برگزیده های پرشین تولز

شعر های تاریک

farshad10

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 جولای 2012
نوشته‌ها
5,809
لایک‌ها
4,842
سن
33
محل سکونت
ارومیه
سپهر قصد من زار ناتوان دارد
که بر میان کمر کین ز کهکشان دارد
جفاى چرخ نه امروز می رود بر من
به ما عداوت دیرینه در میان دارد
به کنج بی کسى و غربتم من آن مرغى
که سنگ تفرقه دورش ز آشیان دارد
منم خرابه نشینى که گلخن تابان
به پیش کلبه ى من حکم بوستان دارد
منم که سنگ حوادث مدام در دل سخت
به قصد سوختنم آتشى نهان دارد
کسى که کرد نظر بر رخ خزانى من
سرشک دمبدم از دیده ها روان دارد
چه سازم آه که از بخت واژگونه من
بعکس گشت خواصى که زعفران دارد
دلا اگر طلبى سایه ى هماى شرف
مشو ملول گرت چرخ ناتوان دارد
ز ضعف خویش برآ خوش از آن جهت که هماى
ز هر چه هست توجه به استخوان دارد
گرت دهد به مثل زال چرخ گرده ى مهر
چو سگ بر آن ندوى کان ترا زیان دارد
بدوز دیده ز مکرش که ریزه ى سوزن
پى هلاک تو اندر میان نان دارد
کسى ز معرکه ها سرخ رو برون آید
که سینه صاف چو تیغ است و یک زبان دارد
چو کلک تیره نهادى که می شود دو زبان
همیشه روسیهى پیش مردمان دارد
ز دستبرد اراذل مدام دربند است
چو زر کسى که دل خلق شادمان دارد
کسى که مار صفت در طریق آزار است
مدام بر سر گنج طرب مکان دارد
خود آن که پشت بر اهل زمانه کرد چو ما
رخ طلب به ره صاحب الزمان دارد
شه سریر ولایت محمد بن حسن
که حکم بر سر ابناى انس و جان دارد
کفش که طعنه به لطف و سخاى بحر زند
دلش که خنده به جود و عطاى کان دارد
به یک گداى فرومایه صرف می سازد
به یک فقیر تهى کیسه در میان دارد
 

kyle

مدیر بورس و بانکداری
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,432
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
نگین
نمی دانــم که یـــاری خواهــد آمــد؟ در این سرما بهاری خواهد آمـد؟


گلي خوش بو، با قلبـي پر از عشق به اين گلـدان خالي خواهد آمـد؟

يكـــي آيـــد كـــه با احســـاس گويد به مجنونی كه ليلي خواهد آمـد؟

نگين روشنـي بخشـي چو خورشيد به شبـهاي سياهي خواهد آمـد؟
 

kyle

مدیر بورس و بانکداری
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,432
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
((من از بینـــــوایــــــی نیم روی زرد))
که آن آشنــــــا روی من زرد کــــــرد

همان آشنـــــایی که بیگانه شـــــــد
به وقت کمک رفت و چون سایه شـد

همان آشنـــــــایی که نشناختــــــــ
ولی زندگــــــی را به او باختـــــــــــــم

کنون از گذشتـــــــه سرودن چه سـود
همان به که او رفـــت و قسمت نبــــود

صداقـت همیشه به جا ماندنی اســت
وفا در همه مسلکی خواستنی است

نترسیـــم مــــا هرگــز از کار راســــت
بگــــو با بدان دشمنی از شمـــــــاست

کـــه وجدان خود را چو قاضی کنیــــــــد
بجز آه حســـــــــرت نبایــــــد کشیــــــد

بدان ای خردمنــــــد اهل بهشـــــــــــت
خدا در وجــــــود تو پاکی سرشــــــــــت

مرو هیچ راهــــــــی که نامرد رفــــــــت
که گرمای رحمــــــت بدان درد رفــــــــت

چو در راه حق بــــر تو آتش گذشـــــــــت
بســـان سیاوش به تو ســــرد گشــــــت

همــــه حال خـــود را به یزدان سپـــــــــار
که نامـــــت به عالــــم شـــود ماندگــــــار
 

farshad10

کاربر فعال بازیهای کامپیوتری
کاربر فعال
تاریخ عضویت
19 جولای 2012
نوشته‌ها
5,809
لایک‌ها
4,842
سن
33
محل سکونت
ارومیه
عادت ندارم درد دلم را

به همه کس بگویم

پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم

تا همه فکر کنند



نه دردی دارم و نه قلبی
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
صدای قهقه اشکهای دلم است
می گرید
نه برای تو
برای دل تنگم
برای حسرت نگاه گرمت
که به من آرامش می داد
ومن به سادگی از کنارش می گذشتم
آری
افسوس میخورم
نه افسوس گذشته را
بلکه افسوس آینده تلخی که
در انتظارم است
تلخی نبودنم در کنار تو
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
مرا اینگونه باور کن...

