دزدی شرکت های شبهه هرمی جدید به اسم قانونی بودن[/paste:font]
این وبلاگ رو برای افزایش اطلاع رسانی برای عموم درست کردم تا به راحتی هرکس گول این شرکت های پلید ودزد رو نخوره وسرمایه خودش رو دردست این شرکت ها قرارنداده . دوست دارم اطلاعات دوستانم دراین زمینه بالا بره تا به راحتی هرکسی گول شرکت های هرمی وشبهه هرمی جدید رو نخوره،نودونه ممیزنه درصدوفی الواقع 100 درصد شرکت های شبهه هرمی مارکتینگ فی الواقع همان شرکت های کثیف کویست هستند که درغالب نامی جدید وفعالیتی جدید پا به عرصه وجود گذاشتندوعمده افرادی که وارداین شرکت ها می شوند افراد ساده لوحی هستند که فی الواقع گول خرده اند وبه نوعی توسط سرشاخه ها اغفال شده اندیا به نوعی بی پولی بهشون فشارآورذه وعقلشون روزایل کرده واسیررویا پردازی وبازیچه عده ای سودجوشده اند،همه این شرکت ها برای توجیه اعمال کثیفشون جوازقانونی خودشون روارایه می کنن که بعضا ازارگان هایی مانند وزارت بازرگانی می باشداما هدف واقعی این شرکت ها کلاهبرداری ازافرادازطرق مختلف می باشد ،ازطرق جدید کلاهبرداری این شرکتها فروش اجناسی باکیفیت بسیاربدبه عنوان جنس عالی می باشدوبدین شیوه کلاهبرداری را درجامعه ودرغالب قانونی فروش اجناس شیوع می دهندکه اگربخواهیم به تعریف قانونی کلاهبرداری بپردازیم فی الواقع این می شود: توسل به وسایل متقلبانه برای بردن مال غیر...بیشترهدفم درساختن این وبلاگ این بوده که آگاهی جامعه رونسبت به سرطان شرکت های هرمی وشبهه هرمی بالا ببرم که نسبت به اقتصاد جامعه ویران گروتبعیض آمیزه وحتی اگردرآمدی هم ازاین طریق کسب بشه طبق نظراکثرمراجع وعلما حرام است..
ادامه مطلب
+ نوشته شده در چهارشنبه سی و یکم اردیبهشت 1393ساعت 11:50 توسط نیما مستر |
حرکت به سوی تعلیق دائم بادران درآینده[/paste:font]
یاد صحبت هام با یکی ازلیدرهای بادران میفتم؛ من ازش توکلاس وجلوی جمع پرسیدم که دوام وضعیت قانونی بادران چه ضمانت اجرایی داره وشما به من ضمانت می دی که فردا کاسه وکوزه همتون روجمع نکنن ویا جوازتون لغونشه؛متوجه شدم جواب درست حسابی نداره بده وفقط میگه تو این شرکت ضرر نمی کنیدونهایتش اینه که توجنست روخریدی وضرری نمی کنی؛اما واقعیت این بود که خودشون می دونستند که سیستم مورد دارهستش ودرآینده تعلیق می شه اما طمع منافع وپورسانتهاشون بهشون این اجازه رونمی دادکه بقیه روآگاه کنند وبه دروغ پردازی های خودشون ادامه می دادند؛لیدرهای بادران ازوزارت بازرگانی یک خداساخته بودند ویه جورایی وزارت بازرگانی روتاقبل ازجریان تعلیق 6 ماهشون می پرستیدند ؛بعد ازجریان تعلیق 6 ماهشون فرافکنی وتوهین هاشون علیه کمیته نظارت ووزارت بازرگانی اوج گرفته وحتی می خواهندعلیه وزارت بازرگانی تظاهرات راه بندازند؛مشاهده این تقابل پرستش وطرد هستید؛دلم برای این آدم های بدبختی می سوزه که ازروی سادگی حرف های لیدرها درموردقانونی بودن وجوازداشن واستمراروامنیت شغلی داشتن روباورکردند. خیلی ها با اعلام لغوجوازاعتمادشون رونسبت به بادران ازدست دادندوبه راحتی زحمات همه لیدرها با یک تصمیم وزارت بازرگانی به باد رفت؛همه اونایی که دم ازبازنشستگی وحقوق مادام العمرمی زدنددرحال حاضرچه جوابی دارند؛مشت نمونه خرواراست؛وقتی تا این حداندک هم امنیت شغلی برای این بازاریابان وجود نداردرسیدن به لول بازنشستگی پیشکش!!. همونایی که کارای بیرون رو میکوبیدن ومی گفتند همه چیزدربادران خلاصه میشه ؛درحال حاضرچه جوابی برای گفنن دارند،بازاونجا امنیت شغلی تاحدوی وجود داره ونمیان آدموکله پا کنن.
+ نوشته شده در چهارشنبه چهارم تیر 1393ساعت 17:41 توسط نیما مستر |
تعلیق 6 ماهه شرکت بادران به علت تخلف ازمقررات بازاریابی[/paste:font]
تعلیق 6 ماهه شرکت بادران ازسوی کمیته نظارت
چندی پیش شرکت شبهه هرمی بادران متن زیررابه بازاریابان خودپیامک داد:
همراهان هميشگي بادران بنابه دستور كميته نظارت امكان ثبت نام و خريد مقدور نيست اما شركت در صدد رفع هرچه سريعتر مورد بوجود آمده مي باشد.
همانطور که مشاهده می کنید هیچ اسمی ازتعلیق 6 ماهه شرکت دراین پیام برده نشده است وکماکان دراین مقطع نیز سعی دارد که با دروغ نسبت به بازاریابان برخورد نمایدوواقعیت را ازآنها کتمان نماید. درآگهی کمیته نظارت بر بازاریابی علت این تعلیق به صراحت بیان نشده اما اینگونه برمی آیدکه وزارت بازرگانی ازاین شرکت درخواست نموده ،اعضای شرکت های هرمی سابق وگلدکویست که دراین شرکت عضویت و فعالیت دارندهمگی بایدلغوجایگاه شوندوگفته می شودشرکت درحال فعالیت برای ارسال اسم های سرشاخه های شرکت غیرقانونی گلدکویست که درشرکت بادران عضویت دارند به وزارت بازرگانی می باشددرصورت انجام این پروسه اکثریت اعضا وسرشاخه های بادران بایدلغوجایگاه شوند!.
ازموارد دیگری که کمیته محترم نظارت برآنها توجه داشته عدم توجه این شرکت به تذکرات قبلی کمیته نظارت واجباربازاریابان به استراتژی خریدسقف مشخص وعدم واریزپورسانت ماهیانه برخی اعضا می باشد؛ازمورد دیگرمدنظر کمیته نظارت یکی عدم تناسب اجناس با کیفیت وقیمت آنها می باشد که این موضوع سابقا نیزبه آنها تذکرداده شده بود که درصدد رفع این مشکل نیزبرنیامدند؛یکی ازموارد مهمی که سبب تعلیق 6 ماهه شرکت بادران گردیده می توان به عدم توجه به نارضایتی ها وشکایت های صورت گرفته ازاین شرکت اشاره کرد؛ازنکات منفی دیگرمی توان به عدم بازپس گیری برخی اجناس مشکل دارازطرف شرکت وتلاش شرکت درجهت تعویض آن باجنس دیگر اشاره کرد؛همه این موارد دست دردست هم دادندکه این شرکت تامدتی معلق وسرشاخه های آن تامدتی بیکارشوند.
می خواستم دراینجا ازهمین هایی که همش دم ازوزارت بازرگانی می زنندبگویم که درحال حاضردستتان به کجا بنداست وچه چیزویا عنوانی رامستمسک کارخودقرارمی دهیدوچه ضمانتی وجود دارد که درآتی برای همیشه معلق نشوید؟
+ نوشته شده در دوشنبه دوم تیر 1393ساعت 19:45 توسط نیما مستر |
مقایسه شرکت های هرمی باشبهه هرمی مارکتینگ قانونی بادران[/paste:font]
بررسی شرکت های هرمی باشبهه هرمی قانونی وقتی صحبت ازهرم به میان می آیدنماد سه ضلعی ماننداهرام ثلاثه مصردرذهن شکل می گیردکه اساس کاراین سه ضلعی براساس عضوگیری وشاخه وزیرشاخه وشاخه وزیرشاخه های زیرشاخه ها خلاصه می شود،دراین نوع سیستم پول معیاراصلی درعضوگیری اعضا می باشد وبازی اصلی با پرداخت پول توسط دایرکشن های مستقیم آغازمی شود؛تصاعد حاصل ازدرآمددست های دایرکشن های مستقیم وغیرمستقیم عامل اصلی کسب درآمدمی باشد؛ دراین سیستم اگردستی نتواندزیردست ودایرکشن مستقیم خودش راپیدا کندتمام پولی که پرداخته برباد میرودوبه همین راحتی ازسیستم خارج می شود؛دقیقا همه این موانع ومشکلاتی که درموردشرکت های هرمی وجوددارد درموردشرکت های شبهه هرمی مارکتینگ قانونی نیزوجود دارد؛درهرمی سیستم فالو ودایرکشن وزیرمجموعه بود دقیقا درسیستم مارکتینگ قانونی شرکت هایی چون بادران نیزاین سیستم وجود داردوفقط درشرکت های هرمی دومشکل قانونی بودن وعدم عرضه مستقیم اجناس دربازارگرم وجودداشت که این مشکل درسیستم بازاریابی قانونی شبهه هرمی مارکتینگ قانونی با ساده ترین روش ممکن یعنی ورودجنس بی کیفیت وقیمت بالا حل شدودرواقع کل سیستم هرمی درشبهه هرمی مارکتینگ خلاصه وهضم می شود؛درهردوسیستم سرشاخه ای وجودداردکه ازفروش مستقیم دست ها وزیردست ها پورسانت می گیرد؛به عبارتی همان سیستم مولتی لول مارکتیتگ یابه عبارتی mlm درهردوسیستم حکومت می کند. اگربه طورخلاصه بخواهیم بگوییم ازدوعنوان کلاهبرداری آشکار وکلاهبرداری پنهان برای توصیف این دوسیستم می توانیم استفاده کنیم ،کلاهبرداری آشکاریعنی سیستم هرمی وشرکت هایی مانندگلدکویست که آشکارا با اغفال افرادساده لوح ووعده فروش سکه های طلا باتعدادمحدود که درآینده جنبه کلکسیونی پیدامی کند کسب درآمدمی کردند وکلاهبرداری پنهان یعنی سیستم نتورک مارکتینگ قانونی شبهه هرمی که برای پیشبرداهدافش ازهروسیله ای حتی رسانه ملی وتطمیع اساتید وافرادبه ظاهرروشنفکروفی الواقع خام و بی مایه برای تبلیغات وکلاهبرداری های مشدداستفاده می کند. درتعریفی که ازسرقت درقانون مجازات اسلامی سال 1370 عنوان شده بودسرقت ربودن مال غیربه صورت پنهانی تعریف شده بود؛فی الواقع اگربخواهیم بحث رابسط بدهیم شرکت های شبهه هرمی قانونی ؛ به نوعی به سرقت درسطح جامعه می پردازند واین سرقت باعناوین مجرمانه دیگری به نام کلاهبرداری وانجام مانورهای متقلبانه نیزجمع بسته می شودوعنصرنتیجه وسونیت خاص دراین جرایم دروهله آخراغفال شدن قربانی می باشد. یک بازدیگرتاکیدمی کنم مقایسه عتوان شرکت سالم بازاریابی وشرکت ناسالم بازاریابی مارکتینگ لغو وبیهوده است وبه نوعی ازچاله به چاه دیگری افتادن است ویدک کشیدن عنوان بازاریابی مارکتینگ قانونی برای سرپوش گذاشتن بر روی اشتباهات شرکت های هرمی وعرضه آنها درغالب جدید قانونی می باشد؛برهمگان به صراحت روشن است که اداره کنندگان شرکت های شبهه هرمی قانونی همان سرشاخه های شرکت های گلدکویست هستندکه به جای اینکه درحال حاضر درزندان باشندبه آنها جوازقانونی برای گسترش کلاهبرداری با توجه به روابط وفارغ ازتوجه به قوانین زیر بنایی واصول صلاحیت دردادن جوازقانونی داده شده است.
+ نوشته شده در دوشنبه نوزدهم خرداد 1393ساعت 1:6 توسط نیما مستر |
توهم پولدرارشدن درشرکت های شبهه هرمی مارکتینگ قانونی درمدت بسیارکوناه[/paste:font]
توهم یک شبه پولدارشدن درشرکت های شبهه هرمی قانونی ازجایی شروع می شود که حقیقت زیرسوال می رود.توهم ودروغ حکمران می شود ومی خواهندازهمان روش های شرکت های هرمی که اساس کارش برریاکاری وعضوگیری بوده است استفاده کنندودراینجا دروغ حکمرانی می کند چون حقیقت محومیشود؛ یه روزکه به شرکت شبهه هرمی بادران رفته بودم متوجه این ماجراشدم یه خانمی بود که باسفسطه با صدایی بسیاربلندباهمه صحبت می کرد واینقدربلندصحبت می کردکه من رو یادمراسم شاهنامه خونی می نداخت ازاونجایی که زیادبه اون مراسم ها رفته بودم حساب کاردستم اومد؛روشی که باهاش کارمیکردن بازی با احساسات وهیجان ها واعتمادهای آدم ها بود؛خیلی ازاون جوان های ساده ای که اونجابودن درحال یادداشت برداری ونوشتن حرفای این خانوم توسررسید وکاغذاشون بودن؛ خلاصه بگذریم حرف حسابش این بودومیگفت: اگه ده میلیاردتومن داری بروواصلا پشت سرت روهم نگاه نکن وتوبادران نمون ؛اما اگه این پول رونداری زندگیت بایدتوبادران خلاصه بشه وخودت رو وقف بادران کنی تا به اهدافت برسی،خارج ازاینجا چیکارمی تونی بکنی؟ هیچی؛ توهیچ کاری نمی تونی بکنی؛نهایتش یه کارمندساده بشی با دوزارحقوق،با یه لفظ لاتی وجاهلی تمام به حرف زدنش ادامه می دادوحس اعتمادبه نفس کاذب رو به اون جماعت القا می کرد،یادمه صندلی برای نشستن ملت ساده که داشت رومخشون کارمی شدنبودوهرکسی که یک صندلی تصاحب کرده باشید یه جورایی ازخوشحالی وهیجان ذوق مرگ شده بود بعضی ها هم اینقدرقضیه روجدی گرفته بودن که توجواب لیدرها که بهشون سلام می کردن باصدای بسیاربلندمی گفتن سلام وخیلی محکم کف می زدند! نمی دونستنداون جماعت که درآینده کف خودشون هم ازکلاهی که سرشون رفته می بره ورویای یک شبه پولدارشدن خیال وتوهمی بیش نیست که فقط نصیب سرشاخه های کلاهبردارمی شه.
