SirMasoud
Registered User
- تاریخ عضویت
- 11 ژوئن 2007
- نوشتهها
- 280
- لایکها
- 239
- سن
- 39
اِ اِ اِ تو رو خدا میبینید دنیا چقدر کوچیکه ؟! واقعا بیخود نیست تو عصری زندگی میکنیم که به این دنیای بزرگ میگن دهکدهی جهانی. این موضوع به عینه برای خود من چند روز پیش اثبات شد. حتماً میگین چطوری ؟؟
ماجرا از اونجایی شروع شد که چند روز پیش به مناسبت عید نیمه شعبان این شبکه نمایش فیلم انیمیشنی داستان اسباب بازیهای 3 را گذاشته بود. دیگه چند سالی هستش که از سن و سال من گذشته که بشینم انیمیشن و فیلمهای کودکانه ببینم اما چون قسمتهای قبلی این مجموعه انیمیشنی واقعاً بسیار زیبا را دیده بودم اتفاقی نشستم به دیدنش.
همینطور داشتم میدیدم که یهو تو یه صحنه یه چیز خیلی عجیب توجهم را جلب کرد. اِ خدای من دارم درست میبینم . این تلفنه .... آره خود خودش .....
بله این تلفنی که میبینید را من اسباب بازی واقعیشو داشتم. اگه بگید یه سر سوزن با این تلفنی که تو این انیمیشن فرق داشته باشه نداشت. تو انیمیشن برای بالا بردن کیفیت کارشون ابروهاش تکون میخوره ولی این پلکهاش به خوبی یادمه که متحرک بودن. جنس خیلی خوبی داشت. چرخهاش یادمه بسیار بسیار محکم بودن و به میلهی رابط بین دو چرخ پیچ شده بودن.
هر چی نگاه میکنم یه تفاوت بین این و اون اسباب بازی خودم بجورم واقعاً پیدا نمیکنم. اون ستارههای زیبا روی بدنش .... اون نوشتهها .... اون برچشب رنگین کمونی زیر شماره گیرش .... گوشی قرمزش.... چرخهای توپر محکم آبیش.... با هنرمندی بسیار زیادی به صورت کاملا واقعی درستش کردن و به ریزترین جزئیات هم توجه کردن.
یادمه اون قسمت بدنش در پایین چوبی بود و به مرور که باهاش بازی کرده بودم همینطور که پیداست مقداری از برچسب لبههاش پاک شده بودن.
اسباب بازی عجیب محکمی بود. نمیدونم ولی فکر کنم به احتمال زیاد آمریکایی بود و این هنرمندی این انیمیشنسازها را میرسونه که معلوم میشه تمام این اسباببازیها وجود خارجی داشتن و هر کسی مثل من که یکیشون را داشته با دیدن اونها کلی خاطرات زندگیش خصوصاً در ایام کودکی زنده میشه.
اگرچه منم مثل اون بچه بدها خوب از اسباب بازیم مواظبت نکردم و دیگه ندارمش نمیدونم کجاست تا عکس واقعیشو برای تأیید گفتههام براتون بذارم ولی با دیدن این فیلم زیبا یه سیری تو گذشتهها و خاطرات خوب کودکی کردم .
نمیدونم این موضوع شبیهش برای شما هم اتفاق افتاده یا نه ولی یکبار دیگم برای خود من یه همچین چیزی تکرار شده بود قبلاً ولی اینبار در ابعاد وطنی بود.
تو این سریال فاصلهها یه چیز جالبی که توجهم به خودش جلب کرد مدل درهای اون خونه بود که تماماً مثل مدل درهای خونه خودمونه. این یکی هم خیلی راحت قابل توجیه هستش که خب از روی یک مدل برای هزاران خونه در ساخته میشه ولی آخه اون خونه تهران .... خونهی ما اصفهان .... اون اسباب بازی آمریکا .... من اصفهان....
با این اینترنت ذغالی خیلی نتونستم خوب بگردم یه عکس خوب از سریاله بذارم ولی کسای که سریالشو دارن میتونن برن ببین.
اینم خوننه خودمون . در پنجرهای که پیداست ، در سادههاشم تو خیلی از صحنههای سریال بود. اگه اشتباه نکنم در ورودی خونه هم همین شکل بود.
