خواستگاری باید به این صورت باشه که عمه یا خاله آدم بگردن برا آدم یه دختره آفتاب مهتاب ندیده پیدا کنند
داماد هم لازم نیست اصلا دختره را ببینه
یه روز قرار می زارند و می رن خواستگاری
زمانی که عروس خانوم چایی میاره زمانی که دولا می شه که به داماد چایی تعارف کنه, مرده حق داره زیرچشی یه نیم نگاهی به عروس خانوم بندازه و هیبت ایشون را برانداز کنه بعد باید یه نگاه به ننش کنه سرشو بندازه پایین که یعنی آره می پسندم
بعد که حرفهای اپتدایی را بزرگتر ها زدند باید پسر و دختر بشینند با هم حرفاشونو بزنند - تو همون اتاق که بزرگتر ها هستند (حالا چرا تو یه اتاق خصوصی نباشند ؟لابد می ترسند پسره دختره را بی آبرو کنه) یه گوشه می شینند و با هم صحبت می کنند
مثلا دختره می گه"شما چه رشته ای می خونید"
پسره سرشو انداخته پایین و می گه " رشته پنبه "
دختره می گه " شما با درس خواندن خانم ها مخالف نیستید ؟ "
پسره می گه " نه "
خلاصه یکسری حقوق اولیه و اپتدایی که هر کی باید داشته باشه را از هم می پرسند
حدود یه 7-8 دقیقه بعد بابای عروس یا داماد به حالت شوخی رو به دختر و پسره که کنج دیوار اونور اتاق نشستن می گه : بابا دارید چیکار می کنید اونجا .. (با حالت خنده) دارید دل می دید و قلوه می گیرید پدرسوخته ها ( صدای خنده مهمان ها ) دختره را حامله کردی بسه دیگه بیان اینجا ببینیم , پس حله دیگه , مبارکه .. لی لی لی لی لی لی
پزرگ های خانواده هم قرار عروسی را می گذارند که کی و کجا باشه و الباقی قضایا