• پایان فعالیت بخشهای انجمن: امکان ایجاد موضوع یا نوشته جدید برای عموم کاربران غیرفعال شده است

همه چيز در مورد احمد شاملو

ashena55

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
688
لایک‌ها
2
به نقل از behroozsara :
البته به اعتقاد من به صورت لوح فشرده هم بايد منتشر گردد . اما بايد به صورت كتاب هم منتشر گردد . چون من خودم براي كارهاي تحقيقي كتاب را ترجيح مي دهم و با كتاب راحت تر هستم .
آخه مشکل اینه که مدام به این کتاب افزوده میشه ،همین چاپ اخیر رو نگاه کن چقدر درهم و برهم شده .
برای کار تحقیقی هم البته سی دی بهتر جواب میده نه !
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
راستش را بخواهي من فكر مي كنم اين اختلاف نظر يك جور تفاوت سليقه باشد . من وقتي دارم روي موضوعي كار مي كنم تمام وسايل الكترونيكي دور و برم را تعطيل مي كنم و از ابزار سنتي خودم استفاده مي كنم . به عنوان مثال از كتاب ، قلم و كاغذ

حتي منابعي كه روي سي دي است و به صورت كتاب وجود ندارد سعي مي كنم پرينت كنم و بعد .

به هر شكل به اعتقاد من بايد اين اثر بزرگ به همه صورت هاي ممكن منتشر شود تا همه بتوانند بهترين استفاده را از آن بنمايند .
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
احمد شاملو
 

فایل های ضمیمه

  • shamloo.gif
    shamloo.gif
    27.3 KB · نمایش ها: 11

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
و خاطره ات تا جاويدان جاويدان در گذرگاه ادوار داوري خواهد شد
 

فایل های ضمیمه

  • front.jpg
    front.jpg
    27.6 KB · نمایش ها: 6

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
از مرگ ...


هرگز از مرگ نهراسيده‌ام
اگرچه دستان‌اش از ابتذال شکننده‌تر بود.
هراس ِ من ـ باري ـ همه از مردن در سرزميني‌ست

که مزد ِ گورکن

از بهاي ِ آزادي‌ ِ آدمي

افزون باشد.
جُستن
يافتن
و آن‌گاه
به اختيار برگزيدن
و از خويشتن ِ خويش
بارويي پي‌افکندن ـ


اگر مرگ را از اين همه ارزشي بيش‌تر باشد
حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسيده باشم.
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
البته اينكارها طبيعي است .

خود استاد در شعري فرموده بود :

خرخاكي ها به جنازه ات به سوظن مي نگرند .
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
باکی نیست اگر هر سال در طلیعه بهار منجمد مغزان پُر مدعا سنگ گور امثال استاد احمد شاملو را به حرص و خشمی بی پایان از زندگی جاودان آنان بشکنند ...

من میدانم ...... تو نیز میدانی ....

و کیست که نداند مُرده آنست که نامش به نکویی نبرند



منبع :
 

فایل های ضمیمه

  • 128136.jpg
    28.8 KB · نمایش ها: 10

b.sarshar

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
24 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
52
لایک‌ها
0
از بهنود زیاد خوشم نمی آد ولی این نوشته اش به دلم نشست از سایتی که این مطلب را کپی می کنم فکر کنم فیلتر است وگرنه لینک می دادم

برای سنگ شکسته مزار شاملو

جان من است اين، هی مزنيدش – مولانا

شنيده ام که سنگ گورش را شکسته ايد. دير آمديد. اين فقط نشانه ای از اوست. داريد خشمتان را بر سر سنگی خالی می کنید. صاحبش اينک تکثير شده است به هزاران هزاران.

خودش جائی است که دستتان به او نمی رسد. حالا هی سنگ را بشکنيد. هی بزنیدش. او نشسته است در خانه هايتان، در ذهن و زبان بچه های ايرانی که زبان که باز می کنند، تا زيبائی های زبان خود را دريابند خروس زری، پيرهن پری می خوانند. پرپا نخوانده فدشان به يک متر نمی رسد. و آن وقت است که صدای شاملو در گوششان می پيچد که با آن ها سخن می گويد:. پريا خسه شدين... مرغ پر بسه شدين... چيه اين های های تون ... گريه تون وای وای تون....

آن وقت است که مث ابرای بهار گريه می کنن پرياتون .... مث ابرای بهار.

