فوتبالتبدیل به چرخه ای برای درآمد زایی شده و ذات ورزش و سرگرمیش رنگ باخته امروز پول و سرمایه برای تمام بنگاهای اقتصادی حرف اول رو میزنه فوتبال امروز همبه عنوان منبعی برای تولید سرمایهاز این قضیه مستثنی نیست..
حسین جان بسیار مطلب جالب و خواندنی نوشتی. امروزه پول دنیای فوتبال رو به شکل دیگهای در آورده. اما باید گفت که متاسفانه در همهء عرصهها همین مطلب صادقه. جالب اینه که چند دهه قبل فریدون تنکابنی در کتاب "پول تنها ارزش و معیار ارزشها" از این پدیده به فریاد اومده بود. تازه اون زمان، امپراتوری لجام گسیختهء پول، این چنین جهان رو تحت سیطرهء خودش نگرفته بود. جهانی که شخصیت غریب (و قابل توجهی) مثل جورج ُشرُش (همون سوروس) میگه، یکی باید جلوی امثال ما رو بگیره، تا پیش از این که همهء دنیا رو نابود نکردیم.
کار به جایی رسیده که آدم عوضی و پلیدی مثل سیلویو برلوسکونی (که عملا از تیم میلان به عنوان تریبون تبلیغات سیاسیاش سوءاستفاده کرد) هم میگه با پولهای نفتی نمیشه تو بازار رقابت کاری کرد.
اما با همهء اینها، الان رئال، پاری سنژرمن یا سیتی دارن بیحساب پول خرج میکنن. اما نتیجهء آنچنانی نمیگیرن. خوب چلسی یک بار قهرمان اروپا میشه، یکبار هم سیتی جامی میگیره. اما میبینیم که لزوما اون که بیشتر خرج کرده، نتیجه نگرفته مثال مثبت بارسلونا. و یا نمونهء برعکسش یووه یا دورتموند. بازیها بالا و پایین داره و همینها که امروز دارن بیحساب خرج میکنن، بعد از دو تا جام، تبشون عرق میکنه و فتیله رو پایین میکشن. بنابراین من از
دید فوتبالی اونقدر بدبین نیستم. هر چند بدبینی و یاس عمیقم نسبت به وضعیت بیرحم اقتصادجهانی، مفاهیم قلب شده و ترسناک جهانی شدن و تبدیل همهء مفاهیم لیبرال، یا سوسیال دموکرات، در قالب الگوی اقتصاد آمریکایی به جای خودش باقیه. دیگه از بحث اقتصادی خارج بشیم.
مجموعه یونایتد نتونسته شوک ناشی از حذف سرالکس و برهم خوردن ثبات سی ساله رو هضم کنه. با حذف اون فرد بقیه ارکان سیستم دارن معیوبی خودشون رو نشون میدن. اما این روال میتونه یونایتد رو به یک تیمی مثل میلان تبدیل کنه
کاملا با این حرف موافقم. همیشه از این ترس صحبت میشد و حالا به وقوع پیوسته. اما مثال میلان تنها از جهت شکلی درسته. به این معنی که شخصیت مقتدر سر الکس چنین نتایجی رو برای منچستر رقم زد و در میلان هم برلوسکونی. اون برای این که بتونه به عرصه سیاست وارد بشه پول رو ریخت توی تیم و مهمتر از همه، معماری مثل آریگو ساچی رو وارد کرد. و با جمع کردن مهرههایی بینظیر، اون نتایج رو گرفت. اما این تنها شباهتی ظاهریه.
تفاوت باطنی بین این دو تیم اینه که منچستر حداکثر تلاشش رو کرد که به روش و سنتهای خودش وفادار بمونه. یک مربی وفادار رو به تیم آورد، سعی کرد از آکادمی بازیکنهای جدید بیاره و از همهء اینها حمایت کرد. اما شکستی که خورد برای این نبود که مدیریت اشتباه خاصی گرده بود. علت همون چیزی است که خودت گفتی، خلاء یک نابغهء بیهمتا در تاریخ.
