• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

مقالات و اخبار مرتبط با ادبیات

asemaneahvaz

Registered User
تاریخ عضویت
12 آگوست 2007
نوشته‌ها
117
لایک‌ها
76
شواهد نشان می دهد که طرح ریزی **** آموزشی کشور از پایه های ابتدایی تا دانشگاهی، امسال به گونه ای انجام شده که طی چند سال اخیر ناخودآگاه فارسی از زبان آموزشی حذف خواهد شد، زبان پشتو گسترش خواهد یافت و سرانجام زبان انگلیسی فراگیر و سراسری خواهد گردید.

به گزارش بخش سیاسی شبکه اطلاع رسانی افغانستان (afghanpapaer)، خبرهای موثق از وزارت معارف و تحصیلات عالی حاکی از آن است که مقامات وزارتخانه هایی که امر آموزش را عهده دار هستند، در تلاش می باشند تا طی سالهای آینده زبان انگلیسی را جایگزین زبان فارسی نمایند.

آغاز این پروژه از ماه سرطان رقم خورد که جناب کرزی مدعی شد: زبان آموزشی در دانشکده های مهندسی و پزشکی باید انگلیسی باشد. چرا که عامل عدم رشد اقتصادی ما این است که تحصیلات در رشته‌های مهم به زبانی می باشد که به دست آوردن کتاب آن آسان نیست. لذا صلاح را بر آن دیدیم که زین پس آموزش در این رشته ها به زبان انگلیسی باشد. او از کشورهای هند و پاکستان به عنوان مثال یاد کرد و گفت که این کشورها به دلیل آموزش به زبان انگلیسی نسبت به افغانستان پیشرفت کرده‌اند.

آن زمان بسیاری این حرف رییس جمهور را نسنجیده قلمداد کردند: چرا که ترجمه کتابها کار چندان سختی نیست و روشن است که اگر هندیها به جای رسیدند نه به خاطر کتب انگلیسی بوده، بلکه حاصل تلاش آنهاست. از طرفی معتبرترین کتب طب غربیها، از ترجمه کتب دانشمندان اسلامی است که بعضا به زبان فارسی می باشد، حال ما بیاییم بخاطر نبودن کتاب، به جای تهیه ترجمه آن، زبان دانشگاهی خود را تغییر دهیم!!!

هرچند باید گفت: ما مخالف آموزش زبان انگلیسی نیستیم ولی نه به این بها که زبان مادری مردم فدا شود. زیرا می دانیم این شروع یک طرح بزرگ است که غربیها آنرا به گوش مقامات ما زمزمه کردند تا ما نیز مانند هند مثل غربیها سخن بگوییم و پیشینه تاریخی فرهنگی خود را فراموش کنیم.

فراگیر شدن زبان انگلیسی و جایگزین شدن آن به جای زبان فارسی و محلی، حاصل استعمار پیر انگلستان بود. مقامات آن زمان هند هم مانند مقامات امروز افغانستان فکر می کردند که برای پیشرفت باید همرنگ غربیها شد، در صورتی که ایران نمونه بارزی از پیشرفت در علوم مختلف روز است، بدون اینکه زبان تدریسش فرقی کرده باشد.

اما این بار ردی از انگلیس‌ها به صورت علنی دیده نمی‌شود و گروهی که در این میان بر روند چنین تصمیماتی از سوی برخی مقامات دولتی افغانستان تاثیر دارند، آمریکایی‌ها هستند و کارکرد و برنامه‌ریزی فرهنگی نیروهای آمریکایی در خاک ما امروز بسیار پررنگ ‌تر از برنامه‌های نظامی و امنیتی آنان است و آن چیزی که امروز هدف اصلی آماج آنان قرار گرفته هویت و باور مردم افغانستان است نه خاک و خشخاش.

اگر دیروز بریتانیا با زور اسلحه و علی‌رغم میل باطنی مردم هند توانست یکی از مهمترین مولفه‌های فرهنگی را از تاریخ هند پاک کند، امروز استعمار نو دیگر نمی‌تواند با همان رویه به خواسته‌هایش برسد. امروز بهانه‌های دیگری همچون نبود منابع درسی به زبان فارسی در دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی به گوش می‌رسد. بهانه‌ای جدید برای حذف زبان فارسی از میان قشر تحصیلکرده افغانستان که چند سال بعد از سیاستگذاران اصلی کشور به شمار می‌آیند.

اوج نگرانی زمانی حاصل می شود که بدانید وزیران معارف و تحصیلات عالی عهده دار اجرایی شدن این طرح گردیده اند. شواهد نشان می دهد که طرح ریزی **** آموزشی کشور از پایه های ابتدایی تا دانشگاهی، امسال به گونه ای انجام شده که طی چند سال اخیر ناخودآگاه فارسی از زبان آموزشی حذف خواهد شد، زبان پشتو گسترش خواهد یافت و سرانجام زبان انگلیسی فراگیر و سراسری خواهد گردید.

یعنی افغانستان می شود یک کشور غرب زده. از فرهنگ و پوشش مردم گرفته تا نحوه حکومت داری و سیاستمداری. اکنون هم که به زبان تاخته اند. همه این کارها را غرب انجام می دهد تا اگر فردا رقص زن برابر مردم نامحرم علنی شد، فرهنگ برهنگی اجباری شد، حلال خدا حرام و حرام خدا حلال شد و ... مردم از قبل آمادگی این تغییرات را داشته باشند!

و همه اینها به همت والای مقامات ارگ نشین کابل صورت می گیرد.

نظرات بینندگان:

>>> با سلام،
ایران پیشرفته که در جایگاه 13 دنیا و اول خاور میانه از لحاظ سیستم رتبه بندی سازمان استانداردهای آمریکا آی اس آی قرار گرفته زبان فارسی را دارد،
تمام کتب مورد نیاز دوران کارشناسی یا لیسانس در ایران ترجمه شده است و ده میلیون دانشجو در ایران از آن استفاده می کنند، اما از کارشناسی به بالاتر ما باید زبان انگلیسی را در دانشگاه های ایران بخوانیم، البته در آن مقطع هم بعضی کتب ترجمه ای وجود دارد، این آقا به کشور و زبان فارسی به مولانای بزرگ به دهلوی و به تمام تاریخ افغانستان در حال ظلم است از همی الان در حال آسمیله کردن شما هستند، یعنی در حال آدرس غلط دادن به شما هستند تا گذشته با شکوه تان را فراموش کنید و به شما بگوین شما همان مردم جنگ زده ای هستید که زبانی پسرو داشتید ما آمدیم و شما را به تمدن بردیم و بنا بر سیاستهای خودشان شما را کشوری مصرف گرا بار بیاورند این حقه استعمار پیر است و تسلیم آن نشوید.
دانشجوی کابلی در ایران

>>> اول جسم ها را می کشند سپس هویت و روح بلند مردم افغانستان را، که... این افغان ها می ارزد به میلیاردرهای غربی زنده باد افغانستان زنده باد تاجیکستان و زنده باد زبان فارسی و افتخاراتش

>>> جناب نویسنده هدف از این مقاله غیر از دامن زدن اختلافات زبانی چیزی بیشتر به نظر نه میاید. ما میتوانیم که سیستم درس خود را در سه زبان پشتو، دری و انګلیسی عیار ساخته تا همه افغانها به این سه زبان اشنایی کامل داشته باشند چنانچه در بیسیاری ممالک اورپایی حتی ۴ و ۵ زبان را تا ختم دوره مکتب میاموزند

>>> ضرور است که هر سه زبان، پشتو، دری و انګلیسی را همه افغانها بدانند
مبارز از قندهار

>>> ملت عزيز اين را بايد بدانيد كه هركس درافغانستان اريائي باشد يعني بيش از 200 سال الي 8000 هشت هزارسال ابا و اجداداش در افغانستان زنگي كرده باشد زبان فارسي مربوط انها است نه مربوط كساني كه امده گي هستند دراين اواخر يعني زبان فارسي زبان بيشتر مليت هاي افغانستان است چون ملت اريا متشكل از اقوام بود وزبان فارسي 700 سال زبان بين الملي دنيابوده است وچندين كشور تحت قلمرو فارسيان بوده. كه شواهد درست كمله ( استان ) است درفارسي ستان جاي محل را ميگويد مانند قبرستان بيمارستان كودكستان حال هرقدر كشوري كه با استان اسمش ختم ميشود تحت قلمرو اريا وزبانش فارسي بوده مانند افغانستان - هندستان - پاكستان- تاجكستان- ازبكستان -ارمنستان-گورجستان-تركمنستان- و غيره

>>> اگر زيباست پارسي درست است يا فارسي؟ كدام يك از علوم معاصر است كه بزبان فارسي باشد؟‌ تا كسيكه غير از فارسي اگر ديگر زبان بلد نيست از ان مستفيد شود. اينكه ميگويند فرهنگ مجموعه دست آوردهاي مادي و معنوي يك ملت را گويند اين تعريف درست است؟ اگر درست است فرهنگ ما چه است؟مواد مخدر فساد جنگ

>>> اريانا
پادشاهان نام دارش است:
يما جمشيد- شاه جهان- كه قبرش بنام تاج محل در هندوستان است و بابرشاه- سلطان محمود غزنوي-سلطان غوث الدين و صدها پادشاه گم نام ديگر
شخصيت هاي فارس: مولانا جلال الدين محمد بلخي- ابومسلم خراساني- ابو علي سينا بلخي-حكيم سنائي- بي دل- و هزاران شاهر نامدار ديگر بيرون مرزي مانندحافظ شيرازي- سعدي و غيره و غيره كه مليون ها كنج و كتاب علمي گوهر بار از اين ها ماننده براي فارسي زبانان خوشبخت
دين توسط ابومسلم خراساني به كشور ما امد
علم دين توسط مولانامحمدبلخي عزيز
علم طب توسط ابوعلي سينا عزيز
علم عرفان وخدا شناسي توسط بي دل
اسم ديگرهايش را از انترنت جستجو كنيد

>>> " که طی چند سال اخیر ناخودآگاه فارسی از زبان آموزشی حذف خواهد شد، زبان پشتو گسترش خواهد یافت و سرانجام زبان انگلیسی فراگیر و سراسری خواهد گردید."من به این نظرتان موافق نیستم. زیرا خیلی افراطی و بدبینانه ست. در تمام دانشگاه های جهان زبان انگلیسی بخش مهم در آموزش مطالب علمی را تشکیل میدهد. اما در هیچ یک از ممالک زبان مادری شان مهؤ و نابود نشده است.خواهش میکنم از کاه کوه نسازید.
نادر

>>> دوستان!
اگر به پا نخیزیم و اگر به قبیله گرایان و دوشمنان علم و فرهنگ ایستادگی ننمایم یقینآ موفق خواهند بودند. باید در برابر توطعه های ایشان هوشیاران مبارزه نمود.
آرزو

