• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

زیبا ترین شعرهایی که تا به حال خواندید یا شنیدید

Faridbahrami

Registered User
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2012
نوشته‌ها
164
لایک‌ها
144
محل سکونت
Wherever I May Roam
مسیح
روی دریا راه می‌رفت و
من
به راهِ رؤیای خودم می‌روم
از صلیبِ خودم
پایین می‌آیم ـــ
من
از بلندی
می‌ترسم
...
Mahmud darvish
ترجمه‌ی محسن آزرم
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
رفتی و ندیدی که چه محشر کردم

با اشک تمام کوچه را تر کردم...

وقتی که شکست بغض تنهایی من

وابستگی ام را به تو باور کردم....
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
گفته بودند که از دل برود يار چو از ديده برفت

سالها هست که از ديده‌ي من رفتي ليک

دلم از مهر تو آکنده هنوز

دفتر عمر مرا

دست ايام ورقها زده است

زير بار غم عشق

قامتم خم شد و پشتم بشکست

در خيالم اما

همچنان روز نخست

تويي آن قامت بالنده هنوز

در قمار غم عشق

دل من بردي و با دست تهي

منم آن عاشق بازنده هنوز

آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش

گر که گورم بشکافند عيان مي‌بينند

زير خاکستر جسمم باقيست

آتشي سرکش و سوزنده هنوز
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
01.jpg

اولین روز دبستان بازگرد
کودکی ها شاد و خندان باز گرد

باز گرد ای خاطرات کودکی
بر سوار اسب های چوبکی

خاطرات کودکی زیباترند
یادگاران کهن مانا ترند

درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود

درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار و دزد و چاپلوس


روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است

کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود

با وجود سوز و سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید

تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبری می شدیم

پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت

گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفترها به رنگ کاه بود

مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی با پا روی برگ

همکلاسیهای من یادم کنید
باز هم در کوچه فریادم کنید

همکلاسیهای درد و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار

بچه های دکه سیگار سرد
کودکان کوچک اما مرد مرد

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود

کاش می شد باز کوچک می شدیم
لااقل یک روز کودک می شدیم

یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش

ای معلم نام و هم یادت به خیر
یاد درس آب و بابایت به خیر

ای دبستانی ترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن


شعری بسیار بسیار زیبا بود از : محمد علی حریری جهرمی
 

Imanjj

Registered User
تاریخ عضویت
8 ژوئن 2013
نوشته‌ها
1,228
لایک‌ها
3,063
محل سکونت
SH0MAL
گفتی پشیمون ٬خدانگهدار! ** از تو کتابم ٬عکساتو بردار

گفتم چه جرمی؟ کدوم خیانت؟ ** گفتی که میرم٬ از ترس عادت

گفتی که عشقها٬ همیشگی نیست ** به اون قشنگی ٬که تو میگی نیست

گفتم قشنگه٬ عین خیاله ** گفتم که برگرد٬ گفتی محاله

گفتم یه لحظه! قولت چی میشه؟ ** اونهمه شعرام ٬مال کی میشه؟

گفتی که قول رو٬ به بادی بسپار ** از توی شعرات ٬اسمم رو بردار

گفتم بشیم باز٬ لیلی و مجنون ** گفتی تو راضی٬ لیلی پشیمون

گفتم می میرم٬ گفتی که شاید ** گفتم با من باش٬ گفتی نباید

گفتی نباید ٬با هم بمونیم ** راه عبور رو ٬هر دو می دونیم

گفتی شنا کن٬ دنیا یه دریا ** عمرت رو نسپار ٬به دست رویا

گفتی صبور باش٬ گفتم چه جوری ؟ ** گفتم می سوزم٬ از درد دوری

گفتم من مشکی! گفتی نه قرمز ** گفتم بمون پس٬ گفتی که هرگز

گفتم مگه من ٬عاشق نبودم؟ ** همیشه با تو٬ صادق نبودم؟

گفتی که بودی ٬همیشه هستی اما چه حیف شد٬ به پام نشستی

گفتی دل من٬ جایی اسیره * * با تو بمونم ٬دلم می میره

گفتم قبوله٬ تو مال اونی * * باید همیشه٬ با اون بمونی

فدای چشمات ٬بی تو می میرم * * از تو دلم رو٬ پس نمی گیرم

با گریه گفتی٬ همیشه ممنون * * از عشق پاکت ٬نیستم پشیمون
رفتی و رفتی٬ تا بی نهایت ** اما نرفتم٬ از ترس عادت