اما در میلان اتفاقاخود برلوسکونی تیمش رو به گند کشید. به این معنی که این شخصیت سخیف، اونقدر خودشیفته است که امثال ساچی یا کاپلو رو از خودش دور کرد و خودش شروع کرد با تیم ور رفتن. (گالیانی بیشتر پادوی اونه). برلوسکونی بارها چند ساعت قبل از شروع بازی، تلفنی ترکیب تیم رو تغییر داده و اجازه نداده تیم مثلا با یک مهاجم بازی کنه. میگفته که تیم من باید هجومی و قشنگ بازی کنه. حالا جالبه که اصلا نه سر بازی میومده و نه بازی رو میدیده. عجیب هم نیست چون یا مشغول کاشتن مو بوده و یا مشغول بررسی این که امشب هفده ساله رو ببره به رختخواب یا بیست و یکساله رو.
تفاوت دیگه هم اینه که اداره تیمهای انگلیسی کلا با بقیه دنیا تفاوت داره. بیخود نیس که بجای سرمربی میگن مدیر. که قدرت بسیار زیادی داره. الان ونگر هم از تیمش بره، همین بحران پیش میاد. یا اورتون بدون مویس، بسیار بیثبات شد. اما چون اصولا ازش کسی انتظار قهرمانی نداره، بحران رو پشت سر گذاشت. مشکل مورینیو و پرز هم همین بود که اون اختیاراتی مثل انگلیس رو میخواست. اتفاقا کلی از اون رو هم بدست آورد و عملا ارکان مدیریتی رئال رو حذف کرد. نتیجه هم این شد که وقتی رفت، رئال به تیمی زخمی بدل شده بود. فقط وقتی خواست وارد حوزهء پرز بشه، اون که خودش یکپا مدعیه یک تیپا بهش زد و خداحافظ. اما مورینیو لطمهء خودش رو زده بود.
منظورم اینه که این بحران، اجتنابناپذیر بود، نه فقط بخاطر سرالکس (که خودش برهم زننده هرگونه معیاری در تاریخ فوتبال شد) بلکه بخاطر شیوهء جاری در انگلیس. بیخود هم نیست که تیم ملیشون هیچ جوری جمع و جور نمیشه. یادمه جامجهانی آفریقایجنوبی از خودم میپرسیدم من چرا باید طرفدار تیمی به این مزخرفی باشم؟
به شخصه معتقدم ما فصل آینده هم فارغ از نقل و انتقالات قهرمان نخواهیم شد چرا که اکثریت بازیکنان رو نمیشه تعویض کرد و غالب تیم کاملا معمولی و خنثی هستش
من اصلا اینقدر بدبین نیستم. شاید قهرمان نشدیم چون چلسی خیلی آماده است و اون مردک هم همچنان میتونه با استفراغ یک-هیچ، به نتیجه برسه. در اینصورت میخوام صد سال دیگه هم با این روش قهرمان نشیم.
در شرایطی که رئال آنجلوتی و بایرن گواردیولا به بدی ما نبودند مدیران اون تیمها دارند به تغییرات گسترده فکر میکنند چرا که میدونند زمان به ما قول برادری نداده و خیلی وقتها گذشت زمان کارها رو خراب تر میکنه
بعید میدونم بایرن با گواردیولا تموم بکنه. سر و صدای یک عده هوچی و روزنامهنگارایی که میخوان بفروشن، تاثیری روی آدمهای باهوشی مثل رومنیگه یا بکنبائر نخواهد داشت. رئال هم برای این تصمیم بشدت تنبیه خواهد شد. کار پرز حماقت محض بود. هر چند برای پرز، رئال بیشتر یک سیرکه و اون انگار داره حیوانهاش رو میبره به شهرهای مختلف تا نمایششون بده. پروژه کهکشانی بیش از اینکه واقعیت انسانی-ورزشی داشته باشه، به سالن مد، یا نمایشگاه گلادیاتورهای مدرن شبیه شده. حالم ازش به هم میخوره. منظور نهاییام اینه که این تغییرات (اگر انجام بشه) لزوما مثبت نیست.
من به خاطر نتایج قوی یونایتد رو دوست ندارن بلکه همون رمانتیسمی که ذکر کردم من رو هوادار یونایتد کرده باشگاه خاطره بازها...!!
بزن قدش.
در مورد خود تیم و مربی هم خواهم نوشت.