+ نوشته شده در یکشنبه هجدهم خرداد 1393ساعت 0:2 توسط نیما مستر |
شرکت های شبهه هرمی واخلال درنظام اقتصادی کشوربه اسم قانونی بودن[/paste:font]
درتعریفی که ازتدلیس درقانون مدنی آمده گفته شده :
دروغی که وصفی موهوم را به طورقاطع به کالا نسبت دهدوخارج ازگزافه های تبلیغاتی مرسوم باشدتدلیس است واگرتدلیس سبب ایجاداشتباه موثردرعقدشودکه همان اشتباه درخود موضوع معامله است موجب بطلان یا عدم نفوذعقداست. بسیاری ازتدلیس هایی که درراستای فروش اجناس برخی شرکت های شبهه هرمی جدید وجود داردبه نوعی با کلاهبرداری ارتباط بسیارنزدیکی دارد. وقتی ما ازفروش جنس های تقلبی وفیک صحبت می کنیم پای کلاهبرداری وزبان بازی وتدلیس نیز به میان می آید ووقتی که کلاهبرداری ها توام با نام قانون باشد باعث می شود که امنیت اقتصادی جامعه برهم بخورد ومردم به اقتصاد جامعه به دیده شک بنگرند؛به راستی محاربان اقتصادی درجامعه چه کسانی هستند؟ درجواب سوال می توان گفت شرکت های شبهه هرمی جدید فی الواقع درجامعه نقش محارب رابازی می کنند. جا دارد به عنوان مثال ازماده 287 قانون جدیدمجازات اسلامی یادکنیم که شمول اخلال درنظام اقتصادی کشور را شامل بغی وافسادفی الارض دانسته است ومی گوید: هرکس به طورگسترده مرتکی جنایت علیه تمامیت جسمانی افراد،جرایم علیه امنیت داخلی وخارجی،نشراکاذیب،اخلال درنظام اقتصادی کشور،احراق وتخریب،پخش موادسمی ومیکروبی وخطرناک یادایرکردن مراکزفسادوفحشایامعاونت درآنها گردد،به گونه ای که موجب اخلال شدیددرنظم عمومی کشور،ناامنی ویا ورودخسارت عمده به تمامیت جسمانی افرادیااموال عمومی وخصوصی یا سبب اشاعه فسادیا فحشا درحدوسیع گرددمفسدفی الارض محسوب وبه اعدام محکوم می گردد. دراین ماده جرایم سنگین دیگری نیزهم سطح بااخلال درنظام اقتصادی کشور آورده شده است که بیانگرتوجه واهمیت این جرایم بوده است که درکناراین جرایم مهم رخ می نماید؛به راستی که اعمال شرکت های شبهه هرمی نما که ازتابلوی قانونی بودن سواستفاده کامل ازمصادیق بارز جرم محاربه وافساد فی الارض می باشد وجا دارد که قوانین محکم تری برای نظارت براین شرکت ها گذارده شود وجوازوزارت بازرگانی درمورداین شرکت ها جای خودرابه جوازبانک مرکزی تحت نظارت قوه قضاییه بدهند وباسرشاخه های این شرکت ها مثل شرکت بادران که همان عوامل سابق شرکت گلدکویست هستند برخوردشدید قانونی صورت بگیردوازتکرارجرم توسط آنها جلوگیری به عمل آید.
+ نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم خرداد 1393ساعت 18:19 توسط نیما مستر |
چرا عده ای دربادران مانده اند؟[/paste:font]
چرا عده ای دربادران ماندند؟
شاید عده ای ازدوستان پیش خودبگویند اگر بادران کلاهبرداربود پس چرا این همه آدم درآن مشغول کارهستند وازآن دست نمی کشند؟
درجواب یاد جمله یکی ازلیدرهای بادران میفتم که میومد توی کلاس ها با آب وتاب ازشرکت صحبت می کردومی گفت بچه هاشایدباورتون نشه من شب ها خوابم نمی بره،به خدا آروم وقرارندارم توبیداری به بادران فکر میکنم واین فکرجوریه که نمی تونم بخوابم وحتی اگرهم موفق به خوابیدن بشم همش خوابم بادرانه ؛می گفت بچه ها باورتون نمیشه دارم ازذوق دیوونه میشم وتوخواب هم دارم به پرزنت کردن فکر می کنم؛بعدش یکدفعه شروع کردبه دادزدن وهمش باجیغ وبسیارجدی فریاد میزد من خفنم من خفنم من خفنم.
درجواب سوال بالا وماندگاری ورضایت عده ای دراین شرکت باید گفت: این عده که درشرکت باقی مانده اند پای خودشون رو بر روی وجدان وانسانیت خودشون گذاشته اند وبا اصراروسواستفاده ازروابط دوستی وفامیلی انسانیت وحس اعتماد روزیرپاشون گذاشتند وآن رازیرسوال برده اند. تامدتی که توی شرکت بودم همه لیدرها بهم میگفتن میتونی پیشرفت کنی ولی بهمون نگفته بودن قیمت این پیشرفت ؛نابودی روابط با دوستان وگسترش وبسط کلاهبرداری وتهییج وتطمیع افرادنسبت به کلاهبرداری آشکارمی باشد. وقتی ازلیدرها درباره قیمت بالا وکیفیت پایین محصولات صحبت می کردیم با مغلطه وسفسطه بحث روعوض می کردن وصغری کبری می کردن ومی گفتن تویکبارجنس روبگیروکیفیت روخودت امتجان کن؛متاسفانه از کیفیت وقیمت اکثرجنس هایی که با تجربه خودم خریدم بسیارناراضی بودم ؛وقتی بیرون جنس های مشابه رومیدیدم کیفیت ها بسیارعالی تروقیمت ها بسیارپایین تربودواین خیلی برام جای تعجب داشت؛ دراینجا مصداق بارزکلاهبرداری آشکاروجود داشت واگرآدم اصرار وبه قول خودشون مقدمه چینی برای فروش این اجناس روداشت بایدبا عذاب وجدان خودش هم به این واسطه کنارمی اومد که برای من واقعا این عذاب وجدان نسبت به برداشتن کلاه مردم دروجودم سنگینی می کرد ونتونستم تحملش کنم وازیک طرف هم با مشورت با علمای دینی به حرام بودن این عمل وبه بیانی اکل مال به باطل اطمینان حاصل نمودم. یک نصیحتی برای دوستان عزیزم دارم ؛به هیچ وجه نگذارید مال حروم توزندگیتون بیاد ؛به بیان دیگرهر چیزی قیمتی داره وآیا حاضرید به قیمت گذاشتن وجدان خود به زیرپا به موفقیت برسید؟ تصمیم گیری نهایی با خودتان است. به طور خلاصه می تونم شرکت های شبه هرمی قانونی روبه یک باتلاق توصیف کنم که عده ای دراین باتلاق درحال غرق شدن هستند وهمواره تلاش براین دارند که عده ای دیگر رانیزبا خودغرق کنند؛وآنچه دراین باتلاق درحال غرق شدنه شرافت؛وجدان وانسانیته
+ نوشته شده در دوشنبه دوازدهم خرداد 1393ساعت 23:49 توسط نیما مستر |
کلاهبرداری وبادران.بررسی مصادیق قانونی[/paste:font]
حربه وزارت بازرگانی وکلاهبرداری دربادران طبق تعریفی که برای کلاهبرداری درقانون تشدیدمجازات مرتکبین اختلاس، ارتشاوکلاهبرداری آمده کلاهبرداری توسل به وسایل متقلبانه برای بردن مال غیرعنوان گردیده است .وکلاهبرداری به دو دسته تقسیم می شودکلاهبرداری ساده وکلاهبرداری مشدد. درابتدابه صورت تمثیل به بیان کلاهبرداری های شرکت بادران می پردازیم: یک :از حیث عنصرمادی جرم کلاهبرداری چند رکن دارد که می توان به مواردی مانندمانورهای متقلبانه وامیدوارکردن مردم به امورواهی ودرانتها بردن مال آنها اشاره کرد. دوم:صرف دروغگویی دراین شرکت وجودندارد که بگوییم شامل عنصرمادی کلاهبرداری نمی شودبلکه عنوان کلاهبرداری ساده وسپس کلاهبرداری مشدد دراین شرکت به وفوردیده می شود.