خوب چند روزیه هر چه تلاش می کنم نمی تونم وارد سایت بشوم (گویا دارد برای من هم فیلتر می شود)
اما الان راحت وارد سیستم سایت شدم و قصد دارم نوشته ای که برای این آقای پر مدعا نوشته ام بفرستم.
خوب بنده هر کاری می کنیم این بحث ها متوقف بشوند نمیشه!
بابا پان آریانیست اعظم هم آنگونه که معلوم شد یه پست جعلی دیگه نوشتند و دمشون رو گذاشتند کولشون و در رفتند!
بنده یه عادتی دارم که اگر واقعیت رو ببینم قبول می کنم و سعی نمی کنم دیگر عقاید ناقصم رو مطرح کنم ، اما این پستی که مغرورترین پان این فروم (البته بعد از آتورپات!) دادند تنها سعی دارد با عقل و شعور انسان جدال کند!
قسمت های بسیاری از نوشته جات این بچه در خصوص ساسانیان و اعراب است که اصلا جوابی به پست من نیست و خودشون بریده اند و دوخته اند!
بنده قسمت هایی را که مجاز هستم جواب می دهم اما برخی جاها آنجور که مشهود است پاسخی از من می خواهد که بدنامی من را در این تالار به همراه دارد که جواب نمی دهم!
برخی جاها هم که در مورد قبول اسلام از طرف ایرانیان است (البته ایشان پارسیان می گویند که معلوم نیست پدران بزرگوار من کی از خلیج فارس رخت بسته اند و آمده اند به یک منطقه ترک نشین!) که بنده هم میدانم اسلام جالبتر از زردشیت نبوده که با اشتیاق آن را بپذیرند.
آنجور که معلوم است از تاریخ ایرانیان برای رهایی از بار سنگین جزیه و تمسخر اعراب اسلام آوردند.
برخی جاها هم که در خصوص شورش هایی صورت گرفته است که باز ربطی به این ندارد که ایرانیان بدبخت آن دوران سنگ ظالمان ساسانی رو به سینه میزدند!(ایرانیان در تمام دوران تاریخی از حکومت دینی و کلا از استبداد تنفر داشتند. نظیرش همین حکومت ماقبل جمهوری اسلامی که راه پدران پاکش را
می خواست ادامه دهد که سازندگانش هم اکنون در ماهواره به سان سگ عوعو می کنند و مردم و سره کار می گذارند!)
خوب بریم سر اصل مطلب:
شیوع بهترین زبان کره ی خاکی پس این زبان شیوع هم پیدا میکند! همچون بیماری های دیگر.
بیگمان تعریف پان ایرانیست را هم نمیدانی بچه جان. چند بار آویزان شدی این بار هم پاسخ میدهم اما پس از این زمان را برای جوجه پان ترکهایی همچون تو به هدر نخواهم داد.
در اینکه این زبان همانند سرعت بیماری شیوع پیدا می کند برای اولین بار حق رو به شما می دهم!(حتی بدتر از سرعت بیماری!)
هموطنان ایرانی نیز به زبان ترکی بسیار علاقه دارند(بیشتر به شاخه استانبولی)
نظیر همان دوست عزیزی که با اشتیاق برای این زبان تاپیک باز کرد و وقتی تاپیک زیبایشان بسته شد واقعا ناراحت بود.
اصولا هموطنان گرامی در کنار زبان مادری خیلی دوست دارند که یکی از زبانهای بزرگ دنیا را نیز یاد بگیرند. (پسر خاله گرامی بنده اهل تهران هستند در عرض یک ماه با خواست خودش زبان ترکی را که علاقه مفرطی بدان داشت فرا گرفت البته ایشان خودش دری زبان بود و به زبان مادریش نیز عشق می ورزید)
شما هم سعی کنید ترکی رو یاد بگیرید! دنیا رو چه دیدید . ممکنه فردا که چشمتان را باز کردید و تلویزیونتان را روشن کردید ببینید که چندین شبکه ترکی نیز پخش می شود!!!
پس شما هم ساکت باشید و یاد بگیرید!
اما در خصوص پان ایرانیست : در این خصوص در جستار های (!) گرامیتان بحث بسیار شده.
دوست عزیز سندباد نیز فرمودند که پان ایرانیست به فرهنگ علاقه دارد و پان ترک به جدایی!
ما هم دلیل خواستیم که چه زمانی اینها به فرهنگ قومیت ها احترام گذاشتند که دلیلی ندیدیم!
حالا اگر شما به پان ایرانیست آشنایی دارید در این خصوص بفرمایید تا چیزهای جدیدی یاد بگیریم!
در ضمن لطف کنید و اجازه دهید تا جرعه ای از دریای علمتان را بنوشیم و اگر ممکن است کمی از وقت گرانبهایتان را به ما اختصاص دهید تا شاید فرجی شد و ما هم به شما پارسیان عزیز پیوستیم !!!
بی سواد ایرانیان در زمان یورش تازیان به ایران به هیچ روی با آغوش باز پذیرای تازیان نرفتند و به وارانه به گواهی بازگویی های تاریخی فراوان تا دویست سال پس از چیرگی تازیان سر به شورش داشتند و هر باره سخت و سنگین این شورش ها بدست تازین ددمنش ***** میشد.
یک سری از بازگویی های تاریخی را در این باره می آورم. بیگمان به انگیزه ی بی سوادی و نا آگاهی هیچ کدام از اینها را هم نمیشناسی اما نادانی و نا آگاهی شما شوندی نیست برای اینکه دیگران از پنداربافی کاربر وطن فروش جلوگیری نکنند:
بی سوادتر بنده نگفتم ایرانیان برای اسلام اعراب سر و دست می شکستند فقط این رو عرض کردم که آنقدر از یک **** بسته و طبقاتی و ظالم در رنج بودند که در ابتدا مقاومتی نکردند اما بعدا که فهمیدند این از آن هم بدتر است ... (مردم عراق در مقابل آمریکا مثال خوبی هستند . در اول هیچ مقاومتی نکردند اما زمانی که فهمیدند کلاه سرشان رفته شروع به سنگ پرانی و شورش و ... کردند!)
