• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

زیبا ترین شعرهایی که تا به حال خواندید یا شنیدید

Faridbahrami

Registered User
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2012
نوشته‌ها
164
لایک‌ها
144
محل سکونت
Wherever I May Roam
زین شمع‌های سرنگون زین پرده‌های نیلگون
خلقی عجب آید برون تا غیب‌ها گردد عیان
مولوى
 

alireza771

همکار بازنشسته
تاریخ عضویت
22 می 2013
نوشته‌ها
2,502
لایک‌ها
2,869
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
 

Faridbahrami

Registered User
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2012
نوشته‌ها
164
لایک‌ها
144
محل سکونت
Wherever I May Roam
عاشق اين شعر مولانا هستم. با صداى محمد اصفهانى شنيدن داره


ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان

در گوش جانم می رسد طبل رحیل از آسمان

نک ساربان برخاسته قطارها آراسته

از ما حلالی خواسته چه خفته‌اید ای کاروان

این بانگ‌ها از پیش و پس بانگ رحیل است و جرس

هر لحظه‌ای نفس و نفس سر می کشد در لامکان

زین شمع‌های سرنگون زین پرده‌های نیلگون

خلقی عجب آید برون تا غیب‌ها گردد عیان

زین چرخ دولابی تو را آمد گران خوابی تو را

فریاد از این عمر سبک زنهار از این خواب گران

ای دل سوی دلدار شو ای یار سوی یار شو

ای پاسبان بیدار شو خفته نشاید پاسبان

هر سوی شمع و مشعله هر سوی بانگ و مشغله

کامشب جهان حامله زاید جهان جاودان

تو گل بدی و دل شدی جاهل بدی عاقل شدی

آن کو کشیدت این چنین آن سو کشاند کش کشان

اندر کشاکش‌های او نوش است ناخوش‌های او

آب است آتش‌های او بر وی مکن رو را گران

در جان نشستن کار او توبه شکستن کار او

از حیله بسیار او این ذره‌ها لرزان دلان

ای ریش خند رخنه جه یعنی منم سالار ده

تا کی جهی گردن بنه ور نی کشندت چون کمان

تخم دغل می کاشتی افسوس‌ها می داشتی

حق را عدم پنداشتی اکنون ببین ای قلتبان

ای خر به کاه اولیتری دیگی سیاه اولیتری

در قعر چاه اولیتری ای ننگ خانه و خاندان

در من کسی دیگر بود کاین خشم‌ها از وی جهد

گر آب سوزانی کند ز آتش بود این را بدان

در کف ندارم سنگ من با کس ندارم جنگ من

با کس نگیرم تنگ من زیرا خوشم چون گلستان

پس خشم من زان سر بود وز عالم دیگر بود

این سو جهان آن سو جهان بنشسته من بر آستان

بر آستان آن کس بود کو ناطق اخرس بود

این رمز گفتی بس بود دیگر مگو درکش زبان
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل
تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من
یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند
مرگ، گرگ تو شد، ای یوسف کنعانی من
مه گردون ادب بودی و در خاک شدی
خاک، زندان تو گشت، ای مه زندانی من
از ندانستن من، دزد قضا آگه بود
چو تو را برد، بخندید به نادانی من
آن که در زیر زمین، داد سر و سامانت
کاش میخورد غم بی‌سر و سامانی من
بسر خاک تو رفتم، خط پاکش خواندم
آه از این خط که نوشتند به پیشانی من
رفتی و روز مرا تیره تر از شب کردی
بی تو در ظلمتم، ای دیده‌ی نورانی من
بی تو اشک و غم و حسرت همه مهمان منند
قدمی رنجه کن از مهر، به مهمانی من
صفحه‌ی روی ز انظار، نهان میدارم
تا نخوانند بر این صفحه، پریشانی من
دهر، بسیار چو من سربگریبان دیده است
چه تفاوت کندش، سر به گریبانی من
عضو جمعیت حق گشتی و دیگر نخوری
غم تنهائی و مهجوری و حیرانی من
گل و ریحان کدامین چمنت بنمودند
که شکستی قفس، ای مرغ گلستانی من
من که قدر گهر پاک تو می دانستم
ز چه مفقود شدی، ای گهر کانی من
من که آب تو ز سرچشمه‌ی دل میدادم
آب و رنگت چه شد، ای لاله‌ی نعمانی من
من یکی مرغ غزلخوان تو بودم، چه فتاد
که دگر گوش نداری به نوا خوانی من
گنج خود خواندیم و رفتی و بگذاشتیم
ای عجب، بعد تو با کیست نگهبانی من!
پروین اعتصامی
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو ، صبوری
مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ، دلواپسی
مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری !
مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد !
مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود !
مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن . . .
 

