• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

زیبا ترین شعرهایی که تا به حال خواندید یا شنیدید

Mr.sh3ll

Registered User
تاریخ عضویت
28 ژانویه 2012
نوشته‌ها
1,188
لایک‌ها
884
باید از محشر گذشت
لجنزاری که من دیدم سزای صخره هاست
عذر میخواهم پری
من نمیگنجم در آن چشمان تنگ
روی جنگلها نمی آیم فرود
شاخه زلفی گو مباش
گوهر روشن دل از کان جهانی دیگر است

شهریار
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
به همه خاطـره هایم گره ی کور زدم
به یکی انگ و دگر وصله ی ناجور زدم

تو شدی منکـر ما بودن ما اینهمه سال
همه بر خیل خوش خاطرم هاشور زدم

ازهمان دم که پرید عطر وجودت ز تنم
مـُـردم و بـر بدنم یکـسـره کافــور زدم

لب من نوش دگر جز لب تو نوش نکرد
بوسه تنها به لب خمره ی انگور زدم

خسته از آن همه روزِ پُرِ نیرنگ و ریا
دل بریدم ز سحر بر شب بی نور زدم

رگ خشکیده ی من تیزی تیغی نبرید
من به آن تیغ تـبـر تیزی ساطــور زدم

تو تنت را به تن گرم دگر دادی و من
تن سردم به تن یـخ زده ی گـور زدم

چشم بر من تو ببستی و منم بر دنیا
باز از پیش خدا چشمکت از دور زدم
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
مسلمان بي نمازي، ناسپاسيست
نماز اول قدم در خود شناسيست...
نماز آرام جان مومنين است
ستون آسمان پيماي دين است
خوشا آنان كه داعم در نمازند
تمام عمر قائم برنمازند آقاسی
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
اشک طرف دیده را گردید و رفت

اوفتاد آهسته و غلتید و رفت

بر سپهر تیرهٔ هستی دمی

چون ستاره روشنی بخشید و رفت
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
راهیست راهِ عشق که هیچش کناره نیست
آن‌جا، جز آن که جان بسپارند، چاره نیست
هر گَه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
"در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست"
ما را ز منع عقل مترسان و مِی بیار!
کآن شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست
از چشم خود بپرس که ما را که می‌کشد
جانا! گناهِ طالع و جُرمِ ستاره نیست
او را به چشم پاک توان دید چون هلال
هر دیده جای جِلوهٔ آن ماه‌پاره نیست
فرصت شمر طریقه رندی که این نشان چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست
نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو
حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست حافظ
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
من در کشوري زندگي مي کنم که

دويدن سهم کساني است که هرگز نمي رسند

و رسيدن سهم کساني که هرگز نمي دوند...

ارزش مردگانش چندين برابر زندگانش است..

در سرزمين من مردمانش با نفرت بيشتري به بوسيدن دو عاشق نگاه مي کنند

تا صحنه ي اعدام يک انسان

در سرزمين من. . .
 

farshad10

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 جولای 2012
نوشته‌ها
5,817
لایک‌ها
4,842
سن
33
محل سکونت
ارومیه
ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم،بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشه بامی که پریدیم، پریدیم
رم دادن صید خود از آغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم،رمیدیم
نام تو که باغ اِرَم و روضه خلد است
انگار که دیدیم ندیدیم،ندیدیم
صد باغ بهار است و صلای گل و گلشن
گر میوه یک باغ نچیدیم،نچیدیم
سر تا به قدم تیغ دعاییم و تو غافل
هان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم
وحشی سبب دوری و این قسم سخنها
آن نیست که ما هم نشنیدیم، شنیدیم
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟

پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟

گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟

تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبزِِ سرآغاز سال کو؟

رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟ قیصر امین پور
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
عجب هوایی داری!
هوایت که به سرم میزند ،
دیگر در هیچ هوایی نمیتوانم نفس بکشم!!
عحب نفس گیر است هوای دور از تو بودن !!!
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
یا رب تو چنان کن که پریشان نشوم

محتاج برادران و خویشان نشوم

بی منت خلق خود مرا روزی ده

تا از در تو بر در ایشان نشوم ابوسعید ابوالخیر
 

AMD.POWER

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
44
محل سکونت
طهران
هيچ چيز تغيير نکرده است
فقط تعداد آدم ها بيشتر شده است
در کنار گناه هاي قديم ، گناه هايي جديد ظهور کرده است
واقعي ، موهومي ، موقتي
اما فريادي که بدن به آن پاسخ مي دهد
به استناد معيار قديم و آواي کلام
فرياد معصوميت بوده
و هست
و خواهد بود

ويسلاوا شيمبورسکا
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
در گذر از عاشقان رسید به فالم