>>> افراد کوته بین همیش ظاهر قضیه را می بینند.کاری را که کرزی امروز می کند ترکیه سالها پیش کرد.ببینیم نتیجه چه شد.
کمال آتاترک خیال می کرد اگر حجاب از زنان ترکیه بردارد و لباس مردان را غربی کند و خط ترکیه را لاتینی کند ترکیه پیشرفته میشود.کمال آتاترک آنقدر سواد نداشت که بفهمد پیشرفت مادی با توجه به دانش و صنعت و بتدریج بدست می آید.حالا بعد از گذشت بیش از 80 سال از اقدامات ضداسلامی آتاترک آیا ترکیه کشوری پیشرفته است یا غلام عاجز و ذلیل امریکا و اسرائیل و انگلیس که هر کار آنها بگویند باید انجام بدهد و از خود اختیاری ندارد.البته رنگ و لعاب غربی گرفته ولی شیفتگان ترکیه که تحت تاثیر گپهای معلمان مدارس افغان-ترک استند به چند سوال ساده جواب بدهند:
1- آیا ترکیه صنعتی شده و مثلا کشتی و قطار و زیر دریایی میسازد یا همه اینها را از خارج و بیشتر از آلمان و امریکا می خرد؟
2-آیا ترکیه به فضا دسترسی دارد و موشک و ماهواره میسازد و به فضا پرتاب می کند یا ماهواره "ترک ست" را خارجیها برایش میسازند و پرتاب می کنند؟
3-آیا علوم ترکیه پیشرفت کرده و مثلا با علم دارو سازی داروهای لازم را میسازد یا از خارج وارد می کند؟
4-آیا علم فیزیک ترکیه پیشرفته است و فیزیکدانان برجسته دارد؟ نیروگاههای اتمی و تاسیسات اتمی ترکیه کجاست؟ میدانیم که اینها در ترکیه وجود ندارد.
5-آیا ارتش ترکیه ملی و مقتدر است یا وابسته و غلام امریکا؟
6-آیا ترکیه عضو ناتو است یا نیست؟
7-آیا پایگاه هوایی اینجرلیک در ترکیه در اختیار هواپیماهای جنگی امریکا و ناتو است یا نیست؟
8-بم های اتمی که امریکا در اینجرلیک نگهداری میکند برای انداختن بالای کدام شهرهای مسلمین است؟
9-آیا دکان مشروب فروشی و عشرتکده در ترکیه به اصطلاح اسلامی مجاز است و به وفور موجود است یا نه؟
10-آیا فرهنگ در ترکیه پیشرفت کرده و فلمها و سریالهای پاک و مفید ساخته میشود یا نه؟ البت ما هر روز سریالهای ترکی را می بینیم و میدانیم چه خبر است.
موارد بسیار دیگر را میشود نوشته کرد.آقای کرزی که بعد از 80 سال دوان دوان عقب کمال آتاترک روان است اینها را ببیند و به عاقبت کار فکر کند.او دو انتخاب دارد یا الگوی ترکی و ظاهرسازی غربی یا الگوی همسایه واقعا مسلمان ترکیه که هم کشتی اقیانوس پیمای 200 متری میسازد و هم سالی 4 فروند زیر دریایی و هم انواع موشک و هواپیما و هم ماهواره و شادی (میمون) به فضا پرتاب می کند و هم تاسیسات اتمی پیشرفته دارد (که خبرگزاری های شیاد غربی آنها را به بم اتمی ربط میدهند ) و هم فلمها و سریالهای اسلامی میسازد و هزار کار دیگر.انتخاب با کرزی است .از قدیم گفته اند : صلاح مملکت خویش خسروان دانند.مبادا که نسل آینده رئیس جمهور را بد بگویند همانطور که نسل جوان و مسلمان امروز ترکیه خیانت کمال آتاترک را بر او نمی بخشند.
مهاجر

>>> این گپ های که مقامات میزند هیچ امکان پذیر نیست و هیچ وقت ما نمیمانیم که همه انجام شود اگر در حققت همین طور باشد

>>> ... به کرزی و تیمش،... خدا بر کسانی که میخواهند افغانستان را پارچه پارچه بسازند

>>> برادر که منافقت بین اقوام را رشته خود گرفتی. گپهای تان به حقیقت هیچ سر نمیزند. اکثریت مکتب ها افغانستان بزبان فارسی است و منحیث افغان تاجک چشم کوری نکرده حالا زبان پشتو به کمک ضرورت دارد تا گم نشود.

>>> ای کرزی ای نابغه پشتون هم خط ما و هم زبان ما را انگلیسی فرما! چرا از دانشگاه؟ از صنف اول مکتب شروع کن تا ما زودتر پیشرفته شویم! فقط اینقدر مانده!
Khaloo!

>>> شده مثل صد سال قبل ایران که فک می کردن اگه لباس غربی شه ما به پیشرفت می رسیم. اما پیشرفت نه با تغییر لباس انجام می شه و نه با تغییر زبان و الفبا و یا دین. پیشرفت با خود باوری و همت بدست میاد.از گذشته ایران درس نگرفتن؟ تاریخ همیشه در حال تکرار شدنه اما عقلا از اون درس می گیرن و انسان های... خطا ها رو دوباره تکرار می کنن. در حال حاضر پیشرفت علمی ایران توی منطقه اوله و از ترکیه هم بالاتر.اما زبان رو تغییر ندادن. توی دنیا هم رتبه علمی ایران چیزی تا تک رقمی شدن فاصله نداره. و رتبه 12 یا 13 رو توی جهان داره یا یه همچین چیزی. آب رفته به جوی بر نمی گرده. نذارین این کار رو بکنن که اگه خشت اول کج گذاشته شه دیوار تا آخرش کج می ره و بعد افسوس می خورین که چرا. اینها رو به عنوان یه دوست گفتم...
موفق باشید.
آتوسا - ایران

>>> از این مردم بعید نیست هر کار از دست شان میاید. وطن فروشی و فرهنگ فروشی خو شاخ و دم ندارد. از بیسوادها وطن فروشی و فرهنگ فروش بشنوید
رامین

>>> هموطنان عزیز! همه پدیده ها در جهان در حالت نسبی قرار دارد یعنی هیچ چیزی نیست که کاملا خوب یا کاملا بد باشد. ندانستن لسان انگلیسی که در عصر حاضر لسان جهانی است برای ما زمانی رنج دهنده است که منحیث یک داکتر یا انجنیر یا کارمند دولت در سیمینارهای بین المللی در کشورهای بیرونی یا سفرهای رسمی یا غیر رسمی میرویم میبینیم که هر کسی که از هر کشور غیر انگلیسی زبان در انجا اشتراک کرده چگونه با یک زبان مشترک با هم بخوبی سخن میزند و حل مطلب میکند اما افغان ما کسانیکه زبان انگلیسی را نمیدانیم با آنکه در مسلک خود ورزیده هم استیم از موضوعات مطرح شده چیزی برداشت نمیکنیم و ضرورت به ترجمان پیدا میکنیم و با آنکه منابع زیادی در سفرهای خارجی کارمندان بلند رتبه بخصوص مشاورین وزارت خانه ها بمصرف میرسد اما دستآورد بسیار ناچیز داشته است. ما شاهد استیم که یکتعداد اشخاص افغان که از کشورهای بیرو نی آمده و بدون کدام دانش و تخصص در پستهای بلند مشاوریت کار میکنند با معاشات بسیار بلند اما صرف انگلیسی میدانند و بس درحالیکه در داخل کشور افراد با دانش و متخصص استند که به مراتب ازین مشاورین مستعدتر اند اما چون لسان انگلیسی را بدرستی و روان نمیدانند استخدام نمیشوند پس دانستن این زبان و آموختن آن در جریان تحصیل هیچ زیانی به فرهنگ و زبان ملی و پر افتخار دری ما نمیرساند بلکه مشکلات زیاد ما را خل میکند و ما را موقع میدهد تا مسایل علمی را از آن زبان به زبانهای ملی خویش ترجمه ور به دسترس مردم خود قرار دهیم

>>> نابودی زبان فارسی را در خواب ببینند. زبانی که به قدمت افتخارات این کشور است به این سادگی ها از بین نخواهد رفت.

>>> در یک جامعه دموکراتیک مردم با زبانها و لهجه ها و کلتور متفاوت زندگی میکنند. ما نمیتوانیم مردم را وادار بسازیم که به کدام زبان و لهجه حرف بزنند و دارای کدام دین و کلتور باشند. نظر به قانون یک فرد تا زمانی آزاد است که آزادی دیگران را سلب ننماید. پیشرفت و نمدن در اثر آزادی و رنسانس بمیان آمده است، نه توسط جبر و وادار ساختن مردم.

>>> زبان فارسی دارای قدامت تاریخ و پیشینه است در اکثر نقاط جهان مورد استعمال داشت امروز هم در 128 کشور جهان تدریس میشود زمانی سرود ملی پاکستان هم فارسی بود در کشور پهناور هند هم مروج و رسمی بود آثار علمی و تاریخی زیاد دارد. در وطن ماه هم وسیعا اکثریت مطلق به این زبان تحریر و تکلم میشود. در شهر های افغانستان برعلاوه تاجک ها, ازبک ها, هزاره ها, ترکمن ها, پشهئی ها, بلوچها و حتا پشتون های شهر نشین هم به فارسی صحبت میکنند در دوایر رسمی, محاکم عدلی و نهاد های قضایی, مکاتب و دانشگاها یا پوهنتون ها, مطبوعات, جراید و روزنامه ها و مجلات, در تجارت و داد و ستد زبان مروج و مسلط است در زمان نادر خان هم پشتو اجباری شد ولی ناکام ماند محمد گل مهمند هم ناکام شد. حنیف اتمر هم ناکام شد فاروق وردک همچنان. مردم نمیخواهد تحمیل به زور ناممکن است
عبید.

>>> آقای مهاجر!
کشور ترکیه امروز یکی از ممالک پیشرفته و دارای اقتصاد وسیع و پایه های مستحکم اجتماعی و صنعتی میباشد که همه اش را مرحون تلاش های دست و پاگیر کمال آتا ترک دانست...ما ضرورت داریم تا بدون هر نوع حرف های احساساتی، شعار گونه و میان تهی راه که مبتنی بر پایه های عقل و منطق استوار باشد اختیار نمایئم.
احمد

>>> از وریر مانند به اصطلاح دکتر (یعنی با اسناد جعلی) فاروق خان وردک دیگه انتظاری نمیرفت چون او تحصیل کرده نیست که علم بداند و دانش داشته باشد. از ادمهای مانند وی همین انتظارات را باید داشت که برای قوم و زبان و مذهب خود کار میکنند. هر قدر امکاناتی که بدست بیاورند به نفع زبان و قوم و قبیله و مذهب خود استفاده میکنند نه به جهت یکپارچه سازی ملیت ها که ضرورت مبرم و نیاز مهم امروز و فردا و هر وقت دیگر است. ولی من وعده میدهم که این تلاشها فقط یک قوم و یک زبان را بدنام تر میسازد تا پشتونیزه کردن!!!
عارف کابل

>>> مشكل بنده اين است كه بدون تعصب بگويم آموختن ليسانى انگليسى ساده تر از زبانى پشتو است و چيز فهم هاى برادرانى پشتون هيچ اين زبان را رشدى فرهنگى ندادند مثلا وزير تجارت در پشتو ميگويند د سوداگرى وزير. و يا به يكى از وزراء پشتون هاى پاكستان ميگويند وزير پطرول اين كلمات در عصرى امروز خيلى كهنه است بر عكس فارسى زبانان مطابق عصرى نوين فرهنگ و زبانى خود را إصلاح و آنچه كه گذشته آرشيف ميكنند تنها مردى كه...در پيشرفت پشتون ها انجام داده كرزى و خانواده كرزى است كه حتى پشتون را نگذاشت يك روز از غم سر بلند كنند و به زندگى عادى شوند طالبان كه هويت پشتون را به باد دادند.
ممتاز از كابل


شبکه اطلاع رسانی افغانستان -->
 

mahya.m

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
30 مارس 2013
نوشته‌ها
12
لایک‌ها
5
( از مدیران محترم پوزش می طلبم چرا که حدس می زنم می بایستی درتاپیک خبر این موضوع رو قرار میدادم.اما حقیقتش نتونستم این قسمت رو پیداکنم)



یک نویسنده ی ایرانی بخاطر مشکل مالی 8 میلیاردی اش مجبور شد رمانی که سالها برایش زحمت کشیده و براساس سرنوشت خویش نوشته است , را به مزایده بگذارد

هرکس که بالاترین پیشنهاد را بدهد می تواند این رمان را به نام خویش چاپ کرده و در جهت شهرت خود, در سراسر کشور تبلیغات کند و با مطبوعات مصاحبه داشته باشد

این نویسنده به دلیل داشتن سابقه ی فعالیتهای تصویری حاضر به افشای هویت خویش نیست,ظاهرا یک تیم , پیشتیبانی این امر را برعهده گرفته است

و تمام تدابیرلازم را اندیشیده اند تا هیچ کس نتواند در این زمینه سوءاستفاده داشته باشد

و اگر نویسنده باشخصی به توافق رسید, هویت آن فرد افشا نشود

شنیده ها حاکی از آنست که اولین پیشنهاد از طرف یکی از کسانی بوده که با قلم این نویسنده آشنایی داشته, او مبلغ چهار میلیارد را پیشنهاد داده