Faridbahrami

Registered User
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2012
نوشته‌ها
164
لایک‌ها
144
محل سکونت
Wherever I May Roam
بر آن فراز، مرغ دريايى بى حركت در هوا خمعلق است
و در اعماقِ امواجِ غلتان در هزارتوهاى غارهاى مرجانى
انعكاسِ موجى دوردست
از روى ماسه مى ايد
و همه چيز سبز است و زير دريايى
و هيچ كس ان زمين را به ما نشان نداد
و هيچ كس از كجاها و چرا ها خبر نداد
اما چيزى خيره مى شود و تلاش مى كند
و به سوى نور بالا مى ايد...
غريبه ها از خيابان مى گذرند
ازقضا دو نگاه با هم برخورد پيدا مى كنند
و من تو هستم و انچه مى بينم من است
و منم كه دستت را مى گيرم
و تو را از ميان خشكى رهنمون مى شوم
و يارى ام كن تا انجا كه مى توانم، خوب بفهمم
و هيچ كس ما را به خشكى فرا نمى خواند
و هيچ كس به زور چشم هاى ما را به پايين نمى راند
و هيچ كس حرف نمى زند
و هيچ كس تلاش نمى كند
و هيچ كس بر گرد خورشيد پرواز نمى كند
بى ابر است روزى كه مى افتى
بر چشم هاى باز و بيدار من
مرا به برخواستن مى خوانى و بر مى انگيزى
و از راه پنجره ى ميان ديوار
بر بال هاى افتاب به درون جارى مى شود
يك ميليون سفير درخشان بامداد
و هيچ كس براى من لالايى نمى خواند
و هيچ كس مرا وادار نمى كند كه چشم هايم را ببندم
پس پنجره ها را چهارطاق باز مى گذارم و تو را از ان سوى اسمان صدا مى كنم
(پژواك ها - پينك فلويد)
 

mr.bahram

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
24 نوامبر 2013
نوشته‌ها
183
لایک‌ها
41
محل سکونت
فارس-جهرم
مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند
هر دلی را روزگاری عشق ویران می‌کند
ناگهان می‌آید و در سینه می‌لرزد دلم
هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان می‌کند
 

Faridbahrami

Registered User
تاریخ عضویت
15 نوامبر 2012
نوشته‌ها
164
لایک‌ها
144
محل سکونت
Wherever I May Roam
نامه‌ام بايد کوتاه باشد
ساده باشد
بی حرفی از ابهام و آينه،
از نو برايت می‌نويسم
حال همه‌ی ما خوب است
اما تو باور نکن!

سید علی صالحی
 

aldo

Registered User
تاریخ عضویت
28 نوامبر 2013
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
9
[h=2]شبان عاشق[/h]من همان شبان عاشقم
سینه چاک و ساکت و غریب
بی‌تکلف و رها
در خراب دشتهای دور

در پی تو می‌دوم
ساده و صبور
یک سبد ستاره چیده‌ام برای تو
یک سبد ستاره
کوزه ای پرآب
دسته‌ای گل از نگاه آفتاب

یک عبا برای شانه‌های مهربان تو
در شبان سرد
چاروقی برای گامهای پرتوان تو
در هجوم درد

من همان بلال الکنم
در تلفط تو ناتوان
آه از عتاب!

سلمان هراتی

 

aldo

Registered User
تاریخ عضویت
28 نوامبر 2013
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
9
[h=2]درد بی درمان[/h]
مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند
هر دلی را روزگاری عشق ویران می‌کند
ناگهان می‌آید و در سینه می‌لرزد دلم
هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان می‌کند
با من از این هم دلت بی‌اعتناتر خواست، باش!
موج را برخورد صخره کِی پشیمان می‌کند؟
مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت‌کِش است
هرکسی او را به زخمی تازه مهمان می‌کند
اشک می‌فهمد غم افتاده‌ای مثل مرا
چشم تو از این خیانت‌ها فراوان می‌کند
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
درد بی‌درمان‌شان را مرگ درمان می‌کند
مژگان عباسلو
 

aldo

Registered User
تاریخ عضویت
28 نوامبر 2013
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
9
[h=2]اسم دلم[/h]
وقتی دلم به سمت تو مایل نمی‌شود
باید بگویم اسم دلم، دل نمی‌شود
دیوانه‌ام بخوان که به عقلم نیاورند
دیوانه‌ی تو است که عاقل نمی‌شود
تکلیف پای عابران چیست؟ آیه‌ای
از آسمان فاصله نازل نمی‌شود
خط می‌زنم غبار هوا را که بنگرم
آیا کسی ز پنجره داخل نمی‌شود؟
می‌خواستم رها شوم از عاشقانه‌ها
دیدم که در نگاه تو حاصل نمی‌شود
تا نیستی تمام غزل‌ها معلق‌اند
این شعر مدتی‌ست که کامل نمی‌شود

