مشاهده پیوست 1295966
خداییش خیلی سخت بود تو اون روزا وسوسه نشدن
من اینجا کاره ای بودم قانون اول رو پین میکردم تو تاپیک.
قانون اول زیاد کاربردی نیست
. من سال هاست میشنوم که میگن پولی که استرس از دست دادنش رو داری توی فلان کار نذار. یا مثلا با سرمایه اضافیتون وارد بورس بشید و مشابه اینها. اما توی عمرم تا حالا ندیدم کسی سرمایه اضافی داشته باشه یا پولی داشته باشه که استرس از دست دادنش رو نداشته باشه
، مگراینکه اون پول اونقدر براش کم باشه که تاثیری توی زندگیش نداشته باشه که در این حالت سود اون پول هم مطمئنا تاثیری در زندگیش نداره و دیگه سرمایه گذاری محسوب نمیشه و بازیه. یا اینکه اون پول رو به قصد تفریح و بازی خرج کنه، مثل بچه ای که ترقه میخره میزنه دود میشه یا بزرگسالی که مسافرت تفریحی میره. بعضی ها همین تفریح رو توی بورس و رمزارز و غیره میکنن. هیجانش رو دوست دارن یا صرف امور خیریه میکنن، چون احساسش رو دوست دارن.
در هر صورت وقتی کسی قصد سرمایه گذاری و برداشت سود داره، سرمایه کم و غیر ضروری و اضافی معنی نداره. وقتی آدم داره برای کاری وقت و عمرش رو میذاره که مهمترین سرمایه است، قطعا باید سرمایه مالی اصلیش رو هم بذاره که برگشت خوبی داشته باشه. در غیر اینصورت میشه تفریح و بازی.
در مورد کریپتو به نظر من متاسفانه یک تفکر بنیادی اشتباه بین دوستان علاقمند وجود داره و اون اینه که در نهایت در بلند مدت این بازار رشد میکنه. استدلالشون از قدیم این بود که تعداد محدودی بیت کوین وجود داره که به مرور زمان ناچارا ارزشش بالا میره. بعدا هم که ارزهای دیگری به وجود امد استدلال های دیگری میکنن. ریشه این تفکر هم به نظر من برمیگرده به وضعیت ایران که همه چی به مرور زمان گرون میشه. شاید ذهن ما عادت کرده که همه چی گرون میشه، پس تا نفروختی ضرر نکردی
. اما در بازار بین المللی اینطور نیست. خیلی از چیزهایی که قدیما ارزش داشتن، به کلی از مد افتادن و ارزششون رو از دست دادن یا با چیزهای دیگری جایگزین شدن. خیلی وقت ها هم برگشت ارزش چیزی اونقدر طول میکشه که عملا غیر کاربردیه.
مثال های خیلی روشن در این مورد هست. قیمت نقره که یک فلز قیمتی و در عین حال صنعتیه، هنوز به پیک دهه هفتاد میلادیش برنگشته. با اینکه با هر منطقی که حساب کنید باید رشد قیمت بیشتری میداشت. مقادیرش در زمین محدوده، استفاده زینتی و صنعتی داره و .... سال 2010 قیمت طلا به 1800 دلار در هر اونس رسید. الان هم همونه. 12 سال گذشته. نسبت یورو به دلار قبل از بحران سال 2008 حدودا 1.6 بود. احمدی نژاد میگفت ما زرنگی کردیم و کاهش ارزش دلار رو پیش بینی کردیم و در نرخ 1.3 مقدار زیادی از دلارهای خزانه رو به یورو تبدیل کردیم
... امریکا درگیر دو تا جنگ بود، به قول ارزشی ها داشت مثل ریگ دلار چاپ میکرد، منطق این بود که ارزش دلارش حداقل نسبت به ارزهای معتبر بقیه دنیا کم بشه. اما 14 سال گذشته و ارزش پولش بیشتر هم شده. 14 سال یک عمره. تا کی قراره یکی صبر کنه تا بازار برگرده ؟
به نظر من در بازار کریپتو هم اینکه نگه میدارم، بالاخره برمیگرده اشتباه محضه.
