• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

مقالات و اخبار مرتبط با ادبیات

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
همشهری-فتح الله بي نياز
اين مجموعه دربرگيرنده ۱۴داستان كوتاه است كه در يك كلام، نمود ديگري از توانايي نويسندگان جوان ايراني در نوشتن داستان هاي كوتاه است. به لحاظ شيوه و شگرد و تكنيك، نويسنده از ساده ترين ابزارها استفاده كرده است، اما چون بدون اشباع متن ها از تكنيك هاي مختلف، ساختاري حساب شده از اين ابزارها را به كار گرفته است، لذا ساختار داستاني هر قصه، از پتانسيل مقبولي برخوردار شده و به كلي از ساده گرايي فاصله گرفته است. به بيان ديگر، نه اثري از تكنيك زدگي محض مي بينم، نه نشاني از قصه گويي محروم از تكنيك هاي متداول روز.
به لحاظ معنايي، فصل مشترك تمام روايت ها، نگاه انسان هاي نسبتاً ساده و بي آلايشي است كه پايي در سنت دارند و چشمي به حال و در نتيجه دچار دوگانگي اند و نمي دانند در مقابل رخدادها چه كنند. خصوصاً شخص راوي- هر جا كه با راوي اول شخص روبه رو هستيم- بيشتر از ديگران دستخوش اين معضل است و در بيشتر موقعيت ها نمي داند له يا عليه اين يا آن رويداد چه موضعي بگيرد.
از حيث ساختار پلات، «شروع ها» معمولاً ناگهاني اند و از همان سطر اول خواننده را به دام روايت مي اندازند. از لحاظ ساختار داستاني، «لحن» صميمي، خودماني و بي تكلف راوي ها، آن هم در جمع مردماني «عقب مانده از جهان» ، غالب ترين عنصر تمام داستان هاست.
هر ۱۴ متن، «قصه» دارند، صرف نظر از اينكه پلات داشته باشند يا عاري از پلات باشند. تمركز نويسنده در هر دو حالت، روي شخصيت ها يا موقعيت هاي عاطفي و اجتماعي، يا به بيان ديگر روي كشمكشي است كه در قصه پديد آمده است. اين كشمكش و گره، جدا از اين كه كجا حضور دارد، همان كانوني را تشكيل مي دهد كه هر اثري بايد به صورت «چيستي چيز» به خواننده انتقال دهد: هم بر او تأثير بگذارد و هم او را در متن سهيم كند و او را به تفكر وادارد.
در افاده اين مدعا، چند نمونه از اين داستان ها را با هم مرور مي كنيم:
در داستان «آرايش آدم هاي فلزي» ، شيخي مهجور و مطلقاً تنها در دهكده اي مي ميرد، تا زماني كه زنده بود، هيچ كس به ديدنش نمي آمد و صداي هيچ همسايه و دوست و آشنايي در خانه اش شنيده نمي شد و چنين سكوتي فقط «با برخورد دانه هاي تسبيح سبز و زمردين» شيخ در هم مي شكست. اما با مرگ او، مردم، صرف نظر از رابطه شان با شيخ، بر سر و صورت مي زنند و حتي مرگ آرام او را «قتل» مي خوانند؛ زيرا آن طور كه خود مي گويند: «تا به حال از ايل و تبار شيخ كسي به مرگ طبيعي نمرده كه شيخ دومي باشد.» (ص ۹)
و چون ابزار قتاله و اثري از آن در جسد ديده نمي شود، مي خواهند به راوي القاء كنند كه «داروي مرگ آور به خوردش دادند.» (ص ۱۰) باورهاي غلط، نيروي جهل و كينه و خصومت كه در خارج از خانه شيخ و دور از شخصيت راوي در حال شكل گيري و قوام است و به تقريب تمام اهالي دهكده حامل و تشديد كننده آن هستند، راوي جوان را كه به كلي گيج شده است، دچار تب و تاب ذهني مي كند. او در معرض بمباران حرف هايي است كه منطقي نيستند، اما خود نيز فاقد منطقي است كه بتواند قاطعانه ردشان كند. پس، در موقعيتي اشباع از چنين القا هايي، به خاطر مي آورد كه: «بالا خانم، زن مش رسول براي شيخ آش آورد.» (ص ۱۱). آن وقت خيال مردم راحت مي شود، چون چهل روز بود كه از كار و زندگي مانده بودند.
اين داستان استعاره اي كلي است از دو عنصر فرهنگي جامعه ما. نخست اينكه سنت ها و باورها، مستقل از انسان ها و خصلت هاي نيك و بدشان، با هر رويدادي، به نيرويي تبديل مي شود تا مردم را بسان« جمعيت غريق »به سوي استحكام خود [سنت ها] سوق دهد. دوم اينكه وقتي مردم، دروغ يا فريب اوليه را از« منبعي »اخذ كردند، آنگاه وظيفه خود مي دانند كه هر طور شده، حتي به بهاي قرباني كردن يكي از خود، تمام ابزارها و امكانات را در خدمت تداوم القاي سنت و پيدا كردن مصداق قرار دهند.
لحن راوي، در ايجاد حال و هواي متناسب با كنش ها و ديالوگ ها، نقش درخوري داشته است. شكل پيوسته، اما توأم با گسست هاي مقطعي روايت، در مجموع قصه را جذاب تر كرده است. با اين حال مي شد، ميزان هراس و درماندگي راوي و نيز خودگويي او را در اين مقوله، بيشتر به نمايش گذاشت.




داستان «دور از چشم كلاغ» كه از ريتم كندتري نسبت به دو داستان قبلي برخوردار است، از ديدگاه راوي داناي كل روايت مي شود. پيرزني همراه زني جوان و ظاهراً فقير و درمانده، در ايستگاه آخر اتوبوس پياده مي شود تا از آنجا در مسيري مشجر يا بي درخت به محلي برود. از ديالوگ هاي زن جوان مي فهميم كه موجود ساده و بي اطلاعي است، شناختي از روابط مرسوم ندارد؛ برخلاف پيرزن كه مطلع و هوشمند جلوه مي كند. گرچه ضرباهنگ روايت تا رسيدن پيرزن و زن جوان به كارخانه و انبار آن كند است، اما فضاسازي خوبي ارائه شده است. همراهي كلاغ ها كه مدام قارقار مي كنند و تشبيهاتي مانند «چكيدن آب از نوك گيس هاي مايل به قرمز پيرزن» يا «پيچ و تاب خوردن چهره چروكيده پيرزن در آب» كه آينده زن جوان را به ما نشان مي دهد و مقصد و مقصود از اين مسافرت كوتاه، داستان نمادين غم انگيزي را شكل داده است. البته جاهايي جزيي نگري هاي بي مورد وجود دارد؛ مانند ورود به محوطه كارخانه و بخش زيرزميني كه بهتر بود، پاره اي از خود را به «واكنش دروني» زن جوان مي داد. در اين صورت، درون نگري در خدمت نگاه مدرنيستي نويسنده به مقوله فقر و تاوان آن در مي آمد. اين درون نگري وقتي ارتقاي بيشتري كسب مي كرد كه رفت و برگشت چند پاره اي بين امكانات حاكي از تحول(عين) و حسرت ها و تمناهاي دروني( ذهن) صورت مي گرفت.
آخرين داستاني كه بررسي مي كنيم «اياز در داستان خودش ننشسته است» . لحن همان لحن صميمي، خودماني و حتي روستايي است؛ اما روايت از نوع «فرا داستاني» است، در واقع داستاني است درباره يك داستان كه به عقيده نگارنده اين سطور، نماد تمام و كمالي از وضعيت اسفناك و دردآور ادبيات معاصر جدي جامعه ماست. شايد اگر امكان بيشتري وجود داشت، اين فرا داستان را با ماجراي «نويسنده شدن» شماري از مطرح ترين نويسندگان حال حاضر اروپا و آمريكا مي آوردم تا خواننده بهتر و بيشتر به عمق قصه پي ببرد و در ضمن مطلع شود كه براي نمونه كساني چون «استيفن كينگ» نويسنده آمريكايي، چگونه به دليل عدم سختگيري روي مرزبندي ها و نيز تشويق روزنامه ها و ماهنامه ها و البته در نتيجه پشتكار فردي، رشد مي كند، اما جوان هاي بااستعداد جامعه ما، با «دلسردي مطلق» عالم داستان و شعر را ترك مي كنند تا كمتر رنج بكشند.
علي الله سليمي بدون كمترين اشاره اي به سطح فرهنگ جامعه و لايه بندي آن از نظر تمايلات و گرايش هاي زيباشناختي، آغاز و فرجام يك «داستان كوتاه» را براي ما بازنمايي مي كند. راوي، داستاني مي نويسد و آن را براي دوستانش كه همه از دوستداران ادبيات جدي اند، مي خواند. شخصيت اصلي داستان «اياز» نام دارد. او عنصر آگاه روستاست و سرانجام مردم را با تبليغ و ترويج عليه خان ستمگر مي شوراند، اما از نظر دوستان نويسنده، دوره قهرماناني همچون اياز سپري شده است و داستان ديگر نيازي به چنين شخصيتي ندارد. عجيب است كه در واقعيت واقعي هم همين طور است. پل استر، كالوينو، برادران واچوسكي(نويسندگان فيلمنامه ماتريكس)، تالكين، رب گري يه، وونه گات، بارتلمي، مارگريت دوراس و... حق دارند قهرمان يا ضد قهرمان داشته باشند، اما نويسنده ايراني از چنين حقي محروم است. البته مي پذيريم كه قهرمان زمان و مكان خود را دارد؛ و چه دوراني و براي چه و كجا به قهرمان نياز هست يا نيست. اتفاقاً سليمي با تردستي اين نكته را جزو سطرهاي سفيدي آورده كه دوستان راوي فقط «خوش ندارند» اسمي از قهرمان بشنوند- كه البته حتماً دلايل قابل قبولي هم دارند. اما اين دلايل هنوز براي خواننده هاي عادي، يعني توده مردم، نهادينه نشده است. متن، بدون اينكه به نخبه ها حق بدهد يا توده مردم، نگرش سنتي مردم را به امثال اياز و «نياز تاريخي» آنها را به چنين افرادي به ما نشان مي دهد.
مادر راوي- كه نماد توده مردم است و همواره چشم به راه يك منجي- از اياز به نيكي ياد مي كند و دعا مي كند كه «بقيه عمرش نصيب اياز شود.» اياز از نظر مردم تجسم نيك خواهي و عدالت طلبي است و به همين علت مورد حمايت خداوند: «حتي چنين كسي براي نجات بشريت خواهد آمد.»
اما مدير يك مجله عامه پسند به تنها كسي كه بي اعتناست، اياز است. او از راوي (نويسنده داستان) مي خواهد كه صحنه هاي زد و خورد و شخصيت هاي زن را زياد كند. دبير سرويس ادب و هنر يكي از روزنامه ها هم كليت داستان را مي پسندد، اما معتقد است كه مي توان همين داستان كوتاه را «پر و بال داد و به صورت پاورقي درآورد و چند ماهي خواننده ها را سرگرم كرد.»
راوي با يك منتقد تماس مي گيرد. او هم نظري مي دهد كه بهتر است «فرد محوري» كنار گذاشته شود و داستان بدون اياز جمع شود(ص۵۳) در حالي كه ذهن خود نويسنده(راوي) اساساً درگير موقعيت اياز است نه ديگران.
دغدغه راوي، سرانجام او را به اينجا مي رساند كه داستان كوتاه را به رمان تبديل كند. يك شبه آن را دويست صفحه مي كند و به ناشري مي دهد كه كتاب هاي عامه پسند چاپ مي كند. ناشر مي گويد كه خود راوي پول چاپ كتاب را هم بدهد، اما سه شرط مي گذارد كه جزيي از واقعيت امروزند: راوي از خير حق التأليف بگذرد، چاپ هاي بعدي هم به ناشر واگذار شود و در مقابل ناشر نيز در رمان دست نبرد. راوي زماني از چاپ كتابش مطلع مي شود كه ناشر به او تلفن مي زند و مي گويد فقط چند جلد مانده است. روي جلد كتاب، يك سوار تفنگ به دست كه دست ديگرش را به نشانه پيروزي بالا برده، ديده مي شود. در متن كتاب هم اياز شده بياز، نام كتاب هم «بياز قهرمان دوران» است.
داستان به رغم اختصار، انباشته از طنز كلامي و نمايشي است. در واقع از روايت هجوگونه رئاليستي -مدرنيستي فرارفته، به گونه اي به «نقد فرهنگي» نزديك شده است. در اين نوع متن ها، وضعيت موجود نه در قالب مقاله يا گزارش يا تاريخ، بلكه «روايت داستاني» مي آيد و از تكنيك هاي مختلف هم استفاده مي شود؛ مثل بيشتر كارهاي كورت وونه كات.
سليمي در اين داستان، «سوگنامه» ادبيات جدي را كه قرباني «پوپوليسم» شده است به خوبي نشان مي دهد.
 

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
گفت وگو با عليرضا قزوه، شاعر
همشهری-يكي از موضوعات جدي و دغدغه هاي اصلي ادبيات ما فارسي زبانان از گذشته هاي دور تاكنون، مسئله مليت و وطن بوده و هست.» ترانه ها، تصنيف ها و اشعار شاعران ايران و جهان با اين جمله آغاز مي شوند؛ در كتابي كه «ايران ما» ناميده شده است.
۲۵۹ شعر از شاعران ايراني و ساير كشورها كه اكثراً از همسايگان ما هستند، در پنج فصل «اين همه ايراني» ، «همه ملك ايران سراي من است» ، «نام خليج فارس، چو تاريخ زنده است» ، «تو تنها نيستي ايران!» و «اي ايران اي مرز پرگهر» طبقه بندي و ارائه شده اند. اما عليرضا قزوه، نويسنده و شاعري كه جمع آوري اين اشعار و نگارش مقدمه كتاب «ايران ما» را به عهده داشته است، اظهار مي دارد كه اين اشعار تنها گوشه اي از اشعار بسياري است كه براي ايران سروده شده و اين قدم آغازين بايد توسط پژوهشگران تكميل شود. ايران ما، به سفارش سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران و از سوي مؤسسه نشر شهر در ۳هزار نسخه به چاپ رسيده است.
*اشعار اين كتاب هم به ايران و هم به زبان فارسي مربوط مي شوند، شما كداميك از اين دو را به عنوان موضوع كتاب ايران ما بيشتر مورد توجه قرار داده بوديد؟
زبان فارسي بخش اعظمي از هويت ايراني را به دوش مي كشد و با توجه به اينكه فقط ايران و افغانستان هستند كه فارسي صحبت مي كنند و مي نويسند و ساير كشورهاي فارسي زبان به روسي يا سريليك مي نويسند، به اين ترتيب من بازتاب هويت ايراني را در شعر فارسي مطرح كردم. در واقع كليت كار بررسي مليت در آثار شاعران و هنرمندان بود.
* براي جمع آوري اين اشعار از چه روشي استفاده كرده ايد؟
در اين زمينه مجموعه اي در بازار كتاب يافتم كه لااقل در چند دهه اخير نديده بودم. فكر مي كنم كه پرداختن به موضوع مليت اين روزها اهميت يافته است.
وقتي به موضوع مليت مي پردازيم، با تمدني ۶هزار ساله مواجه مي شويم. در آن زمان تنها دو تمدن ايران و مصر در دنيا وجود داشت. ما مي خواستيم اين پشتوانه غني را كه ساير كشورها نيز با چشم عظمت به آن نگاه مي كنند، جلوي چشم مردم، به خصوص جوانان بياوريم.
* اشعار اين مجموعه مربوط به شاعران معاصر است. چرا براي نشان دادن مليت در آثار شاعران از آثار كهن بهره نگرفتيد؟
در فرصت كم ۶-۵ ماهه اي كه داشتيم تا كتاب را به همايش برسانيم، بيش از اين امكان بررسي آثار مختلف نبود. كاويدن همه ديوان ها كار بسيار بزرگي است چون بدون در نظر گرفتن شاعران درجه ۲ و ،۳ هزاران ديوان از شاعران بزرگ ما به جا مانده است. ولي اين مجموعه اي از آثار شاعران معاصر است كه اگر چه زياد كامل نيست، ولي مي توانم بگويم مجموعه اي داراي شعرهاي خوب است. حدود ۴۰-۳۰ شعر ديگر هم بود كه به دليل فرصت كم همايش به تايپ نرسيد. به هر حال اين مجموعه اي است كه در نتيجه تلاش ۶-۵ ماهه ما شكل گرفته و مي تواند مجموعه اي كامل تر از اين موضوع منتشر شود.
* در زبان شناسي نظريه اي هست كه اعتقاد دارد درك اشعار فارسي مربوط به قرن هاي گذشته توسط فارسي زبانان امروزي، نقطه ضعف اين زبان محسوب مي شود. چرا كه در طول اين همه سال خود را به روز نكرده است و برخي نيز زيبايي فوق العاده زبان شاعراني همچون سعدي را از يك جهت دليل درجا زدن زبان فارسي با استفاده از الگوي زباني اين شاعران عنوان كرده و از سوي ديگر به زبان هايي همچون انگليسي اشاره مي كنند كه آثار شكسپير را هر چند سال يك بار ترجمه مجدد مي كند. شما به عنوان پژوهشگري كه روي اين مسئله كار كرده ايد، در اين خصوص چه نظري داريد؟
اين از يك طرف مي تواند ويژگي مثبت زبان فارسي باشد و قدرت آن را نشان دهد و از سوي ديگر از لحاظ زبان شناسي اگر به مسئله توجه كنيم، خيلي از زبان ها مثل انگليسي و روسي رشد كرده اند. مثلاً اگر امروز زبان روسي ۸۰ هزار واژه دارد، روسي اصيل كه در زبان پوشكين آمده داراي ۵ هزار واژه بوده است. بسياري از اين واژه ها از انگليسي و فرانسه وارد روسي شده. اين تعامل و پويايي زبان را نشان مي دهد.
ولي از سوي ديگر ما هم با اعتقاد به يك زبان معيار از گذشته تا به حال، اين امتياز را داريم كه مي توانيم شعرها و انديشه هاي هزار سال پيش را بدون ترجمه و بي واسطه بخوانيم.
ما در حد وظيفه خودمان اين كار را انجام داديم و به نظر من اين موضوع مي تواند از سوي افراد ديگر پيگيري و تكميل شود.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
پروفسور فوشه کور مقالات و مطالب و پژوهش ها و کتاب های بسیاری در مورد ادبیات کهن ایران تألیف کرده است که از مشهورترین شان پژوهش جامع و عظیم او در مورد آثار و اشعار سعدی است. سالها بود که پروفسور فوشه کور به کار ترجمه دیوان حافظ مشغول بود و کمال طلبی نمی گذاشت تا این ترجمه را به دست چاپ بسپارد. بازنگری و ویرایش مدام ترجمه غزل های روح نواز حافظ دلمشغولی سالیان دراز او بوده است. در کنار کار با دانشجویان، او این ترجمه ها را در آتلیه ترجمه بخش ایرانشناسی دانشگاه سانسیه (سوربن جدید) به محک بررسی و نظر خواهی و تأمل می گذاشت. حساسیت بیش از حد ادبی پروفسور فوشه کور حیرت انگیز است. عشق او نیز به ادبیات ایران و حافظ نیز حسی بسیار عمیق و بسیار احترام برانگیز بود. سرانجام پروفسور دو فوشه کور دیوان حافظ را توسط انتشارات وردیه در1280 صفحه به چاپ رساند. این اولین باری است که دیوان حافظ به صورت کامل به زبان فرانسه ترجمه شده است. پروفسور فوشه کور برای ترجمه دیوان حافظ از نسخه دکتر پرویز ناتل خانلری استفاده کرده است و البته که به دیگر دیوان ها و پژوهش ها بی اعتنا نبوده است و برای ارائه ترجمه ای امین و جامع از دیوان حافظ تفسیرهای گوناگونی نیز بر غزل های بی نظیر حافظ نوشته است. تلاش او برای معرفی ادبیات ایران و فرهنگ ماندگار ایران به فرانسویان قابل تحسین و قدردانی است.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
مراسم بزرگداشت سيرس شميسا در دانشگاه علامه برگزار شد. حسين پاينده در اين مراسم انديشه شميسا را راهگشاي طرح انديشه‌هاي جديد در حوزه ادبيات ايران دانست.
: حسين پاينده، انديشه سرويس شميسا را راهگشاي مطرح شدن انديشه‌هاي جديد در حوزه ادبيات ايران دانست.
مراسم بزرگداشت "سيروس شميسا"، نويسنده و مترجم امروز با حضور "سعيد حميديان"، "حسين پاينده"، "جلال الدين كزاري"، "علي اصغر محمدخاني" و تعدادي از نويسندگان، مترجمان و شاعران، امروز در دانشكده زبان و ادبيات فارسي دانشگاه علامه طباطبايي برگزار شد.
در اين مراسم حسين پاينده، عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي سخنراني‌اش را با عنوان پارادوكسي به نام سيروس شميسا ايراد كرد.
او با اشاره به نظر "ژاك دريدا"، فيلسوف فرانسوي در باب ترجيح نوشتار بر گفتار، نوشتار را برآمده از عنصر تامل ناميد ترجيح داد و سخنراني‌اش را با خواندن يك متن ايراد كند.
پاينده گفت: «آشنايي من با دكتر شميسا به 20 سال قبل برمي‌گردد. زماني كه من همكار خانم پژوهشگري بودم به نام "خوزان". ايشان درباره ادبيات انگليسي سرگرم پژوهش بودند و براي مشخص كردن صحت نتايج پژوهش‌اش به دكتر شميسا كه استاد ادبيات فارسي بود رجوع كرد و اين براي من بسيار عجيب بود اما در نهايت متوجه شدم كه ايماژ شميسا در ذهن من با آن چه خود او بود تفاوت دارد. شميسا آن زمان به خوبي نشان داد كه استاد ادبيات تطبيقي هم هست. خانم "خوزان" بعدها براي رفع ابهام‌هاي متن انگليسي و ترجمه شعري از "ويليام بليک"شاعر انگليسي از شميسا ياري خواست و باز من دريافتم كه او استاد ترجمه نيز هست.»
او افزود: «چندي بعد دكتر شميسا مقاله‌اي را در نقد داستان بوف كور صادق هدايت كيهان فرهنگي به چاپ رساند كه اين مقاله نشان از آشنايي عميق يك منتقد طراز اول با انديشه يونگ است.»
پايبنده با اشاره به واكنش ديگران به آثار و انديشه‌هاي شميسا گفت: «شميسا به همين ميزان كه مورد علاقه دانشجويان است مورد نفرت افراد ميان مايه نيز هست.»
او، سيروس شميسا را از زمره نوادر زمانه ما برشمرد و افزود: «انديشه او راهگشاي مطرح شدن انديشه‌هاي جديد در حوزه ادبيات ايران بوده و يقين دارم كه شميسا بعدي نامكشوف هم در داشتان‌نويسي دارد.»
در اين مراسم "سعيد حميديان"، عضو هيات علمي دانشكده زبان و ادبيات فارسي دانشگاه علامه طباطبايي نيز در سخناني از دانشجويان اين دانشكده كه حق گذار و قدرشناس بزرگاني مانند شميسا هستند، قدرداني كرد.
او گفت: «شميسا را از سال 67 مي‌شناسم. او با محدوديت‌هاي خاصي كه در شهرستان در مورد تحصيل و كار وجود داشت خود را به اينجا رسانده است. وسواس او در مورد ورود به زمينه‌هاي متعدد و متنوع نشان از پيشگامي و نوجويي او دارد. قبل از اينكه او كتاب انواع ادبي را بنويسد فقط يك مقاله 4، 5 صفحه‌اي در اين زمينه از دكتر شفيعي كدكني چاپ شده بود اما پس از چاپ كتاب انواع ادبي افراد مختلفي در اين زمينه كتاب نوشتند بدون اينكه حتي اشاره‌اي هم به پيشرو اين كار يعني دكتر شميسا بكنند.»
