برگزیده های پرشین تولز

شعرها و نثرهای کوتاه و زیبا

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
بردگی

هر روز هر شب برده وار
از تو در ذهنم بتی می ساختم
به بزرگی تمام افکارم
تا ستایشت کنم.
امروز
خسته از بردگی
تورا در حقیقت می شکنم
چه ساده خرد می شوی
من چه شاد می شوم.
تا ناگهان افکارم بر سرم می ریزد
زیر آوار بتی به نام تو
بی خداتر از همیشه دفن می شوم.
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
کسی در انتظارم نیست
کسی در آنطرف در انتظارم نیست
خیابانهایش بوی خاطرات کهنه و تیز می دهند
و درینجا کسی از رفتن من اشکی نمی ریزد
من به خاطر جاده ها باید دوباره کوچ کنم
در یک روزی که باران می بارد
و ابرهای سیاه دلم را می لرزانند
 

tarannom-6s

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 آگوست 2014
نوشته‌ها
4
لایک‌ها
7
سن
36
ماییم و شب تار و غم یار و دگر هیچ
صبر کم و بی تابی بسیار و دگر هیچ
در حشر چو پرسند که سرمایه چه داری
گویم که غم یار و غم یار و دگر هیچ


"جمال الدین عرفی شیرازی
"
 

tarannom-6s

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 آگوست 2014
نوشته‌ها
4
لایک‌ها
7
سن
36
شما حماسه سرودید و ما به نام شما
فقط ترانه سرودیم، نان در آوردیم
وجب وجب تن این خاک مرده را کندیم
چقدر خاطره ی نیمه جان در آوردیم
چقدر چفیه و پوتین و مهر و انگشتر
چقدر آینه و شمعدان در آوردیم

برای این که بگوییم با شما بودیم
چقدر از خودمان داستان در آوردیم
و آب های جهان تا از آسیاب افتاد
قلم به دست شدیم و زبان در آوردیم

"سعید بیابانکی"
 

kyle

مدیر بورس و بانکداری
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,432
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
قایقت می شوم


بادبانم باش

بگذار هر چه حرف پشتمان می زنند مردم

باد هوا شود

دورترمان کند.
 

kyle

مدیر بورس و بانکداری
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,432
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
نوروز که سیل در کمر می گردد

سنگ از سر کوهسار در می گردد

از چشمۀ چشم ما برفت این همه سیل

گویی که دل تو سخت تر می گردد

++++++++++++++++++++++++++++++++++


می پرسی از نام و نشانم


و نمی دانی ...

نام و نشان منی.
 

tarannom-6s

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 آگوست 2014
نوشته‌ها
4
لایک‌ها
7
سن
36
چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی
چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی
من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی
خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم
تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی
از آتش سودایت دارم من و دارد دل
داغی که نمی بینی دردی که نمی دانی
دل با من و جان بی تو نسپاری و بسپارم
کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی
"رهی معیری"
 

tarannom-6s

کاربر تازه وارد
تاریخ عضویت
19 آگوست 2014
نوشته‌ها
4
لایک‌ها
7
سن
36
نه دل مفتون دل‌بندی، نه جان مدهوش دل‌خواهی
نه بر مژگان من اشکی، نه بر لب‌های من آهی
نه جان بی‌نصیبم را پیامی از دلارامی
نه شام بی‌فروغم را نشانی از سحرگاهی
نیابد محفلم گرمی، نه از شمعی، نه از جمعی
ندارد خاطرم الفت، نه با مهری، نه با ماهی
کیم من؟ آروزگم‌کرده‌ای تنها و سرگردان
نه آرامی، نه امیدی، نه هم‌دردی، نه هم‌راهی
"رهی معیری"
 
  • Like
Reactions: Cya

AMD.POWER

مدیر بخش کامپیوتر
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,097
لایک‌ها
23,611
سن
44
محل سکونت
طهران
تو

بازمانده ی آخرین نسل معشوقان جهانی

بدون بوس و کنار

بدون آغوش...

شاید حتی وجود نداشته باشی!

بی اینهمه اما

هنوز

دوستت دارم...

"کامران رسول زاده"
 

عرفان 13

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2013
نوشته‌ها
1,777
لایک‌ها
3,494
تو میروی و دل ز دست می رود،
مرو که با تو هر چه هست،
می رود...

هوشنگ ابتهاج

فرستاده شده از LG-P713ِ من با Tapatalk
 
  • Like
Reactions: Cya

Darkside Fury

Registered User
تاریخ عضویت
15 اکتبر 2013
نوشته‌ها
144
لایک‌ها
89
اگر عشق نبود
از غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود

بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود
این دایره کبود اگر عشق نبود
 
  • Like
Reactions: Cya

Cya

Registered User
تاریخ عضویت
6 مارس 2014
نوشته‌ها
891
لایک‌ها
1,927
محل سکونت
127.0.0.1
صبر پرید از دلم
عقل گریخت از سرم
تا به کجا کشد مرا
مستی بی امان تو ...

مولانا
 

Cya

Registered User
تاریخ عضویت
6 مارس 2014
نوشته‌ها
891
لایک‌ها
1,927
محل سکونت
127.0.0.1
زیبای من
سیاه اگر چشمِ تو باشد
سرم که بر زانوانِ تو باشد
می دانم، شب از چشم های تو می آید
پنهانی به دره ها می ریزد
بر کوه ها و دشت ها می گسترد
دریایی تاریک، زمین را در خود می پوشد

سیاه اگر چشمِ تو باشد
روشنای من است.

- لوسیان بلاگا
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
زندگی باید کرد
زندگی بایدکرد
گاه باتلخی راه,گاه بایک گل سرخ
“گاه بایک دل تنگ”
گاه باید رویید درمیان باران
گاه باید خندید باغمی بی پایان
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
کسی دست هایت رانمی گیرد



درجیبت بگذار...

شاید

خاطره ای ته جیبت مانده باشد که هنوز گرم است....
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
بخند و ارام باش
اینجا
در اوج هم که
باشی
باز به تو میخندند
این ادمها
که حتی
معنای
حرفهایت را نمیفهمند
بخند و خوشحال
باش
انان که
باید بفهمند
میفهمند
بقیه را بی خیال باش
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
برای بعضی دردها
نه میتوان گریه کرد ،
نه فریاد کشید ،
برای بعضی از دردها فقط میتوان نگاه کرد وبی صدا شکست ...
 

Darkside Fury

Registered User
تاریخ عضویت
15 اکتبر 2013
نوشته‌ها
144
لایک‌ها
89
رهایم کن
از این بن بست بی فردا رهایم کن
از این دیروز و امروزها رهایم کن
از این صحرای بی باران رهایم کن
از این مرداب ماندنها رهایم کن
 
  • Like
Reactions: Cya
بالا