نقل قول های شما از این نویسندگان نیز درباره شورش های صورت گرفته است نه دلیل منطقی برای اینکه چرا یک امپراطوری گردن کلفت تنها با دو جنگ کل تاج و تختش را به بدویان بخشید و مردم هم در ابتدا مقاومت نکردند!
"اميدوارم با راستينگيهاي تاريخ سرزمين خود آشنا بشويد و فريب گروهي تازي پرست ايران ستيز را نخوريد و اين بدانيد که تازيان براي پذيراندن آيين خرافه گراي اسلام خود که از ژرفاي پندارهاي بيمارشان برخاسته بود ؛ چيزي جز خون و مرگ و ننگ و نکبت براي ما به ارمغان نياورده اند ؛ و پدران شما نه تنها به پيشباز چنين آيين خرد ستيزي نشتافته اند !! ؛ بلکه بدرازاي چندين سده با آن ستيزيده اند ؛ دريغ اما که نداشتن رهبري ؛ بويژه پس از مرگ يزدگرد سوم ؛ و رستم فرخزاد ؛ و خيانت برخي از بزرگان ايران ؛ و بسياري انگيزه هاي ديگر راه براي تاخت و تاز تازيان بيانگرد بي فرهنگ گشوده شد ؛ و شد آنچه که ملت ايران سزاوارش نبود !!
رگ گردنت بیرون نزند تازی ستیز!
به دلیل اینکه خودم اسلام پرست نیستم در این خصوص هرکس که توانایی دارد جواب بدهد!
انگار بزرگان ایران در خیانت نظیر ندارند و بزرگتر ها نیز در خونریزی (انوشیروان و کوروش و داریوش مثالهای خوبی هستند!)
لیاقت شما نیز جز همین تازیان بی فرهنگ بیابان گرد نیست!
اينها تخم و ترکه ي همان بچه هاي پدر ناشناخته اي هستند که حتي عمر با همه ي سفاکي خود از دست آنان به خدا پناه برد !!.
پداران بنده را که قبلا مشخص فرموده اید جناب پدرشناس : مغول و آتیلا و چنگیز و تیمور!
دیگر احتیاجی به این نبود که یک رگمون رو هم به اعراب برسونید!
گرچه باز هم بد نیست!
هر چه باشد از تخم و ترکه ی میلیون ها خائن (!) که نیستیم!
* دينوري حتي تاکيد مي کند که پس از شکست ايرانيان در جنگ جولا و فرار يزدگرد به قم ؛ مردم در همه جا به هيجان آمدند و از هر سو براي اجابت نداي کمک و استعانت يزدگرد ؛ حرکت کردند ؛ و مردم از قومس ( دامغان ) تبرستان و گرگان و دماوند و ري و اصفهان و همدان و ماهان ؛ بسوي يزدگرد روي آوردند و گروهي از جنگجويان بر او گرد آمدند . اخبار الطوال ؛ بنقل از ملاحظاتي در تاريخ ايران رويه 72
بابا خودت رو مسخره کن
این همه آدم به کمک یزدگرد آمدند اما باز نتوانستد بر یک **** اندک و بدوی پیروز شوند؟!
عجبا!
* در حمله به دهکده ي اليس ( هم مرز قلمرو اسلامي ) جاپان ؛ سالار دهکده ي اليس ؛ راه را بر خالد ابن وليد بست . جنگي سخت بين سپاهيان عرب و ايران در کنار رودي که بسبب همين جنگ بعد ها به رود خون معروف گرديد در گرفت . در برابر مقاومت و پايداري سرسختانه ي ايرانيان ؛ خالد نذر کرد که اگر بر ايرانيان پيروز گرديد چندان از آنها بکشم که خون هاشان را در رودشان روان کنم و چون پارسيان مغلوب شدند ؛ بدستور خالد گروه گروه از آنها را که به اسارت گرفته بودند ؛ مي آوردند و در رود گردن مي زدند مغيره گويد که بر رود ؛ آسياب ها بود و سه روز پياپي با آب خون آلود ؛ قوت **** را که هيجده هزار کس يا بيشتر بودند ؛ آرد کردند ... کشتگان ( پارسيان ) در اليس هفتاد هزار تن بود . طبري ؛ پوشينه ي چهارم ؛ رويه 1491 . اينهم نمونه ي ديگري از معنويت اسلام !!!
اینجا هم که جعل فرموده اید!
عقده های نژاد پرستانه را اینجا هم مطرح فرموده اید (پارسیان/ایرانیان!!!)
در ضمن این سالار دهکده از حقوق بگیران **** طبقاتی بوده یا از توده مردم؟!!!
* در جنگ نهاوند نيز ايرانيان مقاومت بسيار و اعراب خشونت بسيار از خود نشان دادند ... مقدسي در باره ي جنگ نهاوند و مقاومت ايرانيان مي نويسد : .... و دسته هاي ايراني ؛ که گويند چهار صد هزار نفر بودند ... در آنجا بودند و به شکيبايي و پايداري سوگند ياد کرده بودند ... و اعراب از ايشان چندان کشتند که خدا داند .... و از اموال و غنيمت ها ؛ چندان نصيب اعراب مسلمان گرديد که در هيچ کتابي اندازه ي آن ذکر نشده است . ( آفرينش و تاريخ ؛ پوشينه ي پنجم ؛ رويه 192 )
این هم که تنها یکی از دو نمونه مقاومتی بود که توسط سپاهیان یزدگرد انجام شده نه توده مردم!!!
اصلا این مردم بدبخت از طبقه رعیت جامعه محسوب میشدند و خونشان با شاهان و سپاهیان فرق می کرده!
تمامی اینها بعد از استیلای اعراب بود
یعنی زمانی که پارسیان!:lol: فهمیدند سرشان کلاه رفته و افسوس خوردند که چرا ننگ دومی را(اعراب!) به ننگ اولی ترجیح داده اند!!!
این جریانات برای بنده زیاد مهم نیست
مهم آشکار کردن دروغ شما بود که سعی داشتید با تهمت های به دشمنی دروغین فارس و ترک شدت بیشتری ببخشید.