اما اين حق شماست که بر نشانه اش خشم و کين بباريد. هی بزنيدش. آتشش بزنيد. بسوزانيدش. هراستان باد از استخوان هاي غول. چرا که:

او با لبان مردم
لبخند می زند
درد و امید مردم را
بااستخوان خویش
پيوند می زند.

هم از این رو از استخوان شکسته و بريده اش هم هراستان باید. شاملو دشمن جهلتان بود. بشکنيد سنگش را که به جهل نازنين تان، که از آن نزديک تر به خود نداريد، دشمن تر از او کسی نبود. پدران جاهلتان هم بارها او را کشتند به زمانی که زنده بیدار بود. و زنده تر از او کس نبود. پدران جاهلتان هم بر شانه اش نشستند و دلش شکستند. اما چون نیک بنگرید از او گريزتان نیست، مگر آن که کر شوید و کور. و نبيندش که لابلای دفتر های مشق بچه هایتان نشسته است. نشنويدش که در گوش بچه هایتان هنوز پریا می خواند.

مگر نماينده جهالت تان مصمم به سوزاندن شکستن حکیم توس نبود. مگر غول نبود که همان اول کار شما را شناخت که دهان ها را می بوئيد مبادا کس گفته باشد دوستت دارم. همان که دانست از دستتان خدا را در پستو خانه نهان باید کرد.

شاملو همه عمر به انگشت اشاره ای - که از قامت همه بت هاتان بزرگ تر بود همان يک انگشت اشاره اش – شمايان را فریاد داد که:
ای ياوه ياوه ياوه خلایق...
مست ايد و منگ یا به تظاهر
تزوير می کنيد؟

از شب هنوز مانده دو دانگی
ور تائبید و پاک و مسلمان
نماز را
از چاوشان نیامده بانکی.

اما شما کار خود کنید که همين است برازنده تان. سنگ گورش بشکنيد به اين گناه که بتواره هايتان را چنان شکست که صدايش در گوش هماره تاريخ ماندنی ست. اما نام الف بامداد نمی توانید زدود. بر بلندائی ايستاده است آن که سرورانتان از فهم ارتفاع آن در عجزند، چه رسد که آن را آرزو کنند. به نزديکی آن هم عبور نمی توانند کرد. چه رسد که بدان رسيده باشند. همه نفت های دنيا را در چراغ خود بريزند روشنائی يک لحظه آن کس ندارتد که گفت چراغم در اين خانه می سوزد.. چرا که بت هاي پرگويتان همه از جنبس امروزند و او از تبار همیشه بود. موجوديت محض، که در غياب خود ادامه می يابد. حضور قاطع ايجاز. تصوير انسان را چنان که او می ديد ، چنان که او می خواست. که او مردی مختصر نبود. اما خلاصه خود بود. که سرود:
خرخاکی ها در جنازه ات به سوء ظن می نگرند

و شما عاشقان جهل اما چه خوب می دانيد که وقت شکستن سنگ نشانه او بايد رو نهان کنید، شبانه دزدانه بيائيد بی چراغ. که آن غول زيبا در استوای شب ايستاده است، غريو زلالی همه آب های جهان.

اما رویتان از او پنهان نیست، که او شما را چنان می شناخت که تبردار واقعه را. اما بايدتان رو از مردمان پنهان کرد، همان ها که شاملوی خسته شاعرشان و غمخوارشان بود، از فرزندانتان هم رو نهان کنيد. همان ها که حافظان حافظ زمانه خودند.

در تمام شب چراغی نیست
در تمام دشت
ای خداوندان ظلمت شاد
از بهشت گندتان ما را
جادوانه بی نصيبی باد.
باد تا فانوس شيطان را برآويزم
در رواق هر شکنجه گاه این فردوس ظلم آئین
باد تا شب های افسون مايه تان را من
به فروغ صد هزاران آفتاب جادوانی تر کنم نفرين!
 

ashena55

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
688
لایک‌ها
2
به نقل از b.sarshar :
از بهنود زیاد خوشم نمی آد ولی این نوشته اش به دلم نشست از سایتی که این مطلب را کپی می کنم فکر کنم فیلتر است وگرنه لینک می دادم!
متشکر
این هم لینک مطلب
 

b.sarshar

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
24 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
52
لایک‌ها
0

ashena55

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
28 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
688
لایک‌ها
2
لینک شما هم مشکلی نداره ، البته فعلا !
 

b.sarshar

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
24 سپتامبر 2005
نوشته‌ها
52
لایک‌ها
0
نوشته رضا براهنی در نشریه شهروند در مورد سنگ قبر زنده یاد احمد شاملو:




روايتِ سنگ قبر شاعر
رضا براهني ــ تورنتو
خبر تخريب سنگ مزار شاملو، خبر ترسي است مخفي از صاحب مزار، از كسي كه آن زير آرميده؛ و نيز خبر غبطه بردن زنده بر مرده است. غبطه بر اين كه اين روزهاي پليد معاصر بگذرند و با آن ها استخوان هاي صاحبان قدرت جمله آرد شود، و آن صدا بماند و بخواند؛ هنوز خوانده شود؛ هنوز بخوانندش.
گيرم از سوزش رشك خاكستر آن آرامگاه را به چهار گوشه ي كره ي خاكي پاشيدي؛ گيرم استخوان ها را تاخت زدي و به ثمن بخس فروختي. راز اين نكته را بگو كه چرا او مي ماند، به رغم آن كه از خود قدرتي ندارد؛ و تو مي ميري، به رغم آن كه قدرت سراسر يك ملك به هزار حيله و خدعه به زير پاي تو مانده است.
قانون تو چيزي ست؛ قانون او چيزي ديگر. شما دو تا بر دو زمين متفاوت گام مي زنيد. دو آسمان متفاوت بر شما نظارت دارند. كسي كه در تاريكي با كلنگ مي آيد، با كسي كه در روشنايي با قلم مي آيد، فرزندان قلمرو واحد نيستند. يكي پنجره ها را مي بندد، شاخه ها را مي شكند، جهان را تاريك مي خواهد. ديگري آن زن را به كنار پنجره مي خواند، آسمان را از برابر چهره و موهاي آزاد او عبور مي دهد و دشت هاي خنك را در برابر باران ها مي گستراند. جان شاعر در جايي ديگر است، و نه در نامي كه تو با كلنگ به جان آن افتاده باشي. اگر در هر دقيقه هزار بار بميرد، باز هم باقي است، در هر ثانيه و هر دقيقه؛ و نه حتي هميشه در قلب مردم عامي، كه ممكن است ندانسته تن به تخريب سنگ قبر شاعر در داده باشند. ترازو به دستاني هستند كه از راه مي رسند، پياپي از راه مي رسند تا سرشت رواني را سبك سنگين كنند كه هستي اش را ايثار زبان مي كند، حتي از پس مرگ، كه شاعر اگر شاعر است، روان و زبانش به حس مرگ آلوده نيست. و واي بر شما كه چنان خواهيد سوخت كه انگار هرگز نبوده ايد.
حتي اگر ما در روز روشن گرد هم آييم تا نگذاريم شما سنگ قبر را تاراج كنيد، باز هم كفتاران شما تاريكي ذهن خود را دارند، و ظلمت شب، شب گورستان را؛ و در تاريكي جهان هر كاري از دست شما برمي آيد. كابوس آن تاريكي تا ابد با ماست. اما آنچه از شما برنمي آيد، پذيرفتن اين حقيقت روشن تر از روز است كه به معيارهاي آن فرزندان شما در آينده دست خواهند يافت و نفرين تان خواهند كرد كه شما در زمان خود رخصت آن را نداديد كه جرعه اي آب گوارا از گلوي شاعر و همگنانش پايين رود. مي توانستيد از زنده ي شاعر لذت ببريد. لايقش نبوديد. و چه انتقامي شاعر از شما گرفته است. در زمان حياتش جرأت نكرديد دست به سويش دراز كنيد، حال به ناخن تيشه چهره ي مزارش مي خراشيد. چه پوزخندي از پس مرگ نثار ريشتان مي كند. شما تنها جرأت آن را داريد كه ترس خود را نشان دهيد. پس بشتابيد خاك تنش را غربال كنيد. نه باكي هست، نه غبني. هر ذره اش چشم كودكان شما را به شقاوت شما خواهد گشود. يقين برخاسته از شعر است كه چشم كور را به سوي نور مي چرخاند. بيمارستاني به وسعت يك كشور خواسته ايد ـ شاعر به تيمار كردن روان جهان برخاسته است. اگر تو از خرد و جستجوي بيزاري/ نه مردمي و ز تو ما به جمله بيزاريم*
حقارت را ببين كه در عصري كه يك عربده جوي جهاني به كشتن خلايق برخاسته، چاقودار محلي به نيش دندان نوچه اش نام احمد شاملو را از يك سنگ مي كند. غبطه خوردن زنده بر مرده را ببين. مرده اين را پيشاپيش ديده بود. زنده حالا هم نمي بيند. صداي شاعر از زير خاك و از پس قرون، به صداي شاملو به گوش مي رسد:

آب و هواي فارس عجب سفله پرور است
كو همرهي كه خيمه از اين خاك بركنم
حيف است بلبلي چو من اكنون در اين قفس
با اين لسان عذب كه خامش چو سوسنم **

تورنتو ــ هشتم اپريل 2006
ـــ
* بيت از ناصرخسرو
** بيت ها از حافظ
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
سنگِ قبر احمد شاملو را تخریب کرده‌اند. تکه‌ای از امضایش به یغما رفته است. سنگ قبر سمبل است، نشانه‌ است، نشانی‌ست برای شعر، برای امروز - آن‌هم چه روزی ! - برای فردا. تا وقتی که اندیشه هنوز قدری داشته باشد.

سنگِ قبر احمد شاملو را شکستن، هر شکستنی نیست. بی‌حرمتی به سنگ قبر شاملو، فقط بی‌حرمتی نیست، آغاز وقاحتی‌ست که دیگر صبوری را برنمی‌تابد، دهن‌کجی به میراثی‌ست که به شعر معنایی معاصر داده است.

این روزها که سکوت راه را برای تجاوز هموار کرده، صدایمان را رسا می‌کنیم. این تکه سنگی در بیابان نیست که می‌شکند، امروز و فردای اندیشه‌های ماست که خش برمی‌دارد. نگذاریم بشکند، نگذاریم.


هم‌صدا می‌شویم، حافظ می‌شویم، حافظه می‌شویم و تجاوز به میراث فرهنگی‌مان را محکوم می‌کنیم.

برای هم‌صدا شدن، برای افزودن نام‌تان، ایمیلی به [email protected] ارسال کنید



http://ahmadshamlu.poetrymag.info/
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
مزار شاملو ديگر سنگ نخواهد داشت

در پي تخريب سنگ مزار احمد شاملو، سياوش شاملو اعلام کرد ديگر براي مزار پدرش سنگ قبر تازه اي تهيه نمي کند. اين، چهارمين باري است که افراد ناشناس سنگ مزار شاملو را شکسته و آن را ويران مي کنند.


ميراث خبر_ کتاب
گروه گفتگو ــ الهه خسروي يگانه: همه در يک رديف خوابيده اند. مختاري و پوينده و گلشيري و البته شاملو. تو از کنارشان مي گذري و به ياد مي آوري آنهايي را که رفتند ولي هنوز جاودانه مانده اند. خبرگزاري مهر که تخريب سنگ مزار احمد شاملو را خبر مي دهد، همه دوباره به ياد آيدا مي افتند و پسران شاملو.
شماره شاملو سالهاست که تغيير کرده. دفترچه هاي قديمي تلفن خبرنگاران بعد از مرگ شاملو شماره جديدش را ثبت نکرده اند. شايد هم کرده اند و ... سياوش شاملو. نمي دانم چندمين نفري بوده ام که اين روزها با او تماس گرفته است تا خبري از اين اتفاق بگيرد:
آقاي شاملو! ماجرا چيست؟
در ته مانده صداي سياوش ردي از صداي پدر شايد شنيده شود: «ماجرا اين است که مزار بزرگترين شاعر معاصر را ويران کرده اند.»
ــ آخر چرا؟
ــ از کجا بدانم؟
ــ پيگيري هاي شما به کجا رسيد؟ شکايتي يا پيگيري که پاسخ کسي را به همراه داشته باشد؟
ــ به کجا شکايت کنم؟ از چه کسي ؟ اين چهارمين بار است. چهارمين بار است که سنگ مزار پدرم را عوض مي کنم. هر سال اول فروردين اين اتفاق مي افتد و هر بار کسي هست که از زير بار مسئوليت شانه خالي کند.
ــ خب ، مگر آن امامزاده طاهر مسئول ندارد؟
ــ دفعه اول که کمي تخريب شد نگهبان امامزاده گفت خودم مرمت مي کنم اما دو روز بعد ديدم اصلا سنگ نيست. خودش هم نمي دانست چه کار کند.»

