5- حكمراني فالگيرها بر زندگي بخشي از جامعه، تنها به جامعه ايران محدود نميشود. امروزه فالگيرها بسياري از شبكههاي ماهوارهاي را به تسخير درآوردهاند. يك نفر به سادگي روبهروي دوربين مينشيند و به نيت تلفنكنندگان، كارتهاي تاروت را روي ميز ميچيند، آن ديگري با چند تا مهره فال ميگيرد، يكي ديگر به شمع خيره ميشود و آن ديگري به سفارش بينندهها برايشان «خواب» ميبيند. در هتلي در تايلند، هر روز خانم مُسني را ميديدم كه در اتاقي شيشهاي در بهترين نقطه لابي هتل مينشست و گاهي هم كسي پيش او بود. يك بار از متصدي پذيرش پرسيدم اين اتاقك مال چه كاري است؟ و او گفت كه اينجا اتاق فالگير هتل است و اگر دوست دارم مرا به او معرفي كند! شبيه چنين صحنهاي را حتي در قلب اروپا هم ميشود ديد. اتفاقاً اين روزها غربيها با سرعت بيشتري به فالگيران روي آوردهاند. (مطلب بزرگمهر شرفالدين را در همين رابطه بخوانيد.)
6- روزهاي آخري كه محمدرضا پهلوي در ايران بوده، كار حكومت چنان خراب ميشود كه درباريان دست به دامن يك فالگير هندي ميشوند. فالگير خدمت اعليحضرت ميرسد و به مقام شامخ سلطنت اطمينان ميدهد كه تا 20 سال ديگر زنده خواهد بود! نميدانم شاه واقعاً آنقدر سادهلوح بوده كه اين حرف بتواند او را اميدوار كند يا نه، اما اين را ميدانم كه وقتي فالگير از اتاق شاه بيرون ميآيد، به يكي از اطرافيانش ميگويد، «بيچاره ... تا دو سال ديگر ميميرد.» و اين اتفاق درست دو سال بعد ميافتد. به خودم ميگويم اين حتماً يك حدس بوده.
7- يكي از بچهها بحث جالبي مطرح ميكند. ميپرسد: «به نظر تو فالگيرهايي كه گذشته آدم را ميگويند بهتر هستند يا فالگيرهايي كه از آينده خبر ميدهند؟» او اين سؤال را به شوخي ميپرسد، اما انگشت ميگذارد بر يك ميل دروني. بر گذشتهگرايي و آيندهنگري. شايد تفاوت ميان اين دو شبيه تفاوت ميان روانشناسان و روانپزشكان باشد. يكي در گذشته ميكاود و ديگري به آينده نظر ميكند.
8- مقدمه را ادامه نمي دهم. تا همينجا داشته باشيد و بقيهاش را به قلم بچهها دنبال كنيد كه سراغ فالگيرهاي مختلف رفتهاند. سعي كردهايم درباره فالگيرها اظهارنظري نكنيم و تنها راوي آنچه ديدهايم باشيم. خوب يا بدش با شما.
9- نظر شما چيست؟ جهان با فالگيرها بهتر است يا بدون فالگيرها. حضور سرگرمكنندهشان را ميشود تحمل كرد، اما اگر در جهان آينده، فالگيرها حاكمان بلامنازع ذهن مردم جهان شوند، چه؟ روزگار غريبي خواهد بود.