کمی تنها ،

کمی بی کس ،

کمی از یادها رفته...

خدا هم ترک ما کرده ،

خدا دیگر کجا رفته...؟!

نمی دانم مرا آیا گناهی هست..؟

که شاید هم به جرم آن ،

غریبی و جدایی هست..؟؟
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
یادمان باشد از امروز خطايي نكنيم
گر كه در خويش شكستيم صدايي نكنيم
پر پروانه شكستن هنر انسان نيست
گر شكستيم ز غفلت من و مايي نكنيم
يادمان باشد اگر شاخه گلي را چيديم
وقت پر پر شدنش ساز و نوايي نكنيم
يادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بي سرو پايي نكنيم
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
ديشب دوباره ديدمت اما خيال بود




تو در كنار من بشيني محال بود


هر چه نگاه عاشق من بي نصيب بود


چشمان مهربان تو پاك و زلال بود


پاييز بود و كوچه اي و تك مسافري


با تو چقدر كوچه ما بي مثال بود


نشنيد لحن عاشق من را نگاه تو


پرواز چشمهاي تومحتاج بال بود


سيب درخت بي ثمر آرزوي من


يك عمر مانده بود ولي كال كال بود


گفتم كمي بمان به خدا دوست دارمت


گفتي مجال نيست وليكن مجال بود


يك عمر هر چه سهم من از تو نگاه بود


سهم من از عبور تو رنج و ملال بود


چيزي شبيه جام بلور دلي غريب


حالا شكست واي صداي وصال بود


شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد


اما نه با خيال تو بودم حلال بود
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
اگـر چشمان من دريـاست تويي فـانـوس شبهايش اگــر حرفي زدم از گل تويي مفهوم و معنايش
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
از آب آورد دیده گانم هنوز
ردّی مانده بر جای از رنگ هاله گون
تا سرخ
چون غروبانه ی تب آلوده ی دلم

آه ...
از شب َروی های جهانم
چه مانده ست جز
خیل خیل خاطراتی که
می گریاندم سخت
می گریاندم
در کوچه هایی
عریان از مهر و لبخند ماه

افسوس ...
پریزاد اطلسی پوش آرزو هایم
در میان پیله ی بی رنگ و
خامد خویش
مانده ست به سکوت
به هیچ کوششی

هیچ ... هیچ
نمی آشوبد جانم را
تا چو آب و آبگینه های نور
زفاف آدینده های رنگ را
به تماشا نشینم ...

سرشک دیده ام می بارد و
نگاهم دیده بان
تدویر چه زمانه ای ست غریب
که نمی آشوبدم
تا بانگ بر آرم
آهای ... احساس گمشدة جانم

مرا به روشنای راه
بخوان
که خداوندگار جان و جهانم
توئی... ای عشق ... ای عشق
 

kyle

مدیر بورس و بانکداری
مدیر انجمن
مدیر انجمن
تاریخ عضویت
1 ژانویه 2013
نوشته‌ها
10,432
لایک‌ها
23,201
محل سکونت
SHomal SarSabZ
ترکم کن اي خيال متروک !
چه مي خواهي از جان افسرده ام ؟
چه مي خواهي از دل پ‍ژمرده ام ؟
ترکم اي شبح سرگردان !
تو در وجود من جايي نداري
ترکم کن !
نورم را مگير !
شادابي ام را به يغما مبر !
روحم را به دره ي تاريکي مينداز !
ديوانه ترم مي کني هر روز
بايد ترکم کني همين امروز !
ترکم کن اي درد انگيز ِدرد افزا !
فکر و خيالم را بيش از اين آلوده ي خود مکن !
ترکم اي زيباي پوشالي !
ترکم کن اي سراب فاني !
من عاشقت نيستم
دلداده و در به درت نيستم
من فقط گمگشته اي به دنبال خويشتن ِخويشم
برو که من در پي ِتو نيستم
ترکم کن ! تو فضاي دلم را آلوده کرده اي
تو نفس هاي تازه را از من گرفته اي
مي خواهم بي تو نفس بکشم
مي خواهم بي غم ِتو زندگي کنم
ترکم کن !
که تو در قلب من جايي نداري
ترکم کن اي خيال دردناک !
ترکم کن اي غارتگر شادي هايم !
ترکم کن !
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
اندر دل بی وفا غــم و ماتم باد

