برگزیده های پرشین تولز

شعرها و نثرهای کوتاه و زیبا

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
زندگی یک پاداش است نه یک مکافاتفرصتی است کوتاه! تا ببالی
بیابی
بدانی
بیندیشی
بفهمی
و زیبا بنگری...

و در نهایت در خاطره ها بمانی...
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
زندگی فرصت بس کوتاهیست
تا بدانیم که مرگ
آخرین نقطه پرواز پرستوها نیست
مرگ هم حادثه است
مثل افتادن برگ
که بدانیم پس از خواب زمستانی خاک
نفس سبز بهاری جاریست
 

kyle

مدیر بورس و بانکداری
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,434
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
..در دوردست باغ برهنه چکاوکی
بر شاخه می سراید
این چند برگ پیر
وقتی گسست از شاخ
آندم جوانه های جوان
باز می شود
بیداری بهار
آغاز می شود شفیعی کدکنی
 

kyle

مدیر بورس و بانکداری
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,434
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
آن بلوط کهن آنجا بنگر
نیم پاییزی و نیمیش بهار
مثل این است که جادوی خزان
تا کمرگاهش
با زحمت
رفته ست و از آنجا دیگر
نتوانسته بالا برود شفیعی کدکنی
 

kyle

مدیر بورس و بانکداری
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,434
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
هر شب ز غمت تازه عذابی بینم

در دیده به جای خواب، آبی بینم

وانگه که چو نرگس تو خوابم ببرد

آشفته تر از زلف تو خوابی بینم
 

عرفان 13

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2013
نوشته‌ها
1,778
لایک‌ها
3,494
تمام خاطراتمان را مرور کرده ام
زیر همه ی اشک هایم خط کشیده ام
همه ی صبرم را “حفظ” کرده ام
فقط دعایم کن که در “امتحان” نبودنت “رد” نشوم !

مترسک انقدر دستهایت را باز نکن
کسی تو را در آغوش نمیگیرد
ایستادگی تنهایی می آورد
 

عرفان 13

Registered User
تاریخ عضویت
20 نوامبر 2013
نوشته‌ها
1,778
لایک‌ها
3,494
تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم !

من را به من نبودن محکوم نکن !

من همانم که درگیر عشقش بودی !

یادت نمی آید ؟!

من همانم !

حتی اگر این روز ها هر دویمان بوی بی تفاوتی بدهیم !
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
می توان در خلاف باد و طوفان قدم برداشت تا حقیقت!
می توان در میان آینه ها دوید و خود را ندید!
می توان خروارها احساس را با نگاهی در دل مرده دمید!
می توان در میان لحظه ها لحظه دیدار را بویید!
می توان در جوی آبی افتاد بی آنکه آبی نوشید!
می توان در میان چین و چروک پیشانی اخم لبخند زد!
می توان از میان جمله ها سکوت را برگزید!
می توان بغض کرد و گریست ولی زبان بربست و ناله نکرد!
می توان ساز زندگی را با قلم امید بر لب دریا نواخت!
می توان به وقت انتظار آرزو را فریاد زد!
می توان ستارگان را دور از چشم خورشید بوسید!
می توان خیلی دورها را نزدیک احساس کرد!
می توان فلفل دشنام را در دهان جوید و قورت داد!
می توان در میان گلرویان چشم فرو بست و نخوابید!
می توان سر التماس را بالا گرفت در آسمان!
می توان غرید بی آنکه صدایی شنوده شود!
می توان از لا به لای ابرها میوه خورشید را جویید!
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
پرنده در صدای خوشش رنج و درد و ماتم نیست
پرنده اهل شکوه و اهل گلایه و غم نیست
و خوش به حال هوایش
و خوش به حال دلش
و خوش به حال پرنده
که مثل آدم نیست.
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش

مائیم که یا جای پای خود می نهیم و غروب می کنیم

هر پسین

این روشنای خاطر آشوب در افق های تاریک دوردست

نگاه ساده فریب کیست که همراه با زمین

مرا به طلوعی دوباره می کشاند ؟

ای راز

ای رمز

ای همه روزهای عمر مرا اولین و آخرین
 

samira banoo

Registered User
تاریخ عضویت
17 جولای 2012
نوشته‌ها
391
لایک‌ها
1,753
سن
38
محل سکونت
تهران
عشـــق

" یعنــــى، "

حســم

" بـتــــوانــد "

مـــنطقــــت را درهــم شــکـــند ...!
 

AMD.POWER

مدیر بخش کامپیوتر
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
26 جولای 2009
نوشته‌ها
20,098
لایک‌ها
23,611
سن
44
محل سکونت
طهران
بیا به هم اعتماد کنیم
من به چشم‌های تو
تو به پا‌های من
و قول بدهیم هم‌دیگر را به
جاهای خوبی ببریم...
"رضا کاظمی"
 

kyle

مدیر بورس و بانکداری
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,434
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
زندگی ...


کجای این خیابان

منتظر من است

که از هیچ کوچه ای

به آن نمی رسم؟!
+++++++++++++++++++++++++++
ای آدم!


ای عاشق ...

حوا بود که سیب را خورد ...

تو را

این تبعید

جزا به عاشقی دادند

ما را به چه ...؟!
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست

تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

گوش کن با لب خاموش سخن میگویم

پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
 

somayeh60

کاربر فعال ادبیات
کاربر فعال
تاریخ عضویت
24 ژانویه 2013
نوشته‌ها
1,443
لایک‌ها
4,740
من هنوز

هم فکر می‌کنم

جنگی در کار نیست!

و دست‌هایِ تو
جز برایِ نوازش از جیب‌هایت

بیرون نمی‌آیند!

وقتی دشمنت خانه‌زاد باشد

چگونه می‌توانی

به چیزی جز جنگ‌هایِ داخلی فکر کنی؟

چشم‌هایت را ببند

و به تصرف دست‌هایی فکر کن

که در جبهه‌ی بی‌پناهی‌شان

سنگر گرفته اند...




نسترن وثوقی
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
سوزم که من دلخون مجنون ترم از مجنون نزد تو ز بیگانه بیگانه ترم امشب
--------------------------------------------------------جان دور شد از جانان دل یکسره شد ویران از خانۀ ویرانه ویرانه ترم امشب
 
بالا