سخن بنده این بود که چون ایرانیان(شما بگین پارسیان!!!) از یک **** زردشت زده ، ارباب رعیتی رنج می بردند در ابتدا در برابر اعراب مقاومت نکردند اما زمانی که فهمیدند چه کلاهی سزشان رفته (سگ به از گرگ!!!) به مقاومت پرداختند و کشته های فراوان دادند.(والفاتحه!!!)
گمان مي کنم بيهودگي سخن تازي پرستان ايران ستيزي را که مي خواهند بما بباورانند که: ايرانيان با شنيدن فراخوان مسلمانان ؛ به معنويت اسلام پي بردند و صادقانه آنرا پذيرفتند !!! و يا بگفته ي مطهري : ... اسلام براي ايران و ايراني در حکم غذاي مطبوعي بود که به حلق گرسنه اي فرو رود يا آب گوارايي که بکام تشنه اي ريخته شود !!! ? ؛ نشان داده شدو ديديم که نياکان شما ؛ در جاي جاي آن خاک نجيب ؛ چگونه با دليرمنديهاي سزاوار ستايش در برابر تازيان پايداري کردند ؛ و کوشيدند تا با گوشت و پوست و استخوان خود ؛ از دين و زبان و فرهنگ ؛ و ديگر آيينهاي ملي ايراني پاسداري کنند ؛ براستي ننگ جاودانه باد بر افعي زادگان اهرمن خويي که مي کوشند با دروغ و فريب و نيرنگ ؛ راستينگيهاي تاريخ را دگر گونه کنند ؛ و چند روزي بر ادامه ي فرمانروايي اسلام بر نيا خاک اهورايي ما بيفزايند . شرم و ننگ جاودانه بر همه ي کساني باد که در خوار داشت ايراني و بزرگداشت تازيان ايران ويرانگر مي کوشند .
واقعا ننگ باد بر افعی زادگانی که کل آسیا را کشور اهورایی خود می پندارند!!!
در مورد دین که خودت هم حدس میزنم چقدر خندیده ای!
دینی که عاملی برای کشتار مردم شود چه ارزشی می تواند در میان مردم داشته باشد.
در خصوص زبان دری هم که اگه بشینی و مقایسه کنی می بینی که چه سوتی زیبایی داده ای!
این همه زبان قدیمی از ایران میانه بر جای مانده : نظیر کردی و پهلوی و تاتی.
کدامش در طرز صحبت کردن ذره ای به زبان دری شبیه است؟!
فرهنگ هم که از ایلام قرض گرفته شده بود!
عمادالدين نسيمي ؛ سراينده نامدار ايراني را زنده زنده پوست کندند و سپس دستها و پاهايش را بريدند و پاهاي بريده اش را بعنوان سوغات براي برادرش نصيرالدين فرستادند و پيکر تکه پاره شده او را هفت شبانه روز در شهر حلب بتماشا گذاشتند .
لابد ایرانی یعنی پارسی نه؟
این کار تیموریان بود نه اعراب استاد ترک دوست!
فکر کنم خیلی ناراحت بشوید وقتی بشنوید که آخرین شعر زندگی اش را در حین پوست گرفتن به ترکی سرود:
زاهیدین بیر بارماقین کسسن دونر حقدن قاچار ===== گور بو میسکین عاشیقی سرپا سویارلار آغلاماز
(اگر یک انگشت زاهد را ببرند از حق فرار می کند ===== ببینید من عاشق را که سرپا پوستم را می گیرند و گریه نمی کنم!)
در ضمن خود نسیمی که بانی فرقه شیعی حروفیه بود!!!
مهمتر اینکه نه در زمان حکومت مورد علاقه ات پهلوی و نه در زمان این حکومت که دست کمی از آن ندارد فیلمی و کتابی و چیزی که با شان و منزلت آن بزرگوار براربری کند بیرون نیامد.
اما جمهوری آذربایجان فیلمی در این خصوص ساخت که به چندین زبان ترجمه شد.
فیلمی زیبا به زبان زیبای ترکی که نظیر ندارد!
و آخرين سخن در اين زمينه را از جرجي زيدان نويسنده نامدار عرب بازگو مي کنم که د رتاريخ تمدن اسلام مي نويسد : تازيان بخاطر غارت و زن و اسير و برده به اسلام روي آورده بودند .
از زیرگی های پان آریانیست ها :
این است که از بین آنهایی که مورد هجوم قرار داده اند یکی را از داخلشان انتخاب می کنند تا راحتتر ضربه بزنند!
احمد کسروی از آذربایجان بهترین نمونه است!!!
البته بنده با اعراب و نویسنده های بزرگی که دارند کاری ندارم فقط خواستم یه چیزی هم حالی فریب خوردگان کرده باشم.
کتب تواريخ ؛ بخصوص فتوح البلدان بلاذري ؛ از اسامي شوم آنها پر است و يکي از معروفترين آنها ماهويه ي سوري مرزبان مرو ؛ قاتل يزد گرد است که بعد ها بکوفه آمد ... و حضرت علي به دهقانان خراسان حکمي نوشت که جميعا بايد جزيه و ماليات قلمرو خود را به او بپردازند !!! ( تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل !! ) .
ایران پر است از این خائنان:
احمد کسروی و تقی ارانی از آذربایجان!
جلال پورپیرار از میان پارسیان!
احمد شاملو از تهران!
کلا نمونه های زیادی در تاریخ داریم:
نظیر کاوه آهنگر که به مردم خیانت کرد و دوباره یک **** ارباب رعیتی راه اندازی کرد.