ظاهرا این پیشنهاد دهنده صاحب یکی از کارخانه های بزرگ کشور است که قصد داشته با چاپ این رمان به نام دختر جوان خود, اورا در کشور و در سراسر دنیا به شهرت برساند

پیشنهاد دیگر توسط یک جوان ساکن شمال شهر تهران بوده که قصد داشته با چاپ رمان به اسم دختر مورد علاقه اش او را با زدن بنر در سراسر کشور, و ترتیب دادن چند مصاحبه ی مطبوعاتی, به شهرت برساند و با این

کار نظر خانواده ی خودش را برای ازدواج با این دختر جلب نماید

سخنی از نویسنده:اگر صدها میلیارد به یک انسان داده شود, هرگز نمی تواند جایگزین نامی باشد که سالیان سال از او پابرجا می ماند و روی یک کتاب و اثر هنری نوشته می شود

افسوس که شرایط به این امر وادارم کرده است

لینک یکی از سایتهای اعلام کننده ی خبر این مزایده

www.aftabir.com
 
Last edited:

mahya.m

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
30 مارس 2013
نوشته‌ها
12
لایک‌ها
5
باسلام
از نویسنده ای که رمان خودشو به مزایده گذاشته مصاحبه ای در سایت آفتاب خوندم که براتون میذارم
----------------------------------
آفتاب: لطفا درباره ی آگهی که داده اید توضیح دهید
ستاره جلالی(نام مستعار نویسنده):دوسال پیش ناشری به بنده پیشنهاد کرد که امتیاز فروش کتاب رو درایران و سراسر جهان به ایشان واگذارکنم اما در آن زمان کتابم تکمیل نبود
اکنون که به مشکل مالی برخورده ام به پیشنهاد ایشان فکر کرده و چنین تصمیمی گرفتم
طبق برآوردی که ما داشتیم کتاب تا چاپ پنجم نرسیده بالای 4 میلیارد فروش خواهد داشت
والبته منظور بنده از این آگهی سود مالی فرد خریدار نیست بلکه من راجع به نامی که از ایشان بر روی کتاب نوشته میشود و اینکه به عنوان نویسنده ی کتاب به جهانیان معرفی می گردد صحبت می کنم
تمام کسانی هم که تاکنون و در پی این آگهی پیشنهادهای خود را مطرح کرده اند جویای نام و شهرت بودند و مسأله ی مالی برایشان مطرح نبوده است
حالی که من امروز دارم شبیه پدرومادریست که می خواهند فرزند خودرا به خانواده ی دیگیری واگذارکنند. شاید کتاب از پوست و خون من نباشد اما از آنجایی که سالهاست برایش زحمت کشیده ام و همچنین باتوجه به آنکه براساس زندگی و سرنوشت شخصی خودم است تعلق خاطر بسیاری به آن دارم
حقیقت این است که ما درابتدا به دنبال اسپانسری بودیم که درمقابل واگذاری امتیاز فروش کتاب در ایران و جهان و همچنین واگذاری اجازه ی بستن هرگونه قراردادی جهت فیلمسازی و ساخت سریال بلند با طرح و داستان این رمان , حاضر به برطرف نمودن مشکل مالی اینجانب باشد
اما به دلیل فورس ماژور بودن شرایط چنین شخصی را نیافتیم
تابوده همین بوده که در دنیا حتی اگر بهترین و برترین استعدادهارا داشته باشی, اگر اسپاسر و حمایت کننده ی مالی نباشد, استعدادت نادیده گرفته میشود وبه قهقرا می رود
آفتاب: چه فعالیتهای دیگری غیر از نویسندگی دارید؟در سالهای گذشته برای دوتن از فیلمسازان مطرح کشورمان طرح و داستان فیلمنامه می نوشتم اما مدتی ست از این وادی فاصله گرفته ام,
فعالیتهای فرهنگی تصویری نیز دارم که از اشاره به عنوان ومشخصات آنها به جهت تمایلم برای پنهان ماندن هویت خویش معذورم

آفتاب: تاکنون پیشنهادی نظر شماراجلب نکرده؟

_البته مسلما در این یکماه که تصمیمی مبنی بر فروش و واگذاری نام و امتیازچاپ و فروش رمان را گرفته ام پیشنهادهای مختلفی رسیده که از بردن نام و اشاره به هویت افراد معذورم
از بین این پیشنهادها دو پیشنهاد از همه جالبتر بود اولی مربوط به یکی ازکارخانه داران بزرگ کشور بود که قصد داشت رمان را به نام دختر جوانش به چاپ برساند
و دومی مربوط به یک پسرجوان ساکن شمال شهرتهران که قصد داشت با چاپ کتاب به نام دختر مورد علاقه اش و مطرح کردن نام ایشان در سطح دنیا, نظر موافق خانواده ی خویش را برای ازدواج با او جلب کند, که متاسفانه رقم پیشنهادی ایشان مورد پذیرش واقع نشد
آفتاب: نظر خودتان درباره ی رمانی که نوشته اید چیست؟ من البته هرچه بگویم تعریف بقال از ماست ترش تلقی میشود اما شک ندارم رمانم فروش زیادی خواهد داشت و به یکی از مشهورترین رمان ها تبدیل خواهد شد
آفتاب: چه ترتیبی برای اطمینان خاطر خریدار داده اید؟
_ اینکه با گرفتن تعهد کتبی از ایشان مبنی برعدم سوءاستفاده, بخشهایی از ابتدا و اواسط رمان را برای مطالعه در اختیار ایشان قراردهیم

منبع:www.aftabir.com
ایمیل تیم پشتیبان این مزایده: [email protected]



 

Merdas50

Registered User
تاریخ عضویت
28 نوامبر 2010
نوشته‌ها
831
لایک‌ها
960
فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی روز پیشین گروهی از واژگان تازه مصوبش را برای معادل‌سازی واژگان بیگانه اعلام کرد که اکثر این واژگان نیز همچون گروه واژگان‌های پیشین نه تنها فاقد کارایی بودند، بلکه حتی جنبه طنز داشتند تا بیش از پیش زمینه اتفاق نظر بر ناکارآمدی این نهاد و الزام در بازنگری در مدیریت و ساختارش پیش کشیده شود.

به گزارش «تابناک»، مهم‌ترین نهاد شکل‌دهنده رسم الخط و ادبیات فارسی در وسعت جغرافیای سیاسی کشورمان طی چنددهه اخیر فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی بوده است؛ نهادی که علی رغم حضور تعداد قابل توجهی از چهره‌های فرهنگی برجسته در ترکیب رسمی‌اش، شاهد کمترین خروجی مفید و جدی طی دوران فوق الاشاره بوده‌ایم.

کارکرد اصلی این نهاد در سال‌های اخیر علاوه بر تعریف‌های تازه در رسم‌الخط فارسی برای بهبود خوانش این زبان، واژه‌سازی و معادل‌سازی متناسب با واژگان غیرفارسی بوده اما در هر دو هدف، شاهد شکست فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی بوده‌ایم؛ شکستی که ظاهراً تا به کمدی متداول ستون‌های طنز نشریات مبدل نشود، پذیرفته نمی‌شود و در مسیر اصلاح وضع موجود گام برداشته نخواهد شد.

در بخش نخست که تلاش شد رسم‌الخط از کتب درسی اصلاح شود و عملاً نظر فرهنگستان بر نثر قالب سایه انداخت، دانش آموزان با دو نثر آشنا می‌شوند؛ نخست، نثری که فرهنگستان وارد کتب درسی کرده و دوم نثر مرسوم دهه های اخیر که در سطح جامعه استفاده می‌شود و «ی» در آن به عنوان یکی از حروف چسبان ادبیات فارسی، به عنوان حرف اضافه مورد استفاده قرار نمی‌گیرد. در واقع تنها ثمره نثر بی‌منطق تازه، گرفتاری دانش آموزان دبستانی میان این دوگانگی است.

در بخش دوم اما وضعیت واقعاً تراژیک است. واژه‌هایی که خلق و در فرهنگستان تصویب می‌شود، اکثراً غیرکاربردی و بعضاً خنده‌دار است؛ اتفاقی که روز پیشین با اعلام گروهی از واژگان مورد تاکید ویژه اصحاب نظر قرار گرفته و به حرمت حضور برخی بزرگان در مسند عضویت نهادی که دکتر حدادعادل ریاستش را برعهده دارد، درباره‌اش موضع رسانه‌ای اتخاذ نکرده و نمی‌کنند و اتفاقاً همین مراعات‌ها، آفت ادبیات فارسی شده است.

267787_661.jpg


از بحث پیرامون اینکه «آیا اساساً لزومی دارد تمام لغات وارداتی یک به یک معادل سازی شود؟» که بگذریم، باید یادآوری کنیم همین روز گذشته سلسله واژه هایی که رونمایی شد، مصداق روشن ناکارآمدی این نهاد حتی در حوزه تولید معادل‌های فارسی برای لغات بیگانه بود. نخستین دلیل این ناکارآمدی، تاخیر شدید در معادل سازی است و در حالی که «واکمن» در آستانه است، فرهنگستان به یاد آورده که معادل «پخش همراه» را برای این وسیله اعلام کند!

این در حالی است که نخستین عامل جا افتادن معادل فارسی یک واژه انگلیسی، سرعت عامل در معادل سازی، پیش از تثبیت واژه انگلیسی در گفتمان فارسی است. به واقع زمانی که یک پدیده جدید خلق می‌شود، پیش از فراگیری و ورود به ایران می‌بایست فرهنگستان زبان فارسی معادل سازی انجام دهد و وقتی مردم برای ترجمه نام یک ابزار یا عبارت نوظهور غیرفارسی به لغت نامه مراجعه کردند، معادل فارسی‌اش موجود باشد، نه اینکه با سرعت حلزون واژه سازی ها صورت پذیرد و جامعه که با اصل واژه اخت شده، معادل فارسی اش را پس بزند.

از موضوعات عجیب و سوال برانگیز دیگر اینکه مشخص نیست هدف گذاری فرهنگستان زبان و ادب فارسی چیست و آیا صرفاً لغات انگلیسی معادل سازی می‌شوند و این معادل سازی بر چه مبنای منطقی است؟ به عنوان نمونه برای واژه جاافتاده «تیزر (teaser)» در همین مصوبات روز پیشین، معادل «آگهی تلویزیونی» اعلام شده که خود لفظ «تلویزیون» فرانسوی است و در واقع معادل در نظر گرفته شده برای کلمه انگلیسی، «فارسی-فرانسوی» است یا برای «اولتیماتوم (ultimatum)»، معادل «اتمامِ‌ حجت» اعلام شده که در واقع خودِ معادل عربی است!

از این بدتر اینکه، احتمالاً به دلیل عدم حضور اساتید خبره ریشه شناسی لغات زبان‌های انگلیسی، فرانسوی، اسپانیولی و روسی در میان صاحبین تشخیص در فرهنگستان ادبیات فارسی، ترجمه‌‌های کاملاً اشتباهی برداشت شده و معادل‌های ارائه شده اصلاً مفهوم جمله را نمی‌رساند. به عنوان مثال برای «فانتزی (fantasy)»، معادل «نامتعارف؛ غیرمعمولی؛ غیرضروری» در نظر گرفته، حال آنکه بسیاری از ساحات خیال در غرب با همین لفظ خوانده می‌شود که لزوماً به معنای نامتعارف، غیرمعمولی و غیرضروری نیست.

انتخاب واژگان بدآهنگ و بدشکل یا طولانی مانع دیگری برای کاربردی شدن این معادل‌ها شده و به عنوان نمونه برای معادل واژه روان «پاستا»، واژه غریب «خمیراک» پیشنهاد شده یا برای معادل واژه یک سیلابیِ «فایل (file)»، واژه سه سیلابی و بدفرمِ «پَرْوَن‌جا» از ادغام دو واژه‌ی «پرونده» و «جا» ساخته شده است. با این اوصاف «تابناک» نیز واژه «پنجمعه» را که ادغامی از «پنجشنبه» و «جمعه» بود و به نوعی من درآوردی است، به جای «Weekend» پیشنهاد می‌دهیم تا در ادبیات فارسی ایران ثبت شود! این واژه قطعاً بهتر از واژه مرسوم «آخر هفته» است که برای مخاطب ایرانی، تداعی کننده جمعه است!