حميديان با اشاره به عوامل موفقيت برخي از افراد مانند شميسا گفت: «تسلط به حداقل يك زبان زنده خارجي و دسترسي به ادبيات جهان از اين طريق از مزيت‌هاي شميسا بوده است. در شميسا كوچك‌ترين علامتي كه ناشي از غرور او باشد ديده نمي‌شود چرا كه او با ذات ادب آشناست و بايد او را از اين لحاظ يك الگو دانست.»
در پايان اين مراسم "سيروس شميسا"در سخناني گفت: «از مراسمي كه دانشجويانم براي من برگزار كردند بسيار مشعوف شدم.»
او در اين مراسم سه قطعه شعر خود را در پاسخ سه سؤال اساسي دانشجويان يعني چه كرده‌اي؟، ما چه كنيم؟ و پند و اندرزت براي ما چيست؟، با عنوان‌هاي «هيچ و پوچ»، «لادن اتفاقي نيست» و «رز سرخ» قرائت كرد كه شعر سوم او «رز سرخ» با اين بيت به پايان رسيد:
دنيا نيرزد آخر كه پريشان كني دلي / در دست باد ماند و در پاي بند ماند
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
"نگاهي به ادبيات از ديدگاه زبان شناسي" نوشته "كورش صفوي" توسط انتشارات انجمن شاعران ايران روانه بازار كتاب شد .
, مجموعه" نگاهي به ادبيات از ديدگاه زبان‌‏شناسي" شامل 7 نوشته درباره مطالعه ادبيات فارسي از ديدگاه زبان‌‏شناسي است. در اين مقاله‌‏ها مولف بر آن بوده است تا آنچه امروزه در بررسي ادبيات با عنوان برجسته سازي مطرح مي‌‏شود به كمك ابزارهاي زبان‌‏شناسي مورد تحليل قرار دهد و براي رسيدن به اين مهم در ابتدا نقش‌‏هاي زباني بدان شكل كه مورد توافق زبان شناسان است، مطرح شده است. سپس به اجمال ويژگي‌‏هاي زبان فارسي به دست آمده و از طريق برجسته‌‏سازي ادبي و در نهايت گونه‌‏هاي زبان ادبي را به شكلي مستدل از يكديگر بازشناخت كرده است .
كتاب "نگاهي به ادبيات از ديدگاه زبان‌‏شناسي" شامل مطالبي چون نگاهي به برجسته‌‏سازي ادبي , نگاهي گذرا به اصطلاح عروض و قافيه , پيشنهادي در سبك‌‏شناسي، ادب فارسي، نگاهي به چگونگي پيدايش سبك هندي در شعر منظوم فارسي, نگاهي تازه به فرآيند مجاز در زبان و ادب فارسي, مرگ استعاره , نگاهي به چگونگي درك متن ادبي است.
لازم به ذكر است ،"نگاهي به ادبيات از ديدگاه زبان‌‏شناسي" در 213 صفحه، شمارگان 1500 نسخه و با قيمت 21000 ريال توسط انتشارات انجمن شاعران ايران منتشر شده است .
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
انتشار کتاب افسانه مولوي در هند در اسفند سال 84 با استقبال خوبي مواجه شده است. اين کتاب که به زبان انگليسي منتشر شده بارها در اين كشور مورد نقد و بررسي قرار گرفته است.
انتشارات دانشگاه Bharatiya Vidya Bhavan هند در ماه فوريه 2006 (اسفندماه 1384) كتابي را با عنوان "افسانه مولوي: عارف بزرگ و آيين عشق" به زبان انگليسي منتشر كرده كه در آن مقالات بسياري درباره انديشه هاي "جلال الدين محمد مولوي"، شاعر و عارف بزرگ ايراني گردآوري شده است.
"كي. حسين"، گردآورنده مطالب اين كتاب 176 صفحه اي، خود بر هر مقاله اي در اين كتاب مقدمه اي را نيز به منظور روشن ساختن هر چه بيشتر نكات عرفاني آثار مولانا و زنده نگاه داشتن افسانه زندگي او كه وقف تعالي روح شده بود، افزوده است.
كتاب "افسانه مولوي: عارف بزرگ و آيين عشق" در هند بارها و بارها مورد نقد و بررسي قرار گرفته و در محافل آكادميك متعددي معرفي و از آن استقبال شده است.
در ديباچه اين كتاب آمده است: « جلال الدين محمد رومي، عارف بزرگ قرن سيزدهم ميلادي معتقد بود كه صوفي گري همان خالص ساختن قلب است. صوفي گري فرآيندي است كه در آن انسان با وفاداري به ارزش هاي روحاني، به شناخت خداوند مي رسد و در حقيقت عروج با استفاده از دانش الهي است.»
در اين كتاب براي آن دسته از خوانندگاني كه با صوفي گري آشنايي ندارند، شرح مختصري نيز درباره صوفي گري آورده شده است: « صوفي گري چهار مرحله دارد: شريعت (قانون)، طريقت (روش)، معرفت (دانش الهي) و حقيقت (واقعيت عرفان). در مرحله نهايي يعني مرحله حقيقت است كه عارف از خود عبور مي كند و به واقعيت متعالي مي رسد.»
كي. حسين در كتاب "افسانه مولوي: عارف بزرگ و آيين عشق" درباره عارف بزرگ ايراني نوشته است: « درك و خرد جلال الدين رومي درك و خرد يك فيلسوف است. او قلب يك انسان، روح يك صوفي، قلم يك شاعر و ديدگاه يك مصلح اجتماعي را دارد. به عقيده مولوي، عاشق مشتاق است كه نه تنها زيبايي را پيدا كند كه زيبايي را بيافريند و آن را جاوداني كند. اشعار مولوي بر چندين مفهوم روحاني و معنوي نيز پرتو افكنده و آنها را شرح داده است كه از آن جمله مي توان به رسالت، وحي، معراج، جبر و اخلاقيات اشاره كرد. او براي شرح اين مفاهيم از روش هميشگي خود يعني حكايت و افسانه استفاده كرده است.»
مولف اين كتاب به مقايسه انديشه مولانا با فلسفه هندو پرداخته و تشابهات و تفاوت هاي اين دو فلسفه را شرح داده است.
كي. حسين كارشناس آموزش و فعال حقوق بشر و صلح در هند است و تاكنون مقالات بسياري از او در نشريات هند انتشار يافته و سمينارهاي متعددي را در سراسر اين سرزمين برگزار كرده است كه مطالب عنوان شده در تمام آنها در كتاب هايي گردآوري و منتشر شده است.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
فرهنگ دوجلدى پيشروى ايتاليايى - فارسى به كوشش باقر آبروش توسط نشر الكترونيكى و اطلاع رسانى جهان رايانه چندى است به بازار كتاب عرضه شده است. آبروش كه متولد۱۳۱۸ است به دوزبان سوئدى و ايتاليايى آثارى همچون «كشتى واسا» و «سى سال مأموريت اريك كارلبرى در ايران» را در ۵سال گذشته ترجمه كرده است.او كه فارغ التحصيل نيروى دريايى در ايتاليا است دوره نجات كشتى و محيط زيست را در اروپا گذرانده و چندسالى در سازمان محيط زيست سوئد فعاليت داشته است. آبروش اين روزها مشغول ترجمه خاطرات يك سوئدى در ايران براى تشكيل ژاندارمرى است. اين مترجم قصد دارد كتابى را كه درباره جنگ جهانى دوم است در آينده ترجمه كند.
> تدوين فرهنگ پيشرو ايتاليايى - فارسى از چه زمانى آغاز شد؟
\ سال۱۳۴۰ از طرف نيروى دريايى براى گذراندن دوره تخصص نيروى دريايى به ايتاليا رفتم. در آن روزها فرهنگ ايتاليايى به فارسى وجود نداشت و با استفاده از فرهنگهاى مختلف مشغول تحصيل شديم، اين سختى ها مرا ترغيب به تدوين فرهنگ زبان ايتاليايى به فارسى در همان سال كرد. پس از ۳۳سال و ۸ماه در شب ولادت حضرت صاحب الزمان در ۲۶ دى ماه ۱۳۷۳ تدوين فرهنگ در كشور سوئد كه آنجا اقامت داشتم به پايان رسيد.
> دليل نشر فرهنگ دوجلدى در بهار امسال پس از ۱۲سال چه بود؟
\ از سال۷۳ به ايران بازگشتم تا فرهنگ را در اختيار ناشر براى نشر قراردهم كه به دليل هزينه بالا هيچ ناشرى حاضر به انتشار آن نشد تا اينكه در نمايشگاه كتاب تهران با دكتر شهرستانى مدير نشر الكترونيكى و اطلاع رسانى جهان رايانه ديدارى داشتم و ايشان كه از اهالى خواهان علم در كشور هستند چاپ و نشر فرهنگ را برعهده گرفتند و از دى ماه ۱۳۷۸ فرهنگ در اين انتشارات به دست چاپ سپرده شد.
> اين نخستين فرهنگ جامع ايتاليايى به فارسى در ايران است كه در دسترس علاقه مندان به زبان ايتاليايى قرار مى گيرد، دليل عدم نشر اين فرهنگ تا كنون چه بوده است؟
\ از اوايل دهه۴۰ و ۵۰ ميلادى زبان انگليسى در تمام اروپا و آسيا گسترش پيدا كرد و با اين گسترش ناآشنايى به زبان ايتاليايى و عدم سرمايه گذارى در سالهاى بعد را باعث شد. اين در حالى است كه ايران با ايتاليا ارتباط فرهنگى ۲۵۰۰ساله دارد.
> تعداد كلمات اين فرهنگ دوجلدى و حوزه واژه ها در چيست؟
\ نزديك به ۶۰هزار كلمه ايتاليايى در اين فرهنگ در حوزه هاى پزشكى، موسيقى، دريايى، ادبيات و دينى استفاده شده است كه در تلاش هستيم فرهنگهاى كوچك و تخصصى را براى استفاده كاربردى منتشر كنيم.
> تدوين اين فرهنگ دوجلدى را ادامه خواهيد داد؟
\ در همه جاى دنيا فرهنگها و كتابهاى مرجع هر چند سال يك بار تجديدنظر و با بازنگرى چاپ مى شود. در اين بازنگرى واژه هاى جديد به فرهنگ افزوده مى شود. اما ما در كشورمان مركزى نداريم كه متصدى ديگر زبانها باشد. اين مهم وظيفه مركزى است كه فرهنگهاى زبان هاى مختلف را در كشور بازنگرى كند. در كوشش تكميل فرهنگ پيشروى ايتاليايى - فارسى در آينده هستم.
> چهار دهه در تلاش براى تدوين اين فرهنگ بوديد. فرهنگ عامه ايتاليا و ايران را در چه جايگاهى ارزيابى مى كنيد؟
\ مردم ايتاليا همان عطوفت، برخوردهاى اجتماعى و آداب عامه ايران را دارند. در اين كشور كوچكترين اختلاف فرهنگى را با ايرانى نمى يابيم. زبان و دين دو اختلاف بين ايران و ايتاليا است. داستانها، افسانه ها و... كه در ايتاليا بين مردم روايت مى شود ايرانى است و همه اينها نشان از تعامل فرهنگى باسابقه ۲۵۰۰ساله بين دوكشور دارد.
 

