حدود یک ساعت وقت روی تاپیک شما گذاشتم و خوب وظیفه دانستم چند نکته رو خدمتتون عرض کنم
1: سرگذشت زندگیتون واقعا جالب بود و نقطه قوتش احترام و اهمیتی بود که شما برای پدرتون قائل بودید که حداقل سعادت اخرتتون تضمین میشه !
2: تنها دلایلی که شما نتواستید بعد از این همه تلاش پرواز کنید ( موفق بشید ) کلاه برداری ازتون و وضعیت نابسامان کشور ما در بخش استخدام برای دوستانی که تحصیل کرده هستند .
3: برای رسیدن به درآمد سعی کنید از دیگران الگو برداری نکنید رمز موفقت در ایده پردازی و دست زدن به کاری برای اولین بار است
یک جمله معروفی هست میگه زمانی که در امریکا همه به دنبال گنج بودند مردی که بیل میفروخت ثروتمند شد ! ( این جمله رمز موفقیت به نظر من )
در ضمن کتاب دولت فرزانگی اقای مارک فیشر حتما حتما بخونید من 5 سال پیش در سال اخر دبیرستان خوندم و زندگیمو زیرو رو کرد !
ممنون که وقت گذاشتید و از وقت از وقت گرانباهاتون برای بنده و حتی سایر دوستان گذاشتید
1- ممنون از توجه شما - مطمعنان ایشون زنده بود هر چی باز میگفت من میگفتم چشم , چون بنده و همه ما ها از وجود پدر و مادر بزرگواری به وجود اومدیم و اون ها چیزی جز صلاح ما نمیخوان ولی خوب اوضاع کشور ما جوری نیست که ثابت و قابل اطمینان باشه
2- ممنون از شما , بله درسته کلاهبرداری به ما آسیب زیادی زد - ما کلا هر چی داشتیم من و پدرم گذاشتیم روی خرید یه واحد برج در منطقه تهران - روبه روی دریاچه چیتگر ( اگرساخته شده بود الان 540 میلیون ارزش قیمتی داشت ) ولی خوب کلاه برداری شد و 190 میلیون ما رفت
درباره درس خوندن باید بگم خیلی خیلی خیلی ناامیدم کرده , ناامیدی امروزم یاس امروزم از درسیه که خوندم و نتونستم ازش استفاده کنم من 5 سال وقت گذاشتم آخرش هیچی
شاید بگم بزرگترین اشتباهم درس خوندن بود چون 85 تا 90 درصد از وقتم برا درس رفتن آخرش هیچی - اگر درس نمیخوندم وضعم الان حداقل بهتر بود
مدرکم الان چه بدردی میخوره
3- خوب 2 تا قانون هست تو مدیریت
الف - اولین باش تا **** باشی
ب- ایده پردازی و خلاقیت حتما ساخت ایده و وسیله جدید نیست , میتوان ادامه روند فعالیت و خلاقیت و ایده سایرین را رفت , یعنی مثلا یه کالا هست ما ایده میدیم برای بهتر شدن و کاملتر شدن اون ایده و کالا و عرضه اش میکنیم
فبلا ایده پرداز بودم فکرم حسابی کار میکرد - کتاب هایی مثل 101 کسب و کار خانگی از اجمد پور داریانی میخریدم و ..............
الان خیلی مسالئل باعث شده فکرم کلا بخوابه
الان یه سری ایده تو سرم هست ولی همه نابالغ هستن نمیدونم از کجا شروع کنم نمیدونم چیکار کنم
اون کتابی که شما گفتید استاد یکی از دروس به من امانت داد , چون دید من به فروشندگی علاقه دارم گفت بخون اینو بعد بهم پس بده
من شاید 10 صفحه از کتاب خوندم اگر اشتباه نکنم همون داستان پیرمرد و جوا بود - بعد بخاطر شلوغی و مسافرت نتنستم ادامشو بخونم که بعد کتاب پس دادم به اون استاد ( اون استاد خانوم کیانمهر بودن که دکتری داشتن )