از همه اینها بدتر اما بکارگیری واژگانی به عنوان واژه معادل کلمه خارجی است که این واژه در زبان فارسی وجود داشته و معنی خاص خود را دارد و طبیعتاً اختراع تازه ای نیست که از این پس قرار باشد معادل یک واژه انگلیسی نیز باشد. از این نمونه گاف‌ها می‌توان معادل سازی برای «کپسول (capsule)» پس از این نیم قرن اشاره کرد که در نهایت به لفظ «پوشینه» رسیده‌اند که این لفظ پیش از این نیز وجود داشته و پوشش هر چیزی گفته می‌شود. به عنوان مثال در باغداری عنوان می‌شود برخی فندق را با پوشینه به بازار می‌فرستند و برخی پوشینه‌ها را جدا می‌کنند که از این پس منظور همان جدا کردن کپسول از فندق است!

چنین تصور می‌شود که اگر فرهنگستان ادبیات و زبان فارسی بازسازی جدی نشود و نقاط ضعفی که تنها مواردی از آن اشاره شد، اصلاح نگردد، می‌توان از ساختمان این مجموعه با کاربری‌های دیگر بهره برداری کرد و من باب مثال به برگزاری گردهمایی‌های مکرر و شب شعرها و برنامه‌های اینچنینی به طور کامل اختصاص داد، چرا که اگر واژه سازی و بهبود دستور و شیوه نگارش زبان فارسی جزو تکالیف این فرهنگستان است، این نهاد در این زمینه شکست خورده است.
 

Strans

Registered User
تاریخ عضویت
17 آگوست 2012
نوشته‌ها
156
لایک‌ها
63
محل سکونت
In my Head
اعضای این فرهنگستان اگر اساتید خبره ریشه شناسی لغات خارجی نیستند، پس چی هستند؟ :wacko:

اصلاً چجوری انتخاب میشن این اعضا؟

ضمن اینکه این نهاد اگه بخواد لغات من در آوردیشو جا بندازه تو جامعه به یه سری ابزار و روش های دیگه ای هم نیاز داره. مثلاً استفاده از کلمه یارانه به جای سوبسید، رایانه به جای کامپیوتر یا حتی چرخ بال به جای هلی کوپتر تقریباً دیگه جا افتاده که انصافاً واژه های بدی هم نیستند.

کلاً به نظر من وجود این نهاد لازم هست اما هم در مورد نحوه عملکرد و هم در مورد اعضا جای بحث زیادی داره.
 

cheshayer

Registered User
تاریخ عضویت
1 جولای 2012
نوشته‌ها
293
لایک‌ها
293
محل سکونت
Teheran
اعضای این فرهنگستان اگر اساتید خبره ریشه شناسی لغات خارجی نیستند، پس چی هستند؟ :wacko:

اصلاً چجوری انتخاب میشن این اعضا؟

ضمن اینکه این نهاد اگه بخواد لغات من در آوردیشو جا بندازه تو جامعه به یه سری ابزار و روش های دیگه ای هم نیاز داره. مثلاً استفاده از کلمه یارانه به جای سوبسید، رایانه به جای کامپیوتر یا حتی چرخ بال به جای هلی کوپتر تقریباً دیگه جا افتاده که انصافاً واژه های بدی هم نیستند.

کلاً به نظر من وجود این نهاد لازم هست اما هم در مورد نحوه عملکرد و هم در مورد اعضا جای بحث زیادی داره.

البته فقط ایران نیست که از این فرهنگستانا داره. مثلا همون چرخبالی که مثال زدین برای تاجیکستانه و ایرانیش میشه بالگرد
جایگزینی کلمات فقط مربوط به لغات نیست و برای اسامی اماکن و ... هم کاربرد داره(البته این دیگه کار فرهنگستان نیست) مثلا دانشگاه امیرکبیر به جای پلی تکنیک که به نظر خیلی هم خوب و مناسبه
تنها موضوعی که هست اینه که خیلی از ماها از ریشه های کلمات فارسی مطلع نیستیم. کافیه یه بار پای صحبت اساتید این رشته بشینید در عرض سه سوت مختون به صورت خودجوش می پاچه به سقف
ریشه هایی که فراموش شدن و دیگه کاربردی ندارن (یا حتی موقع کاربرد گوینده از اصلش خبر نداره) وقتی بخوای بزور بچپونی تو دهن مردم معلومه هم سنگینه هم ثقیل هم گنگ و هم هزار تا هم دیگه
مثلا موقع شنیدن جهرم چی به ذهن ادم میاد؟ برای من که فقط اسم یه شهره، اما چند روز پیش یکی از همین اساتید ریشه شناس! تو تلویزیون شروع به عقده گشایی از این کلمه کرد که جه و گه(gah) و ... از یه ریشه هستن و معنی جای گرم میده(البته شونصد تا هم مثال می زد) و آخرش رسید به اینکه پس جهرم هرجا باشه باید گرم باشه. یا سمیرم هر جا باشه باید سرد باشه
حالا با استفاده از این ریشه "جه" یا "گه" بیان یه کلمه معادل بسازن برای یه کلمه خارجی که توش یه مفهومی از گرما هست اونخ کی می خواد بفهمه چی به چیه؟
البته دسته گل های این فرهنگستانیا فقط محدود به این مثال ها نیست و گاهی برای فقط یک مفهوم کلمات معادل می سازن در حالی که اون کلمه با معانی بیشتری داره استفاده میشه
 

Eddiy

Registered User
تاریخ عضویت
20 جولای 2013
نوشته‌ها
584
لایک‌ها
505
«پاپ ادبیات» درگذشت

«مارسل ریچ رانیکی»، منتقد برجسته آلمانی، در سن 93 سالگی درگذشت.

291949_861.jpg


به گزارش ایسنا، مارسل ریچ رانیکی، تأثیرگذارترین منتقد ادبی کشور آلمان که به «پاپ ادبیات» ملقب بود، بر اثر سرطان پروستات در سن 93 سالگی بدرود حیات گفت.

رانیکی که از معروف‌ترین منتقدان پس از جنگ جهانی دوم محسوب می‌شد، سال 1920 در لهستان متولد شد، اما در برلین آلمان رشد پیدا کرد. او پس از نگارش نقدی بر رمان «یک مزرعه بزرگ» گونتر گراس به شهرتی چشم‌گیر دست پیدا کرد و عکسش در حال پاره‌ پاره کردن کتاب گراس روی جلد مجله «دِر اشپیگل» رفت.

سال گذشته پس از انتشار شعر بحث‌برانگیز گراس، نویسنده و شاعر برنده‌ی نوبل، علیه سیاست‌های **** صهیونیستی، رانیکی اثر ادبی او را «منزجرکننده» خواند.

این منتقد آلمانی همواره رودرروی نویسندگان سرشناس قرار می‌گرفت که یکی از آن‌ها «مارتین والزر» بود. والزر در رمان خود با نام «مرگ یک منتقد» نویسنده‌ای را ترسیم می‌کند که دست به قتل یک منتقد مطرح ادبی می‌زند.

به گزارش گاردین، ریچ رانیکی در سال 2008 برای اجرای برنامه تلویزیونی «فصل ادبی» برنده جایزه یک عمر دستاورد ادبی شد، اما از دریافت آن سر باز زد. او در مقابل دوربین این برنامه زنده گفت که مجبور بوده روی این صندلی بنشیند و یک مشت مزخرف تحویل بدهد.

روزنامه‌ها و نشریه‌های آلمانی همواره از این منتقد به نیکی یاد کرده‌اند. روزنامه «سودچه زیتونگ» درباره او نوشته، او مردی بود که چگونه خواندن را به ما آموخت.
 

Eddiy

Registered User
تاریخ عضویت
20 جولای 2013
نوشته‌ها
584
لایک‌ها
505
نوبل ادبیات 2013 به «آلیس مونرو» رسید

جایزه نوبل ادبیات سال 2013 به «آلیس مونرو»، نویسنده سرشناس کانادایی تعلق گرفت.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، «پیتر انگلوند»، دبیر دائم آکادمی نوبل دقایقی پیش، نام «آلیس مونرو»، نویسنده 82 ساله کانادایی را به عنوان برنده جایزه نوبل ادبیات سال 2013 اعلام کرد.

در متن اعلامیه آکادمی نوبل، از «آلیس مونرو» به عنوان "استاد داستان کوتاه معاصر" یاد شده است.

پس از «هرتا مولر» آلمانی که در سال 2009 نوبل ادبیات را دریافت کرد، «آلیس مونرو» سیزدهمین نویسنده زن برنده نوبل محسوب می‌شود.

سال گذشته «مو یان»، نویسنده چینی این جایزه معتبر را دریافت کرد.
 

ehsan_iace

Registered User
تاریخ عضویت
11 جولای 2009
نوشته‌ها
1,413
لایک‌ها
763
حوزه نشر کتاب اززنجیره‌های مختلفی مانند مولف، ناشر، توزیع‌کننده و کتابفروش تشکیل شده است؛ حلقه‌هایی که هرکدام به دیگری نیازمند است و کارکرد مناسب هرکدام از این حلقه‌ها می‌تواند به خروجی مناسبی بینجامد.

یکی از حلقه های مهمی که محصول تولید شده (کتاب) را به دست مصرف کننده در اقصی نقاط کشور می رساند، حلقه توزیع کتاب است. این بخش به گفته فعالان این حوزه حدود 60 درصد کتاب های کشور را پخش می کنند و با فعالیتی که انجام می دهند 80 تا 90 درصد کتابفروشی های کل کشور را پوشش می دهند. پخش کنندگان کتاب که گاه پیکان انتقاد به سویشان نشانه رفته و از آنها به عنوان تشکیلات مافیایی یاد می شود، این گونه اظهارنظرها را بی انصافی در حق صنفشان می دانند. آنها براین باورند اگر پخش کننده ها دو روز فعالیت نکنند هیچ کتابی به دست مصرف کننده نمی رسد. آنها از سودهای 2، 3 درصدی خود می گویند و این که با توجه به هزینه های انبارداری، حمل و نقل و دیروصول شدن چک هایشان از سوی کتابفروشی ها، سودی که برایشان می ماند رقم ناچیزی است. از سوی دیگر، آنها یکی از مشکلات بازار کتاب را بی توجهی برخی ناشران به نیاز بازار اعلام می کنند و این که این بی توجهی باعث خواب کتاب شده و اگر پخش کننده ای توزیع آن را قبول نکند، محکوم به آن می شود که به وظیفه اش عمل نمی کند.

هومان حسن پور، سخنگوی تعاونی توزیع کنندگان کتاب که مولف و ناشر نیز است، به جام جم می گوید: بخش توزیع خط مقدم کار محسوب می شود؛ جایی که ایرادهای کار در این بخش مشخص می شود و یکی از مسائلی که مشکل ایجاد می کند مشورت نکردن ناشران با توزیع کنندگان قبل از چاپ یک کتاب است. متاسفانه ناشر بعد از آن که تمام مراحل کار را انجام داد، اثر چاپ شده را برای ارائه به بازار کتاب نزد توزیع کننده می آورد و چون برخی از آنها اطلاع خوبی از نیاز بازار ندارند به چاپ کتاب هایی اقدام می کنند که بازار خوبی ندارد. همین باعث می شود پخش کننده ها این کتاب ها را از ناشران خریداری نکنند و در اینجاست که هزار برچسب به پخش کننده زده می شود و ما را مافیای کتاب می دانند.

وی ادامه می دهد: مافیایی در کار نیست، فقط توزیع کنندگان به دلیل ارتباطی که با کتابفروشی ها دارند از موجودی کتاب ها در بازار و عنوان های ارائه شده و تقاضای جامعه باخبرند و می توانند راهنمای خوبی باشند تا عنوان کتابی را که بازارش خوب نیست دوباره منتشر نکنند.