و همچنين بعضي از ايرانيها ي ديگرکه در بسط نفوذ عرب و زبان عرب فوق العاده مساعدت کردند ؛ مثل آن ايراني بي حميت که براي تقرب به حجاج ابن يوسف ( خونخوارترين سردار اسلام ) ؛ دواوين ادارات حکومتي را که تا آن وقت بفارسي ؛ ( يعني به پهلوي ) بود ؛ به عربي تبديل کرد ؛ يا مثل خواجه بزرگ شيخ جليل شمس الکفات ؛ احمد ابن الحسن الميمندي ؛ وزير سلطان محمودغزنوي ؛ که پس از چهار صد سال از هجرت و خاموش شدن دولت عرب ؛ در خراسان و نواحي شرقي ايران ؛ چنان اقدامي کرد . تازه آقاي کافي الکفات از جمله کفايتهايي که به خرج داد ؛ يکي اين بود که دواوين ادارات دولت غزنوي را که وزير قبل از او ابو العباس فضل بن احمد اسفرايني به فارسي تبديل نموده بود دو باره عربي تحويل کرد . في الواقع پاره اي ا ز ايرانيان به محض قبول دين اسلام گويا از تمام وجدانيات و عواطف طبيعي که منافات با هيچ ديني هم ندارند ؛ منسلخ مي شوند !!. قتيبه بن مسلم باهلي ؛ سردار معروف حجاج که چندين هزارنفر از ايرانيان را در خراسان و ماوراء النهر کشتار کرد و در يکي از جنگها بسبب سوگندي که خورده بود ؛ اينقدر از ايرانيان کشت که بتمام معني کلمه از خون آنها آسياب روان گردانيد و گندم آرد کرد و از آن آرد نان پخت و تناول نمود و زنها و دخترهاي ايرانيان را در حضور آنها به لشکر عرب قسمت کرد ؛ قبر اين شقي ازل و ابد را پس از کشته شدنش زيارتگاه قرار دادند و همه براي تقرب به خدا و قضاي حاجات ? تربت آن شهيد !!? را زيارت مي کردند ؛ ولي بزرگترين شاعر ايران و باني رفيعترين بناي مجد و شرف ملي ايران ؛ يعني فردوسي طوسي عليه الرحمه را پس از وفات ؛ بعوض اينکه قبه و بارگاه بر سر قبر او بنا کنند ؛ معاصرين قدر شناس او حتي جسد او را نگذاردند که در قبرستان مسلمانان دفن نمايند . مقتداي آنان شيخ ابولقاسم گرکاني گفت او مدح کننده گبران و کافران بود
دری کجا و پهلوی کجا!
در خصوص زبان دربار غزنوی نیز دو زبان بیگانه در آن مد نظر بوده : یکی دری و دیگری عربی.
هر دو زبانی بیگانه و غیر ایرانی بودند.
در خصوص جسد فردوسی خودت هم اعتراف کردی که این جماعت به خر هم خوبی نمی کنند چه برسد به فردوسی!!!
در ضمن فردوسی بانی مجد و عظمت پارسیان بود یا ایرانیان؟!
اگه اولی است که در کل کتابش یادی از آن نشده!
اگر دومی است که در آن زمان نیز کشورهای ترک نشین از ایران بودند و ایرانی محسوب می شدند اما انگار فردوسی هموطنی با آنان را ننگ می داند.
پس افتخار ایران هم نبوده !
پس از نمایاندن بیسوادی این بچه به سراغ دیگر پنداربافی ها میرویم. پیرامون کورش بزرگ چرندیات و لجن پراکنی ها اثری ندارد. او را یک جهان میشناسند و میستایند. در استرالیا و آلمان و فرانسه و آمریکا و کانادا و ...در پارک های بزرگ و مرکزی از نماد او و فرمان حقوق بشر او نمونه ساخته اند یک نمونه از فرمان حقوق بشر او در سازمان ملل به عنوان افتخار بشری در کنار سروده ی سعدی پارسی گو وجود دارد. کورش بزرگ همچون پدران ترکها(با آذری ها اشتباه نشود) بدون هیچ گونه خونریزی چیره شد و نه همچون چنگیز و تیمور و آتیلای ترک و خونخوار کشتار کرد که برای نمونه از یک شهر چند میلیونی خراسان تنها سه تن زنده بمانند و مناره ی دست و پا نساخت و .... همین هاست که کورش بزرگ را پُرآوازه ترین شخص تاریخ در جهان شمره میشود. کورش بزرگ و نیکی های او انگیزه ای شد ریختی افسانه ای به خود گرفته و در کتاب مقدس یهودیان بارها به نیکی و به عنوان مسیح از اون نام برده شود. یا در قرآن نیز این شخصیت افسانه ای به نام ذوالقرنین نامیده میشود و آورده میشود. کسانی همچون فلاسفه ی یونانی او را به نیکی یاد کرده اند و آوازه ی نیکی های او انگیزه ای شد که یک سرباز یونانی دشمن ایرانیان گزنفون کتابی به نام او بنویسد به نام کورش نامه و...
اینکه کوروش ، ذوالقرین قرآن است را یک آخوند بیسواد داد که اگر این نوشته های تو را ببیند حکم چشم درآوردنت را صادر می کند.(طباطبایی!)
اما اگه زیاد به قرآن و اسلام علاقه دارید سخنی نیز از گلپایگانی بشنوید:
«باید برای این مردم تاسف خورد که توحشات ما قبل اسلام رو برای خود افتخار می دانند»
شگفتا!!!
کتاب یهودیا هم که به نظر خود طباطبایی تحریف شده و مطالبش هیچ نمی ارزد!!!:lol:
آیت الله خلخالی هم در این خصوص کتابی نوشته که هخامنشی رو سلسله لواط کاران نامیده و ذکر کرده که «کوروش در نوجوانی از احتیاج تن به لواط داده!»
بالاخره به کدام سازتان برقصیم؟
یک بار سنگ و قرآن و ملا طباطبایی را به سینه میزنید یک بار سنگ آریان مهرو هخا و ... را.
قبلا هم زیاد در این خصوص توضیح دادم حالا شما نمی خواهید هماهنگ حرکت کنید ربطی به من ندارد!!!
سخن از دشمنی جهانیان آن روز شد. انگار گوشزدهای ما کارگر افتاد و شما هم چیزهایی یاد گرفتید از تاریخ! اما شتاب نکن. هنوز هم باید درس تاریخ به شما داده شود تا کمی از بیسوادی در بیایید. پس تا زمانی که درسمان تمام نشده سخنی(روی باد هوا) نگو که گاسم به به لغزش و سوتی هست.
دارم گوش میدم استاد!
گوش زدهای شما و همفکرانتان قبلا هم زیاد کارگر افتاده و نتیجه اش هم میلیون ها جدایی طلب و نژاد پرست بوده!
در ضمن قبلا گفتید دیگر نمی خواهید به تدریس من بیسواد ادامه بدین اما انگار نظرتان برگشته است.