زنده‌یاد نجمه زارع
 

aldo

Registered User
تاریخ عضویت
28 نوامبر 2013
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
9
[h=2]وفای شمع[/h]مردم از درد نمی‌آیی به بالینم هنوز
مرگ خود می‌بینم و رویت نمی‌بینم هنوز

بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از سرم
شمع را نازم که می‌گرید به بالینم هنوز


آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت
غم نمی‌گردد جدا از جان مسکینم هنوز

روزگاری پا کشید آن تازه گل از دامنم
گل به دامن می‌فشاند اشک خونینم هنوز

گر چه سر تا پای من مشت غباری بیش نیست
در هوایش چون نسیم از پای ننشینم هنوز

سیم‌گون شد موی غفلت همچنان بر جای ماند
صبح‌دم خندید من در خواب نوشینم هنوز

خصم را از ساده‌لوحی دوست پندارم رهی
طفلم و نگشوده چشم مصلحت‌بینم هنوز


رهی معیری

 

aldo

Registered User
تاریخ عضویت
28 نوامبر 2013
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
9
[h=2]من از عهد آدم تو را دوست دارم[/h]من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم

چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم


نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم تو را دوست دارم

سلامی صمیمی‌تر از غم ندیدم
به اندازه‌ی غم تو را دوست دارم

بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم

جهان یک دهان شد هم‌آواز با ما
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم



قیصر امین پور

 

aldo

Registered User
تاریخ عضویت
28 نوامبر 2013
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
9
[h=2]هنگام رسیدن[/h]ای آرزوی اولین گام رسیدن
بر جاده‌های بی‌سرانجام رسیدن

کار جهان جز بر مدار آرزو نیست
با این همه دل‌های ناکام رسیدن


کی می‌شود روشن به رویت چشم من، کی؟
وقت گل نی بود هنگام رسیدن؟

دل در خیال رفتن و من فکر ماندن
او پخته‌ی راه است و من خام رسیدن

بر خامی‌ام نام تمامی می‌گذارم
بر رخوت درماندگی نام رسیدن

هرچه دویدم جاده از من پیش‌تر بود
پیچیده در راه است ابهام رسیدن

از آن کبوترهای بی‌پروا که رفتند
یک مشت پر جا مانده بر بام رسیدن

ای کال دور از دسترس! ای شعر تازه!
می‌چینمت اما به هنگام رسیدن



قیصر امین پور

 

aldo

Registered User
تاریخ عضویت
28 نوامبر 2013
نوشته‌ها
78
لایک‌ها
9
[h=2]موج عاشق[/h]
دنبال من می‌گردی و حاصل ندارد
این موج عاشق کار با ساحل ندارد
باید ببندم کوله بار رفتنم را
مرغ مهاجر هیچ جا منزل ندارد
من خام بودم، داغ دوری پخته ام کرد
عمری که پایت سوختم قابل ندارد
من عاشقی کردم تو اما سرد گفتی:
از برف اگر آدم بسازی دل ندارد
باشد ولم کن باخودم تنها بمانم
دیوانه با دیوانه ها مشکل ندارد
شاید به سرگردانی ام دنیا بخندد
موجی که عاشق می‌شود ساحل ندارد


مهدی فرجی
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]این طرف مشتی صدف آنجا کمی گل ریخته