گفتم پشیمون٬ خدا نگهدار * * عکسات همیشه ٬موند روی دیوار​
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
اوراق

۱۳۸٥/۸/٢٤



سید علی میرافضلی

تو لب گشودی و من محو یک سلام شدم
و بی مقدمه درگیر این درام شدم
...
ورق زدی و تمام دلم به حرف افتاد
ورق زدی و به حرف تو زود خام شدم
...
چه سطرهای عزیزی که رد شدی از من
چه فصلهای قشنگی که نردبام شدم
...
دو فصل خواندی و ول کردی انتهایم را
دو فصل رفتی و پنداشتی تمام شدم
...
ورق ورق شدم و در غروب بُر خوردم
و در مسیر عبور تو قتل عام شدم
...
غرور ساکت من در مرور ساده تو:
مرا درست نخواندی و من حرام شدم.
 

davod.

Registered User
تاریخ عضویت
28 نوامبر 2012
نوشته‌ها
978
لایک‌ها
308
[h=3]دنیاست دیگر...[/h]
فــرهاد دلــش شیرینـــــ مـیخواستــــــ
شیـــرین خســــــــرو

خـــــــــسرو...
راســـت مے گفتـــــــ ـ دکــتر شـــــــریعتـے:دنــیارو بدجــــور بد ســاختــنــ ـ ـ...

 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ



می گویند:

عشق خدا

به همه یکسانست

ولی من می گویم:

مرا بیشتر از همه

دوستــ دارد

وگرنه

به همه

یکی مثل تو می داد .


 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم: تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!
قیصر امین پور
 

d0wnload

Registered User
تاریخ عضویت
25 فوریه 2013
نوشته‌ها
330
لایک‌ها
40
محل سکونت
تهران - غرب
کنار پنجره یک مرد داشت جان می داد
غرور، قدرت خود را به من نشان می داد
کسوف بود؟ نه! خورشید دلگرفته ظهر
پیام تسلیتش را به آسمان می داد
دلم برای خودم لااقل کمی می سوخت
اگر که پوچی دنیایتان امان می داد
زمان همیشه مرا زیرخویش له می کرد
همیشه فرصت من را به دیگران می داد
پسر گرفت سر تیغ را، رگش را زد
پدر به کودک قصهّ هنوز نان می داد
و بعد زلزله شد، چشم را که وا کردم
میان خواب کسی هی مرا تکان می داد!!
 

d0wnload

Registered User
تاریخ عضویت
25 فوریه 2013
نوشته‌ها
330
لایک‌ها
40
محل سکونت
تهران - غرب
اون گوشه داره اشک می ریزه
می دونه که رو گریه حسّاسم
بوی تنش تو خونه پیچیده
من، این زن ِ غمگینو میشناسم

می شینه پیشم مثل هر روز و
با قرص و بوسه فال می گیره!
می گم: نمی فهمی دوسِت دارم؟!
می گه: برای عاشقی دیره

میگه که دنیا جای خوبی نیست
هر کی که می فهمه غمی داره
می گم برای عشق، این خونه
دیوارهای محکمی داره

ترساشو می چینه توی ساکش
من مشت می کوبم به آینده
می گه: می دونی خیلی دیوونه م!
می بوسمش تو گریه و خنده

می بینمش که سمت در می ره
با چشم های قرمز ِ خونی
می گه تو حرفامو نمی فهمی
می گه تو دردامو نمی دونی

هر صبح که پا می شم از کابوس
خوابیده تو آغوش و احساسم
می ره که توی گریه برگرده
من این زن غمگینو میشناسم!
 

d0wnload

Registered User
تاریخ عضویت
25 فوریه 2013
نوشته‌ها
330
لایک‌ها
40
محل سکونت
تهران - غرب
اجازه هست که اسم ترا صدا بزنم


به عشق قبلی یک مرد پشت پا بزنم

اجازه هست که عاشق شوم، که روحم را

میان دست عرق کرده تو تا بزنم

دوباره بچه شوم بی بهانه گریه کنم


دوباره سنگ به جمع پرنده ها بزنم


دوباره کنج اتاقم نشسته شعر شوم


و یا نه! یک تلفن به خود شما بزنم


نشسته ای و لباس عروسیت خیس است

هنوز منتظری تا که زنگ را بزنم

برای تو که در آغاز زندگی هستی

چگونه حرف ز پایان ماجرا بزنم؟!