به عنوان مثال عملیات شستشوی مغزی ونشان دادن حساب سرشاخه ها وامیدوارکردن مخاطب به قانونی بودن با جوازوزارت بازرگانی ووبسایت ایران هشدار. سوم: یکی ازمصادیق کلاهبردادی مشدد توسط این شرکت استفاده ازوسایل ارتباط جمعی درجهت گسترش کلاهبرداری ها می باشد که معیارمجازات یک تا هفت سال کلاهبرداری ساده دراینجا به معیار دو تا ده سال تبدیل می شود. به طورکلی شرکت هایی نظیراین شرکت اقداماتی نظیرکلاهبرداری جمعی را درجامعه گسترش می دهند ونسبت به معیارهای اسلامی جامعه وفتاوی علمای بزرگ شیعه با بی توجهی کامل رفتارمی کنند.ومتاسفانه وزارت بازرگانی هم به اسم کارآفرینی بدون توجه به حرام بودن این نوع کسب درآمدبرای جوانان به این شرکت هاجوازداده وبه نوعی کسب درآمدبه شیوه انگلی روترویج کرده وازآن دفاع کرده است. چندی پیش مطلبی را درخصوص اکل مال به باطل وحرام بودن کسب درآمدبه شیوه مارکتینگ خوانده بودم ومتوجه شدم صحبتی که شده واقعا منطقی ومنصفانه وعادلانه هست.این نوع کسب درآمداقتصاد جامعه روفلج می کنه چون ابتدا اساسش برپایه کلاهبرداری ازنزدیکان وگسترش قارچ گونه وترویج این کلاهبرداریست که درابتدابه صورت ساده نمودپیدا می کندولی ترویج این کلاهبرداری درمجامع ورسانه ها باعث تبدیل شدن این کلاهبرداری به نوع مشدد آن می باشدکه تمام عناصرقانونی کلاهبرداری رادرخودمی گنجاند. ودومین دلیل آن کمک به فلج شدن اقتصاد کشور ورکودتورمی وعدم رشدبه اقتصادکشورمی باشد. درآخراگربخواهیم مقایسه ای بین نتورک سالم وغیرسالم بکنیم بایدبگوییم هرسیستم وشبکه ای تا زمانی که زمینه های بازاریابی سالم واسلامی دراون نباشه صد درصد هرمیه وبازاریابی ای هرمی نیست که دراون ازدرآمدنفرهزارم به عنوان مثال چیزی به نفراول نرسدوهرسیستم بازاریابی شبکه ای که این سیستمی رو که به عنوان مثال ذکرکردم رو رعایت نکنه هرمیه محضه چون همیشه درابنجا راس سه ضلعی هرم وجود داره وما هیچ وقت نمی تونیم بگیم این سیستم پاکه. درکل هرمی ها همون کویست های سابق هستند که با برطرف کردن موانع قانونی درغالب جدیدی به کارشان ادامه می دهند. درکویست جنس ها گران وتقلبی بود ودربادران هم وضع به همین روال است.درکویست بازارگرم دوستان وآشنایان بودن ودربادران هم وضع همینگونه است. درکل اکثراین شرکت های هرمی به اسم شرکت های نتورک مارکتینگ قانونی پا به عرصه وجود گذاشته اندودارند به کلاهبرداری های آشکارشون ازجوان های ساده ادامه می دهند. تنها خواهشی که ازدوستان عزیزم دارم اینه که زودباوروخیال پردازنباشند. زندگی مصاف چالش باواقعیت هاست نه دل خوشی به خیال پردازی های خام
+ نوشته شده در دوشنبه دوازدهم خرداد 1393ساعت 1:18 توسط نیما مستر |
سو استفاده شرکت شبهه هرمی بادران ازرسانه ملی درکلاهبرداری هایش[/paste:font]
تبلیغ شرکت های شبهه هرمی دررسانه ملی
دل خوشی ازاین شرکت های هرمی وشبه هرمی نداشتم اما می دونستم همشون ازسیستم اقتصاد انگلی برای پیشبرد اهدافشون استفاده می کنن وادعای مضحکی هم داشتن واون این بود که ما اومدیم که بیکاری رو ریشه کن کنیم اما هدف اصلیشون درمان بیکاری خودشون باسرکیسه کردن یه عده آدم ساده بود که به حرمت رفاقت ودوستی وآشنایی واردسیستم شده اند.سیستمی که اساسش برپایه کلاهبرداری وگران فروشی وخوب جلوه دادن اجناس بی ارزش با مانور متقلبانه هستش علاوه براینکه هیچ فایده ای نداره بلکه برای اقتصاد هرمملکتی ویرانگر هستش.متاسفانه شرکت بادران برای پیشبرد اهدافش دست به هرکارکثیفی می زنه ومتاسفانه عده ای احمق ونادان راکه اکثرا دارای مناصب دولتی هستند را حسابی تطمیع کرده به طوری که دربرنامه ای که ازشبکه 5 به نام مستندشوق دیدم بیش ازبیش به اهداف پلیداین شرکت شبهه هرمی وشرکت هایی ماننداین پی بردم.عده ای ازاساتید به ظاهر روشنفکر دانشگاه وپرسنل محترم امنیتی کشور وعواملی دروزارت صنعت ومعدن ونمایندگان مجلس رو بازیچه اهداف تبلیغاتی پلید خودشون کردن ومتاسفانه این شرکت به اسم بازاریابی شبکه ای قانونی دارداقدامات فراقانونی انجام می دهدوازقرارمعلوم پای وزارت بازرگانی هم درکلاهبرداری های این شرکت بازشده وبه نوعی این شرکت با وزارت بازرگانی زدوبندهایی دارد که خدا می داند.درابتدا به سخنان یکی اساتید دانشگاه دعوت شده ازطرف این شرکت نظری می ندازم که می گفت؛بازاریابی صحیح وعلمی شبکه ای با نتورک هرمی وغیرقانونی کلی فرق دارددربازاریابی قانونی جنس هایی که ارایه میشه بهترین جنسه وهیچ محدودیت وسقف خریدی دراون وجود نداره.با خودم گفتم این حرفش درسته اما تواین شرکت لعنتی بادران هم جنساش اکثرا تقلبی هستش وهم توپروسه خریدسیریشت میشن و همچین بهت فشارمیارن که خریدبزن هرروز که حسابی اعصابت خردمیشه.با خودگفنم این نامردا ابتدایی ترین قانون بازاریابی شبکه ای رو رعایت نمی کنن وفقط به فکرپرکردن جیب خودشون هستند ودلشون برای تونسوخته وازاین آدمای شرکت نادون تر اون آدمایی هستند که اجازه تبلیغ این شرکت ها در رسانه ملی می دهند.ازساعت پخش مستندشون که نزدیکای ساعت 1 بامدادبود معلوم بود که نمی خواستن توساعتی پخش شود که همه آن راببینند اما نشستم پای صحبت های یکی ازاساتید نادون دانشگاه شهید بهشتی که میگفت دکترای بازایابی شبکه ای داره اما یه خرده که صحبت کردفهمیدم چیزی بارش نیست حرف ازبازاریابی شبکه ای می زد ومی گفت این سیستم هرمی نیست وتواین سیستم جنس وجود داره برای خرید وقانونیه.می خواستم بهش بگم آخه توی بی مغزی که این سیستم روقانونی می دونی ودم ازغیرهرمی بودن می زنی این رو نمی دونی که سیستم خرید جنس فقط یه بهانه وحربه است که سران این شرکت وامثال هم که سابقا درگلدکویست فعال بودن برای قانونی بودن کارخودشون واردسیستمشون کرده اند وهرسیستمی که توش یک راسی باشه که ازفروش زیردست هاش پورسانت بگیره وبعداین پورسانت به مرحله ای برسه که فردپس ازچندی بدون زحمت سود کلان ببره صد درصد هرمیه چون دراین شرکت دست ها وبه قول خودشون دایرکشن ها همه کارارومیکنن واصل کار هم میلنگه چون جنس ها دراین شرکت به ارزش واقعی فروخته نمی شوند وجنس هایی که درانباراین شرکت وجود دارنداکثرا تقلبی هستند وفیک به عنوان مثال میان یه جاسوییچی چرم مزخرف رو که پنچ هزارتومن هم نمی ارزه به قیمتی بالای سی وپنج هزارتومن می فروشند وازهمه این ها خنده دارتراینه که وزارت بازرگانی میاداینا روتایید می کنه وحتی توپروسه قیمت گذاری هم اختیارتام روبه خودشرکت می ده وحتی میادتوبرنامه های تبلیغیش دررسانه ملی ازترویج اقتصادانگلی به اسم ما رکتینگ قانونی حمایت می کنه.ازهمه این ادله وقراین این برمیادکه شرکتهایی شبه هرمی وامثال هم که به عنوان قانونی درکشورفعال هستند بانوعی رانت ورشوه به مسولین زیربط دارنداقدامات کثیفشون روانجام می دهندوازکسی هم واهمه ای ندارند.