آن را که وفا نیست ز عالم کم باد

دیدی که مـرا هیچ کسی یاد نکرد

جز غـم که هزار آفرین بر غم باد
 
  • Like
Reactions: Cya

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
بر باد رفت در غم و حسرت جوانیم

بی آرزو چه سود دگر زندگانیم

موی سپید بر سر من تاخت ای دریغ

پیچید روزگار کفن بر جوانیم

گاهی به سوی مسجد و گاهی به میکده

ای عشق دربدر به کجا میکشانیم

چون شمع در سکوت شبستان انزوا

بگداخت جان ز حسرت بی همزبانیم

در خاکپای دوست فکندم سر از غرور

این است با فلک سبب سرگرانیمایکاش پای بند قفس بود جان من

تا وا رهد دل از غم بی همزبانیم

از زندگی ملولم و در خویشتن اسیر

ای مرگ همتی که ز خود وارهانیم

چون گردباد چند پیچم به پای خویش؟

ای روزگار از چه به سر میدوانیم

مانند لاله سر به بیابان نهد ز سوز

هر کس که بشنود غم سوز نهانیم
 

Cya

Registered User
تاریخ عضویت
6 مارس 2014
نوشته‌ها
891
لایک‌ها
1,927
محل سکونت
127.0.0.1
چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشی
چراغ خلوت این عاشق کهن باشی
به سان سبزه پریشان سرگذشت شبم
نیامدی تو که مهتاب این چمن باشی
تو یار خواجه نگشتی به صد هنر، هیهات
که بر مراد دل بی قرار من باشی
تو را به آینه داران چه التفات بود
چنین که شیفته ی حسن خویشتن باشی
دلم ز نازکی خود شکست در غم عشق
وگرنه از تو نیاید که دلشکن باشی
وصال آن لب شیرین به خسروان دادند
تو را نصیب همین بس که کوهکن باشی
ز چاه غصه رهایی نباشدت، هر چند
به حسن یوسف و تدبیر تهمتن باشی
خموش سایه که فریاد بلبل از خامی ست
چو شمع سوخته آن به که بی سخن باشی
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
از روی کینــه نیــست ؛

اگــر خنجــر بــه سینــه ات می زننــد !

ایـن مردمــــان تنـــها بــه شــرط چاقـــو ،

دل مـــی برند ... !!!
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
8sgo0oqt1psohgny5jmf.jpg
8sgo0oqt1psohgny5jmf.jpg
 

Cya

Registered User
تاریخ عضویت
6 مارس 2014
نوشته‌ها
891
لایک‌ها
1,927
محل سکونت
127.0.0.1
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم
در میان لاله و گل آشیانی داشتیم
گرد آن شمع طرب می سوختیم پروانه وار
پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود
عشق را از شوق بودم خک بوس در گهی
چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم
در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود
درد بی عشقی زجانم برده طاقت ورنه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
بلبل طبعم رهی باشد زتنهایی خموش
نغمه ها بودی مرا تا همزبانی داشتم
 

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
آهای ِ روزگار !!

برایم مشخـــص کن

اینبــار کــدام سازت را کوک کــرده ایی تا برایم بزنـــی

می خواهـــم رقصــم را با سازت

هماهنگ کنم ... !!
 
  • Like
Reactions: Cya

ibest

کاربر فعال ادبیات
تاریخ عضویت
16 جولای 2012
نوشته‌ها
14,900
لایک‌ها
11,872
محل سکونت
0098
نگرانت نیستم...
شادی های دنیاکنارت هستند


مزاحمت نمی شوم.....
من ودلتنگی هایم زیادی هستیم....
جایی برای ما نیست.
می روم گوشه ای...
کنار دلهره...
ازدور به تماشا می نشینم
مزاحمت نمی شوم....
تو فقط بخند..
 
  • Like
Reactions: Cya

Cya

Registered User
تاریخ عضویت
6 مارس 2014
نوشته‌ها
891
لایک‌ها
1,927
محل سکونت
127.0.0.1
کی از تو جان غمگینی شود شاد؟
کی آخر از فراموشی کنی یاد؟
نپندارم که هجرانت گذارد
که از وصل تو دلتنگی شود شاد
چنین دانم که حسنت کم نگردد
اگر کمتر کند ناز تو بیداد
ز وصل خود بده کام دل من
که از بیداد هجر آمد به فریاد
بیخشای از کرم بر خاکساری
که در روی تو عمرش رفت بر باد
نظر کن بر دل امیدواری
که بر درگاه تو نومید افتاد
بجز درگاه تو هر در که زد دل
عراقی را ازان در هیچ نگشاد
 
بالا