دوباره آمده ای تا که عاشقت باشم

و من اجازه ندارم عزیز جا بزنم!



 
Last edited:

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
44
محل سکونت
طهران
وقتی سیگارت را
در قلب ماهی
که به پنجره تابیده است خاموش میکنی
یعنی دیوانه ای
نه یعنی تحقیر شده ای
و جهان
برای تو کوچک است
آن قدر کوچک که فیلی می تواند,
خیلی راحت
تمام دریاها را ...
به یک جرعه بالا بکشد
پس سعی کن
با همه چیز کنار بیایی
فرار نکن
زمین به شکل احمقانه ای گرد است



"رسول یونان"
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
یــار مرا غار مــرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غـــار تویی خواجه نگهدار مرا
نوح تویی روح تــویی فاتح و مفتوح تـویی
سینـــه مشــروح تــویی بـــر در اســرار مرا
نـــور تـــویی سـور تــویی دولت منصور تـویی
مـــرغ کـــه طــور تــویی خســته بــه منقار مرا
قطـــره تویی بحــر تویی لطـف تــویی قهــر تویی
قنــد تـــویی زهـــر تــویی بیــــش میـــازار مرا
حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی
روضــه اومیــد تویـــی راه ده ای یــار مرا
روز تــویی روزه تـــویی حـاصل دریوزه تـویی
آب تــویی کــوزه تــویی آب ده این بـــار مـــرا
دانـــه تویــی دام تــویی بــاده تویی جام تـویی
پختـــه تویی خـــام تــویی خـــام بمگـــذار مرا
این تن اگـــر کـــم تــندی راه دلــم کــم زندی
راه شــدی تــا نبــدی ایـــن همـــه گـــفتار مرا

مولوی

 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
یاد دارم در غروبی سرد سرد

می گذشت از کوچه ما دوره گرد

داد می زد: کهنه قالی می خرم

دسته دوم جنس عالی می خرم

کاسه و ظرف سفالی می خرم

گرنداری کوزه خالی می خرم

اشک در چشمان بابا حلقه بست

عاقبت آهی کشید بغضش شکست.

اول ماه است ونان در سفره نیست ‘

ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟

بوی نان تازه هوشش برده بود

اتفاقا مادرم هم روزه بود

خواهرم بی روسری بیرون دوید

گفت:آقا سفره خالی می خرید؟
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
حالمان بد نیست غم کم می خوریم