در مورد سرمایه گذاری در این بازارها هم ... دوستان نظراتی میدن که حداقل در ظاهر منطقیه. اما در باطن به نظر من توجیهات منطقیه که میسازن برای اینکه به خودشون بقبولانند که نوع سرمایه گذاریشون منطقیه و نه احساسی ... چیزی که من متوجه شدم اینه که علاقه افراد به سرمایه گذاری در این نوع بازارها دلایل متفاوت از اون چیزی که میگن داره و اگر خودشون این دلایل رو در وجود خودشون کشف میکردن چه بسا که خیلی موفقتر بودن. حالا من دلایلشو براتون میگم
1- مهمترین دلیل، زودبازده بودن این بازارهاست. یعنی شما الان اراده میکنی بخری، همون لحظه جواب میگیری. یک ساعت بعد میری توی سود یا ضرر. تکلیفت روشن میشه
. حالا برای مثلا جراحی کردن باید حداقل 11 سال درس بخونی، برای هر درسش باید امتحان بدی، بری بیای و .... تا آخرش به پول برسی یا نرسی. ممکنه اصلا قبل از مدرک گرفتن دور از جون فوت کنی
. برای کار صنعتی باید درس بخونی، مجوز بگیری، مذاکره کنی، بدو اینور بدو اونور و ... آخرش هم معلوم نیست کار بگیره و اصلا انجام بشه یا نه ... اما بورس و رمزارز اینطور نیست. از وقتی تصمیم گرفتی استارت بزنی، دیگه مقدمات نداره. میخری، خیلی زود هم معلوم میشه که کارت درست بوده یا نه
2- دلیل دوم اینه که کارهایی که در این بازارها میکنیم، ظاهرا به راحتی قابل فسخ و برگشته. شما وقتی یک دستگاه صنعتی میخرید یا یک زمین و سوله و حتی آپارتمان، به این راحتی قابل برگشت نیست. اگر پشیمون بشید شاید بتونید با ضرر قابل توجه ردش کنید یا فسخ کنید، شاید هم اصلا نتونید .... اما در بورس و رمزارز، فسخ معامله خیلی راحته. برای همین تصمیم گیری هم راحت تره. کسی که بیت کوین میخره 20 هزار دلار، میگه فوقش 10 درصد اومد پایین میفروشم، یا اصلا الان 20 درصد پولمو میخرم، بعدا پلکانی کم میکنم یا زیادتر میخرم.در هر صورت در آینده فرصت دارم که مجددا فکر کنم و برنامه ریزی کنم. این بازار دائما فرصت های جدید در اختیارم میذاره
... اما اگر یه کارخونه بخرم یا بسازم یا مغازه بزنم دیگه بدبخت شدم، تا آخرش باید برم. راه برگشت نداره
ضمنا در اکثر کارها باید با تمام زور و وقت و سرمایه ام وارد بشم، اما در این کار میتونم روزی 2 ساعت کار کنم، 1 درصد سرمایه ام رو بذارم، حتی ساعت کاریم دست خودمه. چی از این بهتر
3- دلیل سوم اینه که این بازارها نیازی به سر و کله زدن با مردم نداره. شما اون طرف خط رو اصلا نمی بینید. لازم نیست باهاش چونه بزنید، قانعش کنید و .... بنابراین برای آدم های درونگرا و آدم هایی که حوصله دیگران رو ندارن، خیلی خوبه.
4- دلیل چهارم اینه که در این بازارها از نظر تئوری میشه آدم یه شبه پولدار بشه. چه در بورس ایران، چه در رمز ارز شما به صورت تئوری میتونید روزی 3 درصد سود کنید. همیشه در هر شرایطی یک سهم یا رمزارز پیدا میشه که 3 درصد گرون بشه، در رمز ارز که میشه از کاهش قیمت هم سود کرد. 250 روز کاری در سال داریم، 1.03 به توان 250 میشه 1619
. یعنی اول سال با 50 میلیون شروع کن که هیچ کاری نمیشه باهاش کرد، آخر سال 80 میلیارد داری که عملا برای زندگی عالی در همه جای دنیا کافیه. روزی 3 درصد هم که چیزی نیست. همین امروز اتر 6 درصد رشد کرده
این چیزی بود که این آقای حسینی همکار اینجا به من پیشنهاد میداد، قبل از اینکه ورشکست بشه و قهر کنه
ببینید این 4 تا دلیلی که من گفتم خیلی منطقیه. میتونه هر کسی رو وسوسه کنه که وارد این بازار و بازارهای مشابه بشه. اما یه طور دیگه هم میشه تفسیرش کرد :
اینکه من نوعی که به این نوع بازار علاقمندم یک آدم عجولم که حوصله برنامه ریزی بلند مدت ندارم و میخوام زود نتیجه کارم رو ببینم (دلیل اول)، آدمی هستم که قدرت ذهنی برای گرفتن تصمیمات بزرگ رو ندارم و بر خلاف چیزی که اکثرا تصور میکنند، ریسک پذیری پایینی دارم و جرئت ندارم به دل دریا بزنم، ترجیح میدم کنار ساحل آب بازی کنم که هر وقت طوفان شد سریع بپرم بیرون
و ترجیح میدم همیشه راه برگشت و پل پشت سرم رو داشته باشم و هر لحظه که خواستم سرمایه ام نقد بشه و بیاد دستم ( دلیل دوم)
آدمی هستم که روابط اجتماعی ضعیفی دارم، گوشه گیر و منزوی یا بداخلاق و بی حوصله و کمرو یا پررو و پرخاشگر یا بدون اعتماد به نفس یا تنبل هستم ( دلیل سوم)
آدمی هستم رویاپرداز و متوهم که میخوام مسیری که دیگران با سختی رفتن من شانسی برم. البته اسمشو نمیذارم شانس، میذارم نبوغ خودم و هوشم و شم اقتصادیم و قدرت تحلیلم و غیره
(دلیل چهارم)
من نمیگم افرادی که در این بازار و بازارهای مشابه فعالند یا علاقمند هستن، مطابق این 4 تفسیر افراطی هستند، اما همه آدم ها بخشی از این نقص ها رو دارن. در وجود خودتون بررسی کنید و حواستون باشه که ناخوداگاهتون گولتون نزنه. به قول پیغمبر "حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا"
اصلا مهم نیست که شما چه کاری می کنید، در هر کاری که میکنید اگر اون کار رو بشناسید و خودتون را هم بشناسید، موفق میشید. شما برو وسط کویر لوت دنبال آب بگرد. اگر توانایی خودت رو بشناسی، کویر لوت رو بشناسی و اکتشاف آب رو هم بشناسی، موفق میشی. اگر در یک موردش خودتو گول بزنی، همون روز اول از تشنگی تلف میشی ( دور از جون البته)
والسلام