درود
عید اون سالها خیلی خوب بود واقعا.
چه کیفی میکردیم لباس نو میپوشیدیم. مواظب باشی کثیفش نکنی.
پدر آجیل و شیرینی و شکلات رو در بیاریم
با اون ماهی قرمز چه روزگاری بود .
عیدی ها رو هر روز ده بار بشمری
خونه پدر بزرگها و مادر برزگها چه صفایی داشت.( من هر 4 تا رو از دست دادم
/ هر کی داره بخدا قدر بدونه که حرف ندارن/ تنها دلخوشیم الان اینه که تا بودند بی نهایت قدر دانشون بودم)
وقت سال تحویل فکر میکردیم اوووه چقدر باید بگذره تا یه سال بگذره/ الان عین برق و باد روزها و سالها میان و میرن.
همش مهمونی و شیطونی و اتیش سوزوندن :دی
پیک شادی که اصل اول و آخر گرفتاری بود تو عید. معمولا یا قبل از عید کلکش کنده میشد یا میرفت برای روز آخر.
تعطیلی زیاد و گور بابای مدرسه : )) / دقیقا یادمه وقتی آخرین امتحان ثلث دوم رو میدادیم و تعطیلات عید شروع میشد بچه ها عین صعود تیم ملی به جام جهانی شاد بودند. فکرش کن با چند روز قبل عید تقریبا 15 تا گاهی بیست روز تعطیلی میشد.
برای ما و بهتر بگم خودم و بچه های محل اوج شادی بود چون دیگه فقط فوتبال بازی میکردیم و ترسی از درس و مشق نبود / از خونه هم که میپیچوندیم که علاوه بر بازی تو خونه هم کار خونه تکونی نکنیم.
ولی تو همون کار ها هم مثلا فرش شستن چه صفایی داشت. مثلا میرفتی کمک/ کلی سر آدم بهونه میگرفتن و امر و نهی و اخرش یه کتک بود که ذلیل نشی بچه برو نمیخواد کار کنی و .... : ))))))))))
علی جان باید خاطره مینوشیتم؟ یهو ترمزم در رفت :دی / خیلی به موقع و بجا و خوب تاپیکی زدی.