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
ايسنا: آيين بزرگداشت دويست وهفتادوسومين سالگرد تولد مختومقلي فراغي، ۲۹ ارديبهشت ماه سال جاري با حضور شاعران، نويسندگان، فرهنگ دوستان و برخي شخصيت هاي بلندپايه داخلي و خارجي در محل آرامگاه اين شاعر نامي برگزار شد.
فرماندار كلاله با اعلام اين خبر بر لزوم حضور و مشاركت گسترده آحاد مختلف مردم منطقه در آيين بزرگداشت اين شاعر شهير تركمن تاكيد كرد و گفت: گلچيني از برنامه هايي كه طي هفته بزرگداشت مختومقلي فراغي در سطح شهرها و روستاهاي اين منطقه برگزار مي شود، طي هفته آينده به اطلاع عموم مردم خواهد رسيد. وي افزود: در حاشيه آيين بزرگداشت مختومقلي فراغي، نمايشگاه كتاب و صنايع دستي نيز برپا خواهد شد.
مختومقلي فراغي، يكي از مفاخر مشرق زمين و بنيانگذار شعر كلاسيك تركمن است كه در روستاي «حاجي قوشان» در حومه شهرستان گنبد كاووس به دنيا آمد و پس از ۵۷ سال زندگي، در همين منطقه دار فاني را وداع گفت. او در روستاي «آق تقاي» بخش مراوه تپه از شهرستان كلاله، در جوار مقبره پدرش «دولت محمد آزادي» به خاك سپرده شد و همه ساله بعد از پيروزي انقلاب در دهه سوم ارديبهشت ماه، آيين سالگرد تولد وي در محل مقبره اش در روستاي آق تقاي برگزار شد.
 