موج، ماهیهای عاشق را به ساحل ریخته

بعد از این در جام من تصویر ابر تیره‌ ایست

بعد از این در جام دریا ماه کامل ریخته[/FONT]​
 

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میــان لاله و گـــل آشیـــانـــی داشتم
گــرد آن شمع طرب می سوختـم پروانه وار
پــای آن ســـرو روان اشـــک روانـــی داشتــم
آتشـم بر جــان ولی از شکــوه لب خاموش بود
عشــق را از اشــک حســرت ترجمــانی داشتــم
چــون سرشک از شــوق بــودم خاکــبوس در گــهی
چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم
در خــزان با ســـرو و نسرینم بهاری تازه بود
در زمیــن با مــاه و پرویــن آسمــانی داشتــم
درد بــی عشقــي زجانــم بـرده طاقت ورنه من
داشــتــــــم آرام تــا آرام جــــانـــــی داشــــتـــــم
بلبــل طبعــم «رهی» باشـــد زتنهـــایی خمــــوش
نـغــمـــه‌هــا بـــودی مــــرا تـــا هــم زبانـــی داشتــــم
رهی معیری
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
دشت رد گام های تو را
به نقطه ای مبدل می کند.
به نقطه ای...
و رود هم باز آری
موج خاطراتت را
کدر می کند
کدر...
اما غمگین مباش
کلمات خاطره انگیز
مهروار
لحظه های تو را می سازند
جاودانه...


محمد آتشی
 

helia999

Registered User
تاریخ عضویت
8 فوریه 2013
نوشته‌ها
866
لایک‌ها
1,342
محل سکونت
جــــــــــهرم
سلام خدا، خدای کل هستی / خدای عقل وهوش و عشق و مستی
خدای اول و خدای آخر / رفیق مومن و شفیق کافر
یه اپسیلن خلل تو خلقتت نیس/یه ذره شک توی اصالتت نیس
اسب خدایی تو حسابی تاختی/یه هفته ای کل کرٌاتو ساختی
من دارم از بچگی فک می کنم/ کرات و کهکشونو چک می کنم
یه لحظه ام نمی مونن معطل / دارن می چرخن مث روز اول
بعد هزار تا انفجار و لرزش / یه ذره مو نرفته لای درزش
پایه یِ عقلِ مُنکر تو سُسته / خلاصه ی کلام کارت درسته
میخوام یه بار همینجوری خدایی / یه خورده اختلاط کنیم دوتایی
حتی اگه شده برای خنده /یه لحظه گوش بدی به حرف بنده
بدون سیستم و صدای قوی / شک ندارم هر چی بگم میشنوی
زبون مارو هم که فوت آبی / با لهجه مون حال می کنی حسابی
ِ
یه عالمه سوال توی ذهنمه/سرم داره می ترکه،جا کمه
مخم مث کلاف سر در گمه/ چون که پرازمغلطه ی مردمه
بس که جواب دیگران چرنده/هر چی میگنن عقل نمی پسنده
هر کی رسیده از تو چیزی گفته/خودت بگوکه دوزاریم بیفته
گفتم اگه وقتشو داشتی از دم/هر چه سواله از خودت بپرسم
رفتی رو سقف آسمون نشستی/برای ما سفیر می فرستی
اونم نه در حد سه تا چهار تا/بلکه صدو بیست و چهار هزار تا !
آدم اگه بی احتیاطی کنه /ممکنه اصلا یهو قاطی کنه
پیش خدا که "کار نشد نداره"/پس چیه این کارای چند باره؟
واللا،کشیش و شیخ وشاه نیستی /اهل دروغ و اشتباه که نیستی
من این جوری فک می کنم همیشه/اراده ی خدا عوض نمیشه
یه چی میگم، فقط نگی جفنگه /فک می کنم یه جای کار می لنگه!
خودت که عیب و نقص مارو دیدی/از اولش دٌرٌس می آفریدی
یه عالمه جونور آفریدی/کرگدن و اسب و خر آفریدی
کلّی به سوسک و پشه حال دادی/به هر دو تا شون و پا و بال دادی
نوبت خلقت که به آدم رسید/یه دفعه ای بال و پرت ته کشید
الان میگی من به تو عقل دادم/که هیچ کی ام نداره غیر از آدم
پیش خودت نگفتی این کار بده؟ / عقل بدی به هیچ چی ام قد نده؟
آدمو ساختی که خرابش کنی؟/ از تو بهش یهو جوابش کنی؟
به خاطر یه سیب نیم خورده/کی آبروی بنده ای رو برده؟
زدی تو پوزش که سر افکنده شه؟/ پیش زنش طفلکی شرمنده شه؟
میگن همیشه بخشش از بزرگاس/ خدا کیه؟ بزرگ کل دنیاس
قربون قدرتت ،تو که خدایی/ اول و آخر بزرگیایی
خودت بهش کلی ماشالا گفتی/وقتی که ساختی باریکلا گفتی
میگن طرف حرفتو گوش نکرده / جان خودم این دیگه خیلی درده
واللا اگه خواست خودت نباشه/ همینجوری گل نمیتونه واشه
اگه بگن خدا نمی پسنده/غنچه غلط می کنه هی بخنده
میخواستی شوتش کنی روی زمین/ پس چرا گفتی احسن الخالقین؟
ما که خدا نکرده خر که نیستیم/ببو و خنگ و خاک تو سر که نیستیم.
روی زمین ببین چه غوغاییه /کارای بنده هات تماشاییه
دویس تومن دست فقیرمیذارن /توقع کل بهشتو دارن
چی می شد اصلا تو بهشت نداشتی؟ /خلقو به حال خودشون میذاشتی
الان تو دنیا هر چه کار زشته /برای رفتن به همون بهشته!
دست یه عدّه آدم طمع کار /یه عده ی دیگه شدن گرفتار
میخوای بری بهشت برو برادر/ چیکار داری به اصغر و به اکبر؟
اونا که حرص حوری موری دارن/پا روی حق دیگران میذارن
بی خودی گیر میدن به موی مردم /جُف پا میرن تو آبروی مردم
آخه بهشتت ام که چیزی توش نیس/فقط چهار تا نهره توی پردیس
شیر و شرابش ام که توی جوبه/بازم همین که هست خیلی خوبه
چقد میشه رف لب چشمه آب خورد؟/چقد میشه فقط نشس شراب خورد؟
راستی؟ شراب و حوری و میکده/اوجا خوبه ؛ پس چرا اینجا بده؟
مردا که دورشون پر از حوریه/شرایط زنا هم اینجوریه؟
زن تو بهش هر جوری خواس می گرده؟/یا نه،بازم تابع حرف مرده؟
میگم اگه بهش پر از حوریه-/تکلیف این زنای مومن چیه؟
شنیدم اونجا بی فرودگاهه/بدون جاده و بزرگراهه
اونجا بریم باید شتر سوار شیم؟/توی بیابوناش باید قطار شیم؟
وقتی بهش کامپیوتر نداره-/هر کی بخواد باید خودش بیاره؟
اینجا که ما کلی وسایل داریم/با این همه هزار تا مشکل داریم
وقتی وسایل رفاهیش کمه !/پس چرا تبلیغ می کنن این همه؟
اونجا میگن هزار سال نوری/آدم باید سر کنه با یه حوری
می بینی بنده هات چیکار می کنن؟/همدیگه رو هی لت و پارمی کنن؟
هزارها ساله که مفتی مفتی/سر می بٌرن میان میگن تو گفتی
جوان ریش دار قندهاری/میشه یه بٌم گذار انتحاری؟
از سر بی فکری و بی کله ای/همین جورآدم می کشن فله ای
میگن به خاطر رضای خداس/رضای تو واقعا این جور چیزاس؟
نمیدونم والا کجا نوشته؟/که جای قاتلا توی بهشته!
خلاصه ی کلام ، خیلی پستن/اونا که از قول تو خالی بستن
یکیش همین جناب ملا عمر/که هیچ چی نخورده جز مغز خر
اگه میخواد بره بهشت این آدم/یه کاری کن بنده برم جهنم
کاش ازتو این جمله رو می شنفتم/"که بچه جون اینارو من نگفتم"