حسن پور تصریح می کند: گاه کارهای بی کیفیتی از سوی ناشران به چاپ می رسد و دوستان توقع دارند این کتاب ها خریداری شود و اگر از آنها نخریم به ما می گویند باید رفیق تان باشیم تا از ما کتاب بخرید .

وی می گوید: توزیع کننده سودش در فروش کتاب است، بنابراین دلیلی ندارد بی جهت کتابی را از ناشر نخرد و برای من جای سوال است برخی عنوان می کنند توزیع کننده نمی خواهد کتاب مرا بخرد. مگر ما از فروش بدمان می آید؟ البته ممکن است در هر صنفی چه نشر، چه تالیف و چه پخش خطاهایی نیز صورت گیرد، اما این موضوع عام نیست. متاسفانه مولفان و ناشران تازه کاری داریم که می آیند کتابی را چاپ می کنند که کیفیت خوبی از لحاظ محتوا و شکل ندارد .

حسن پور درباره این که آثاری که برای اولین بار به چاپ می رسد، چگونه انتخاب می شود توضیح می دهد: درباره آثاری که برای اولین بار می خواهد چاپ شود به اعتبار ناشر نگاه می کنیم. به هر حال با توجه به زحماتی که ناشر کشیده و برندی برای خودش ایجاد کرده است به او اطمینان می کنیم و کتابفروش هم روی اعتبار ناشر کتاب او را برای عرضه قبول می کند .

وی ادامه می دهد: البته گاه پیش می آید ناشرانی از شهرستان هم مراجعه می کنند که فقط دو کتاب چاپ کرده اند. آنها را سریع رد نمی کنیم، بلکه اگر کتاب محتوای قوی داشته باشد، چون می دانیم ناشر مسیر حرفه ای را در پیش گرفته و آینده روشنی دارد کتابش را برای پخش قبول می کنیم. هر چند ممکن است فروش کتابش در ابتدا مشکل باشد. به هر حال وقتی کتابی را ورق می زنید شکل و ساختار کتاب، حروفچینی، نوع صفحه بندی، نوع مقدمه و تیراژ همه اینها کیفیت کار را مشخص می کند.

سخنگوی تعاونی توزیع کنندگان کتاب کشور درباره سود پخش کنندگان کتاب می گوید: این که عنوان می شود ما سود 30 تا 40 درصدی می بریم، اشتباه است. در واقع وقتی ناشر کتابی را با 20 تا 40 درصد تخفیف به پخش کننده می دهد، توزیع کننده نیز با 15 تا 35 درصد تخفیف آن را به کتابفروش می دهد و اگر هزینه های پخش از جمله حمل و نقل، هزینه های جاری و انبارداری را در نظر بگیریم که حدود 6 تا 7 درصد می شود در نهایت سودی که برای پخش کننده می ماند 2 تا 3 درصد است و این 2 تا 3 درصد هم زمانی است که کتاب باطله یا موارد دزدی نداشته باشیم که با در نظر گرفتن این مسائل گاهی کمتر هم می شود.

وی می افزاید: گاهی عنوان می شود پولمان را نقد می گیریم درحالی که این گونه نیست و کتابفروشی ها نقدی کار نمی کنند و گاهی تاریخ چک هایی که برای توزیع کنندگان صادر می شود 14 تا 16 ماهه است. با توجه به این مسائل اگر پخش کننده ای در کنار فعالیتش نشر نداشته باشد، نمی تواند از پس هزینه ها برآید و ورشکسته خواهد شد.

پوشش 90 درصد کتابفروشی ها

حسن پور با اشاره به این که 50 تا 60 درصد کتاب های کشور از سوی توزیع کنندگان پخش می شود، بیان می کند: 80 تا 90 درصد کتابفروشی های کل کشور را پخش کنندگان پوشش می دهند و اگر سیستم توزیع یک روز کار نکند چه کسی کتاب را توزیع خواهد کرد؟

او درباره تعداد توزیع کنندگان کشور می گوید: اکنون حدود 118 پخش کننده اعم از کوچک و بزرگ در کشور فعالیت می کنند که تعداد پخش کنندگان خیلی بزرگ در زمینه کتاب های عمومی و علوم انسانی حدود 15 و تعداد پخش کنندگان دانشگاهی هم حدود 15 است؛ بنابراین روی هم حدود 30 توزیع کننده بزرگ در کشور فعالیت می کنند. البته توزیع کنندگان کوچکی هم داریم که با موتور کتاب را پخش می کنند که البته تعداد آنها زیاد نیست.

او اظهار می کند: فردی که پخش کننده است باید سرمایه در گردش، دانش حرفه ای و انبار داشته باشد تا از عهده کار برآید و با وجودی که برخی بی انصافی می کنند و می گویند پخش کننده پولی خرج نمی کند و فقط سود می برد، باید بگویم هزینه های ما بالاست و از آنجا که سود ما در فروش است دلیلی ندارد کتابی را که با کیفیت است و بازار دارد، خریداری نکنیم.

حسن پور می گوید: تعریفی که ما برای پخش کننده داریم، این است که بتواند کتاب دست کم بیش از ده ناشر را توزیع کند. اگر کسی بخواهد جزئی از ما شود ضوابطی دارد و حداقل تعداد عنوان کتابی که در سبد کالای یک پخش کننده توزیع می شود 5000 عنوان کتاب است. برای همین ناشر نمی تواند بگوید فقط کتاب های خودم را توزیع می کنم. چون کتابخانه ها خیلی گسترده اند و ممکن است یک موزع با 30 تا 300 ناشر کار کند.

شهروز گهواره، مدیر انتشارات کتابیران که توزیع کننده کتاب های دانشگاهی است، از بالا بودن هزینه های حمل و نقل می گوید. او به جام جم توضیح می دهد: هرپخش کننده برای ارسال یک کارتن کتاب به شهرستان که در آن 40 تا 50 نسخه کتاب جای گرفته، فقط تا محل باربری 6000 تومان هزینه می کند و با توجه به هزینه بسته بندی که حدود 3000 تومان است، هزینه بالایی محسوب می شود.

وی می افزاید: برای ارسال سفارش های خرد که از طریق پست صورت می گیرد، تخفیفی برای پست محصولات فرهنگی قائل نیستند و هزینه آن با ارسال بسته مواد غذایی فرقی نمی کند.

گهواره، نبود نیازسنجی بازار از سوی ناشران را از دیگر مشکلات می داند و می گوید: در برخی رشته های دانشگاهی مثل زمین شناسی می بینید از یک عنوان کتاب سالانه 500 نسخه بیشتر مورد نیاز نیست، اما ناشر از آن 2000نسخه چاپ می کند که بیشتر از نیاز بازار است و در این بین هیچ توجهی به **** آماری نمی شود.

این توزیع کننده ادامه می دهد: مجوزی که از سوی وزارت ارشاد به ناشران داده می شود مشکلاتی را برای بخش توزیع ایجاد می کند. درواقع ناشران مجبورند برای آن که مجوزشان باطل نشود سالانه پنج عنوان کتاب را به چاپ برسانند و همین موضوع باعث شده برخی ناشران بدون توجه به نیاز بازار و کیفیت کتاب دست به انتشار عنوان هایی بزنند که بازار ندارد و در نتیجه کتاب ها در انبارها خاک می خورد.

منبع : http://www.jamejamonline.ir/newspreview/1331695225678120083
 

Quen

کاربر فعال هنرهای نمایشی
کاربر فعال
تاریخ عضویت
10 دسامبر 2009
نوشته‌ها
2,319
لایک‌ها
3,806
محل سکونت
شهر گناه
گابریل گارسیا مارکز، نویسنده برجسته کلمبیایی و برنده جایزه نوبل ادبیات در سن ۸۷ سالگی درگذشت.

آقای مارکز در ماههای گذشته بیمار بود و مدتی در بیمارستانی در مکزیکو سیتی بستری شده بود.

او برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۲ را بیش از سایر آثارش به خاطر رمان صد سال تنهایی چاپ ۱۹۶۷ می شناسند که یکی از پر فروش ترین کتابهای جهان است.

این نویسنده برجسته اسپانیایی زبان از حدود ۳۰ سال پیش در مکزیک زندگی می‌کرد.

دو سال پیش، برادر گابریل گارسیا مارکز اعلام کرد او از بیماری فراموشی (دمانس) رنج می‌برد و دیگر نمی‌نویسد.

او گفته بود برادرش گاهی به او زنگ می‌زند و سوال های بدیهی می‌پرسد. به گفته او "گابو (نام خودمانی گابریل) مشکل حافظه دارد؛ گاهی گریه می‌کنم چون فکر می کنم که دارم از دستش می دهم."

عشق سالهای وبا،‌ گزارش یک مرگ و ژنرال در هزارتوی خود از دیگر آثار گابریل گارسیا مارکز است.
 

miladkalantar

Registered User
تاریخ عضویت
4 آگوست 2011
نوشته‌ها
9,199
لایک‌ها
1,710
محل سکونت
همه مرغان هم آواز پراکنده شدند..
دوستان وقتی این خبرو خوندم واقعا منگ شدم.باورم نمیشه.هرچی گشتم بخش موسیقی رو پیدا نکردم.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، او که سال 1325 در گرگان به دنیا آمده بود، استاد نوازندگی تار و سه تار و آهنگسازی صاحب سبک در حوزه موسیقی ایران بود.

لطفی تحصیلات موسیقی را در هنرستان موسیقی ایران نزد استادانی چون علی اکبر شهنازی و حبیب الله شهبازی ادامه داد و پس از آن به دانشکده موسیقی رفت و محضر استادانی چون نورعلی برومند، عبدالله دوامی و سعید هرمزی را دریافت. او در 18 سالگی (1343)جایزه نخست موسیقیدانان جوان ایران را به دست آورد.

این استاد نوازندگی تار و سه تار در سال ۱۳۵۳ به عضویت گروه علمی دانشکده موسیقی درآمد و در همین سال همکاری خود را با رادیو آغاز کرد.

لطفی حدود یک سال و نیم مدیر گروه موسیقی دانشکده موسیقی هنرهای زیبای تهران بود. و پس از استعفا از این سمت در سال ۱۳۵۴ گروه موسیقی «شیدا» را راه‌اندازی کرد.

گروه موسیقی «شیدا» به همراه گروه موسیقی «عارف» به سرپرستی حسین علیزاده در اعتراض به **** پهلوی از همکاری با رادیو انصراف دادند و کانون موسیقی «چاووش» را راه انداختد. این کانون پیش از پیروز انقلاب ایران در سال 1357 کار تولید تصنیف‌های انقلابی را آغاز کرد.

در این کانون علاوه بر لطفی و علیزاده هنرمندانی چون پرویز مشکاتیان، علی اکبر شکارچی، مجمدرضا شجریان، شهرام ناظری، هوشنگ ایتهاج و ... حضور داشتند.

بسیاری از کارشناسان موسیقی ایران کانون چاووش را نقطه عطفی در موسیقی ایران می‌دانند و معتقدند که تولیدات این کانون در زمره بهترین اثار موسیقی سنتی ایران قرار دارند.

با تعطیلی فعالیت‌های این گروه لطفی هم از ایران رفت و پس از اجرای برنامه در کشورهای ایتالیا، فرانسه و آلمان در آمریکا ساکن شد. او در شهر واشنگتن مرکز فرهنگی و هنری شیدا را بنیان گذاشت و به اجرای برنامه در سطح جهان پرداخت.

او در دهه 80 شمسی به ایران بازگشت و کانون شیدا را در تهران راه انداخت. لطفی پس از بازگشت به ایران چند برنامه با همراهی هنرجویانش اجرا کرد.

او در این سال‌ها اظهارنظر‌های تند و تیزی داشت ، هم محمدرضا شجریان را نقد کرد و هم از نوازندگی و سبک کیهان کلهر در حوزه نوازندگی کمانچه ایراد گرفت.

انتقادهای لطفی البته بی پاسخ نماند و هنرمندان و چهره‌های مختلفی از جمله آوا مشکاتیان دختر زنده یاد پرویز مشکاتیان پاسخ هایی را به این استاد دادند.