این نوع روش کسب درآمد که اساسش برکلاهبرداری ازآشنایان معتمدین هست پست ترین نوع کسب درآمد هستش وبرفرض هم که طرف بتونه تواین کاروترویج کلاهبردای موفق بشه اما درهرموقعیتی که درآینده باشه یاپولداریافقیر تنها چیزی که براش نمی مونه آبرو هستش.سیستم این شرکت کثیف شبهه هرمی یک قسمتی به اسم ثبت نارضایتی داره که به قول خودشون ووزارت بازرگانی مرجع رسیدگی به نارضایتی هاست اما این سیستم اعلام نارضایتیشون هم میلنگه همه جاش.یعنی بیای شکایت خودشون روپیش خودشون بکنی ومعلقت نکنن فکرشوبکن یه درصد.قبل ازاینکه بیام تواین شرکت کثیف یکی ازدوستام که اسمش حبیب بودرو رفتم پیشش دوستم بهم گفت ازقرارمعلوم اینا سیستمشون بازاریابی نیست چون بازاریاب هیچ جنسی نمی خره وفقط میزه جنس وحصوصیاتشومعرفی میکنه ویا اینکه جنسوبهش امانت میدن تا ببره ومعرفی کنه وبفروشه وسیستمی که توش بازاریاب مجبورباشه جنس رو خودش بدون تقاضای مشتری بخره واونم این جنس های گرون صد درصداین جنس ها رودستش بادمی کنه وخودش مشتری اول وآخرشه واسم این سیستم بازاریابی شبکه ای نیست وکلاهبرداری شبکیه.اشتباهی که من کردم این بود که به حرف دوستم گوش نکردم وپیش خودم فکرکردم عجب آدم احمقیه واین آدم ها نوزندگیشون به هیج جایی نمی رسن.اما بعدش که کل ماجرادستم اومدوفهمیدم که بادران چه کلاهی سرم گذاشنه با خودم گفتم عجب آدم احمق وزودباوری بودم من.ازاون زمان به بعد حس اعتمادم رو به همه چیزازدست داده بودم اما بازهم ازاین زدوبندبازی های اینا با ارگان های دولتی وحتی صداوسیما ادامه داردوبه اسم قانونی بودن وزارت بازگانی داره ازاین شرکت شبهه هرمی انگلی کثیف حمایت می کند.به طورقطع دست هایی درکارهست ورشوه ها وزیرمیزی هابی داده میشودکه امثال این شرکت های شبهه هرمی هنوزکه هنوزه دارن به کارشون به بهانه قانونی بودن ادامه می دهند.
+ نوشته شده در جمعه نهم خرداد 1393ساعت 19:59 توسط نیما مستر |
دزدی ازآشنایان درشرکت های شبهه هرمی قانونی بادران ... روایت یک داستان واقعی[/paste:font]
با سلام خدمت همه دوستان عزیز...دراین وبلاگ مطالبی جهت افزایش آگاهی دوستان وهمراهان عزیزم قرار می دهم تا سرشون کلاه نره،پدیده وسرطان شرکت های هرمی مدتی بود که ازمیان رفته بود،متاسفانه با توجه به بی توجهی های انجام شده برخی ازاین شرکت ها با همان عناصر قبلی شرکت های کوئست دوباره پا به عرصه وجود گذاشته اندبرخی از این شرکت های شبهه هرمی که ادعای قانونی بودن دارن وتقریبا همان راه شرکت هایی مانند مای سون دایموندرامیروند البته با اندکی تغییرنسبت به آن، مثل شرکت بادران باید برچیده بشوند،این شرکت ها وامثال آن که وزارت بازرگانی به آنها جوازداده کارشان شرعا حرام است،اساس کار این شرکت ها فروش اجناس باکیفیت نامناسب به افرادبازاریابش می باشد به گونه ای که این افراد با تقلب وانجام مانورمتقلبانه این اجناس راجنس برترمعرفی کنندودرابتداسردوستان وآشنایان خودراکلاه بگذارند وآنها رانیزداخل باتلاق کثیف شبهه هرمی کنند.برای وزارت بازرگانی متاسفم که به امثال این شرکت ها جوازداده..اگربه فرض هم اعمال این شرکت ها برای اقتصاد مفیدباشدانباشت سرمایه هرمی دردست عده ای خاص تبعیض آمیزوبرخلاف اقتصاد پاک اسلامی می باشدچون شرعا همه علما اتفاق نظردارند که این نوع ثروت اندوزی شرعا نیزحرام است چون شیوه تساعدپس ازمدتی به گونه ای است که فرد بدون اینکه زحمتی بکشدپول کلانی روبه جیب می زندواین روش تبعیض آمیزاست ودرضمن پولی هم که اعضا باکلاهبرداری ازنزدیکان خودکسب کرده اندشرعامحل اختلاف است،آیا واقعا کسی حاظراست پای خودرابه روی وجدان خودبگذارد ووارداین کارکثیف شود.
مدتی بود که با اصراریکی ازآشنایان وارداین شرکت شدم،درابتدای کار به من که تازه بیکاربودم وشدید دنبال کارشده بودم توسط یکی ازاقوام پیشنهاد کارشد.درابتدا هیچ اسمی ازکاری که باید می کردم برده نشدوفقط به من گفت تو بیا ویک کارخوب برات دارم پشیمون نمیشی به خداواین کارو فقط ببین وحتی بهم پیشنهاد کرده بود هرچی دوست وآشنا هم داری بیارتاکار روهم به تو وهم به دوستانت معرفی کنم.حتی به گونه ای کار رو به من معرفی می کرد که اولش فکر کردم خودش شرکت زده همش با آب وتاب از شرکت تعریف می کرد وشرکتمون شرکتمون می کردوهمش ازدرآمد عالیش می گفت واز مدت کمی که توشرکت اومده واین سقف درآمدی نصیبش شده،روز وشبش اونجا بود وهمه چی رودیگه ول کرده بود وچسبیده بود به این شرکته سفت وسخت وبسیار جدی،منم یه خرده کنجکاو شده بودم که کارش چیه که تواین اوضاع بد اقتصادی این همه رونق داره،یه لحظه پیش خودم فکر کردم نکنه ازاین شرکت هرمی های دوزاری باشه..زمان می گذشت ومونا فامیلمون همش بهم نزدیکتر میشد وهمش سعی می کردباهام طرح دوستی وصمیمیت هرچی بیشتربریزه،همش بهم زنگ می زدوقربون صدقم می رفت ورضا جان رضا جان می کرد،تاقبل ازاین جریان می شناختمش ویه جورایی می دونستم که این همچین آدمی نبود،وآبمون با هم تو یه جوب نمی رفتم ،می دونستم ازاون آدمایی بود که همش خودشو می گرفت وزیاد باکسی صحبت نمی کردویه جورایی حس خودبزرگ بینی داشت ویه جورایی یه حس افسردگی خیلی شدید هم توگذشته خودش داشت،یه جورایی متوجه شدم اخلاقش عوض شده تازگیا، اون آدمی که با یه من عسل هم نمیشد قورتش داد اززمین تا زیرزمین عوض شده بود یه جورایی مهربون شده بود که باورم نمی شداون آدمی که با هیچ کس رابطه چندانی نداشت همش به من وخانواده زنگ می زند با ورتون نمی شه روزی 20 دفعه رو کم کمش زنگ می زد وهمه رو به خونشون دعوت می کرد اونم با گشاده رویی وتواضع کامل یه لحظه گفتم اون آدم گدای سابق عجب دست ودلباز شده!!،با خودم فکر کردم آدما چه زود عوض می شن وچقدرخوبه که آدما همه اینقدرخوب باشن وآدمو دوست داشته باشن وبرای آدم وقت بگذارن،شوهرمونا وپدرشوهرش آدمای کله کله گنده ای بودند که سمت ریاست یه وزارت خونه درست حسابی رو داشت یکیشون،خودمونا هم یه فارغ التحصیل لیسانس بود که مدرکشو زورکی وبا چند سال تاخیرگرفته بود،تا قبل ازاین ماجرا چند بارباهمه رودروایسی وخجالتی که ازرو انداختن به آدم ها داشتم چندباربهشون روانداخته بودم که اگه می تونند یه کاری برام انجام بدند،می دونستم که قدرتشو داشتن ومی تونستن این کارو بکنن،یه جورایی برای شوهرمونا که آدم بی سوادی هم بودیه کارردیف باباش ردیف کرده بوذ وکلا می دونستم که این خانواده برش دارند ومی تونند کاری به پیش ببرند،منم تازه مدرک دکترامو گرفته بودم ودر به دردنبال کار بودم اما انگارنه انگاربه هردری که می زدی هرکسی یه آوازی برات میخوند ویه جورایی سرکارت می گذاشت همش با خودم میگفتم خاک بر سرت که عمر وزندگیت رو الاف درس ودانشگاهی کردی که درآخر هیچ فایده ای هم برات نداشت جزتلف کردن عمرت،یواش یواش داشت یه حس سرخوردگی وافسردگی به سراغم میومد.تو این بساط نا امیدی یه جورایی امید داشتم تا یه کار ردیف برام پیداکنندتا ازاین وضعیت گند خلاص شم.هرچی ازشوهرمونا وخودش وباباش آمار کاروگرفته بودم زده بودن به بی تفاوتی واصلا به روی خودشون هم نمی آوردن،می دونستم بابای پسره ازاون خربرشاست که همه جا خرش می ره وبا سوادپایین خودشم توسط یه پارتی یه جای دولتی جذب شده بود وحقوق یامفت چند میلیونی می گرفت.بعدازیه مدت دیدم ازهیچ کدوم ازاینا خبری نشد وبهم خبر رسوندند که فعلا نیازی به نیرو نداریم وخبرت می کنیم ،بعدا دیدیم خبری نشد وهمون مثال معروف حاجی حاجی مکه یه جورایی پیش اومده بود برام، انگار مرده بودن همشون وسرشون تو آخور خودشون بود وداشتن خودشون رو سیراب می کردن وپیش خودشون هم حتمامی گفتند گور بابای همشون؛همش با خودم میگفتم خاک برسرت که یه مشت آدم بی سواد واحمق ومتظاهرباید برای تو تصمیم بگیرن وخط ومشی برات مشخص کنند وباید اون مدرک ذرپیتمو بزنم سردر طویله،یه مدت گذشت وحسابی تولود بودم وحالم گرفته بود، دیدم مونا زنگ زد وجریان اون کارنون وآب داری رو که درابتداذکر کردمو بهم گفت وحسابی هم صمیمی شده بودحالا ازاین قضیه بگذریم وسرتون رو درد نیارم به ماگفت سرفلان ساعت میدون هفت تیرباش وقبلش به من گفته بود رضا جون باورت نمیشه که چقدرازفارغ التحصیلا وچقدرازدکترمهندساو... تو شرکت هستندوچقدرازآدما کار وزندگیشون رو ول کردن واومدن تو این شرکت ها والان آقای خودشون هستند،قبلش به چندتا ازدوستانم زنگ زدم که باهام بیاییدیه کارخوب براتون دارم باکلی درآمد.دراولین تماس به صمیمی ترین دوستم سعید که درآینده متوجه شذم سیرکل پنجم بوده طبق تعریف شبهه هرمیای اونجا اون نیومد وبهم گفت سنگ بزرگ نشانه نزدنه وبعدش حسابی باهام صحبت کرد گفت رضا وقت وزندگیت رو سرکارای الکی وبیخودی حروم نکن،منم یه جورایی توفکرجواب این دوستم بودم که یه جورایی خیلی منطقی وعاقلانه باموضوع برخورد کرده بود،فردا صبحش باکلی ذوق وانگیزه راهی شرکت شدم،رفتم داخل کوچه شرکت به مونا زنگ بزنم که یهو داشت با یکی ازدربونای بی مغز شرکت دعوام می شدبهم گفت توکوچه نباید باتلفن همراهت صحبت کنی،ب همزمان مونا بهم زنگ زدوبهم گفت بیا طبقه اول شرکت،کلا کاراین فامیل در پیتمون که فکر می کردم آدم دلسوزیه تو طبقه اول بود،همون اول کاربا این انرژی منفی وکلی اعصاب خردی واردشرکت شدم،سیل عظیم جمعیت رودیدم که مثل مورچه تو هم وول می خوردند وازطبقه بالا به پایین می رفتن وازطبقه پایین به بالا می رفتن،راه بندونی شده بود باید کلی صبرمی کردی تا نوبتت بشه وبری بالا ویا بیای پایین،یه جورایی شوکه شده بودم که اینا چی میگن واینا کی هستند دیگه...یهو دیدم مونا جلوم سبزشدتو اون جمعیت مزدحم اون طبقه،یه جورایی دختروپسرداخل همدیگه وول می خوردن مثل موروملخ!! مونا دستم روبا صمیمیت هرچه بیشترگرفته بود وفشارمی دادوهمش میگفت رضا جان وهمش سعی داشت خودشوبهم بچسبونه تواون محیطی که حتی نفس کشیدن توش مشکل بود،بعدش منو بردپیش یه عالمه دخترخوشگل وجوان که توشرکت لیدربودن وسرمایه ای بهم زده بودن به گفته خودشون،بعد که یکی ازاون لیدرها که یه جورخاص بهم نگاه می کرد بهم با صمیمیت هرچه تمامترگفت به جمع ما میلیونر ها خوش اومدی یه جورایی قیافش عین عقب افتاده ها بودوبا هیجان بیش از حدصحبت می کردیه جورایی خیلی به خودش وتیمش باورداشت،منو تواون جمعیت بردن تویه کلاسی که بهش پرزنت می گفتن ویکیشون هم باهام اومدتاآخرکلاس وهمش بهم توصیه می کردن که هرچی استاد توکلاس می گه بنویس،تو کلاس یه جوان کم سن وسال شروع کردبه صحبت کردن وآموزش مقدماتی ،وازموفقیت های خودش می گفت وپلن های رویایی کسب درآمدومارکتینگ را برای چند نفری که تو کلاس ها بودن تشریح کرد وهمش هم این سخن رو میگفت که ما هرمی نیستیم وشرکت ما نوپا هستش وهنوز کسی شرکت رونشناخته ،مگه نه همه ملت کاروزندگی رو ول می کنند ومغاز ه هاشون رو میبندند میان بادران،وقتی صحبت می کرد با یه اطمینانی صحبت می کرد که بیرون زدن رگ های گردنش رو همه شاگردها می دیدن ،یه جورایی که پلن ها روتوضیح می داد تازه متوجه شده بودم شرکت شبهه هرمیه،ویکم ازشوروهیجان اولیه خودم رو ازدست داده بودم،بعدش که کلاس پرزنت تموم شد؛همگی اون دخترا مثل گرگی که یه بره دیده بودن به سمتم هجوم آوردن ویک خنده واظهارعلاقه مصنوعی توچهره همشون می دیدم یکیشون غمیش میومد برام وهمش لباشو غنچه می کردباخنده الکی،شروع کردن به معرفی شرکت واینکه قانونی هستش ووهرمی نیستش وهرمی سیستمش فرق داره وازجنس های شرکت که اوریجینال وفوق العاده هستند تعریف می کردندوازاین حرفا واون طبقه پرازکامپیوتربودکه یه عالمه آدم هجوم آورده بودن توکامپیوترا وداشتن یاخرید می کردن ازطریق سایت یا اعضای جدیدی بودن که تازه پرزنت شده بودن ویکی دیگه آورده بودتشون،اکثرآدم هایی که اونجا بودن جوونای کم سن وسال بودن که یه جورایی انگیزه پول دارشدن داشت دیوونشون می کرد،تک وتوک یکی دوتا پیرزن وآدم سن بالا توجمع می دیدم،خلاصه بگذریم تومخی شده بودن که این کاریه کار خیلی راحته وراحت ترین کاردنیاست وبعضی وقت ها راحتی زیاد کارباعث میشه فکر کنی سخته اما درواقع اینطورنیستش،وبعدش ازمن خواستن که اسمتو تو شرکت بنویس؛ما هم ازروی سادگی واطمینانی که به فامیلمون داشتم وبه خاطراینکه ناراحت نشه کار رو قبول کردم وکنارکامپیوترنشستم واسمم روبه عنوان بازاریاب وارد شبکه بادران کردن،بعدش همش دم ازوزارت بازرگانی وجوازکارشون می زدند وجو رو جوری دیدم که دراونجا بادران روخوشبختی می دونستن وغیربادران رو بدبختی کامل وفلاکت؛بعدش یه اس ام اس برام اومد وورودم روبه شبکه بازاریابان حرفه ای تبریک گفتن؛تواون لحظه منو بردن پیش یکی ازلیدرها تا درآمدی رو که کسب میکنه روبهم نشون بده ،داخل حساب کاربریش شد وبهم پورسانت هایی که ازطرف شرکت واریزمی شد رو نشون می داد،دیدم نزدیک 6 میلیون پورسانتش بود که می خودش می گفت ماه بعد می شه 9 میلیون وهمینجورتصاعدی می ره بالا،یه سوالی که من ازشون می کردم این بود که شما به من ضمانت می دی که مثلا شرکت تا دو ماه دیگه پابرجا باشه ویا نه واینا همش ازجواب دادن به این سوال طفره می رفتند.
