ممنون
پستتون رو دو بار خوندم
خواهش میکنم آقا جان...
ممنون از همه دوستان
واقعا غیر شما من هیچ دوست دیگه ای نداشته و ندارم
دوباره به قول خانم های محترم واه واه واه
...آقا جان جسارتا دوست پاتوقی -پاتوق اسمش روشه دیگه- نوعا مثل رفیق قهوه خونه ای میمونه
... نهایتا چند دقیقه دور هم میشنن و وقت میگذرونن و خودشون رو با یک چای و قلیون
سرگرم میکنن و به قول خودشون دو کلوم هم اختلاط میکنن
و بعد میرن پی زندگی -نه مردگی
. دوست عزیز پی نوشت پست قبلی من بی جهت نبود...
ولی واقعا من اگر تا قبل 30 نتونم خودم رو از این باتلاقی که داخلشم بکشم بیرون همه چیو تموم میکنم این تصمیمیه که خیلی وقت پیش گرفتم
من واقعا نمیتونم اینجوری زندگی کنم اگر پولدار نشم تا آخر عمر باید حقارت بکشم جلو خانواده جلو فامیل
مرگ تدریجیه برام
اینبار به قول خانم های محترم خدا بدور
...
سر یک مشت اعتباریات میخواید همه چی رو تموم کنید؟ آدم اگه بخواد قمار هم بکنه باید همون رو هم رو حساب بکنه. نکنه میخواید خودتون روخدایی نخواسته هشتبلکو کنید؟ از کجا میدونید همه چی رو که به اصطلاح تموم کردید تازه همه چی شروع نمیشه
؟ چه باتلاقی آخه؟... باتلاقی که نصف جوونهای یک مملکت توش باشن باتلاق نیست پارک آبیه
! پاتوقه
، صفا سیتیه
!...
آقا چقدر مسائل رو سخت میگیرید شما... به قول مولوی
: سر شکسته نیست این سر را مبند/یک دو روزک جهد کن باقی بخند
سالها پیش زمانی که طفل معصومی
بیش نبودم یکی از همکلاسی ها اومد از رو کم سن و سالی به نوعی همین حرف بالای شما رو زد (سر مسئله ای به سادگی مسائل شما)... جوابی رو که در عالم کودکی بهش دادم با مقداری دخل و تصرف
برای شما هم نقل میکنم:
به ایشون گفتم که دو تا سگ میذارن دنبال یک بنده خدایی
.. این بنده خدا هی میدوه... هی میدوه... مجددا
هی میدوه
! آخرش میبینه که نه انگار فایده ای نداره... در همین اثنا میرسه روی یک پل بلند (اگه گفتید پل بلند استعاره از چیه؟
) بعد با خودش میگه فکر کنم به آخر خط رسیدم
! بذارم این سگهای دنیا من رو تیکه پاره کنن؟؟ مرگ تدریجیه برام
! حالا که نمیتونم خودم رو از این باتلاقی که داخلشم بکشم بیرون، بهتره همه چیو تموم کنم... خلاصه این بنده خدا همین کار رو میکنه که به خیال خودش همه چی رو تموم کرده باشه
... میگه بدرود زندگی
و میپره. در همین اثنا یک ندای آسمانی به عربی بهش میگه Welcome to this one way road
! تشریف بیارید که یک گله سگ اینور منتظرن
. بعد بهش میگن تازه این مرحله اول بازیه
. مرحله بعد؛ بازیه Grilling
هستش. طرف دوباره
میخواد بزنه زیر بازی. میگه قبول نیست
کسی به من نگفته بود اینورم سگ و گریل هست. بهش میگن چرا خدای مسلمونها گفت: ولا تقتلوا انفسکم ان الله کان بکم رحیما و من یفعل ذلک عدوانا و ظلما فسوف نملیه نارا و کان ذلک على الله یسیرا.
طرف میگه کی گفته من مسلمونم؟ من آتئیستم
... بهش میگن عاقل که هستی:
اون باتلاق نبود شالیزار بود
اون خط نبود نردبان دوطرفه بود
اون سگ نبود خیالات بود
اون حقارت نبود طرز تفکر شما بود
اون تصمیم نبود جهالت بود
اون پول نبود رهزن -در اینجا عمر زن
- بود
اون مرگ تدریجی نبود زندگی بود
(و العاقل یکفیه الاشاره)
بعد به این بنده خدا میگن این همه شرایط بدتر از شما پس چی بودن!؟ پولدار نبودنِ شما برای شما مرگ تدریجی بود؛ دود و دم تهران برای دیگران نبود
؟
بعد این بنده خدا با خودش میگه ای دل غافل، اگه همه چی رو تموم نمیکردم شاید انور (این انوره یک دقیقه پیش اینور بود
و یک جاده هزار مسیره) یک فرجی میشد! اگرم نمیشد! من که میتونستم راهم رو مقداری کج و فکرم رو مقداری راست کنم!
سرتون رو بدرد نیارم آقا، در همین اثنا این بنده خدا میگه کی گفته من آتئیستم
؟ من اصلا هیچی نیستم، فقط یک خورده چشمام ضعیفه
(تازه ایمانم
هم تو پست قبلیش گفت که کلی آدم هستن که چشماشون از من هم ضعیفتره). بعد اون ندای آسمانی بهش میگه حالا که متوجه شدی که هیچی نیستی از خواب بیدارشو
:general304: و هر چی که هستی همون رو کلی غنیمت بشمار و لذتش رو ببر! این رو هم بدون که هدف تو این دنیا "
راهه" (تا کی راه رو بهتر بره)! قراره به اونی که راه رو درست و درست تر میره نمره بدن.
به قول مولوی
: همچو مستسقی کز آبش سیر نیست/بر هر آنچ یافتی بالله مهایست
بی نهایت حضرتست این بارگاه/صدر را بگذار صدر تست راه
پ ن. من برای اینکه اهمیت لحظه لحظه ی زندگی رو برای دوستام روشنتر کنم همیشه بهشون میگم که میدونید چند میلیارد مرده وجود دارن که با دید به اصطلاح معنا -معنای ما منظورمه نه اونا
- آرزوشون اینه که فقط چند لحظه برگردن تو این دنیا و از دیدن یک ستاره/ از دیدن یک رنگ/ از دیدن یک آشنا/ از یک دم نفس کشیدن/ از یک لحظه شنیدن/ از یک خورده چَشِم
و سلمنا و آمنا گفتن نصایح دیگران ووو لذت ببرن؟
مولوی
میفرماید: ای حیات عاشقان در مردگی/دل نیابی جز که در دلبردگی
اما حیف، مجددا
خود بزرگوارش میفرماید: هرکه او ارزان خرد ارزان دهد/گوهری طفلی به قرصی نان دهد
ادامه دارد
... (دل آقا حمید آب
).