برگزیده های پرشین تولز

موضوع کاملا جدی | کمک در مورد ازدواج ...

وضعیت
موضوع بسته شده است.

"AmirHesam"

Registered User
تاریخ عضویت
27 ژانویه 2010
نوشته‌ها
2,084
لایک‌ها
439
سن
33
محل سکونت
طهـــرونـــــــ
درود
ضمن عرض خسته نباشید خدمت همه دوستان و مدیران
میدونم تاپیک رو بدجایی زدم و تو بخش سبک زندگی نمیتونستم تاپیک بزنم ، از مدیران زحمتکش میخوام به هر بخشی که میدونن انتقال بدن ولی تاپیک رو پاک نکنن، چون خیلی موضوع مهم و سرنوشت سازی برای زندگیم هست
دوستان خواهشا حوصله کنن بخونن و خواهش میکنم تنها هدفشون کمک کردن باشه اگه بنده حقیر رو براش ارزش کمی حتی قائلن

بنده 24 سالمه و تا چند ماه دیگه کارخونه ام دی اف میخوام بزنم و در حال حاضر تو دفتر مشارکت ساختمون و رهن و اجاره خونه کار میکنم که واسه خودمونه و حدود اوایل شهریور کارخونه رو میخوام بزنم ، و خدمت هم نرفتم
شاید تا همین چند روز پیش هم خودم هم خانواده م فکر نمیکردن که بخوام روزی ازدواج کنم و اصلا علاقه ای نداشتم.حتی این دختری که واسش میخوام برم جلو خودشم هم در جریان بود. تا حد زیادی خودمو میشناسم و میدونم تا اون حد زیادی چشم و دل سیر هستم که اگه اینو انتخاب کردم دیگه یک ساله سیر نشم یا کار به طلاق و اینا بکشه ، خداروشکر تو گذشته م همه نوع دختر دیدم و بودم باهاشون و تجربه دارم ، آماتور پس فک نمیکنم.
با این دختر حدود 6 ماه اشنا شدم و تمام اون پوینتهایی که میخوام رو داره ، و بهم ثابت شده دختر پاکی هست و همه چیز رو ازش میدونم و تمام رفتار و کارایی که میخوام رو انجام میده بدون اینکه خودم گفته باشم بهش ، و تا حالا تو این سن من این حس رو تجربه نکرده بودم که با این حس میکنم.
چند روز پیش خاستگار واسش اومده که فامیلشونه و پدر مادرش هم تاکید زیادی داره که جواب مثبت بده ولی تا جایی که میگه و میدونم دلش با منه و از نظر احساسی منو میخواد ولی عقلانی میگه که همه مخالفن و زندگیایی که اینطور شروع شده به جایی نرسیده و من میترسم اونو رد کنم و بعد تو اون کسی نباشی که میگی و من اونطور یه عمر سرکوفت میخورم از خانواده ...
خانواده شون هم به غریبه میگه دختر نمیدم به دلایلی که میگن نمیشناسیم ، شاید اعتیاد داشته باشه و دلایلی که خودتون میدونید
منم گفتم که همه جوره شما بخواید ثابت میکنم هر شرطی که بخواید انجام میدم خیالتون راحت شه ، بیاید جایی که زندگی میکنیم تحقیق کنید، از نظر اعتیاد هر ماه یک بار ازمایش میدم ، پدرش میگه تو ازمایش نشون نمیده ، میگم حتی منو یه هفته یه جا حبس کنید ببینید که اعتیاد ندارم...

لپ کلام رو گفتم ، اینکه پدر مادرش رو فامیل تاکید زیاد دارن ، و به غریبه دختر نمیدن ، و از این طرف من دارم نابود میشم واقعا
هر سوالی داشتید بپرسید تا توضیح بدم .
شاید درک نکنید ولی انقدر این مسائل زندگی من رو سخت کرده که نمیتونم حرفامو واضح بزنم
ممنون میشم کمکم کنید
 

manuela89

مدیر انجمن ادبیات
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
5 نوامبر 2007
نوشته‌ها
1,643
لایک‌ها
1,241
دوست گرامی

امکان انتقال به سبک زندگی وجود نداره! بخش دیگه ای هم مناسب موضوع شما نیست.

ادبیات هم اصلا مناسب نیست.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا