معاف از رزم همه جا هم اونقدر اعتبار نداره ! ...
ما تو گروهانمون یعنی یگان پاسدار که یک شب در میون نگهبان بودی چند تا معاف از رزم داشتی
یه بابای بود که چند تا پلاتین تو بدنش بود و جسه کوچیکی هم داشت و اصلحه بلند می کرد دو دقیقه نشده از حال می رفت
دیگه خیلی به این لطف کردن کردنش نگهبان یگان ! یعنی همون یک شب در میون نگهبان با این فرق که فقط سرنیزه می بست
صبحگاه هم فکر نکنم ماله **** اونقدر سخت باشه
آقا محسن اگه جای ما بودی چی کار می کردی !
تو همه پادگانها یگان پاسدار برای تشریفات استفاده می شه و باید از لحاظ بدنی همیشه آماده باشه ! به تکاورا گفتن زکی
روزهای صبحگاه که ماله ارتش پنج شنبهاست به جز اینگه لباس باید فوق العاده تمیز می بود
صورت اصلاح شده
موهها کوتاه
عکست رو باید تو پوتین می دیدی !
باید یه سری آتو آشغال هم بخودت می بستی
ما بایستی یه چهار بند آمریکایی
فانوسخه
و یه چیزی که الان اسمش یادم نیست که به گردن می بستیم که نفسه آدم رو بند می یورد
این 4 بند هم طوری بود که اگه یا خم میشدی کلش به هم می ریخت !
قبل از رفتن به میدون ما کلی تمرین می کردیم یعنی قبلش نفسمون رو می گرفتن
بعد از اینکه مراسم تموم میشد و موقع رژه یگاه پاسدار آخرین گروهان بود و صد در صد باید یه خیلی خوب می گرفتیم
و از شانس ما این فرمانده مرکز وقتی آموزشیها که اول از همه مرفتن کارشون تموم میشد میزاشت میرفت
و می موند جانشینش که چون با فرمانده گردان ما خوب نبود هیچ موقع خیلی خوب نمی داد
و فرمانده گردان هم به فرمانده ما می توپید و اون عقدشو سر ما خالی می کرد
خلاصه یه نیم ساعت مانور می شدیم طوری که نفسمون در نمی یومد چشا سساهی می رفت
تازه بعدش می رفتیم سر پست ! که اون جا باز می باسیتی وقتی نگهبانی تموم می شد تمرین رژه می کردیم
دیگه ساعت نداشت 3 شب می خواست باشه خسته باشی هر چی باشی نمی گفتن 2 ساعت با اصلحه نگهبانی دادی می گفتن رژه برو
خلاصه خدمتی که می کنی فکر نکن خیلی سخته
الان خیلی داری حال می کنی آقا محسن
ما خدمتون سخت بود ولی این رو هم می دونم که خیلیها هستن که خدمتشون از من هم سخت تر بوده یعنی خیلی سخت تر