لطفی که یکسال از بیماری سرطان رنج می‌برد، طی ماه‌های گذشته چندبار در بیمارستان بستر شد.

از جمله آلبوم‌های محمدرضا لطفی می‌توان به «به یاد عارف» (بیات ترک)، «چهره به چهره» (نوا)، «سپیده» (ماهور)، «چشمه نوش» (راست پنجگاه)، «جان جان» (سه‌گاه)، «معمای هستی» (شور)، «عشق داند» (ابوعطا)، «رمز عشق» (ماهور)، «گریه بید» (سه‌گاه-اصفهان)، «قافله‌سالار» (نوا-راست پنجگاه)، «پرواز عشق» (سه‌گاه-اصفهان)، «خموشانه» (ابوعطا-بیات ترک)، «چهارگاه»، «به یاد درویش خان» (تکنوازی سه‌تار)، «یادواره استاد نورعلی برومند» (گروه همنوازان شیدا، دستگاه شور)، «همیشه در میان» (بداهه نوازی تار و سه‌تار در شور و دشتی)، «بال در بال» (شعر و موسیقی با ه.ا.سایه)، «تنها یک خاطره» (بداهه نوازی تار و سنتور همراه با فرامرز پایور)، «وطنم ایران» (اجرای گروه همنوازان شیدا، ۱۳۸۷) و «ای عاشقان» (اجرای گروه همنوازان شیدا در بیات اصفهان, ۱۳۸۸) اشاره کرد.


.

خداکنه دروغ باشه فقط
 

grive

Registered User
تاریخ عضویت
10 دسامبر 2010
نوشته‌ها
1,021
لایک‌ها
364
همه سایتها گذاشتنش و تایید کردن
واقعا تک بود
من که اعصابم خورد شد
ای بابا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
 

commment

Registered User
تاریخ عضویت
23 مارس 2014
نوشته‌ها
377
لایک‌ها
361
سن
32
وام واژه های پارسی در زبان عربی

دامنه ی نفوذ و تاثیر زبان فارسی بر دیگر زبانها: از زبان فارسی امروزه ده ها واژه بین المللی مانند : بازار، کاروان، کاروانسرا، کیمیا، شیمی، الکل، دیتا، بانک، درویش، آبکری، بلبل،شال، شکر، جوان، یاسمین، اسفناج، شاه، زیراکس، زنا، لیمو، تایگر، کلید، کماندان، اُرد(امر، فرمان)، استار، سیروس، داریوش.... مانده استتاثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات عرب: هیچ زبانی در دنیانیست که از دیگر زبان ها واژگانی وام نگرفته باشد زبانی که از زبان های دیگر وام نگرفته باشد، زبانی مرده است. مهم ترین زبان کنونی جهان (انگلیسی ) تقریبن 75 درصد واژههای خود را از دیگر زبان ها به ویژه انگلو، جرمن و لاتین گرفته است. اسپانیولی و پرتغالی95 درصد زبان و ادبیاتشان یکی است، با این حال خود را دو زبان گوناگون می نامند.زبان عربی و فارسی نیز از یکدیگر واژگان بسیاری وام گرفته اند. در زبان فارسی بیش تر اصطلاحات فقهی ،مذهبی و حقوقی از زبان عربی گرفته شده است. اما زبان عربی نیز به نوبه خود واژگانی به صورت دست نخورده و واژگان بسیاری به صورت برهم زده شده (به شکل قالب های معرب) از فارسی وام گرفته است. برای نمونه از واژه پادشاه در زبان عربی ده ها واژه ساخته شده است. واژه های اشتها، شهوت، شهی، شهیوات، شاهین، شیخ، بدشا، پاشاو باشا همگی ازواژه فارسی «پادشاه» گرفته شده است. استیناف از واژه «نو»و واژگانی مانند: جناه، جنایی، جنحه و جنایت، از واژه ی «گناه» آمده است و کسی که با قاعده هاو قالب های زبان عربی آشنا باشد به آسانی می پذیرد که هامش و حاشیه از«گوشه» و شکایه از«گلایه» گرفته شده است. شعر حماسی و پهلوان نامه های ملّی در ایران پیش از اسلام همواره از محبوبیتی گسترده برخوردار بوده است. ادبیات فارسی در این زمینه نیز همچون بسیاری از زمینه های دیگر بسیارغنی و بر ادبیات عرب و بر همه فرهنگ های منطقه و جهان تاثیر گذار بوده است.دست کم 15نویسنده ی بزرگ ایرانی در شکل دهی ادبیات عرب نقش داشته اند که سیبویه از جمله ی آنان است. معمولن این دانشمندان ایرانی را كه در ادبیات ،پزشکی، كیمیا، تفسیر و معارف دینی، در نجوم، موسیقی، جغرافیا و در زبان شناسی و تاریخ،خدمات بی مانندی نه تنها به جامعه ی عرب و اسلامی، بلكه به جامعه ی بشریت نمودند رادر کشورهای عربی به عنوان عرب می شناسند و همین دانشمندان بوده اند كه از مصدرهای فارسی با استفاده از باب ها و قالب های دستور زبان عربی صدها واژه جدید ابداع کرده و به غنای ادبیات عرب افزودند. آنان همچنین در ادبیات فارسی با استفاده از مصدر ها و قالب های عربی واژگانی ساخته اند که بعدها بسیاری از آن ها به ادبیات عرب وارد شده اند، مانند: سوء تفاهم، منتظر و. . . و در ادبیات فارسی از واژگان پارسی، با کمک قالب های عربی نیز واژگانی ساخته شده است که شماری از آن ها به زبان عربی نیز راه یافته اند مانند: استیناف (از واژه ی «نو» به معنی درخواست نو و تجدید نظر)، تهویه (از «هوا»به معنی عوض کردن هوا) و... زبان های گروه سامی و عربی بخش بزرگی از واژگان خود را از فارسی گرفته اند که در مورد عربی به دلیل ماهیت صرفی وقالب های متعدد آن، واژگان فارسی بیش تر در شکل مفرد و ساده ی آن قابل رد یابی است و به دلیل ذوب شدن مفردات در قالب ها و صیغه ها رد یابی آن ها دشوار می شود. اما خود زبان فارسی از معدود زبان های جهان است که تقریبن همه واژگان وام گرفته را بدون دستکاری و بدون حذف آوا و حروف می پذیرد مثلا واژه های قرآنی مانند: صالح، کاذب، مشرک، کافر و غیره را بی هیچ تغییری در خود پذیرفته است. از این رو هدف از بیگانه زدایی از زبان فارسی، باید نه حب و بغض نسبت به بیگانه، بلکه تلاش برای آسان کردن زبان فارسی و پویا و زنده نگه داشتن آن باشد. به عنوان نمونه کاربرد جمع مکسرعربی فهم فارسی را برای غیر فارسی زبانان دشوار می سازد. مانند: اساتید، بساتین، اساتیر،خوانین، دهاقین، میادین، اکراد، افاغنه، به جای : استادان، بستان ها، استوره ها، خانها، دهقانان، میدان ها، کرد ها و افغانیان. از این رو هدف از بیگانه زدایی از زبان فارسی، باید نه حب و بغض نسبت به بیگانه، بلکه تلاش برای آسان کردن زبان فارسی و پویا و زنده نگه داشتن آن باشد. بسیاری ازواژگان عربی ریشه پارسی دارند. = جنایی، جنایت، جناح، جنحه و ...همگی از ریشه ی «جناه»که معرب شده ی «گناه» فارسی است ساخته شده است. استیناف از بردن واژه ی نو به باب استفعال به دست آمده و استانف، یستانف و ...از آن به دست آمده است.فن از واژه ی پَن و پَند ساخته شده و در صیغه های گوناگون عربی فن، یفن، فنان، تفنن، متفنین و... از آن ساخته شده است. صبح از صباح و صباح از پگاه فارسی ساخته شده و مصباح و ... از آن ساخته شده است. نظر عربی شده ی « نگر»است و انظر،ینظر، منظر و .... از آن ساخته شده است .خیمه از واژه پهلوی گومه و کیمه ( به معنی کلبه) گرفته شده و خیام، مخیم، خیم و یخیم از آن صرف شده است. در مورد واژه های لاتین نیز گاهی همین گونه است.= بالکن، بنانا(موز) و بانک هر سه ریشه ی فارسی دارند. دارآخرت در اصل فارسی است، به چم «سرای دیگر »بالکن لاتین شده ی بالاخانه است و ازراه ترکی به فرانسه راه یافته . پارتیزان (پارتی، پارسی) بنانا (بندانه) که از راه عربی به لاتین راه یافته اند بدین ترتیب بسیاری ازواژگان مشترک فارسی و عربی اگر موردکنکاش قرار گیرند ریشه ی فارسی آن ها آشکارمیشود.برای نمونه تقریبن به ندرت کسی در عربی بودن واژه های کم (چن، چند)، جص (=گچ)، رباط، بیان، نور، دار الاخره،تکدی، رجس، نجس و یا باکره (پاکیزه) تردید کرده است.اما در حقیقت همه ی این واژهها فارسی هستند.برای واژه گان بالا در زبان عربی ریشه و مصدر حقیقی وجود ندارد و وزن برخی از آن ها نیزعربی نیست. نور بر وزن کور ودور و خور است. اگر نور با همین شکل فارسی نباشد، حتمن معرب شده ی خور ( به معنی روشنایی و. خورشید) است، رباط در فارسی به معنی استبل است. «رباط الخیل» به معنی خانه یا پرورشگاه اسب است و ریشه ی آن به رهپاتو یا ره باد برمی گردد. نجس و رجس هر دو از واژه ی زشت و جش گرفته شده اند. دار در زبان فارسی به معنی های دارنده، پایه، ستون و تنه درخت به کار می رود، مانند دیندار، داربست، دار درخت.اما در عربی آن را در معنی خانه به کار گرفته اند مانند دار الحکمه و...قرآن شناس، زبانشناس و پژوهشگر نامی انگلیسی، آرتور جفری را باور بر آن است که؛ بیست و هفت واژه قران ریشه ی فارسی دارد از آن جمله :{سجیل:معرب سنگ و گل،}{اباریق:جمع ابریق،معرب آبریز}}تنور/مرجان{مِسک: معرب مِشک}{کورت: کور شدن، تاریک شدن}{تقالید:جمع تقلید}{بیع: خرید و فروش، بیعانه/ بیانه/بخشی از پیش پرداخت}{دینار پول رایج ایران قدیم :یک صدم ریال}{زنجبیل: معرب زنجفیل}{، سُرادِق: سراپرده}{سقر:جهنم، دوزخ}{سجین: نام جایی در دوزخ، زندانی در دوزخ }{سلسبیل: سلیس، نرم، روان، گوارا، می خوشگوار و نام چشمه ای در بهشت}{ ورده: گل سرخ}{سندس: دیبای زربفت لطیف و گران بها}{قرطاس: کرباس، کاغذ، جمع آن قراطیس}{اقفال: جمع قفل}کافور/ یاقوت{سراج = چراغ}دار { {غلمان = گلمان= جوان گل رو}{زمهریر{کاس یا کاسه}جُناح = گناه}{رجس = زشت}{خُنک = سرد}{زُور = قوه، نیرو، عقل}{شُواظ= زبانه ی آتش، شعله، حرارت، درحال ذوب شدن}{اُسوَه = الگو}{فیل = پیل}{توره = شغال، حیوان وحشی}{عبقری= آبکری (آبکاری)}{کنز = گنج}{زبانیه = نگهبانان دوزخ، زبانه کشیدن شعله های آتش}{ابد = جمع آن آباد، جاودان}{ قمطریر = شدید،سخت، دشوار}{نجس = ناپاک، پلید}{بررُخ =مانع و حایل میان دو چیز}{تَبَت = نابودشده، قطع شده، تب و تاب یافته}{سخط = خشم گرفتن برکسی، غضب}{سُهی = به گونه ی سُها=ستاره ی کوچک و کم نور در دب اصغر.}{اریکه = اورنگه = ارائک به معنی بالش و متکا،چندبار در قران تکرار شده است.}{برهان = دلیل، در قرآن برهان و براهین آمده است}{بورگ=برج = تبرج}زینت{الجزیه = گزیت}{گُند =الجُند/جند و جنود.}مشتق های این کلمه ها که ریشه و بنیاد فارسی داشته و وارد زبان عربی شده اند با دلایل کامل از سوی پژوهشگران توضیح داده شده است. رخنه واژگان پارسی به دیگر زبان ها نشانه ی اصالت، کهن بودن، گستردگی و اهمیت آن در همه ی دوران ها است.واژگان فارسی به صورت های زیر به زبان عربی اندر شده است:1- بدون تغییر یا با کم ترین تغییر مانند:بادام، استاد، خبر، درویش، دیوان، سکر = شکر،شیرین،آشوب = اوباش، ابریشم= ابریسم، شادان = شاذان 2 -با تغییر، حذف یا تبدیل حرف های پ، ژ، چ، گ که درزبان عربی وجود ندارد به صداهای دیگر. مانند: چغندر= شمندر، چنده = شنوه، پگاه = صباح، پند،پن = فن، گاومیش = جاموس،گلنار = جلنار، چلیپ= صلیب، چین = صین، چارسو = شارسو، دیباچه = دیباجه، گدا = كدا = تكدی، لگام = لجام، چمران = تشمران، گرنادا = قرناطه،خانه گاه = خانقاه، گزیه= جزیه، کاک = کعک = کیک، گنجینه = خزینه، پرده =برقه 3 - تغییر حروف ک به ق و خ. مانند: کاسپین = قزوین، کله = قله، کوروش = قوروش،کسرا = خسروتغییر کلی: گاه ی در تبدیل واژه ی فارسی به زبان عربی هیچ اثری به جز در وزن واژه ی فارسی باقی نمانده است مانند: (چند، چن = کم،)گچ = جص، مجصص، زشت = رجس، پسک = برص،گنج = کنز و... 4- -کاربرد واژگان در معنی متضاد با معنی فارسی و یا در غیر معنی اصلی مانند: خوبه = خیبه،زرابی =قالی5 - به هم ریخته شدن تمام صدا و حروف مانند: باغ = غابه، باغات = غابات. 6 - یک واژه از فارسی چند بار به شکل ها و به معنی های گوناگون وارد عربی شده مانند: از واژه ی باغ= باقه به معنی دسته گل واژه ی غابهبه معنی جنگل، ساروج به معنی نوعی ملاط سیمان و آب انبار و سهریج (صهریج) به معنی تانکرآب. 7 - حذف دیگر آواها مانند : نارگیل = ارکیل، آبریز = ابریق8 - گاهی در تبدیل واژه ی فارسی به عربی برخی از حرفها از واژه ی فارسی تغییر کرده است، مانند:گوشه = حاشیه، هامش = حامش، جشن = دشن = تدشین، سنگ = سنج = صنج،(چار راه = شارا = شارع،)شاد شید = شادی اناشید، ببر = بایبر = تایگر و... 9 - گاهی از مفردهای فارسی یا عربی واژه هایی ساخته شده و سپس به ادبیات عرب نیز راه یافته است، مانند: سوء تفاهم از «فهم»، تهویه از «هوا» 10 - حذف و یا تغییر و تبدیل حروف عله «و . ا. ی» به یکدیگر . مانند(گوراپ= جوراب = جورب،)خوب =خید = خیر،11 - تبدیل ا به هـ وتبدیل ز به س مانند : اندازه = هندسه، اندام= هندام. 12 - گاهی در تبدیل واژه ی فارسی به عربی دو حرف از واژه ی فارسی باقی مانده است ، مانند:آیین = دین13 - گاهی در تبدیل واژه ی فارسی به عربی آواهایی به آن افزوده شده است. مانند: ستون = استوانه = اسطوانه، سروج = ساروج = سهریج = صهریج.پژوهش از ساسان شاهرخی
 