سنگ مزار شاملو به طور کامل با ديلم کنده شده و چند متري آن طرف تر خرد شده بود. سياوش مي گويد: «بچه هاي کرج تکه هاي خرد شده را از گوشه و کنار امامزاده پيدا کردند و به من دادند. سال هاي قبل هم همين کار را کردم. حالا تمام تکه ها را دارم.»
اين چهارمين بار است که بر سر مزار شاملو چنين بلايي مي آورند. از پيشگيري اين اتفاق که مي پرسم بيشتر عصباني مي شود: «نمي توانم دورش را آهن بکشم که خانوم! بدون سنگ نگهش مي دارم!»
ــ يعني مي خواهيد ديگر بر سر مزار شاملو سنگ نگذاريد؟
«نه نمي گذارم. در مملکتي که حتي از مرده شاعر هم نمي گذرند و از سنگ قبرش انتقام مي گيرند همان بهتر که مزار پدرم سنگ نداشته باشد.»
همه کنار هم آرام خوابيده اند. روي هر کدام امضايي يا شايد نوشته اي. الف . بامداد اما حالا حکايت ديگري پيدا کرده است. از تصور مزار بدون سنگ دل آدم مي گيرد. بهت زده مي ماند آدم از اين همه بغض و کينه. صدايم در مسير فريادهاي سياوش شاملو گم مي شود: «مگر مي شود بدون سنگ... بدون نام...»

«مرگ را ديده ام من/ در ديداري غمناک /من مرگ را به دست سوده ام /من مرگ را زيسته ام/ با آوازي غمناک ، غمناک/ و به عمري سخت دراز و /سخت فرساينده»...
 

Behrooz

مدیر بازنشسته
کاربر فعال
تاریخ عضویت
7 سپتامبر 2004
نوشته‌ها
10,988
لایک‌ها
292
سن
46
محل سکونت
Tehran
بيانيه كانون نويسندگان ايران به مناسبت تخريب سنگ گور " شاملو "
تهران- خبرگزاري كار ايران

كانون نويسندگان ايران به مناسبت تخريب سنگ گور شاعر بلندآوازه ايران و جهان‌‏, "احمد شاملو" بيانيه اي صادر كرد.

به گزارش گروه فرهنگ و انديشه ايلنا، در بيانيه كانون نويسندگان ايران آمده است:
احتمالا از عمل بدكردارانه شب پرستان تخريب سنگ‌‏گور "احمد شاملو", شاعر بلند آوازه و عضو زنده و جاويد كانون نويسندگان ايران , مطلع شده‌‏ايد , اما يقين داريم كه مي دانيد اعتبار و ارزش جاوداني و بلند جايگاه "شاملو" , چونان همه‌‏ شاعران بزرگ ايران و جهان‌‏, از سنگ نبشته‌‏ گورش بر نمي خيزد و با تيشه زني شب پره هاي حقير بر اين سنگ نيز به هيچ روي خدشه‌‏اي نمي‌‏يابد تا كنون نيز آزار و حبس نويسندگان و شاعران آزاده با چكش و چنگ و نيش زدن هاي ديگر , از سوي سيه دلان جز بر حقانيت و اعتبار خرد و هنرمندي اين بزرگان نيفزوده است .
مردم شريف ايران .
كانون نويسندگان ايران كار اين هنر ستيزان را حتي در خور محكوم كردن هم نمي داند، رسم طوفان هاي قله گذر و سرفراز , وزيدن بر خس و خاشاك‌‏هاي پيش پا افتاده نيست با اين وصف ما بار ديگر شما مردم فرهنگ دوست و آزاده را بيدار باش مي دهيم كه دشمنان خرد و ادب و هنر دور تازه اي از تهاجم را آغاز كرده اند. گرچه هنوز بر اين باورند كه با سنگ شكني و بي حرمتي در گورستان‌‏ها مي توانند فاتحان قله‌‏هاي سربلند ادبيات و آزادي خواه را از ذهن تاريخ پاك كنند، راستي كه اگر دشمنان فرهنگ, رياكاران , جباران و ظلمت پرستان توانستند با "فردوسي" , "حافظ", "لوركا" و "مختاري" چنين كنند با "شاملو" نيز توانند كرد .
توصيه‌‏ كانون نويسندگان ايران به مردم ادب پرور ايران و خانواده و ياران "احمد شاملو" اين است كه ديگر هيچ اقدامي براي بازسازي سنگ گور نكنند و بگذارند در اين جا نيز شعر انسان گراي "احمد شاملو" نقش خود را در افشا آلودگي ها ايفا كند, ما همين گونه زيسته ايم وفادار مانده ايم و صبوري كرده ايم و بر صفحات پر افتخار تاريخمان ثبت مي شويم .


http://www.ilna.ir/shownews.asp?code=295140&code1=7
 
بالا