همون روز منوبردن وجنس ها وانبارشرکت روبه من نشون دادن،وسایت ایران هشدار رو هم بهم نشون دادند وشماره ای رو بهم دادن که اسم شرکت رو بزنی بهت میگن که قانونیه این شرکت یانیست ومنم این کاروکردم ومطمئن شدم که قانونیه ونمی دونستم که چه کلاه بزرگی درآینده قراره سرم بگذارن،بهم گفتن باید بری یه حساب بانک ملت بازکنی برای اینکه پورسانت ها راس هرماه به اون حساب واریزمی شن وقرارداد باشرکت روهم امضا کنی،ومدارکتم توسایت اسکن کنی وعکستم بگذاری، درکل همه این کارارو کردم اصلا هم فکرنمی کردم دستم انداخته باشن وسرکارم گذاشته باشن،اولش یه جورایی فکر می کردم عجب آدم های دلسوزی هستند این بچه ها،وقتی این کارام تموم شد گفتن باید کلاس ها رو بیای برای آموزش ،رفتیم تو کلاس ها ومتوجه شدم سران شرکت میان سخنرانی می کنن وبه اعضا روحیه می دن ،وشرکت روازناموس خودشون بالاتر می دونستن،تومیتینگ هایی که می گذاشتن جوری صحبت می کردن که اعضای نسبتا زیادی که میومدن هیپنوتیزم می شدن،تویکی ازاین کلاس ها به همه می گفتن چشماتون روببندید وآرزوهاتونو تصور کنید وهمه مجبوربودن که این کاروبکنن،متوجه شدم خیل عظیمی ازآدم هایی که اومده بودن داشتن گریه می کردن با تصورآرزوهاشون،یکی خودشو پشت هواپیما تصور کرده بود ویکی پشت لگسوز،احمق ها نمی دونستن که باید خودشون روپشت خر تصور کنن!!!بدبخت ها نمی دونستن که یه عده سودجو دارن شستشو مغزیشون می کنن،یکی ازلیدرها بود که هروقت میومد تو شرکت وسخنرانی می کرد داد می زد من خفنم من خفنم وهمش میگفت من شبها ازذوق خوابم نمیبره.
رفتم خونه ویه جورایی تولودبودم چیکاربکنم چیکارنکنم وچی جوری جنس بخرم وچی جوری بفروشم،تو خونه که این قضیه روگفتم همه دستشون روگذاشته بودن ومی خندیدن،منم یه جورایی هیپنوتیزم شرکت شده بودم وتوهم ثروت مخم رو ترکونده بود،به حرف هیچ کس گوش ندادم،اما یه جورایی فکر می کردم همه دارن به چشم یه آدم احمق نگاهم می کنند،یه الاغ زودباور به تمام معنا!!
من خودمم اوایل کار حسابی شستشوی مغزی شده بودم وحسابی هوایی شده بودم وتوهم منو برداشته بود.
یه جورایی با تلقینشون داشتن ازصداقت آدمای زود باور سواستفاده می کردن،بعدازرفتن کلاس ها بود که دیدم سیریشم شدن وگیر دادن وباجدیت تمام میگفتن بهم یک میلیون وپانصدهزارتومن خرید بزن ازتوسایت وآماده باش که استیج وسکو بزنی وبترکونی،وحتی بهم می گفتن واصرارشدید می کردن که پول قرض کن ووارد سیستم خریدشو وخرید بزنوهمش میگفتن اولین چیزاینه که خرید رو خودت شروع کنی ومیگفتن توباید آینه زیردستیات باشی اگه توزیادخرید کنی زیرمجموعت زیاد خریدمیکنن واگه خرید نکنی ویا کم خرید کنی مجموعت هم مثل خودت می شن،همش خودشون وافرادی رومثال می زدند که پول قرض کرده اندووارد سیستم وسقف خرید شده بودندویا دختری رو بهم نشون می دادند که بدون اجازه خانواده وبا فروختن طلاهای خودش وارد سیستم شده وسقف خریدی رو که شرکت مشخص کرده زده؛من بدبخت هم بیکاربودم وهم بی پول،باورتون نمیشه هیچی پول نداشتم ،با دیدن جنساشون متوجه شدم خیلی گرونه وجنس باکیفیت وبهترازاین توبازار هست،همش بهم میگفتن وقتی میخوای جنسی روبفروشی باید طرفتو توجیه کنی که چرا جنس ها یکم گرونه وبگی که کیفیت بسیار بالا ومتفاوت جنس های ما باعث این تفاوت قیمت هستش.
با تمام این مشکل ها وبدبختی ها وعدم اعتمادها روحساب حرف فامیلمون بازیه جورایی پول قرض کردم وجنس خریدم،به مبلغ کم اما هرباروهرماه بهم زنگ می زدن وسیریش شده بودن وهمش می گفتن خرید بزن خرید بزن،درکل خودم چندنفردیگه روتوسیستم آوردم یه لیست بهم دادن گفتن 300 نفروباید نام ببری ازدوستانت ونزدیک تریناشون روباید بیاری به شرکت که اونا هم سه تا دیگه بیارن ومیگفتن هرکس این تعداد ازدوستان وآشنایان رو داره. واصرارشدید داشتن تا این لیست رو براشون بنویسم وبراشون بیاره،من با صداقت کامل همه دوستان وآشنایان خودم رونوشتم واون ها گفتن این لیست روباید لول وسیرکل بندی کنی، ازدوستانت به نسبت صمیمیتت باهاشون ،صمیمی ترین ها روبیار به شرکت..درکل سیرتا پیاززندگی ودوستان وآشنایانم روبا صداقت محض براشون نوشتم ونمی دونستم که این صداقته فقط ازطرف منه وازطرف شرکت نیست.
بهم گیرداده بودن که ازجریان کاربه خانوادت چیزی نگو ومی گفتن وقتی ازیه خانم دعوت میکنی که بیاد شوهرش هم حتما باید بیادتا بعدا وقتی می ره خونه شوهره رایش رو نزنه به واسطه هرمی بودن.
درکل اسم هرمی وشبهه هرمی وقتی توجامعه میومد همه حتی صمیمی ترین ها خودشون رو کنارمی کشیدن وهمه یه جورایی زهر خورده گلدکوئست بودم،یکی ازدوستای خودم که توکوئست سرشاخه بود روبهش گفتم میای وحرفی ازکارونوع کارنزدم،سریع خودش گفت بادران،بعدش بهم گفت نمیام وترسش ازاین بود که همون بلایی که کوئست سرش آورده بود سرش بیارن،بنده خدا توکوئست بازنشسته شده بود وبه سقف ده هزاردلار توماه رسیده بود که ریخته بودن همشون روگرفته بودن وکلی هم طلبکارریخته بود دم درخونشون سراون جریان ،یه جورایی پیراین کاربود وبهم گفت ضمانتی وجودنداره که نریزن وجمعش کنند وبه خاطراین من نیستم،ازخاطرات خودش باشاکری سرشاخه بادران می گفت ومی گفت همش دارن بهش التماس میکنن که بیاد سقف خرید هم براش می زنن مجانی ولی گفت بهشون گفت نمی رم،ازخاطراتش میگفت ومیگفت توکوئست هم تایه زمانی قانون حمایت می کردازمون اما بعدش که درآمدا رفت بالا ریختن همه روگرفتن وشاکری سرشاخه بادران دستبند به دست باماشین پلیس اومد توی جمع کوئستی ها وگفت : دوستان تا الان میگفتم سیستم قانونیه ولی ازاین به بعد دیگه سیستم قانونی نیستش، می گفت وقتی این حرفوزد همه لیدرها واعضای دختروپسرشروع کردن به گریه کردن،درکل دل پری داشت این دوستم ازدست اینا وخلاصه بهتون بگم نیومد باهام وسرش دیگه درد نمی کرد برای این کارا،یادمه ازاون لیدرهای کلفت کوئست بود که توهردستش هزارتایی عضو بودوتومیتینگ های اون شرکت سخنرانی های زیادی واسه اعضا می کرد...با حرفای این دوستم بازم یکم سردشده بودم اما بازنمی خواستم تسلیم شم.
بعدش متوجه شدم سیستم جوریه که باید بری التماس کنی که بیا توسیستم وخریدبزن،به هرکی میگفتی نمیومد وبه چشم یه آدم ابله نگات می کرد،یه جورایی آبروم پیش همه دوستام رفته بود وهیچ کدومشون هم نیومدن وازیه طرفی لیدرا هم هی بهم زنگ می زدن که خرید بزن وبرو فالوشو۳۰۰۰ نفروفالو کن واگه نیومدن برودم خونشون وبیارشون تو یه موقعیت خیلی بدگیرافتاده بودم که تو فروش اجناس متوجه شدم جنسا همشون تقلبی وفیک هستند وهیچ کس حاضرنیست بخره ازم،پیش یکی دیگه ازدوستام رفتم واین دفعه یه عطرازشرکت گرفته بودم تا بفروشم؛بهم پفته بود قبلش ناموسا عطرت اصل هست یا نه وماهم بهش کلی قسم وآیه خردیم که هست وتو بیا تست کن ومطمئن شو واون هم بهم گفت عطرو برام بگیر بیاروبهم نشون بده تا تست کنم وبخرم خلاصه عطرو که بهش نشون دادم یه نگاه تمسخرآمیزبه من کردو گفت دست انداختی مارو پسر ،اینکه آب الکله،می دونستم دوستم ازاون عطربازای حرفه ای بود ،یه جورایی بعدش شروع کرد به نصیحت کردن من،بعدش حسابی اعصابم بهم ریخته بود،چندجای دیگه هم عطرهای دیگه برای تست داده بودم که اونا هم عودت داده شد بهم به هعنوان اینکه این عطرها تقلبی هستند ویک ساعت هم موندگاری ندارن،یه جورایی ازاعتبارم پیش دوستام بها گذاشته بودم واون رو هم یواش یواش ازدست داده بودم، به جرات می تونم بگم،مثل چوپان دروغگو شده بودم ،وچندتایی ازدوستانم رو هم که به عنوان زیر مجموعه آورده بودم بنده خداها تو رودروایسی با من اومده بودن وبه نوعی داشتم دست اوناروهم توحنا می گذاشتم،یه جورایی وجدانمم اجازه نمی داد که دیگه اینکاروبکنم..یواش یواش متوجه شدم شرکت پورسانت ماهانه من رو هم بهم نمی ده ویه جورایی سرم کلاه بزرگی رفته بود.دیگه روم نمی شد قضیه روبه کسی بگم وکلی جنسم رو دستم باد کرده بود وشرکت هم پس نمی گرفت جنسای تقلبیشو....بعداریه مدت که به مونا گفتم نمیام دیگه اخلاقش خیلی بدشده بود وحتی جواب سلامم روهم نمی دادوتو صورتم هم نگاه نمی کرد دیگه..یاد اون جمله ای که گفتم چقدرآدما میتونن خوب باشن افتادم ودوباره باخودم زمزمه دیگه ای کردم وگفتم آدما چقدربدوپست می تونن بشن!!!
ازاون به بعد گفتم این شرکت ها همه چیه آدمو به باد می ده هم آبروی آدمو می بره وهم دوستای آدمو ازدست میده..به اون چندتا ازدوستم که میخواستن بیان وخرید بزنن گفتم دست نگهدارید وازشرکت خارج بشید چون اساس کاراین شرکت وشرکت های مشابه بردروغگویی وتقلب وکلاهبرداریه،دیگه ازاین به بعدازهمه این آدما که هیچ کمکی بهم نکردن بدم اومدیه جورایی ،این کاربا همه بدی هاش باعث شد آدم بفهمه دوستای واقعیش کی هستند وکیا درهمه شرایط کنارش هستند وهمه حرفاش رو گوش می کنن وکیا دوستای الکیش هستند وموقع سختی ها تنهاش می گذارند،به نظرم خوبی این کار تومسئله شناخت دوست ازدشمن خلاصه می شدومتوجه میشدی چه کسانی واقعا باورت دارن وتنهات نمیگذارن توسختی ها.
توتوجیهی که شبهه هرمی هاداشتن همش درآمد سرشاخه ها رو عنوان می کردند ودم ازوزارت بازرگانی می زدند وهمش میگفتن فلانی با فلان کار ؛کاروزندگیشو ول کرداومد بادران؛تو خودتو باور نداشتی واگه باورداشتی می تونستی موفق شی...درکل سیستم با دروغ کارخودشو شروع می کنه وسعی دراستمراراین دروغ ودادن جنبه تقدس به دروغ داره.بعدازمدتی که خواستم جنسامو به فامیلمون که منوآورده پس بدم حالت دعوا باهام گرفته بود وسعی می کرد خودشو برحق نشون بده ومنوآدم احمق ونادون جلوه بده،جنسایی که بهش دادمو پس نمی گرفت وبازم اصرارداشت به جای این جنس جنس دیگه بهم بده وازشرم خلاص شه به گفته خودش،البته تو قانون شرکت های نتورک خونده بودم که باید جنسو پس بگیرن،اما فی الواقع قانونی که به ضررشون بود رواجرانمی کردن،همش یاد این جمله لیدرها که توکلاس ها می گفتند میفتم که میگفتن تو برای مادرت چیکارکردی روزمادروقتشه که بااین کارزندگیشونو دگرگون کنی وهمش مثال قورباغه کر رو میزدن که با وجودکربودن زنده موند وبه موفقیت رسید...بعدازیه مدتی متوجه شدم که همه لیدرهای اون شرکت شکست خورده های کوئست بودن که درغالب یه شرکت دیگه همون روش های شرکت های هرمی روبه کارمی برند منتها کارشون یه تفاوتایی داشت یکی اینکه قانونی شده بودن با یک سری زدوبندهایی که داشتن ودوم اینکه برخلاف کوئست خریدواقعی جنس وجود داشت..اما برخلاف گفته خودشون من این شرکت رو صد درصد هرمی می دونم،هرسیتمی که توش حتی یک سرشاخه وجودداشته باشه صد درصد هرمیه