commment

Registered User
تاریخ عضویت
23 مارس 2014
نوشته‌ها
377
لایک‌ها
361
سن
32
رخنه واژگان پارسی در دیگر زبانهای آریائی

نخستين واژه ای كه به آن می پردازيم واژه اوستايی (گئوش = جهان مادی)است اين واژه نخست به (گئو) دگرديس شده سپس در زبان يونانی كهن به (ژئو) دگر ديس شده است { دانش كيهان و زمين در ايران ويچ نوشته دكتر مانوئل بربريان برگ 354}اكنون دانشجوی رشته زبان انگليسی به آسانی در خواهد يافت ريشه واژه ژئو در واژه های آميختاری ژئو گرافی (جغرافی)و نيز ژئو پليتيك و... از كجاست. اين واژه در زبان پارسی به (گيتي) دگر ديس شده است. به ياری خداوند در دنباله اين جستار تك تك اين واژه ها راريشه يابی خواهيم كرد تا راز های هم ريشه بودن زبان های اروپايی با زبان های ايرانی هرچه بيشتر براي خواننده گان گرامی آشكار تر گردد..

واژه دیگر: (سپيهر=سپهر) اوستايی به فضای گوی سان پيرامون زمين گفته ميشود.که در انگليسی به واژه های ( سفی ير= گوی) ( سفيريكال= گرد وار و مدور) ( سفيريسی= كرويت و گردوارگی) دگر ديس شده است. {همان كتاب برگ 356 و ديكشنری انگليسی به پارسي آسيا برگ540}واژه ديگر واژه (اسپاش) پارسی ميانه يا همان زبان پهلوی است كه به معنی فضا می باشد. اين واژه در انگليسی به (اسپيس)دگرديس شده است { فرهنگ پارسی به پهلوی نوشته دكتر بهرام فره وشی برگ 384 و واژه های مصوب فرهنگستان پارسی برگ 188 } بايسته به ياد آوری است كه كتاب دكتر بهرام فره وشی يك مرجع دانشگاهی بسيار شناخته شده است كه نگارنده هر كجا از واژه های پارسی ميانه يا همان پهلوی بهره گرفته است بر پايه اين كتاب ارزشمند است.اكنون به واژه (خورشيد) در زبان پارسی و انگليسی و ريشه هم بهر (مشترك) آن می پردازيم .از ويژگی های زبان های آريايی خاوری دگرديسی واك (س) به (ه) و گاهی هم (ه)به (خ) است مانند واژه های (راس) و (آگا س) در زبان پارسی ميانه كه در زبان پارسی دری به واژه های ( راه ) و ( آگاه ) دگرديس شده اند و نيز مانند نام كشور هند كه از نام رود سند گرفته شده است كه امروزه هر دو گونه آن در پارسی دری كاربرد دارد. واژه سنسكريتی و اوستايی ( سور)نخست به ديس ( هور) دگر ديس شده و سپس با رویكرد به قانون دگردیسی در زبانهای آريايی خاوری به ( خور) دگر ديس شده است كه با افزوده شدن واژه (شيد) كه به معنای درخشان است، به گونه خورشيد امروزين درآمده است.يكی ديگر از دگرگونی های آوايی زبان آريايی دگرديسی واك (ر) به واك (ن) می باشد. كه سندهای تاريخی بسياری در اين باره يافت شده است. بدين گونه است كه واژه سنسكريتی و اوستايی (سور)نخست به گونه (سون)دگر ديس شده و سپس به ديس (سان)در آمده است و در زبان انگليسی امروزه روان است { برداشت از كتاب آرياييان و مردم كاشی و پارس ها و ديگر ايرانيان جلد 3 انتشارات دانش نامه كاشان نوشته دكتر جهان شاه درخشاني برگ 108} بايسته به ياد آوری است كه كتاب ايشان نخست در آلمان و به زبان آلمانی چاپ شده است و يك مرجع ( ايستانده = هايسته = تائيد ) شده می باشد كه از آن در دايره المعارف مصر شناسی نيز به فرنام (عنوان) يك مرجع فرمند (معتبر) ياد شده است. اكنون خواننده گرامی به آسانی هرچه بيشتر در خواهد يافت معنی روز يكشنبه (سان دی = روز خورشيد) در زبان انگليسی چيست. جالب است كه بدانيم نام گذاری روز های هفته در زبان انگليسی اقتباس از ايران باستان است و راز تعطيلی روز يكشنبه به فرنام (عنوان) روز خورشيد در ايران باستان نهفته است. ريشه واژه ( دی = روز) در زبان انگليسی آشكارا ايرانی است. خوانندگان گرامی كه می انديشند به دانش زبان شناسی علاقه دارند می توانند پيش از گزارش های بنده خود ريشه اين واژه را در واژ های پارسی دری ( پی + دا = پيدا) (فر + دا = فردا) و كارواژه ی (دی + دن = ديدن)بيابند.واژه (مانگه)درزبان اوستايی به معنی مهتاب و ماه می باشد.اين واژه در زبان تالشی به همين گونه (مانگه) و در زبان پارسی باستان و پارسی ميانه و پارسی دری به گونه (ماه) بكار می رفته و می رود و در زبان كردی ولکی نيز به گونه (مانگ) بكار می رود. واژه انگليسی (مون)به معنی (ماه) از همين ريشه است. اين واژه در زبان آلمانی به گونه (موند)ودر زبان روسی به گونه (مائ) و در زبان سنسكريت به گونه (ماس)بكار می رود. همچنين زمان سی روز گردشی ماه در زبان انگليسی به گونه (مانث)و در زبان فرانسوی به گونه ( مويس)و در زبان سوئدی به گونه (مان دد)بكار ار می رود. همچنين واژه (مان دی) در انگليسی و واژه (مان دگ) در زبان سوئدی به معنی (روز دوشنبه = روز ماه) از همين ريشه است. { پيوند واژه های لری با ديگر زبان های آريايی نوشته ايرج محرربرگ 40 كتاب نامه پهلوانی استاد دكتر جنيدی برگ29 و نيز كتاب واژه های ايرانی در زبان سوئدی نوشته دكتر محمد حسين آذران برگ 135 }اكنون به واژه (ستاره) می پردازيم.اين واژه در اوستايی ( ستر) در پارسی ميانه ( سترك) پارسی دری (ستاره) در كردی مهابادی به گونه (استره) در سيستانی(آستاره) در ميمه اصفهان (استره)در كهكيلويه و بوير احمدولرستان (آساره) ودر گويش خراسانی به گونه (ستره)است. اين واژه در زبان انگليسی بگونه ( استار)و در زبان فرانسوی به گونه (استره)و در زبان ايتاليايی به گونه (استلا) گفته می شود. { پيوند واژه های لری با ديگر زبا نهای آريايی نوشته ايرج محرربرگ73 كتاب واژه های ايرانی در زبان سوئدی دكتر محمد حسين آذران برگ 183 }نياز به ياد آوری است كه واژه ( هيستوری = تاريخ ) در زان انگليسی از همين ريشه است. زيرا در گذشته رخداد های جهان را بر پايه جايگيری ستارگان در آسمان می نگاشتند كم كم اين واژه به معنی تاريخ در زبان انگليسی جا افتاد و معنی مفهومی به خود گرفت.واژه اوستايی (وات) به معنی باد مي باشد اين واژه در زبان سنسكريت به گونه (ووت) و به معنی باد مي باشد كه در زبان پارسی ميانه به گونه (وات) به كار می رفته است. اين واژه در زبان آسی های روسيه به گونه (ود) و در خود زبان روسی به گونه (ويت) دگر ديس شده است. همچنين اين واژه در زبان فرانسوی به گونه (ونت) در زبان لاتين به گونه (ونتوس) و در زبان انگليسی به گونه ( وايند) بكار مي روند كه همگی ريشه در همان زبان اوستايی دارند. اكنون به آسانی درمي يابيم واژه (ويندوز = پنجره = جايگاه ورود باد به خانه) به چه معنی است و ريشه و پيوند آن با زبان های ايرانی چگونه است. { پيوند واژه های لری با ديگر زبان های آريايی برگ 43 كتاب دانش كيهان و زمين در ايران ويچ دكتر مانوئل بربريان برگ 357 }به گمان بسيارتا كنون نام استوره (ژوپيتر) را شنيده ايد.شايد نخست پرسيده شود چرا نگارنده واژه (اسطوره) را به گونه ( استوره)نوشته است؟ پاسخ اين است كه اين واژه معرب (عربی شده) واژه ستاره در زبان يونانی است برای همين درست، آن است كه اين گونه نوشته شود. به گفتمان درباره واژه (ژوپيتر) باز مي گرديم. در آغاز گزارش ها ديديم كه واژه (ژئو)در زبان يونانی به معنی هستی است كه ريشه در واژه (گئو) اوستايی دارد و اين واژه در پارسی دری به واژه بسيار زيبای (گيتی) دگر ديس شده است. واژه (پيتر) هم آشكارا به معنی (پدر) است. اكنون به آسانی هر چه بيشتر در خواهيم يافت واژه ( ژوپيتر = ژئو + پيتر) به معنی ( پدر گيتی ) است. اين همان نام سياره مشتری میباشد كه چون بزرگ ترين سياره رايا نيده خورشيدی (منظومه شمسي) است اين گونه بر آن نام نهاده اند و اروپائی ها ريشه ايرانی آن را ترجمه لغوی كرده اند. { نقش ايرانيان در تاريخ و تمدن جهان نوشته دكتر رفيع و به نقل از پروفسور هنريك نيبرگ برگ 44}پیـتَــرPITARدرپارسی میانه به واتای پدر بوده است که هم اینک افغانها/تاجیکها وبرخی از خراسانیها؛ پیدرPidarمیگویند.ساسان هخامنش}واژه ديگر واژه( استش) پارسی ميانه به معنای حالت است كه در انگليسی به (استيت) دگر ديس شده است {كتاب فرهنگ پارسی به پهلوی دكتر فره وشی برگ185}كارواژه های(=فعل های) ( است، ايستادن، ايستاندن)در زبانهای پارسی و انگليسی و ديگر زبانهاس آريايی بسيار همانندهستند و ريشه های فراوانی دارند كه در آينده بيشتر به آنها خواهيم پرداختاكنون دانشجوی زبان انگليسی و نيز دانشجويان رشته های مهندسی و رياضی و فيزيك مي دانند كه ريشه واژه (استيت اسپيس) به معنای (فضای حالت) از كجاست