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
ايسنا: همزمان با سالروز بزرگداشت حكيم ابوالقاسم فردوسي، آكادمي ملي المپيك و پارالمپيك، سومين همايش بزرگداشت اين حكيم فرزانه را با عنوان «ميراث پهلواني» برگزار مي كند.
در اين همايش يك روزه کهبا حضور مسئولان سازمان تربيت بدني، كميته ملي المپيك، فدراسيون بين المللي ورزش باستاني و جمعي از ورزشكاران، پيشكسوتان ورزش باستاني، هنرمندان و استادان دانشگاه، از تعدادي از دست اندركاران، تهيه كنندگان، نويسندگان و كارگردانان صدا و سيما كه در زمينه ترويج اخلاق پهلواني فعاليت كرده اند، تقدير خواهد شد.
 

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
همشهری-عليرضا سزاوار :كميسيون علوم اتحاديه اروپا اعلام كرده است كه تا سال ۲۰۱۰ بيش از ۶ميليون كتاب، فيلم و عكس را از طريق يك پورتال تنها در اينترنت در دسترس عموم خواهد گذاشت. به گفته يكي از مديران اين كميسيون به نام «ريچارد راپت فول» با تأمين بودجه براي برخي سياست ها و بررسي مسائلي كه در زمينه كپي رايت ممكن است پيش بيايد، به اين پروژه كمك خواهد شد.
اين كتابخانه بر روي شبكه اي ايجاد خواهد شد كه در حال حاضر امكان دسترسي به منابع ديجيتالي موجود در كتابخانه هاي ملي را فراهم مي سازد. قرار است تا سال ۲۰۰۸ ميلادي دو ميليون كتاب، فيلم، عكس و دست نوشته و آثار ديگر از طريق كتابخانه ديجيتال به صورت آنلاين در دسترس افراد قرار گيرد و تا سال ۲۰۱۰ كه كتابخانه ها، آرشيوها و موزه هاي بيشتري به اين پروژه اضافه مي شوند، اين ميزان به ۶ ميليون خواهد رسيد. اين كتابخانه ديجيتالي اروپا، كتابخانه هاي ۲۵ عضو اتحاديه اروپا را به يكديگر متصل خواهد كرد.
به گفته اين مدير ارشد، هر كتابخانه، موزه و يا آرشيوي مي تواند مطالب ديجيتالي خود را به كتابخانه مركزي اروپا پيوند بزند. هدف اين پروژه ترويج ميراث فرهنگي اروپا به صورت ديجيتالي است و هزينه ساخت اين مركز در حدود ۲۰۰ تا۲۵۰ ميليون يورو برآورد شده است. اين در حالي است كه هم اكنون نزديك به ۱۴۰ ميليون نفر در كتابخانه هاي سراسر اروپا عضو هستند.
منبع:Reuters.com
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
مجموعه‌ي مقاله‌هاي شفيعي كدكني به‌كوشش ولي‌الله دروديان منتشر شد
مجموعه‌ي مقاله‌هاي نوشته‌شده درباره‌ي دهخدا منتشر مي‌شود
كليه مقاله‌هاي نوشته‌شده توسط محمدرضا شفيعي كدكني كه اغلب به صورت پراكنده منتشر شده‌اند و نيز مجموعه يادداشت‌هاي اين استاد پيشكسوت ادبيات درباره حافظ گردآوري و منتشر شد.