دست مرا خواند و گریه کرد به حالم

روز ازل هم گریست آن ملک مست

نامه تقدیر را که بست به بالم
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
شاه انوشیروان به موسم دی
رفت بیرون ز شهر بهر شکار
در سر راه دید مزرعه‌ای
که در آن بود مردم بسیار
دانهٔ جوز در زمین می‌کاشت
که به فصل بهار سبز شود
گفت کسری به پیرمرد حریص
که: «چرا حرص می‌زنی چندین؟
تو که بعد از دو روز خواهی مرد
گردکان کشتنت چه کار آید؟»
مرد دهقان به شاه کسری گفت:
« مردم از کاشتن زیان نبرند
دگران کاشتند و ما خوردیم
ما بکاریم و دیگران بخورند» ملک‌الشعرای بهار
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
سلام!
حال همه‌ی ما خوب است
ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور،
که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گويند
با اين همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم
که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و
نه اين دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!
علی صالحی
 

mahmahot

Registered User
تاریخ عضویت
24 دسامبر 2008
نوشته‌ها
1,187
لایک‌ها
1,094
محل سکونت
تهران
تصویر ها

دستها را بلند می کنم عشق من، می شنوی؟
خش خش می کنند، می شنوی؟
کدام حرکت است از انسان های تنها
که صدایش را اجسام زیادی نشنوند؟
پلک ها را می بندم عشق من، می شنوی؟
اینهم صدایی است که تا تو می رسد.
و حالا پلک باز می کنم، می شنوی؟…..
….پس چرا اینجا نیستی؟

نشانه های کوچک ترین حرکت من
بر جا می ماند در این سکوت ابریشمی؛
و حتی رد کوچکترین تمنا
می ماند در پرده کشیده بر دور دست ها.

درهر دم و بازدمم
ستاره ها بلند می شوند و سرنگون.
و بو ها به آبشخور لبهایم می آیند،
در آنها بازوهای فرشتگان دور را باز می شناسم،
اینهمه را فقط فکر می کنم:
تو را نمی بینم.
اثری از‫:‬ راینر ماریا ریلکه, فرشته وزیری نسب
 

farshad10

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 جولای 2012
نوشته‌ها
5,817
لایک‌ها
4,842
سن
33
محل سکونت
ارومیه
ای شُکوهِ عاشقان، بانوی دل
نرگسِ شوقِ زمان، بانوی دل
غم شده مهمان تمثال وجود
مّهرُخِ هر آشیان، بانوی دل
قصّه و شعر و غزل بی تو چه سود
لیلی اشعار جان، بانوی دل
طرح روی تو مثال آسمان
نغمۀ ساز زبان، بانوی دل
پیچ و تاب زلف تو افسونگریست
سوسن روح و روان، بانوی دل
در شرارِ شهوت و شوریدگی
ناز و شیدای تو آن، بانوی دل
طرح اندام ظریف تو مرا
مییرد تا عمق جان، بانوی دل
ماهِ زیبای شبِ رویای من
مادرِ قلبِ جهان، بانوی دل
گم شده آن نیمه سیب دلم
ای فروغ جاودان، بانوی دل
خانه از عطر تو محشر میشود
مظهر مِهرِ نهان، بانوی دل
واژگانِ لغتِ دلدادگی
آیۀ ذوق بیان، بانوی دل
با نبودِ تو کنار نام عشق
میشوم برگ خزان، بانوی دل
هر سجودی با نشانه زنده است
قبلۀ هفت آسمان، بانوی دل
قدرِ اندوه دلِ ما را بدان
شاهبانوی جهان، بانوی دل...
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
رفتي و نديدي كه دلم بي تو شكست


بند بند تن خسته ام از هم بگسست

من ماندم و يك آرزوي رفته به باد

مهر كسي جز تو به دل من ننشست
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
درین سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پُر ملالِ ما پرنده پَر نمی زند
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کُند
کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی زند
نشسته ام در انتظارِ این غبارِ بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
گذرگهی ست پُر ستم که اندر او به غیرِ غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند
دلِ خرابِ من دگر خراب تر نمی شود
که خنجرِ غمت ازین خراب تر نمی زند
چه چشمِ پاسخ است ازین دریچه های بسته ات؟
برو که هیچ کس ندا به گوشِ کر نمی زند
نه سایه دارم و نه بر، بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درختِ تر کسی تبر نمی زند
هوشنگ ابتهاج
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
امروز
نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی، که پس پرده نهان است
گر مرد رهی ؛ غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
تو رهرو دیرینه سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
آبی که بر آسود ، زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از ان روست که خونابه فشان است
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازيچه ایام دل آدمیان است...
 

kyle

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,435
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
صدای آب می آید مگر در نهر تنهایی چه می شویند ؟
لباس لحظه ها پاک است
میان آفتاب هشتم دی ماه
طنین برف نخ های تماشا چکه های وقت
طراوت روی آجرهاست روی استخوان
روز
چه میخواهیم ؟
بخار فصل گرد واژه های ماست
دهان گلخانه فکر است
سفرهایی ترا در کوچه هاشان خواب می بینند
ترا در قریههای دور مرغانی به هم تبریک می گویند
چرا مردم نمی دانند
که لادن اتفاقی نیست
نمی دانند در چشمان دم جنبانک امروز برق آبهای شط دیروز
است ؟
چرا مردم نمی دانند
که در گلهای ناممکن هوا سرد است؟

++++++++
پ ن::: دکلمه شعر
payei ab.mp3
 
بالا