کم که نه هر روز کم کم می خوریم

در میان خلق سر در گم شدم

عاقبت آلوده ی مردم شدم

آب می خواهم سرابم می دهند

عشق می خواهم عذابم می دهند

بعد از این با بی کسی خو می کنم

آنچه در دل داشتم رو می کنم

خود نمی دانم کجا رفتم به خواب

از چه بیدارم نکردی آفتاب

نیستم از مردم خنجر پرست

بت پرستم بت پرستم بت پرست

خنجری بر قلب بیمارم زدند

بیگناهی بودم و دارم زدند

دشنه ی نامرد بر پشتم نشست

از غم نا مردمی پشتم شکست

سنگ را بستند و سگ آزاد شد

یک شبه بیداد آمد داد شد

عشق اخر تیشه زد بر ریشه ام

تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام

عشق اگر این است مرتد می شوم

خوب اگر این است من بد می شوم

بس کن ای دل نابسامانی بس است

کافرم دیگر مسلمانی بس است

من که با دریا تلاطم کرده ام

راه دریا را چرا گم کرده ام

قفل غم بر درب سلولم مزن

من خودم خوش باورم گولم مزن

من نمی گویم که خاموشم نکن

من نمی گویم فراموشم نکن

من نمی گویم که با من یار باش

من نمی گویم مرا غمخوار باش

من نمی گویم دگر گفتن بس است

گفتن اما هیچ نشنفتن بس است

روزگارت بادشیرین شادباش

دست کم یک شب تو هم فرهاد باش

آه در شهر شما یاری نبود

قصه هایم را خریداری نبود

وای رسم شهرتان بیداد بود

شهرتان از خون ما آباد بود

از درو دیوارتان خون میچکد

خون من فرهاد مجنون می چکد

خسته ام از قصه های شومتان

خسته از همدردی مسمومتان

این همه خنجر دل کس خون نشد

این همه لیلی کسی مجنون نشد

آسمان خالی شد از فریادتان

بیستون از حسرت فرهادتان

کوه کندن گر نباشد پیشه ام

بویی از فرهاد دارد تیشه ام

عشق از من دور و پایم لنگ بود

قیمتش بسیار و دستم تنگ بود

گر نرفتم هر دو پایم بسته بود

تیشه گر افتاد دستم بسته بود

هیچ کس دست مرا وا کرد؟ نه

فکر دست تنگ ما را کرد؟ نه

هیچ کس از حال ما پرسید؟ نه

هیچ کس اندوه ما را دید؟ نه

هیچ کس چشمی برایم تر نکرد

هیچ کس یک روز با من سر نکرد

هیچ کس اشکی برای ما نریخت

هر که با ما بود از ما میگریخت

چند روزیست حالم دیدنیست

حال من از این و آن پرسیدنیست

گاه گاهی بر زمین زل میزنم

گاه بر حافظ تفائل میزنم

حافظ دیوانه فالم را گرفت

یک غزل آمد که حالم را گرفت

ما ز یاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود انچه می پنداشتیم
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
دلا خوبـــان دل خونیــــن پســـندند
دلا خون شو که خوبان این پسندند
متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست
گروهــــی آن گروهی این پســـندند

بابا طاهر
 

Faridbahrami

Registered User
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2012
نوشته‌ها
164
لایک‌ها
144
محل سکونت
Wherever I May Roam
می‌خواهم هر روز اندیشه‌ هایم را سانسور کنم!
پودر رختشویی هم لازم دارم
برای شست وشوی مغزی!
مغزم را که شستم، پهن کنم روی بند
تا آرمان‌هایم را باد با خود ببرد به آنجایی که عرب نی انداخت.
می‌دانی که؟ باید واقع‌بین بود !
صداخفه ‌کن هم اگر گیر آوردی ، بگیر!
می‌خواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب،
برچسب فاحشه می‌زنندم
بغضم را در گلو خفه کنم!
یک کپی از هویتم را هم می‌خواهم
برای وقتی که خواهران و برادران دینی به قصد ارشاد،
فحش و تحقیر تقدیمم می‌کنند،
به یاد بیاورم که کیستم!
ترا به خدا ... اگر جایی دیدی حقی می‌فروختند
برایم بخر ... تا در غذا بریزم
ترجیح می‌دهم خودم قبل از دیگران حقم را بخورم !
سر آخر اگر پولی برایت ماند
برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند،
بیاویزم به گردنم ... و رویش با حروف درشت بنویسم:
من یک انسانم !!
من هنوز jیک انسانم
من هر روز یک انسانم!
غاده الثمان
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
بالا بلند من



دوستت دارم


و همین غمگین‌ترم می‌کند


وقتی که نمی‌توانم چهار فصل جهان را


بر شانه‌های تو آواز بخوانم


وقتی که بادی


برگ‌هایت را از من می‌گیرد...


درخت بالابلند من!



باور کن این همه خواستن غمگین است



برای پرنده‌ای که از کوچی به کوچ دیگر پرواز می‌کند...



"مریم ملک دار
"


 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
دنگ..،دنگ..
ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ.
زهر این فکر که این دم گذر است
می شود نقش به دیوار رگ هستی من...
لحظه ها می گذرد
آنچه بگذشت ، نمی آید باز
قصه ای هست که هرگز دیگر
نتواند شد آغاز...
 
بالا