، اين مجموعه با عنوان «اين كيمياي هستي» به‌كوشش ولي‌الله دروديان منتشر شده است. به گفته او، يادداشت‌هاي درباره‌ي حافظ به صورت الفبايي تنظيم شده‌اند.



او همچنين در حال حاضر مجموعه‌اي از مقاله‌هاي نوشته‌شده درباره‌ي علي‌اكبر دهخدا را جمع‌آوري كرده است كه آن را نيز منتشر خواهد كرد.



دروديان گويش‌هاي يكي از روستاهاي اطراف شهرستان تفرش را نيز گردآوري كرده كه پس از تنظيم، آن را به دست نشر مي‌سپارد.



«اين كيمياي هستي» كه مجموعا 464 صفحه دارد، در شمارگان يك‌هزار و 750 نسخه توسط نشر آيدين در تبريز منتشر شده است.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
گفتار طرب‌انگيز»؛ «طنز سعدي در گلستان و بوستان» به‌قلم عمران صلاحي منتشر مي‌شود
بررسي‌هاي عمران صلاحي درباره‌ي «طنز سعدي در گلستان و بوستان» منتشر مي‌شود.



اين مجموعه با عنوان «گفتار طرب‌انگيز» و با كاريكاتورهاي غلامعلي لطيفي به‌چاپ مي‌رسد.



يادداشت‌هاي اين شاعر طنزپرداز درباره طنز بوستان، پيش‌تر در ماهنامه‌ي «گل‌آقا» و يادداشت‌هايش درباره‌ي طنز گلستان در مجله «سروش» منتشر شده‌اند.



صلاحي همچنين كتاب «زبان بسته‌ها» را در سال جاري منتشر خواهد كرد. اين كتاب منتخبي از قصه‌هاي حيوانات به نظم است كه او قصه‌ها را از مراجع مختلف گردآوري كرده و در صفحه‌ي ثابتي در «بچه‌ها گل آقا» با اسم مستعار ع. ص. مداد، چند سالي است كه منتشر مي‌كند.



مجموعه‌ي شعر «در يك زمستان و اشعار ديگر» نيز احتمالا تا آخر تابستان از سوي انتشارات نويد شيراز به چاپ خواهد رسيد.



صلاحي همچنين كتاب «‌تفريحات سالم» - مجموعه‌اي از طنز‌هاي چاپ‌شده‌اش با جنبه‌ي روايي و داستاني - را مدت هشت - نه ماهي است كه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي منتظر دريافت مجوز دارد.



تعدادي از آثار منتشرشده‌ي او عبارت‌اند از: طنزآوران امروز ايران، گريه در آب، قطاري در مه، ايستگاه بين راه، هفدهم، پنجره‌دن داش گلير و آينا كيمي (به زبان تركي)، حالا حكايت ماست، رؤياهاي مرد نيلوفري، شايد باور نكنيد، يك لب و هزار خنده، آي نسيم سحري، ناگاه يك نگاه، ملانصرالدين، باران پنهان، از گلستان من ببر ورقي، هزار و يك آيينه، گزينه اشعار و مرا به نام كوچكم صدا بزن (گزينه شعرها).
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
ديدار با حسن كامشاد در طبقه ۲۳ يكى از برج هاى شهرك غرب اتفاق افتاد. او كه براى مدتى كوتاه به ايران آمده بود، در گفت وگو با روزنامه شرق به بحث درباره برخى جنبه هاى كتاب «پايه گذاران نثر جديد فارسى» پرداخت. در اين گفت وگو كه اولين مصاحبه كامشاد ۸۱ ساله به شمار مى آيد، تمركز بحث بر كتاب او و جنبه هاى ادبى شخصيت اش قرار گرفته است، چه حسن كامشاد در حوزه تاريخ و جريان شناسى تاريخى نيز آثار مهم و درخشانى را به فارسى برگردانده است. كتاب پايه گذاران نثر جديد فارسى، در واقع رساله دكتراى كامشاد به حساب مى آيد كه حدود پنجاه سال پيش و به زبان انگليسى منتشر شده بود. اين كتاب مهم سال گذشته و با ترجمه شخص كامشاد توسط نشر نى به بازار آمد. كامشاد كه سال ها است در لندن اقامت دارد، در اين كتاب سير تطور نثر فارسى را در طول ساليان تجددگرايى و پس زمينه هاى آن روايت كرده است. از اين مترجم و مولف نامدار، آثار فراوانى منتشر شده است كه از جمله آنها مى توان به قبله عالم، تام پين، سيرنابخردى و... اشاره كرد. او درباره ترجمه اش از كتاب استالين مخوف مى گويد: «ترجمه اين كتاب تلخ و سخت بود. اين كتاب كفاره گناهان جوانى ام در حمايت از حزب توده بود. منى كه با گرامافون به ميدان اصلى آبادان مى رفتم و در رثاى استالين سرود انترناسيونال پخش مى كردم. من كفاره اين كار را با ترجمه اين كتاب تلخ و تكان دهنده پرداختم.» حسن كامشاد بعد از پايان اين گفت وگو تهران را به مقصد لندن ترك كرد.

• جناب دكتر كامشاد مسير زندگى شما مسير پرفراز و نشيبى بوده است، اگر مى شود به شكل مختصر اين روند را روايت كنيد.
من به سال ۱۳۰۴ در اصفهان متولد شدم، تحصيلات مقدماتى و متوسطه ام در همان شهر بود. بعد از گرفتن ديپلم ادبى به تهران و دانشكده حقوق رفتم و بعد از به اتمام رساندن دوران ليسانس در شركت نفت استخدام شدم. حدود يك سال در آبادان كار كردم و بعد به اهواز، از آنجا مسجدسليمان و دوباره به اهواز منتقل شدم. اين روند بود تا وقايع ۲۸ مرداد. من فعاليت دست چپى داشتم و با وجود اينكه فعاليت هاى من آنچنان اهميت نداشت اما در خانه من (كه از شركت نفت گرفته بودم و خانه بزرگى بود) مسئول تشكيلات حزب در خوزستان زندگى مى كرد. با وجود مخفيانه بودن اين موضوع گويا قضيه از چشم تشكيلات امنيتى حكومت پوشيده نمانده بود، چون در روز ۲۸ مرداد به خانه من ريختند. خوشبختانه من خانه نبودم، دوستان خبرم كردند كه هر چه زودتر برو. من خودم را به تهران رساندم و در تهران مرحوم حسن رضوى مدير امور ادارى شركت نفت (كه دوستى اى هم با صادق هدايت داشت و اهل قلم هم بود) من را به صورت انتقالى استخدام كرد و يك سال و اندى در تهران بودم و بعد هم وسايلى مهيا شد كه به انگلستان بروم. در انگلستان از طرف دانشگاه كيمبريج براى تدريس فارسى دعوت شدم در همان حال كه فارسى تدريس مى كردم، براى گرفتن دكتراى خودم هم تلاش كردم. بعد از پنج سال هم دوره تدريسم تمام شد و هم دكترايم را در ادبيات گرفتم و بعد به ايران بازگشتم. سال ها در ايران بودم. شركت نفت مرا به لندن منتقل كرد و بعد از بازنشستگى وقت خودم را بيشتر به ترجمه و تاليف گذراندم.
• شما به گرايش هاى چپ اشاره مى كنيد. به قول دوستى در آن سال ها اكثر شخصيت هاى فرهنگى و اصولاً باسواد جامعه ايرانى گرايش هاى چپ داشتند نسل شما آيا مجذوب ساختار منضبط حزب توده شده بود يا واقعاً براى دغدغه هاى ذهنى شما هم جذابيتى فكرى داشت؟
ساختار منظم و مرتب آن حزب به جاى خود ولى دلايل ديگرى هم داشت. من اين دلايل را در مورد خودم و دوستم شادروان شاهرخ مسكوب توضيح مى دهم. ما هر دو تازه به تهران آمده بوديم. به دانشگاه رفتيم و اتاقى هم اجاره كرديم. يادم مى آيد روز اولى كه من و شاهرخ وارد سرسراى دانشكده حقوق شديم با فريادهاى آقايى به نام حائرى (كه بعدها بيشتر شناختيم اش و فهميديم از چپ هاى تند است) روبه رو شديم. ما تازه از شهرستان آمده بوديم. هر دو ريشه هاى مذهبى داشتيم. خود من در يك خانواده مذهبى رشد كرده بودم جالب است بدانيد كه نام خانوادگى اصلى من «ميرمحمد صادقى» است و تبديل شدن آن به نام خانوادگى كامشاد از شيطنت هاى ايام جوانى است كه ديگر تا امروز باقى مانده... در هر حال ما دو نفر با اين صحنه روبه رو شديم كه آقاى حائرى روى پله هاى سرسراى دانشكده حقوق ايستاده بود و دستش را به سوى جمعى كه ايستاده بودند مشت كرد و فرياد زد: «دنيا چه بخواهد چه نخواهد رو به كمونيسم مى رود» من و شاهرخ تا آن روز اين حرف ها را نشنيده بوديم! كنجكاو شديم، رفتيم و آرام آرام جزوه ها و كتاب هاى حزب توده را گرفتيم و با دنياى ديگرى روبه رو شديم. اما در پاسخ شما بگويم در آن دوره غير از حزب توده تشكيلات سياسى ديگرى وجود نداشت. اين حزب حرف هايى مى زد كه عجيب براى نسل جوان فريبنده و تازه بود و همه را جلب مى كرد. در عين حال آدم هايى در اين حزب بودند كه براى نسل ما چهره هايى دوست داشتنى داشتند. شاهرخ خيلى زودتر از من به حزب پيوست ولى من تا سال هاى بعد از تحصيلم هم هنوز عضو حزب نشده بودم و فقط سمپات بودم. حزب توده يگانه چيزى بود كه جوانى با سوداهاى بزرگ و آرزوهاى وطن دوستانه مى توانست به عضويت آن درآيد. احزاب ديگر آن دوران مانند حزب سيدضيا يا حزب قوام السلطنه بيشتر احزابى بودند كه بر محور يك شخصيت خاص به وجود آمده بودند و تنها به منافع آن شخص و پيروانش فكر مى كردند. اما حزب توده تنها حزب آن دوره بود كه حرف هاى اساسى مى زد و براى اصلاح مملكت برنامه داشت. شعارهايى مانند نان براى همه، بهداشت براى همه و... در آن دوره جذاب و فريبنده بود بنابراين خيلى ها را به خود جذب كرد.
• در آن دوره شخصيتى وجود دارد كه در سير فكرى بسيارى از اعضاى نسل شما- منظورم چهره هاى فرهنگى و هنرى است- تاثير داشته است. مرتضى كيوان به عنوان يك جوان توده اى از جمله چهره هايى است كه در متمايل كردن بسيارى از آدم هاى علاقه مند به ادبيات، تاريخ، فرهنگ و... به انگاره هاى چپ تاثير فراوانى دارد. همان طور كه مى دانيد او بر شادروان مسكوب هم تاثير فراوانى گذاشت آيا اين اتفاق براى شخص شما هم افتاد؟
من يادم نمى آيد با مرتضى كيوان دوستى شخصى داشته باشم اما مسلم است كه ديدارهايى داشته ايم. چون دوستان نزديك من از جمله شاهرخ خيلى با او نزديك بودند. اما همان طور كه شاهرخ هم در كتاب اش گفته مرتضى كيوان عجيب دلسوز اطرافيان خود بود. كسى بود كه افراد را حمايت مى كرد، وارد تشكيلات مجله ها مى كرد، آثارشان را به چاپ مى رساند و... راه مى افتاد و مى آمد كتاب به اين و آن مى داد. از يكى مى پرسيد چرا نمى نويسى ديگرى را ترغيب به مقاله نوشتن مى كرد و... او شمعى بود كه خواه ناخواه ديگران را به دور خود مى كشيد. او آدم فوق العاده اى بود. من با پورى همسر او آشنا هستم و نامه هاى پورى به مسكوب و مسكوب به پورى را ديده ام. از خلال اين نامه ها چهره فوق العاده كيوان شناخته مى شود. در آن سن و سال و براى آدمى كه از همدان به تهران آمده بود اين قدرت و ويژگى ها فوق العاده بوده است.
• شما هم از جمله مترجمينى هستيد كه در شركت نفت حضور داشته ايد. مى گويند كسانى كه در جنوب و در اين موسسه كار كرده اند به دليل ساختار خاص آن زبان انگليسى را در آنجا فرا گرفته اند. آيا حضور شما در شركت نفت موجب گرايش تان به زبان انگليسى و ادبيات انگليسى شده است؟ آيا نقش شركت نفت در ميان بسيارى از چهره هاى نسل شما اين چنين بوده است؟
مسلم نقش داشته و موثر بوده است. اما در مورد من قضيه فرق مى كند. من در دبيرستان ادب كه همان استوارت مموريال كالج انگليسى ها بود، تحصيل كرده بودم. زبان آن دبيرستان انگليسى بود. در شركت نفت هم سر و كارمان با زبان انگليسى بود و از طرف ديگر همه ما بدون شك رئيس، همكار و يا آشنايان انگليسى داشتيم. ولى از اينها كه بگذريم شركت نفت در زمان ما براى اولين بار شروع به استخدام فقط ليسانسه ها كرد. اين ليسانسه ها هم نسبتاً افراد نخبه اى بودند كه يكى از مديران شركت نفت به نام دكتر فلاح آنها را مصاحبه و استخدام شان مى كرد. فلاح آدم باهوش و زيركى بود و مى كوشيد كسانى را استخدام كند كه اهل كتاب باشند و زبان انگليسى را بشناسند. بنابراين بسيارى از هم دوره هاى بااستعداد ما به خاطر ندانستن زبان انگليسى استخدام نشدند.