خوشحالم کردید!!!
دشمنی دولت چین بر پایه ی صدور ابریشم چین به دولت روم بود که کاملا زیر نگر ایران قرار گرفته بود و دولت ساسانی. از این راه ایرانیان به بالاترین درجه های ثروت رسیده بودند و توانسته بودند **** توانمند ساسانی را تشکیل بدهند. دولت روم نیز از انجایی که ابریشم را باید با هر بهایی که ایران میخواست میخرید دست بکار شده و اتحادیه ای با خاقانات غربی ترُک و چین تشکیل داد تا بر علیه ایران دست بکار شوند. دولت ایران نیز در ان زمان دست بکار شد و با خاقانات شرقی ترُک و آوارها سرمت! ها اتحادیه ای تشکیل داد. دشمنی روم و چین و خاقانات غربی ترک بر پایه ی صدور و تجارت ابریشم بود و نه کشتارگری ساسانیان. در تاریخ بارها به ددمنشی ترکها(نه هآذری ها) مغولها و تازیان و پادشاهان بابل و آشور اشاره شده اما هیچ گاه به سامانه ی کشتارگری در میان ایرانیان(اذری و کرد و لر و فارس و بلوچ و...) اشاره های پیاپی نشده. توجه داشته باشید در اینجا به رسم و سامانه ی نسل کشی و کشتار همچون مغولها و ترکها و ... اشاره شده. همانگونه که نمیتونیم اشاره های پیاپی به سامانه ی کشتارگری در میان چینی ها یا یونانی ها نیز برسیم.
منظور ما نیز از کشتار گری ساسانیان ایرانیان نبودند
چون اصلا شاهان سفاک ساسانی و رعیت بدبخت ایرانی خونشان یکی نبود که بگوییم ترکهای وسیع ایران و کردها و لر ها و دری زبانها هم در این **** فاسد نقش داشته اند!
نه اشتباه نشود اصلا منظور بنده این نبود.
اینها چون بهتر از مردم بودند سپاهشان را نیز از میان خودشان انتخاب می کردند نه رعیت خون سگ!!!
مغول ها نیز به سان اینها بودند.
و تمدن هایی که ترکها بنا نهاده بودند را بارها ویران کرده اند.
تمدن اویغورها در مغولستان (البته نامش در آن زمان چیز دیگری بود) و تمدن خوارزم مثالهای خوبی هستند.
و کشتن برخی از بزرگان ترک در آذربایجان نظیر پوست کندن میر عماد الدین نسیمی اولین شاعری که از ترکی آذربایجانی دیوان پدید آورد!
اینکه شما به تاریخ ساسانی و گذشته ی پرشکوه ایران افتخار نمیکنید مروبط میشود مهم نیست. شما بایدبه وحشی هایی همچون تیمور و اتیلا و چنگیز ترک افتخار بکنید. پس همان نام وطن فروش بهترین گزین هست.
بی سوادی و سوتی پیشین را که نشان دادیم. کدام آدم با سوادی با اندکی مطالعه اینچنین سخنی بی پایه ای میزند که انگیزه ای بشود برای خنده ی دیگران
"در زمان ساسانیان اگه ترکها نبودند هیچگاه ساسانیان بر امپراطور روم پیروز نمی شدند"
بیش از این باعث خنده نشوید.
همانگونه که گفتم خاقانات ترک غربی تنها یک بار با یاری **** روم توانستند به منطقه ی آذربایجان و اران و ارمنستان رخنه کنند و در همین مدت کشتار فراوانی از مردمان آذربایجان و ارمنستان اران کردند. اما دیری نپایید با حضور **** ساسانی و با فرار خاقانات غربی به شرق **** روم نیز از این بخش گریختند.
افتخار کننده ها به این تاریخ جعلی نیز هیچ نشده اند چه برسد به من!
از آنجایی که من وحشی پرست نیستم آتیلا و تیمور و چنگیز را نیز دو دستی تقدیمتان می کنم .
باشد که روز به روز بر کلکسیون وحشی هایی که می پرستید اضافه شود!
بله بنده هنوز هم سر حرفم هستم و ثابتش هم کردم.
البته همانطور که گفتم این رو در جواب دوست عزیزی گفتم که علاقه زیادی به تاریخ داشت . همچنین این مثل را نیز آوردم:
«ترک بدون فارس و سر بدون کلاه نتوان یافت»
البته حتم دارم که خیلی ناراحت شدید.
چون آمیزش این دو قوم را مایه ننگ میدانید!!!
همانگونه هم که قبلا گفتم ساراغورها (اغوزهای زرد) در 468 میلادی به جنوب قفقاز آمدند و در 488 میلادی با ساسانیان نبرد کردند.رئیس سابیرها آمبازوک در سال 508 با قباد پدر انوشیروان جنگید ولی فرزندانش با او پیمان بستند و علیه روم جنگیدند.
من نمیفهمم یعنی واقعیت اینقدر تلخه که نمی تونی قبولش کنی؟!
پیرامون زبان پیشین آذری ها که نشان میدهد زبان ترکی در این بخش بیگانه و تنها 400 ساله هست منابع دسته اول زیادی وجود دارد اما براینمونه چند تا از آنها:
ای ول استاد!
حالا نمیشه ما برای جلوگیری از رواج دروغ در جامعه شاخ های این دروغ ها رو ببیریم؟!!!
آخه قبلا چیزهای دیگری گفته اید! . بالاخره از این همه یاوه کدامش کمی به واقعیت نزدیک است؟!
به دروغهای قبلیتان بنگرید:
بر همگان روشن هست که آذری ها تنها از حدود 500 سال پیش تنها به زبان نیمه ترکی سخن میگویند و فرهنگ و نژاد و .... همه چیزشان با ایرانیان یکسان و برابر هست و هیچ پیوندی با ترکهای آسیای میانه و مغولها ندارند!
خوب 100 سالی برایمان تخفیف داده اید!
جای تقدیر و تشکر است استاد!
یک سوالی هم داشتم از شما:
ترکها مغول هستند یا مغولها ترکند؟!
آخه بزرگان پان آریانیست سر و کله دانشمندان غربی رو شکسته اند که مغولی فقط چند صد واژه ترکی وام گرفته و خودش تنها از نظر منطقه با ترکی قرابت دارد!
حتی زمانی که ادعای یکی بودن ترکی و کره ای مطرح شد بسیاری سخت مخالفت کردند!
پس قضیه چیه؟!
بالاخره شما راست می گین یا زبانشناسان؟!
لطف کنید جواب روشنی بدهید تا ما هم مانند همگان روشن بشویم.
یا این پستتون:
این جناب استادتان میتوانند ثابت کنند که در آذرآبادگان از 300 سال پیشتر این زبان ترکی آذری رواج داشته ؟
در پست قبلی نیمه ترکی بوده اما حالا ترکی آذری شده است!!!
در ضمن استاد مشکلی پیش اومده که اینجا 200 سال تحریف کردید؟!
اصلا میگم بکنید 200 سال یا 100 سال اصلا خجالت رو بزارید کنار بگین ترکی نداریم!!!
مملکت اهورایی شماست دیگه !
ترکی و ترک موجب ننگ برای مملکت اهورایی شماست!!!
پس رودرواسی رو بزارین کنار!
و یا این پستتون:
دوستان ترکی هم هم در ایران وجود نداره و همه آذری هستند
بالاخره این مهربانی شما اجازه نداد که با ترک دوستی نکنید!!!
ترکی (به معنی ترک زبان!) یعنی اصلا کسی ترکی حرف نمیزند و همه آذری حرف میزنند!
و یا این پستتون:
اگر کسی توانست تنها یک سنگ نبشته یا یک پوست یا هر چیز دیگری که به زبان ترکی نوشته شده باشد آن هم نه 1000 یا 2500 یا 7000 سال پیش که 300 سال پیش بیاورد که جهانیان بپذیرند, دیدگاه ما هم همان خواهد شد که همه ی جهان ترک بودند.
اگر کسی توانست برای من یک سنگ نوشته از پهلوی آذری آن هم نه با دیرینگی 300 سال بلکه با دیرینگی 1000 یا 2500 یا 7000 سال برایم نشان دهد به خداوندی خدا دیگه پام رو تو این فاروم نمی گذارم!
در ضمن ملتها پیشرفت می کنند
سنگ نوشته ماند در خاکدونی های تاریخ نه 800 یا 900 سال پیش!
الان با شعر و نثر و اینگونه چیزها تصمیم می گیریم یک زبان چند سال قدمت دارد
اگه با توجه به بی سوادی شما بریم جلو تقریبا می تونیم ثابت کنیم که اصلا زبانی به نام زبان دری وجود ندارد!!!
و یا این پستتون:
در کل من خودم نیز با داشتن یک جستار برای آذری زبان ها(یک زبان بیگانه با دیرینگی 300 سال که مخلوطی از واژه های پارسی و عربی و ترکی هست) نیستم
اینجا هم که در پی شریک هستی!!!
کدام واژه پارسی و عربی آقای عزیز!
شما هر واژه ای که بفرمایید من معادلی برایش می آورم که هر کدام 1000 سال قدمت داشته باشد! نه مثل بعضی زبانها جدیدالساخت باشد.
ما بر اساس گویش تصمیم می گیریم که کدام زبان قوی تر است نه بر اساس متن های عثمانی که 65 درصدش را فارسی و عربی تشکیل می دهند!
كهنترين منبعي كه از زبان «آذري» به عنوان يكي از زبانهاي «ايراني» ياد كرده، «ابن مقفع» (كشته شده در: 142ق) است كه گفتهي وي در كتاب «فهرست» ابن نديم (ص 22) نقل شده است. به گفتهي ابن مقفع، زبان آذربايجان، «پهلوي» (الفهلوية) بوده كه منسوب است به پله (فهله)، يعني سرزميني كه شامل ري و اصفهان و همدان و ماهنهاوند و آذربايجان بوده است. همين گفته را «حمزهي اصفهاني» (منقول در: ياقوت حموي، ج3، ص925) و خوارزمي (ص 112) نيز نقل كردهاند. پس از وي، «مسعودي» مورخ اوايل سدهي چهارم ق. در كتاب خود (ص 8-67) پس از ذكر نام بلاد ايران (مانند: آذربايجان، ري، طبرستان، گرگان، هرات، مرو، سيستان، كرمان، فارس، اهواز و…) ميگويد كه: «همهي اين بلاد، كشوري واحد بودند و پادشاه و زباني واحد داشتند جز اين كه در برخي واژگان تفاوتهاي داشتند … مانند پهلوي و دري و آذري و ديگر زبانهاي فارسي»
«ابواسحاق ابراهيم اصطخري» جغرافينگار سدهي چهارم ق. در نوشتار خود (ص 2-191)، به صراحت زبان مردم آذربايجان را «فارسي» (الفارسية) ميخواند. «ابن حوقل» (اواخر سدهي چهارم ق.) نيز همين سخن را بازگفته، به روشني مينويسد كه: «زبان مردم آذربايجان و بيشتر ارمينيه فارسي است» (ص 97). «ابوعبدالله مقدسي» نويسندهي اواخر سدهي چهارم ق.، سرزمين ايران را به هشت اقليم تقسيم نموده مينويسد: «زبان مردم اين هشت اقليم، ايراني (العجمية) است؛ جز اين كه برخي دري و بعضي پيچيده (منغلق) است و همهي آنها فارسي ناميده ميشود» (ص 259). وي ميافزايد كه «فارسي آذربايجان در حروف، به فارسي خراسان شبيه است» (ص 378).
در اوايل سدهي هفتم ق. «ياقوت حموي» مينويسد: «مردم آذربايجان زباني دارند كه آن را "آذري" (الآذرية) مينامند و براي ديگران مفهوم نيست» (ج1/ ص128). «حمدالله مستوفي» مورخ اوايل سدهي هشتم ق. دربارهي زبان مردم «مراغه» مينويسد: «زبانشان پهلوي مغير است» (ص 100)؛ و دربارهي زبان مردم «زنجان» ميگويد: «زبانشان پهلوي راست (= كامل) است» (ص 67)؛ و دربارهي زبان مردم «گشتاسفي» (ولايتي ميان اردبيل و باكو) اظهار ميدارد كه: «زبانشان پهلوي به جيلاني بازبسته است» (ص 107).
در سدهي دوازدهم ق. «اولياي چلبي» جهانگرد عثمانيايي دربارهي مردم تبريز مينويسد: «ارباب معارف آن به فارسي تكلم ميكنند» و دربارهي مراغه ميگويد: «اكثر زنان مراغه به زبان پهلوي گفتوگو ميكنند» (رياحي خويي، ص 4-33).
برای اینکه نوشته جات شما خالی از تحریف نیست بزارید از نوشته پان آریانیست بزرگ استفاده کنیم گرچه ایشون هم زیاد رو این متن ها دستکاری کرده اند (کسروی) :
1- ابن حوقل در اینجا گفته که زبان مردم فارسی است اما از آذری نامی نبرده. (اولین سوتی!)
2- مسعودی اشاره ای به فارسی نکرده. اما از نیم زبانهای آذری و دری و پهلوی سخن به میان آورده.
از زبان ملی هم که سخنی به میان نیامده!
چیز دیگر اینکه زبان ترکی در آنزمان بدین شکل نبوده اما ویژگی زبان ترکی را داشته که همان آذریه نامیده می شده و مثل زمان حال نیم زبان یا لهجه نامیده میشده!!! (همان حرف خنده داری که میزنند : لهجه شیرین آذری!)
3- آنگونه که در این کتاب مشخص است زبان دری در حال تحمیل شدن بوده!. آخه دری و پهلوی چطور دریکجا می گنجند که آنها را فارسی بنامیم. اصلا این فارسی چه بوده؟!. پهلوی بوده یا نیم زبان؟!. چطور ممکن است زبان آذری (زبانی که جز خودشان نمی فهمیدند!) و تاتی و پهلوی لهجه فارسی حساب شوند؟!. آذربایجان زبانش خوب نیست اما ...!. بعد اشاره کرده که فارسیشان را توان فهمید! البته خدا رو شکر هنوز هم فارسیمان را می توان فهمید گرچه لهجه مان غلیظ تر از سایر نیم زبانهاست!!!
4- یاقوت حموی هم که دیگه تمومش کرده (البته چون دیدن خیلی ضایع است دیگر ادامه اش ندادند!).
خوشبختانه یا متاسفانه برخلاف دیگر هموطنان نظیر کردها و تاتها زبانمان را فقط خودمان میفهمیم حتی سایر ترکها نیز از لهجه ما تعجب میکنند!
نظیر همان دانشمند ترکستانی که در دوران قاجاریه از تبریز دیدن کرده بود و گفته بود : مردم تبریز به لهجه ای عجیب از ترکی تکلم می کنند که مختص خودشان است!(متاسفانه نام این دانشمند بزرگ و نام سفرنامه اش یادم نیست)
این هم شاید دلیلی باشد برای اینکه ترکی درآنجا وجود داشته اما ضعیف به صورتی که برای سیاحان و دانشمندان آن دوران عجیب می آمده و قابل درک نبوده.
در غیر اینصورت غیز ممکن است که یک زبان پهلوی برای زبانهای پهلوی هم خانواده قابل درک نباشد یا حتی تنها مختص یک گروه خاص باشد! و تصریح بر این سخن نیز دور از عقل است.
در خصوص روایتی هم که آورده خود در پاورقی رد کرده است و گفته است که انسان هرچه قدر باهوش باشد نمی تواند بدین سرعت یک زبان بیگانه را یاد بگیرد!
در ضمن اینجا هم فقط واژه آذری آورده شده و باز چیز زیاد جالبی دیده نشده!
از مجموعهي اين اسناد و شواهد تاريخي به روشني برميآيد كه مردم آذربايجان تا پيش از گسترش و چيرگي كامل زبان كنوني تركي در عصر صفوي، به يكي از زبانهاي ايراني كه گاه «پهلوي» و گاهي «آذري» خوانده شده و با زبان مردم ري و همدان و اصفهان پيوسته و خويشاوند بوده، سخن ميگفتهاند. چنان كه ميبينيد، در هيچ يك از اسناد و منابع تاريخي اين دوره، زبان مردم آذربايجان، «تركي» دانسته نشده است.
و......
از این اسناد چیزی بر دست نمی آید هیچ حتی می توان برای اثبات ترکی گو بودن آذربایجان از هزاران سال پیش نیز از همینها استفاده کرد!
شما نیز ابتدا باید این رو ثابت کنید که آیا همان زبان آذربایجان بوده که گاهی آذری و گاهی پهلوی نامیده می شده.
مهمتر اینکه باید ادعایی که کسروی کرد رو ثابت کنید:
یعنی اینکه سه زبان آذری و تاتی و هرزنی با هم همخانواده بودند.
و اینکه می گویید 400 سال پیش باز هیچ ارزش علمی و تاریخی ندارد و تنها منبعش شما هستید و تاریخ جشنهای پارسی!!!
4 مورد کسروی آورده بگزارید دو مورد هم من بیاورم :
روایت وهب ابن منبّه در کتاب التیجان:
که روزی معاویه از مشاور خود عبید بن ساریه پرسید که آذربایجان چیست ، عبید در جواب گفت : اینجا از قدیم کشور ترکان بوده .
و روایت ناصر خسرو قبادیانی از قطران تبریزی هم که دیگه خیلی مشهور است:
«قطران نام شاعری را دیدم که شعر نیکو می گقت اما فارسی را نیک نمی دانست»
از این روایت تنها دو چیز عاید می شود:
شعر ترکی نیکو می گفته و فارسی نمی دانسته (که ممکن است بعدها دیوانش مفقود شده باشد!)
شعر فارسی نیکو می گفته و فارسی را به شکل ترکی صحبت می کرده و به قول خود ناصر خسرو نیک نمی دانسته. (یعنی نیک صحبت نمی کرده!)
خلاصه اینکه چیز زیاد جالبی در این خصوص نیاوردید اینها قبلا هم آورده شده و جواب خوبی هم گرفته اند.
در جنوب مردمان جنوب رو در روی انگلیس ها ایستادند و در شمال نیز زمانی که میهن فروشانی همچون شما و فرقه ی جدایی خواه آذربایجان شده بودند با یاری دولت روس مردم اذربایجان با یاری ارتش شاهنشاهی با اردنگی و با خفت تمام آنها را از آذرآبادگان بیرون انداختند. کسانی که به میهن خود مهر دارند و توانستند اندک خائنین را با خفت و خواری از آذرآبادگان بیرون کنند.
مبادا و تهدید و ... را اگر در کوزه بگذارید میتوانید آبش را بخورید. بزرگتر از شما هم همانگونه که گفتم با اردنگی مردم اذرآبادگان بیرون انداخته شده اند.
آفرین پاپا!!!
در جنوبی ترین بخش ایران ترک (قشقایی) و عرب ساکن هستند و کمی اینور تر هموطنان دیگر!!!
در شمال گروه کوچکی از ارامنه های باقی مانده بودند که لوله های تانک روس را گل می کاشتند!
وطن فروشان اصلی کسانی بودند که سعی داشتند با جدایی طلب نامیدن فرقه دموکرات یک حرکت بزرگ ملی را ***** کنند که ***** کردند و خوشبختانه دودش تو چشم خودشان رفت!
ماهوارتان را باز کنید میبینید که جناب هخا چگونه عین سگ عوعو می کنند تا قدرت شاهنشاهی عزیزتان را ببینید:lol:
اینبار نه تنها مردم آذربایجان بلکه مردم کل ایران بودند که در یک قیام بزرگ ملی سینه شون رو دادن جلوی گلوله و تف کردند روی هرچه سلطنت و شاهنشاهی است!!! (این مردم هیچگاه از سلطنت و شاه و شه بازی خوششان نیامده!)
و در ضمن تقریبا همه مردم ایران با این حزب وطن پرست و محترم موافق بودند اگر کتاب همان بازرسی که ارتش شاهنشاهیت به آذربایجان فرستاد رو بخونی میبینی که چگونه از بزرگان آذربایجان مجسمه می ساختند و در بزرگراهها قرار می دادند و مجسمه رضاشاه عزیزت رو چگونه با چکش خورد می کردند.
(آذربایجان دموکرات، نوشته ابوالحسن عمیدی نوری، انتشارات روزنامه داد، سال 1325)
این کتاب گرانبها اینگونه شروع می شود:
« در یکی از شبهایی که پیشه وری در باغ مصفای جوادیه آرمیده بود به ملاقات این دوست دیرینه که اولین برخورد من با او بیست و چهار سال پیش در دفتر روزنامه حقیقت بود رفتم . وقتی از جاده مازندران به سوی باغ جوادیه خواستم بروم از وسط چادر های سفیدی که در بیابان زده بودند دو افسر ژاندارم فرمان ایست به اتومبیل داده مطالبه جواز کردند ... با این تشریفات وارد اتاق پیشه وری دوست و همکار روزنامه نویسم که با کمال سادگی تا سال گذشته در چاپخانه و روزنامه داد همیشه همدیگر را دیده و از بدبختی های کشور صحبت می کردیم شدیم و دیدیم که ... »
بله مردم بودند نه آن عده قلیلی که اشاره کردید! مردم آذربایجان بودند که با خوشحالی وقتی **** پیشه وری رژه می رفتند دست می زدند و شادی می کردند!!!
از دوستانی که از این مذخرفات (!) بهره می برند لطف کنند و دو نوشته ارزشمندی که از پیشه وری برجای مانده را بخوانند تا بفهمند که خر کیست و سوسک کدام است!!! (1 - نظر ما درباره مساله آذربایجان و ایران که بدان دسترسی ندارم 2 - اصلاح طلبان واقعى که در پست بعدی خواهم نوشت)
اینکه مرا دعوت به گشودن جستاری در این باره در بخش فرهنگ و هنر میکنید بی گمان به ضعف وسستی و بی سوادی شما باز میگردد. چرا که در انجا گرداننده هر گاه کم اوردید به دادتان خواهد رسید.
چرا داری ننه من غریبم بازی در میاری بچه جان؟!
مگه این پست رو تو نزده ای؟!:
هرکس می خواهد در این خصوص بحث کند میتواند به بخش فرهنگ و هنر مراجعه کند در اون تالار میشه در این باره گفتگو کرد.!
نکنه اون زمان بهروز پان آرینیست بود و حالا پان ترکیست شده؟!!!
زنده باد ایران
زنده باد آتورپاتگان
محض بر انگیختن احساسات قومی ، زیاد از این نامهای جعلی استفاده نکن!
قبلا هم همدستان کله گنده ات از این واژه ها استفاده می کردند ، اونها که هیچ غلطی نتوانستند بکنند شما که سهلید!
نظیر واژه اران که نام یک منتطه خاص در آذربایجان شمالی بود( و یک واژه صد درصد ترکی!) که با پررویی آن را به کل آذربایجان شمالی اختصاص میدادند که هیچکاری نتوانستند بکنند.
بهانه ای شد که در این خصوص نیز کمی صحبت کنیم.
شمال آذربایجان همیشه قسمتی از آذربایجان بوده که قفقاز و آلبان و گنجه و قاراباغ و ... قسمتهایی از آن بودند که بعد از جدایی برای اینکه پیوند چندین هزارساله شان با برادران ترک خود قطع نگردد از نام اصلی خود یعنی آذربایجان برای نامیدن کشورشان استفاده کردند که گویا بسیار بر پان آریانیست ها سخت آمد (لابد جدایی مناطق ترک نشین از پروژه های اینها بوده!) و سعی کردند که از نام جعلی آن منطقه استفاده کنند که مثل همیشه مشت بر هاون میزدند و کاری از پیش نبردند.
زمانی که نقشه شان را شکست خورده دیدند سعی کردند نام آذربایجان را عوض کنند.
واژه های خنده داری همچون آزادیستان را پیشنهاد کردند که الا حضرت همایونی آنقدر وقت برای خندیدن گذاشتند که وقت نکردند نامی برای این منطقه بگزارند.
انگار اینها نیز ادامه همان پروژه هاست با این تفاوت که آن واژه ای اصیل فارسی بود و این اصیل یونانی!!!