خلیل جوادی
http://khjavadi.blogfa.com/1391/0
 
Last edited:

wonnin

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
8 اکتبر 2010
نوشته‌ها
4,001
لایک‌ها
7,614
محل سکونت
Wish I Knew
وفا نكردي و كردم، خطا نديدي و ديدم
شكستي و نشكستم، بُريدي و نبريدم
اگر ز خلق ملامت، و گر ز كرده ندامت
كشيدم از تو كشيدم، شنيدم از تو شنيدم
كي ام، شكوفه اشكي كه در هواي تو هر شب
ز چشم ناله شكفتم، به روي شكوه دويدم
مرا نصيب غم آمد، به شادي همه عالم
چرا كه از همه عالم، محبت تو گزيدم
چو شمع خنده نكردي، مگر به روز سياهم
چو بخت جلوه نكردي، مگر ز موي سپيدم
بجز وفا و عنايت، نماند در همه عالم
ندامتي كه نبردم، ملامتي كه نديدم
نبود از تو گريزي چنين كه بار غم دل
ز دست شكوه گرفتم، بدوش ناله كشيدم
جواني ام به سمند شتاب مي شد و از پي
چو گرد در قدم او، دويدم و نرسيدم
به روي بخت ز ديده، ز چهر عمر به گردون
گهي چو اشك نشستم، گهي چو رنگ پريدم
وفا نكردي و كردم، بسر نبردي و بردم
ثبات عهد مرا ديدي اي فروغ اميدم؟

مهرداد اوستا
 
بالا