• شما در كتاب پايه گذاران نثر جديد فارسى دوره هاى مختلف سياسى، اجتماعى ايران را با توجه به نويسندگان آن دوره بررسى مى كنيد. سئوال من به دوران قبل از كودتا بازمى گردد و آن اينكه با وجود نگاه خاص نويسندگان ايرانى به مسائل اجتماعى و سياسى چرا چهره اى مانند محمد مصدق اقبال پيدا نمى كند و بعد از كودتا است كه اقشار مختلف روشنفكرى ايران متوجه اشتباه هاى خود درباره او مى شوند. شخص شما چه تحليلى از اين وضع داريد؟
من خيلى آدم سياسى اى نبودم و كار در شركت نفت بيشتر اوقات آدم را مى گرفت. بنابراين خيلى با محيط روز و آنچه كه در تهران مى گذشت برخورد نداشتم. در ضمن كسانى كه عضو حزب توده بودند و يا سمپاتى و نزديكى داشتند، سخت شست وشوى مغزى شده بودند. حزب توده به دلايلى كه بعدها آشكار شد، مصدق را رقيب خود مى دانست. حزب فكر مى كرد اگر جوان ها از او ببرند، تنها جايى كه مى توانند بروند جبهه ملى مصدق و ياران او است. بنابراين دروغ ها و جعلياتى نسبت به مصدق مطرح مى كردند مبنى بر اينكه آقاى مصدق هم چيزى مانند سيدضيا است منتها وجاهت ملى پيدا كرده است. ولى مسئله اساسى اى كه حزب توده مطرح مى كرد، اين بود كه مصدق هم نمى تواند، مملكت را نجات دهد. در عين حال ما كارهاى مصدق، مبارزه هاى او و گفت وگوهايش در صحنه بين المللى را كه مى ديديم، در گفته هاى حزب ترديد مى كرديم. در آدم ساده اى مثل من هم ريشه اى از اين ترديد پيدا شده بود. ولى اين ترديدها را اصلاً نمى شد در، حزب مطرح كرد. يعنى محيطى از ارعاب به وجود آمده بود كه كافى بود كسى در فضاى رسمى حزب اين ترديد را بر زبان بياورد و مورد حمله و اتهام قرار بگيرد. الان كه نگاه مى كنم بايد با كمال شرمند گى بگويم ما آدم هاى ترسويى بوديم، آدم هايى بوديم كه جرات ايستادگى در مقابل اكاذيب حزب را نسبت به مصدق نداشتيم.
• بعد از كودتا چه طور؟ آيا شما هم جزء چهره هاى فرهنگى اى قرار گرفتيد كه نسبت به اين اتفاق افسوس مى خوردند؟
من خوشبختانه يا بدبختانه مدت كوتاهى بعد از كودتا كه اوضاع خيلى آشفته بود از ايران خارج شدم. در آن ايام حلقه محاصره هر روز تنگ تر مى شد و من به چشم مى ديدم و مى شنيدم كه دوستان و وابستگان چپ دستگير مى شدند. من منتظر بودم تا نوبت ام برسد كه ناگهان يك كنگره بوعلى سينا پيش آمد. پروفسور ليدى از دانشگاه كيمبريج در اين كنگره شركت كرده بود و به دنبال معاونى براى خود براى تدريس فارسى در آن دانشگاه بود. دست سرنوشت اين طور رقم خورد كه آن شخص من باشم و در پنج سالى كه در انگليس بودم كاملاً از ماجراهاى حزبى و بگير و ببندها دور بودم.
• آقاى كامشاد، يك تئورى خاص در ايران مطرح شد مبنى بر اينكه ما به دلايل خاص تاريخى اجتماعى فعلاً نيازمند ترجمه هستيم و پيروان اين نظريه ترجمه را اصل قرار داده و تاليف در بسيارى زمينه هاى فرهنگى فكرى را آن چنان مناسب ميزان درك انسان ايرانى از جهان ندانستند. با توجه به حجم آثار شما كه اكثر آن ترجمه است و كمتر اثر تأليفى در آن ديده مى شود مى خواهم بپرسم اين روند آيا با استعانت به چنين تئورى اى بوده يا دلايل ديگرى داشته است؟
همان طور كه قبلاً هم گفته ام من در آن سال ها در امتحان بورس فول برايت قبول شدم و قصد داشتم براى تحصيل به آمريكا بروم كه دوستم شاهرخ سخت مورد عتاب و خطابم قرار داد و گفت: «بنشين و كتاب ترجمه كن.» بعد هم كتاب تام پين هوارد فاست را او براى من فرستاد. (در آن زمان من در مسجد سليمان بودم) سواد انگليسى ام هم در حدى نبود كه بتوانم مترجم باشم، اما با كمك لغت نامه اين كتاب را ترجمه كردم. جالب است كه در آن زمان من كلمه تام را توم خوانده بودم و در اولين چاپ آن در انتشارت اميركبير نام اثر «همشهرى توم پين»آمده است. نام مترجم را هم «ك.شاد» نوشتم و اسم خودم را نگذاشتم. اصلاً جرات چاپ كتاب را نداشتم. آقاى عبدالرحيم احمدى و خانم شان سفرى به خوزستان آمدند، كتاب را ديدند و با خود به تهران بردند و بدون آن كه من بدانم كتاب را چاپ كردند... كتاب را بعد ها به خواست آقاى عليرضا حيدرى دوباره ترجمه و تصحيح كردم و خوارزمى آن را به چاپ رساند. بدين ترتيب مترجم شدن من كاملاً اتفاقى بود. چرا ترجمه را ادامه دادم، براى اين كه من كارمند شركت نفت بودم و پشت ميز اداره فرصت هايى به دست مى آوردم كه آن را به ترجمه اختصاص داده بودم. در چنين حالى نمى شد تحقيق و تاليف كرد.
• ولى شناخت شما از ادبيات ايران مثال زدنى است و كتاب «پايه گذاران نثر جديد فارسى» مصداق اين مدعا.
بله، وقتى به كيمبريج رفتم و به تدريس زبان فارسى مشغول شدم مى بايست ادبيات كلاسيك و نو ايران را مرور چند باره اى مى كردم. از همه مهمتر رساله دكتراى من هم باعث دو چندان شدن اين تحقيقات شد. آن زمان فكر كردم كه ادوارد براون استاد پيشين دانشگاه كيمبريج تاريخ ادبيات فارسى را تا ۱۹۲۴ نوشته است و از آن سال به بعد كسى چيزى درباره ادبيات معاصر به ويژه نثر جديد فارسى ننوشته است. آن زمان كسى در خارج صادق هدايت را هم نمى شناخت، چه برسد به آل احمد، تقى مدرسى يا افغانى و ... پس شروع به مطالعه آثار نويسندگان جديد كردم تا رساله دكترايم را در اين زمينه بنويسم. اگر چيز متفاوتى در اين كتاب مى بينيد، به اين خاطر است كه از يك سو ادبيات كلاسيك تدريس مى كردم و از سويى ديگر در حال خواندن منابع و آثار براى نوشتن پايه گذاران ... بودم. تحقيقات من بين سال هاى ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۹ انجام شد. كتاب را همان موقع نوشتم و بعد در سال ۱۹۶۶ انتشارات كيمبريج اظهار علاقه كرد كه كتاب را چاپ كند و كرد.
• چرا در همان سال ها اين كتاب را در ايران منتشر نكرديد؟
سئوال خوبى است. واقعاً نمى دانم چرا؟ از انگليس كه برگشتم اصلاً ياد اين كتاب نبودم و فكر نمى كردم اهميتى داشته باشد. همان طور كه مى دانيد اين كتاب بيشتر براى خواننده غربى نوشته شده است. براى همين هم لازم بود مقدمه هايى در باب اوضاع و احوال سياسى هر دوره نوشته مى شد تا خواننده با پيش زمينه هاى گرايش هاى ادبى هر دوره اعم از مشروطه، پهلوى اول، دوم و ... آشنا شود. اين ملاحظات سياسى آن زمان كمى بودار به نظر مى رسيد و اگر مى خواستى ترجمه دقيق، صحيح و وفادارانه اى انجام دهى خالى از خطر نبود.
• نكته مهمى كه در اين كتاب وجود دارد، مشى انتقادى شما نسبت به نويسندگان ايرانى است و برعكس بسيارى از كتاب هاى اين گونه صرفاً توصيفى نيست. اين مشى انتقادى در آن دوره بسيار اهميت دارد. اين روش را چطور معيار و اصل كار خود قرار داديد؟
علت آن اين بود كه من اين تحقيق را تحت نظر پروفسور ليدى انجام دادم و او به من گفت، براى اين كه بتوانى تحقيقات را خوب انجام دهى، اول بايد در كلاس هاى نقد ادبى كيمبريج شركت كنى و بفهمى اصلاً نقد ادبى يعنى چه: من هم حدود ۶ ماه در كلاس ها شركت كردم. اساتيد آن كلاس ها، آدم هايى بودند كه مى دانستند درباره چه صحبت مى كنند. شايد مقدار زيادى از اين اتفاق به همين دليل باشد.
• چه گرايش هاى نقد ادبى در كيمبريج پررنگ تر بود؟
آدم ها و گرايش ها عجيب متفاوت بودند. از چپ هاى افراطى تا مرتجعين افراطى. اما اين نظريه هاى مختلف براى پرورش ذهن من بسيار مفيد بود.
• در كتاب شما، درباره نويسندگان مهم دوره جديد ادبيات ايران بحث مى شود. بالطبع يكى از اين چهره ها جمال زاده است. نگاه شما به او و آثارش به غير از يكى بود، يكى نبود، انتقادى و گاه منفى است. به طور مثال مهم ترين نقدها را به نثر او وارد مى كنيد، سئوال من اين است كه در آن دوره كه جمال زاده زنده است و حاميان فراوانى دارد، آراى شما با برخورد تند او يا حاميان اش مواجه نشد؟ اصلاً جمال زاده اين نظرات را خواند؟
اول اين را بگويم كه من با جمال زاده آشنايى شخصى داشتم. او با پدرزن بعدى من يعنى آقاى حيدرعلى امامى (كه در زمان رضاشاه وكيل مجلس بود) دوست دوران كودكى بود. من وقتى در نوشتن كتاب به دوره جمال زاده رسيدم يك سفر به ژنو رفتم. وقتى ميهمان اش شدم و به او گفتم، چنين نقشه اى دارم و در ضمن همشهرى هم هستيم بين ما گونه اى دوستى به وجود آمد. همان جا به او گفتم، ممكن است همه آنچه را كه مى خواهم درباره شما بنويسم، مورد پسندتان نباشد. اما او با صراحت گفت: حتماً حتماً، هرچه مى خواهى انتقاد بكن و نظرت را بگو. من فكر مى كنم آقاى جمال زاده كتاب را ديده باشد، اما اين كه او چقدر انگليسى مى دانست، چه قدر دقت كرده بود و ... هيچ وقت هيچ چيزى درباره كتاب به من نگفت. در مورد نويسندگان ديگر هم، يك خاطره جالب به شما بگويم. وقتى به ايران برگشتم دوباره به شركت نفت رفتم و مشغول كار شدم. در همان سال اول يك روز در اتاق باز شد و مردى داخل آمد و گفت: «من مشفق كاظمى هستم» و ادامه داد كه، «آمده ام از شما گله بكنم» حدس زدم كه او حتماً كتاب را خوانده. بعد هم گفت: «كتاب شما را با لذت خواندم، اما نسبت به من بى انصافى كرده ايد، علت آن اينكه آنجا نوشته ايد كه تهران مخوف فقط توصيف فحشا است.» گفتم: نه من اين طور نگفته ام، بلكه توضيح داده ام در دوره رضاشاه و به دليل سانسور و سخت گيرى ها، فقط چند موضوع مى توانست در قالب ادبيات منتشر شود. يكى اشاره به افتخارهاى گذشته ايران و يكى ديگر «به اصطلاح» آزادى زنان و نوشتن درباره تيره روزى هاى آنها. شما هم همين مضمون را پرورش داده ايد. شما اگر برويد كارهاى جليلى (ج.ج آسيايى) يا محمد مسعود يا ديگر نويسندگان اين دوره را هم ببينيد باز هم اكثراً همين است. من هم خواستم همين را بگويم... به هر حال نشستيم ساعت ها بحث كرديم، خيلى به او برخورده بود!
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
گلستان سعدي» به‌زبان ازبكي منتشر شد