حالا فهمیند دنیا چقدر کوچیک می تونه باشه. نمیدونم ولی شاید برای شما هم این مسأله این شکلی که من گفتم ثابت شده باشه.
ماجرا از اونجایی شروع شد که چند روز پیش به مناسبت عید نیمه شعبان این شبکه نمایش فیلم انیمیشنی داستان اسباب بازیهای 3 را گذاشته بود. دیگه چند سالی هستش که از سن و سال من گذشته که بشینم انیمیشن و فیلمهای کودکانه ببینم اما چون قسمتهای قبلی این مجموعه انیمیشنی واقعاً بسیار زیبا را دیده بودم اتفاقی نشستم به دیدنش.
همینطور داشتم میدیدم که یهو تو یه صحنه یه چیز خیلی عجیب توجهم را جلب کرد. اِ خدای من دارم درست میبینم . این تلفنه .... آره خود خودش .....
بله این تلفنی که میبینید را من اسباب بازی واقعیشو داشتم. اگه بگید یه سر سوزن با این تلفنی که تو این انیمیشن فرق داشته باشه نداشت. تو انیمیشن برای بالا بردن کیفیت کارشون ابروهاش تکون میخوره ولی این پلکهاش به خوبی یادمه که متحرک بودن. جنس خیلی خوبی داشت. چرخهاش یادمه بسیار بسیار محکم بودن و به میلهی رابط بین دو چرخ پیچ شده بودن.
هر چی نگاه میکنم یه تفاوت بین این و اون اسباب بازی خودم بجورم واقعاً پیدا نمیکنم. اون ستارههای زیبا روی بدنش .... اون نوشتهها .... اون برچشب رنگین کمونی زیر شماره گیرش .... گوشی قرمزش.... چرخهای توپر محکم آبیش.... با هنرمندی بسیار زیادی به صورت کاملا واقعی درستش کردن و به ریزترین جزئیات هم توجه کردن.
یادمه اون قسمت بدنش در پایین چوبی بود و به مرور که باهاش بازی کرده بودم همینطور که پیداست مقداری از برچسب لبههاش پاک شده بودن.
اسباب بازی عجیب محکمی بود. نمیدونم ولی فکر کنم به احتمال زیاد آمریکایی بود و این هنرمندی این انیمیشنسازها را میرسونه که معلوم میشه تمام این اسباببازیها وجود خارجی داشتن و هر کسی مثل من که یکیشون را داشته با دیدن اونها کلی خاطرات زندگیش خصوصاً در ایام کودکی زنده میشه.
اگرچه منم مثل اون بچه بدها خوب از اسباب بازیم مواظبت نکردم و دیگه ندارمش نمیدونم کجاست تا عکس واقعیشو برای تأیید گفتههام براتون بذارم ولی با دیدن این فیلم زیبا یه سیری تو گذشتهها و خاطرات خوب کودکی کردم .
نمیدونم این موضوع شبیهش برای شما هم اتفاق افتاده یا نه ولی یکبار دیگم برای خود من یه همچین چیزی تکرار شده بود قبلاً ولی اینبار در ابعاد وطنی بود.
تو این سریال فاصلهها یه چیز جالبی که توجهم به خودش جلب کرد مدل درهای اون خونه بود که تماماً مثل مدل درهای خونه خودمونه. این یکی هم خیلی راحت قابل توجیه هستش که خب از روی یک مدل برای هزاران خونه در ساخته میشه ولی آخه اون خونه تهران .... خونهی ما اصفهان .... اون اسباب بازی آمریکا .... من اصفهان....
با این اینترنت ذغالی خیلی نتونستم خوب بگردم یه عکس خوب از سریاله بذارم ولی کسای که سریالشو دارن میتونن برن ببین.
اینم خوننه خودمون . در پنجرهای که پیداست ، در سادههاشم تو خیلی از صحنههای سریال بود. اگه اشتباه نکنم در ورودی خونه هم همین شکل بود.
حالا فهمیند دنیا چقدر کوچیک می تونه باشه. نمیدونم ولی شاید برای شما هم این مسأله این شکلی که من گفتم ثابت شده باشه.
فایل های ضمیمه
Last edited: