغر جون از توصیف زیبات برای این بخش"سرود زنده دریانوردهای کهن" همان نوای عاشقان است که با آن رو ح تازه میگیرد و به پیش میراند...
:lol::lol::lol:باشه فقط این یه دفعه رو ها اون بخش بنویسی تیکه بعدی شعرو میزارم.نمیشه این دفعه جریمه نشم؟ خانوم به خدا ما همیشه به موقع تکالیفمون رو مینوشتیم مرجان شاهده:دی
این دفعه مسافرت بودیم نشد
پشت دریا ها شهری ست
که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است
بام ها جای کبوتر هایی ست که به فواره ی هوش بشری می نگرند
دست هر کودک ده ساله شهر شاخه ی معرفتی ست
مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
که به یک شعله به یک خواب لطیف
خاک موسیقی احساس تو را می شنود
و صدای پر مرغان اساطیر می آید در باد
یکم راجع به معنی این قسمت شعر قایقی خواهم ساخت هم توضیح میدین؟
این شهر آرمانیه سهرابه؟
پشت دریا ها شهری ست
که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است
بام ها جای کبوتر هایی ست که به فواره ی هوش بشری می نگرند
دست هر کودک ده ساله شهر شاخه ی معرفتی ست
مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
که به یک شعله به یک خواب لطیف
خاک موسیقی احساس تو را می شنود
و صدای پر مرغان اساطیر می آید در باد
یکم راجع به معنی این قسمت شعر قایقی خواهم ساخت هم توضیح میدین؟
این شهر آرمانیه سهرابه؟
مرسی از توضیحات کاملتون
لذت بردم
تو دبیرستان تو کتاب ادبیاتمون شعرش بود ولی تفسیر درستی نداشت
واقعا كه لذت بردم ممنون دوستان...
و من هم اعتراف میکنم این جمله اش منو مجذوب خودش کرده و نمی فهمم چی میگه لجم درمیا:wacko:د!!(کلا اعتراف میکنم هر چی فکر کردم نتونستم مفهوم درستی از این عبارت" زمزمه ی حیرت میان دو حرف حرام خواهد شد" بفهمم)
(عشق سببی است برای خودشناسی )
سلام
کتاب هنوز در سفرم (شعرها و یادداشت های منتشرنشده از سهراب سپهری)
به کوشش پریدخت سپهری
نشر و پژوهش فرزان روز
وقتی این کتاب رو خوندم ، علاقه ام به سهراب بیشتر شد:happy:
شب وقتیه که آدم به دور از کارها و مشغولیت های عادی،با خودش تنها میشه..برای فرار از خود و کرده ها میخوابه..اما سهراب خیال خواب نداره..خیال داره روبرو بشه با اونچه داره و اونچه هست..لم عجیب گرفته است.
خیال خوب ندارم.
هنوز در سفرم.
خیال می کنم
در آب های جهان قایقی است
و من _ مسافر قایق_ هزارها سال است
سروده زنده دریانوردهای کهن را
به گوش روزنه های فصول می خوانم
و پیش می رانم.
مرا سفر به کجا می برد؟
کجا نشان قدم ناتمام خواهد ماند
کجاست جای رسیدن، و پهان کردن یک فرش
وبی خیال نشستن
و گوش دادن به
صدای شستن یک ظرف زیر شیرمجاور؟
نباید اندیشید..شراب استعاره ای میتونه باشه برای اینکه فکر کردن رو کنار بگذاریم..شراب باید خورد
و در جوانی یک سایه راه باید رفت
همین.
سهراب اینجا از سمت و جهت میپرسه..شاید بشه اینطور برداشت کرد که جاده ای که اونو میرسونه هدفه..اینکه در کدوم جاده باید باشه و به کدوم سمت باید بره..کجاست سمت حیات؟
هدهد نماد یه انسان عاقل و فرهیخته است..بلد راه و عارف..هدهد میتونه راهنمایی باشه برای پیدا کردن سمت و جهت..من از کدام طرف می رسم به یک هدهد؟
و گوش کن ، که همین حرف در تمام سفر
همیشه پنجره خواب را بهم می زد.
چه چیز در همه راه زیرگوش تو می خواند؟
درست فکر کن
کجاست هسته پنهان این ترنم مرموز؟
چه چیز پلک ترا می فشرد،
چه وزن گرم دل انگیزی؟
چه اتفاق افتاد
که خواب سبزترا سارها درو کردند؟