پژوهش از: مهندس سعید کریمی
 

keo

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
25 می 2007
نوشته‌ها
3
لایک‌ها
1
متاسفانه در کشور ما به خاطر تبلیغات غلط و مغرضانه دشمنان کلمه فمینیسم اشتباهی و بسیار بد معرفی شده است و خیلی ها تصور می کنند که فمینیسم یعنی مبارزه با مردها و گرفتن به اصطلاح حقوق زنان !
بنابراین من چند سطر در باره فمینیسم حرف می زنم تا بعضی از دوستان که معنی این کلمه را نمی دانند به خوبی متوجه فمینیسم شوند .
در فمینیسم آمریکائی . زن باید تا می تواند با مردها رقابت کند و حتی اگر از وظایف خودش هم شانه خالی کند هیچ عیبی ندارد ! در عوض می تواند در هر شغلی هم فعالیت کند و مثلا قضاوت هم بکند ( تصور کنید که یک زن که کاملا تابع احساساتش است بخواهد فکر کند !! ) این یعنی فمینیسم آمریکائی !
عجبا ! این ها می گویند که زن نباید آشپزی و بچه داری کند و خودشان را فمینیست هم می دانند ! این چه فمینیسمی است که مطلقا مصالح زنان را در نظر نمی گیرد ؟ یعنی این افراد به اصطلاح فمینیسم هنوز نمی فهمند که زن ذاتا برای آشپزی و بچه داری خلق شده است ؟ نادانی تا این حد ؟
ولی اسلام می گوید . خداوند زن را ضعیف خلق کرده و طبیعتا نباید بعضی از مشاغل مانند قضاوت و ریاست را بر عهده بگیرد . هر زنی بنا به ذات و خلقتش بیش از همه دوست دارد که خانه داری و بچه داری بکند و اصولا بدن و فکر زن بیش از هرچیزی با این وظایف هماهنگی دارد و اگر زنی بخواهد در بیرون از خانه کار کند بنا به ذاتش نمی تواند کارش را خوب و درست انجام دهد و مهمتر از همه در محیط بیرون از خانه در معرض نگاه های ناپاک عده ای هوسباز هم قرا ر می گیرد .
حالا خودتان قضاوت کنید . ایا فمینیسم واقعی در اسلام نیست ؟ ایا این اسلام نیست که بهتر از همه زن را می شناسد و به حد و حدود و ظرفیتهایش آگاه است ؟
ممکن است عده معدودی با نظر من مخالفت کنند . برای قانع کردن این دوستان از یک پرسش ساده استفاده می کنم :
شما به عنوان یک مرد مسلمان . آیا حاضر هستید که همسر شما در بیرون از خانه کار کند ؟ آیا کار کردن به معنی قرار گرفتن در معرض انواع و اقسام صدمات نیست ؟ از موقع بیرون رفتن از خانه در معرض نگاه های این و آن است و در محل کار هم باید با ده ها نفر نامحرم هم کلام شود ! ایا این کار ارزش دارد ؟ غیرت کدام مرد مسلمانی چنین وضع زننده ای را تحمل می کند ؟
در عوض فمینیسم اسلامی می گوید زن برای خانه داری و تربیت فرزندان خلق شده است و بهتر است در خانه باشد و به وظایف ذاتی خودش بپردازد . ایا فمینیسم چیزی غیر از این است ؟
ایا غیر از این است که زن تابع احساسات است و هیچ وقت نمی تواند وظایف سنگین شغلی را انجام دهد ؟ بلی ! هر انسان عاقل و آگاهی هم این نکته را تایید می کند و به ارزش های اسلام ارج می نهد .
از نظر اسلام . محیط خانه مثل یک دانشگاه است که زن در آن وظایف واقعی اش را فرا می گیرد و برای فداکاری در راه همسر آماده می شود . بلی ! این یعنی فمینیسم اسلامی و معنی فمینیسم واقعی هم جز این نیست .زیرا مصالح واقعی زن را در نظر می گیرد .
پس فمینیسم غربی که مصالح زنان را در نظر نمی گیرد . اصلا ارزش این را ندارد که بیش از آن برایش وقت بگذاریم و همان به که گوش به حرفهای عده ای مغرض و دشمن ندهیم .
نتیجه این که فمینیسم واقعی در اسلام است و فمینیست های واقعی کسانی به جز روحانیون آگاه و اولیا دین نیستند !
وقتی در دین ما به اسلام آنقدر ارج و بها داده می شود که می گوید زن باید در حجاب باشد و در خانه خودش باشد و در معرض هوس بازی های این و آن قرار نگیرد . دیگر چه جائی برای ادعاهای پوچ فمینیسم غربی هست ؟
شما ای جوان مسلمان ! ایا خودتان حاضر هستید با زنی ازدواج کنید که به جای فراگیری علم مقدس خانه داری به بیرون از خانه رفته و به اصطلاح کار می کند ؟
مهمتر از همه زن به خاطر این که همیشه بازیچه احساساتش است و نمی تواند منطقی باشد ( به خاطر ذات خلقتش ) اگر درآمدی هم داشت نمی تواند آن را عاقلانه خرج کند و همه آن را صرف چشم و هم چشمی با دیگران خواهد کرد . ایا این پول ارزش این همه نگاه ها و سخنان ناپاک عده ای هوسباز را دارد ؟ مهمتر از همه زن با کار کردن در بیرون از خانه شانس ازدواج و خوشبختی اش را هم از دست می دهد . چرا ؟ چون طبیعی است هیچ مرد مسلمانی حاضر یست با زنی ازدواج کند که عفت و پاکدامنی اش را به دلیل کار کردن از دست داده است . ایا شما نظر دیگری دارید ؟ حقیقت غیر از این است ؟
در عوض زن اگر در خانه باشد حتی اگر پولی هم داشته باشد آن را با نظارت و همفکری همسرش خرج خواهد کرد و بنابراین دیگر جائی برای هوسبازی و ولخرجی نمی ماند .
ای کاش بتوانیم بفهمیم که این ایسم های غربی همگی پوچ و بی ارزش هستند و خوشبختی واقعی در رعایت دقیق دستورات اسلام است .
به امید آن روز !
 

commment

Registered User
تاریخ عضویت
23 مارس 2014
نوشته‌ها
377
لایک‌ها
361
سن
32
سیمین بهبهانی بامداد امروز (سه‌شنبه) بر اثر ایست قلبی و تنفسی دار فانی را وداع گفت.

376463_636.jpg


علی بهبهانی، پسر ارشد سیمین بهبهانی در گفت‌وگو با ایسنا گفت: با همه تلاش پزشکان، متأسفانه ساعت یک بامداد مادرم درگذشت.

او افزود: حال مادر دیروز عصر اندکی بهتر شده بود و ما فکر می‌کردیم او متوجه اتفاقات اطرافش است اما متأسفانه مثل شعله شمع که بالا می‌گیرد و بعد خاموش می‌شود، ساعت یک بامداد از بیمارستان خبر دادند که او درگذشته است.

علی بهبهانی گفت: در حال تصمیم‌گیری برای انتخاب محل آرامگاه مادر هستیم و در حال حاضر نیز پیکر او در سردخانه بیمارستان است.

خبر درگذشت سیمین بهبهانی از سوی کادر بیمارستان محل بستری وی نیز تأیید شد.

به گزارش ایسنا، سیمین بهبهانی از 15 مرداد ماه به کما رفت و در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان بستری بود.

به دنبال بستری شدن این شاعر غزل‌سرا، پیش‌تر شایعاتی زودهنگام از درگذشت وی در برخی رسانه‌ها انتشار یافته بود که از سوی خانواده بهبهانی تکذیب شد.

22 مرداد ماه سیدعباس صالحی، معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به همراه افشین علاء و فاطمه راکعی برای عیادت از این شاعر به بیمارستان رفتند. مهدی قزلی، مدیر بنیاد شعر و ادبیات داستانی نیز در این دیدار حضور داشت.

سیمین بهبهانی‌ زاده‌ی سال 1306 در تهران است و از میان آثار او می‌توان به «سه‌تار شکسته»، «جای پا»، «چلچراغ»، «رستاخیز» و «یک دریچه آزادی» اشاره کرد.
 

adamebikarr

Registered User
تاریخ عضویت
4 مارس 2012
نوشته‌ها
1,278
لایک‌ها
455
محل سکونت
شیراز
خدا رحمتش کنه

این شعرش رو خیلی دوست داشتم:

شلوار تا خورده دارد مردي كه يك پا ندارد
خشم است و آتش نگاهش يعني تماشا ندارد
رخساره مي تابم از او اما به چشمم نشسته
بس نوجوان است و شايد از بيست بالا ندارد
بادا كه چون من مبادا چل سال رنجش پس از اين
خود گر چه رنجست بودن بادا مبادا ندارد.
با پاي چالاك پيما ديدي چه دشوار رفتم
تا چون رود او كه پايي چالاك پيما ندارد؟
تق تق كنان چوبدستش روي زمين مينهد مهر
با آنكه ثبت حضورش حاجت به امضا ندارد
بر چهره سرد و خشكش پيدا خطوط ملال است
گويا كه با كاهش تن جاني شكيبا ندارد
گويم كه با مهرباني خواهم شكيبايي از او
پندش دهم مادرانه گيرم كه پروا ندارد
رو مي كنم سوي او باز تا گفتگويي كنم ساز
رفته ست و خاليست جايش مردي كه يك پا ندارد
 

جانور

Registered User
تاریخ عضویت
13 آگوست 2014
نوشته‌ها
105
لایک‌ها
447
سن
48
داغون شدم با این خبر . :(
این شعرش خیلی آروم میکرد اعصابمو :

ستاره ها نهفته است در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست هوای گریه بامن



فقط امیدوارم حسن روحانی مراسمش رو بره شرکت کنه به جهت احترام
 
بالا