اين كتاب به شيوه نگارش گلستان و به خط سريليك (روسي)، به همت رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در ازبكستان انتشار يافته است.


همچنين متن فارسي اين كتاب به همراه ترجمه ازبكي آن در اختيار علاقه‌مندان قرار گرفته است.



اين اثر در 320 صفحه و شمارگان يك‌هزار نسخه منتشر شده است.
 

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
همشهری-گروه ادب و هنر : همزمان با روز حكيم فردوسي شاعر بلندآوازه ايران، مراسم مختلفي در تهران و خراسان برگزار شد. در خراسان و زادگاه فردوسي، كه با حضور وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزار شد، پژوهشگران و فردوسي شناسان درباره جايگاه فردوسي در شعر و انديشه ايراني سخن گفتند.
پروفسور محمد عثمان اف، مصحح تاجيكي شاهنامه ضمن اشاره به اين نكته كه تحليل آثار شاعران فارسي تنها از طريق نسخ تصحيح شده امكان پذير است، گفت: در نسخه هاي تصحيح نشده به برداشت درستي از سبك شعر و افكار شاعر نمي رسيم و به جرات مي توان گفت ۱۵ تا ۲۰ درصد متون نسخه هاي تصحيح نشده، جعلي است. وي كه در شمار مصححان روسي شاهنامه بوده است، افزود: در زمان تصحيح شاهنامه به دو برداشت تئوريك رسيديم: نخست آن كه تا زماني كه دستخط اصلي مولف، شاعر يا نويسنده را در دست نداشته باشيم، هيچ مصححي ادعاي تصحيح نهايي متن را نمي تواند بكند.وي افزود: مثال ديگر در اين زمينه قردان است كه در آن ن سكون دار را يك واحد عروض حساب كرده است و در نسخه ديگر به قردانو تغيير شكل داده است و اين در حالي است كه در قانون علم قافيه، ن بعد از آواز بلند در عروض شركت نمي كند.
عثمان اف با اشاره به پرورش نسل جوان مصححان گفت: در تمامي مناطقي كه به واسطه زادگاه يا وجود آرامگاه شخصيت هاي ادبي شهره شده اند، استقرار يك مركز علمي به منظور انسجام بخشيدن به تحقيق و بررسي روي متون شعري امري ضروري به نظر مي رسد.وي در ادامه گفت: دومين نتيجه گيري از تصحيح شاهنامه به يكي بودن منابع اثر منوط است، و با لحاظ كردن اين دو برداشت، ادعاي نزديك شدن به متن نهايي را مي توان داشت.وي با اشاره به دو تصحيح لندن و مسكو بر روي شاهنامه افزود: در تصحيح لندن به طور مثال «آن كه» و «آن چه» به صورت «آنك» و «آنچ» درج شده است. در اين موارد مصحح عباراتي را بايستي جايگزين كند كه براي شنونده خوشايند باشد.
حماسه ماندگار
دكتر محمد دبير سياقي ديگر سخنران اين مراسم بود كه ضمن اشاره به آگاهي فردوسي از كار سترگ خويش گفت: وقتي فردوسي از خداوند، حفظ آن را خواستار مي شود: همي خواهم از داور كردگار/ كه چندان امان يابم از روزگار‎/ كزين نامور نامه باستان / به گيتي بماند يكي داستان. نشان مي دهد كه وي بر كار خويش آگاهي كامل داشت.
وي همچنين گفت: در پي هزار سال شعر، سخن شناسان همواره در برابر فردوسي سر تسليم به آستان او فرود مي آوردند؛ چرا كه وي با رنج شبانه روزي خود عجم را زنده كرده است.
پيام فردوسي
در ادامه محمد حسين صفار هرندي به جايگاه فردوسي اشاره كرد و گفت: امروز در حالي كه ايران عزيز در آماج حملات و تهمت هاي بيگانگان قرار دارد، حمايت و ايجاد روحيه افتخار به مفاخر در مردم، محكم ترين سد در مقابل دشمن است.وي با اشاره به موج صدساله اخير در راستاي تحقير مفاخر ملي ايران گفت: دشمن در حال حاضر با تمام قوا سعي دارد تا نام ايران عزيز در كره خاكي نباشد و با همه عقبه فكري و اعتقادي و ريشه هاي تمدن ما در ستيز است؛ چرا كه دشمن فهميده كه مبارزه با افتخارات ايران و ايراني، مقدمه تهي كردن ايران از هويت و غيرت است.وي درباره شاخصه هاي حماسه سرايي فردوسي گفت: در جاي جاي شعر فردوسي، در همه صفحه هاي شاهنامه امكان ندارد از خداوند ياد نشده باشد و يادكرد از خداوند، ترجيع بند همه فصول شاهنامه است، ضمن اين كه تأكيد بر ستيز ميان بدي و خوبي در شاهنامه موج مي زند.
صفار هرندي افزود: فردوسي بر خلاف معيارهاي درهم تنيده دوران مدرنيته كه معيار دقيقي براي بدي و خوبي وجود ندارد، به يك سري ارزش هاي دايمي معتقد است و ايستادگي مي كند؛ فردوسي در مقابل بدي موضع مي گيرد و در مقابل خوبي خاضع مي شود.وي ادامه داد: پيام فردوسي به ايرانيان اين بود كه همواره خود را براي دفاع از ايران آماده كنيد؛ چاره اي نداريم كه در اين ميدان در مقابل زورگيران و شاهدان و گردنگيران با تمام قوا ايستادگي كنيم.صفار هرندي با اشاره به ارادت فردوسي به پيامبر(ص) و اهل بيتش(ع) گفت: شعرهاي فردوسي گواه اين است كه بر خلاف گفته دشمنان او، فردوسي مسلمان و شيعه بود و عرض ارادتش به پيشگاه اهل بيت (ع) همواره در شعرهاي او موج مي زند.
مستندات شاهنامه
در اين مراسم همچنين دكتر جلال خالقي مطلق - پژوهشگر شاهنامه كه مدت ۳۳ سال روي اين كتاب كار مي كند - به سخنراني پرداخت و به جستاري كوتاه از تئودر نولدكه - خاورشناس آلماني - اشاره كرد و گفت: وي در جستاري با عنوان «ديو سفيد مازندران» به هنگام گفت وگو درباره داستان جنگ مازندران و هاماران در يك اشاره ضمني مي نويسد: مورخان غرب غالبا صورت كهن تري از روايات ايراني را به دست مي دهند؛ تا فردوسي. در واقع نولدكه اين نظر را كه روايات ايراني در منابع عربي از سويي كهن تر و تاريخي تر از روايات شاهنامه اند، در چند جا بازگو كرده است.
وي درباره بررسي صحت نظر نولدكه گفت: مهم ترين مورخان عربي نويس همچون يعقوبي، دينوري، طبري و مسعودي، نه تنها خود پيش از فردوسي و در زمان جواني او مي زيستند، بلكه برخي از ماخذ آثار آن ها نيز بسيار زودتر از پهلوي به عربي ترجمه شده بود؛ تا بخشي از شاهنامه ابومنصوري (ماخذ فردوسي)؛ از جمله آن ماخذي كه از عربي به پهلوي ترجمه شده بود، «خداي نامه» و «سيرالملوك» ابن مقفع است كه ترجمه آن از پهلوي به عربي، كم تر از ۱۰۰ سال پس از پايان دوران ساسانيان انجام گرفته بود. در نتيجه ميان اين ترجمه تا زمان ترجمه و تاليف ماخذ فردوسي از سال ۳۴۶ بيش از ۲۰۰ سال فاصله بود.
 

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
ايسنا: يك نهاد مستقر در آمريكا كه بر آمار انتشار كتاب در اين كشور نظارت دارد و اطلاعات سالانه ۸۳ هزار ناشر آمريكايي را جمع آوري مي كند ، گفت: انگليس در سال ۲۰۰۵ با افزايش انتشار كتاب هاي انگليسي زبان، جاي آمريكا رادراين كار گرفته است. مركز بوكر در بيانيه اي اعلام كرد: براساس آمار ابتدايي ناشران آمريكايي، بوكر معتقد است، خروجي كتاب آمريكا در سال ۲۰۰۵ بيش از ۱۸ تا يك صدو ۷۲ هزار عنوان و تيراژ كاهش يافته است. اندرو گرابوا - مشاور اين مركز - به فرانس پرس گفت: افت سريع و ناگهاني در انتشار كتاب هاي جديد در آمريكا تعجب برانگيز است.
 

esfandiyar2002

مدیر بازنشسته
تاریخ عضویت
5 آپریل 2004
نوشته‌ها
8,484
لایک‌ها
7
محل سکونت
TABRIZ
ايسنا: چهاردهمين جايزه بنياد دكتر محمود افشار به دكتر هانس دوبروين - ايران شناس هلندي ۷۵ ساله اهدا مي شود كه استاد بازنشسته دانشگاه ليدن هلند است و بخصوص در زمينه هاي عرفان و ادبيات فارسي پژوهش هايي داشته است. تصحيح ديوان سنايي و عطار نيز از جمله آثار اوست.
در اين مراسم كه ساعت ۱۷ روز چهارشنبه، ۱۰ خرداد ماه در محل باغ موقوفات دكتر افشار برگزار مي شود، سيدمصطفي محقق داماد ، نصرالله جوادي، علي اشرف صادقي، سيدصادق سجادي و مريم حسيني سخنراني مي كنند.
جايزه سيزدهم دكتر محمود افشار، سال گذاشته به ريچارد نلسون فراي _ ايران شناس آمريكايي - تعلق گرفت و در دوره هاي پيشين نيز به كساني چون پروفسور نذير احمد - استاد دانشگاه عليگر هندوستان - دكتر غلامحسين يوسفي - استاد دانشگاه فردوسي مشهد - دكتر عبدالمجيد بدوي - دانشمند مصري متخصص ادبيات فارسي - دكتر محمد دبيرسياقي - پژوهشگر ادبيات و استاد دانشگاه - دكتر ظهورالدين احمد - استاد دانشگاه پنجاب لاهور - جان هون نين - دانشمند چيني - دكتر كمال عيني - ايران شناس تاجيك - دكتر منوچهر ستوده، دكتر عبدالحسين زرين كوب - پژوهشگر برجسته ادبيات - ادموند باسورث انگليسي و فريدون مشيري - شاعر - اهدا شده است.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
ترجمه ادبی " صحیفه سجادیه " به قلم دکتر سید علی موسوی گرمارودی در دست چاپ قرار دارد . ترجمه ادبی " صحیفه سجادیه " در سیصد صفحه به قلم این شاعر و مترجم قرآن کریم از سوی نشر" هرمس " در دست چاپ قرار دارد . این اثر نیز همانند ترجمه قرآن موسوی گرمارودی با زیرنویس و توضیحات تفصیلی منتشرخواهد شد .



همچنین این شاعر، تحقیقی درمورد شاهنامه فردوسی دردست تدوین دارد که در دو جلد منتشر می شود . تدوین جلد اول آن به اتمام رسیده و جلد دوم دردست نگارش قرار دارد. شاعر " خط خون " همچنین ترجمه ای از " نهج البلاغه " را نیز در دست تدوین دارد که هنوزآن را به مرحله چاپ نرسانده است .



آخرین اثر منتشر شده از این شاعر " زندگی و شعر ادیب الممالک فراهانی " نام دارد که در دو جلد و مجموعا با 2000 صفحه و شمارگان 2200 نسخه از سوی نشر قدیانی به چاپ رسیده است .



" زندگی و شعر ادیب الممالک فراهانی " اثری با ویژگی های آکادمیک و آموزشی است که تا کنون با استقبال قابل توجه مخاطبان مواجه شده است .
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
انجمن قلم ایران در اقدامی فرهنگی به منظور گرد آوری و تدوین احوال و آثار بیش از 200 نویسنده و شاعر عضو این انجمن ، اهل قلم کشور را به علاقه مندان و مخاطبان فرهنگ مکتوب معرفی می کند .
بر اساس این طرح اعضای نویسنده ، شاعر ، مترجم و محقق انجمن قلم ایران با ارائه اطلاعات شخصی و حرفه ای خود به انجمن قلم ایران و تشریح و معرفی کامل آثار ، ناشر آثار ، سال انتشار اثر ، افتخارات کسب شده در حوزه فرهنگ و هنر ، مسئولیت های فرهنگی سابقه کاری و .... در سایتی اینترنتی به مخاطبان معرفی خواهند شد .



در حال حاضر ، رضا امیرخانی - نویسنده معاصر ریاست انجمن قلم ایران را بر عهده دارد . این انجمن طی فراخوانی مکتوب از همه اعضای خود خواسته است که در اسرع وقت ، اطلاعات مذکور را در اختیار دبیرخانه قرار بدهند .
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
47
محل سکونت
Tehran
نخستين نشست هفتگي گروه ادبيات و فلسفه با حضور عبدالعلي دستغيب , محمدرضا مزروقي و سميرا اصلان پور و علي اصغر شيرزادي برگزار مي‌‏شود .
نخستين هفتگي گروه ادبيات و فلسفه خانه كتاب اختصاص به نقد و بررسي مجموعه داستان يك سكه در دو جيب علي اصغر شيرزادي دارد و در اين نشست عبدالعلي دستغيب , محمدرضا مزروقي , سميرا اصلان‌‏پور پيرامون اين كتاب سخن خواهند گفت: اين نشست روز ساعت 17 روز سه‌‏شنبه 7 خرداد ماه در خانه كتاب برگزار مي‌‏شود .
 
بالا