• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

رضاکاظمی

بـا ر ا ن

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
27 می 2008
نوشته‌ها
1,156
لایک‌ها
4,026
سن
32
روزهایی هست

دلت پرنده می خواهد

نرم برشانه ات بنشیند

آرام بخوابد.

توروزرابخواه !

پرنده می آیدحتما

می نشیندبرشانه ات نرم

ومی خوابدآرام.

توفقط روزرابخواه!
 

Rainy Sky

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
1 می 2008
نوشته‌ها
1,278
لایک‌ها
846
آهسته و آرام نه؛
ناگهان برو
مثل گلوله از تفنگ
که تا بخواهی بفهمی
مُخ‌َت پاشیده باشد به دیوار!
 

Rainy Sky

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
1 می 2008
نوشته‌ها
1,278
لایک‌ها
846
تو نیستی، اما
وقتی به تو فکر می‌کنم
صدای آب را
در رگ‌های خاک می‌شنوم.
گل‌سرخِ حیاط
در آینه‌ی نگاهم
زود به زود می‌شکفد
و آسمان
پُر از پروانه و بادبادک می‌شود.

تو نیستی، اما
وقتی به تو فکر می‌کنم
دریا نزدیک‌تر می‌آید
ابرهای سیاه دور می‌شوند
و باران
هر وقت بگویم می‌بارد.

تو نیستی، اما
وقتی به تو فکر می‌کنم
تو را می‌بینم
در باغچه ایستاده‌ای
به گل‌ها آب می‌دهی!
 

A R @ M

همکار بازنشسته خاطرات ، سینما و تلویزیون
کاربر فعال
تاریخ عضویت
26 جولای 2007
نوشته‌ها
6,356
لایک‌ها
5,482
شیرین‌ترین سمّ مهلک است بوسه‌هایت ..

و من

دلم چه‌قدر خودکشی می‌خواهد !
 

Rainy Sky

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
1 می 2008
نوشته‌ها
1,278
لایک‌ها
846
گلِ قاصد نیستم
باد بچیند، ببرَدَم
نیلوفرم
پیچیده به پایت
قد می‌کشم با تو
تا آسمان.
*
در غرفه‌های نور وُ
باغ‌های سیب
قدم که می‌زنی، نگاهم کن:
نیلوفرم
پیچیده به پایت!
 

manuela89

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 نوامبر 2007
نوشته‌ها
1,643
لایک‌ها
1,241
گلِ قاصد نیستم
باد بچیند، ببرَدَم
نیلوفرم
پیچیده به پایت
قد می‌کشم با تو
تا آسمان.
*
در غرفه‌های نور وُ
باغ‌های سیب
قدم که می‌زنی، نگاهم کن:
نیلوفرم
پیچیده به پایت!

خیلی بدی :دی من میخواستم این شعرو بزارم.
 

Rainy Sky

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
1 می 2008
نوشته‌ها
1,278
لایک‌ها
846
رفتی
اما چه آرام، چه دیر
درست مثل مرگ
در اتاقِ گاز!
 

manuela89

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 نوامبر 2007
نوشته‌ها
1,643
لایک‌ها
1,241
چه خبر است این همه داروغه، این همه مست؟

نکند دوباره به اشتباه
عطر بوسه‌های تو را به شهر پاشیده باشد

باد بی حواس
 

Princess NazaniN

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
16 آپریل 2009
نوشته‌ها
844
لایک‌ها
2,442
محل سکونت
In my dreams!
چه با تو، چه بی‌تو
تنهایم.
پارادوکس یعنی من
مثلِ خودِ خدا !
 

Princess NazaniN

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
16 آپریل 2009
نوشته‌ها
844
لایک‌ها
2,442
محل سکونت
In my dreams!
تمامِ دریچه‌ها را به روویِ ماه و آفتاب
بسته‌اَم
تمامِ پرده‌ها را هم
کشیده‌اَم.
نه نور و نه روشنایی،
نه نسیم، نه عطری آشنا،
و نه حسِ قشنگِ برخاستن از بستری آشفته‌ی خیال.
تو که نیستی،
همیشه همین است!
 

Princess NazaniN

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
16 آپریل 2009
نوشته‌ها
844
لایک‌ها
2,442
محل سکونت
In my dreams!
چشم‌هات
برگچه‌های نو رَسته‌ی بهارند
پاییز نمی‌شوند.

---------

از وقتی رفته‌ای
همه نامَرد شده‌اند
حتا این تلفنِ لعنتی
که زنگ نمی‌زند دیگر!
 

Rainy Sky

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
1 می 2008
نوشته‌ها
1,278
لایک‌ها
846
این دلِ بی‌صاحب‌
کُلنگی شده‌است انگار
بیا بکوبیم،
از نو بسازیم.
 

Rainy Sky

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
1 می 2008
نوشته‌ها
1,278
لایک‌ها
846
تو مُرده‌ای، اما
مُردنَ‌ت اتفاقی نبود.
خدا
به ستوه آمده بود از تنهایی!
 

بـا ر ا ن

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
27 می 2008
نوشته‌ها
1,156
لایک‌ها
4,026
سن
32
من که جای خود؛

چشم‌هات

خورشید را هم زخم می‌زنند!

چشم‌زخمِ کودکی‌هایم کجاست مادر؟
 

Princess NazaniN

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
16 آپریل 2009
نوشته‌ها
844
لایک‌ها
2,442
محل سکونت
In my dreams!
خـورشید را در آغـــوش گِرفته ای

پـــاهایتـــ را به بوسه های دریا سپرده ای

مـــوهــایت را به دست نسیم

چـه خوش غیـــرتــم مــــ ـ ـ ـ ـــن!


 
بالا